گذرگاه «سردر الماسیه» جایی برای گذر شاه و شاهزادگان بود. درباریان برای رفتوآمد به کاخ گلستان باید از این خیابان میگذشتند. ازاینرو، همواره در پاکیزگی و نگهداری خیابان باب همایون میکوشیدند.
«سردر الماسیه» یکی از زیباترین گذرگاههای عهد قاجار همین خیابان باب همایون است که بهواسطه زیبایی و دلانگیزی محفل جشنها و مراسمهای شادمانی ناصرالدینشاه بود.
به گزارش همشهری آنلاین، زمانی که دروازه ارگ تهران مرمت شد مسیری که دروازه بهسوی آن گشوده میشد «سردر الماسیه» نام گرفت. سردرالماسیه در حقیقت همین خیابان باب همایون است. خیابانی زیبا و قدیمی که خاطرات زیادی از تهران قدیم در خود جای داده است.
سردرِ الماسیه آیینهکاری بود. درهای آن را از چدن ساخته بودند و کاشیها نمای آن با دقت نصب شده بود؛ اما گذرگاهی که به آن منتهی میشد کوچهای باریک و کثیف بود. ناصرالدینشاه که میخواست پایتختش رنگورویی نو بگیرد، دستور داد که کوچهی سردرِ الماسیه را عریض کنند، از آنجایی که این گذر در نزدیکی کاخ گلستان بود باید زیبا و درخور شاهنشاه ساخته میشد. ناصرالدینشاه پس از انجام کارهایی که برای مرمت خیابان خواسته بود، نام خیابان را به باب همایون، تغییر داد.
ناصرالدینشاه از سردر الماسیه گذرگاه زیبایی ساخت. درِ شمال اندرونی کاخ گلستان بهسوی الماسیه باز میشد. نام باب همایون کموبیش تقلیدی از نامگذاری عثمانیها بود. آنها به دربار و کاخ شاهی، بابِ عالی میگفتند. از این رو، شاه قاجار نیز خیابان نوسازی شده تهران را که در کنار کاخ گلستان جای داشت، باب همایون نامید. البته در طول تاریخ «سردر الماسیه» را «در اندرون»، «خیابان نقارهخانه»، «خیابان ارگ» و «خیابان دالان بهشت» نیز نامیدهاند.
تغییرات خیابان در زمان خود شگرف بود. از آن کوچه باریک، خیابانی پهن و سنگفرش شده ساختند که در دو طرف آن درختان سر به آسمان نهاده بودند و نردههای فلزی در دو سمت خیابان دیده میشد. جوی آبی نیز از کنار درختان میگذشت و چراغهای روغنسوز آنجا را روشن میکرد. در حقیقت این گذرگاه نخستین خیابان تهران بود که در دو طرف آن درخت کاشتند.
گذرگاه «سردر الماسیه» جایی برای گذر شاه و شاهزادگان بود. درباریان برای رفتوآمد به کاخ گلستان باید از این خیابان میگذشتند. ازاینرو، همواره در پاکیزگی و نگهداری خیابان باب همایون میکوشیدند.
باب همایون و سر در آن، جایی برای جشنها هم بود. در شبهای جشن و شادمانی، به دستور ناصرالدینشاه سراسر خیابان و کاخ را چراغانی میکردند. در این زمان، شاه در بالاخانهی سردر الماسیه مینشست و تماشاگر آتشبازیها و چراغانیها میشد.