bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۲۷۴۱۱

اغفال سیاه دختر ۱۳ساله توسط پسر هوسران

اغفال سیاه دختر ۱۳ساله توسط پسر هوسران

سرنوشت دختر درس‌خوان و ساده خانواده تغییر کرده بود و مهشید دیگر نمی‌توانست درس بخواند و صبح و شب به اشتباهی که انجام داده بود فکر می‌کرد و کابوس‌های شبانه دیگر امانش را بریده بود و نمی‌دانست چه سرنوشتی در انتظارش است و اگر یک روز پدرش به اشتباهاتی که دخترش کرده آگاه شود چه اتفاقی رخ می‌دهد.

تاریخ انتشار: ۱۲:۱۵ - ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۲

کابوس‌های روز سیاه دختر عاشق پیشه در خلوت جوان مورد علاقه‌اش تا جایی پیش رفت که دخترک را پریشان کرد، او به فکر نبودن و خودکشی افتاد و اگر مادرش نبود فاجعه‌ای رخ می‌داد.

به گزارش روزنامه ایران، مهشید ۱۳ ساله هر روز به مدرسه می‌رفت، با تعطیلی مدرسه نیمی از مسیر را با همکلاسی‌هایش بود و بعد از جدایی از مسیر دوستانش به تنهایی به خانه بازمی‌گشت.

همه چیز خوب پیش می‌رفت و مهشید بیشتر اوقاتش را سرگرم درس خواندن بود تا اینکه چندی قبل وقتی از مدرسه به خانه بازمی‌گشت کارگر ساختمان روبه‌روی خانه‌شان را دید.

کارگر ساختمان نیمه‌کاره پسر خوش چهره و زیبایی بود و مهشید وقتی از جلوی این پسر جوان عبور کرد، نگاهش به نگاه پسر جوان گره خورد و این روز فراموش نشدنی برای مهشید بعد از گذشت زمان به تلخ‌ترین روز زندگی‌اش تبدیل شد.

مهشید داخل خانه شد، اما ذهنش بیرون خانه و پیش کارگر ساختمان بود، اما سعی کرد با درس خواندن و انجام کار‌های خانه کنار مادرش نگاه‌های پسر جوان را فراموش کند، ولی فردا صبح وقتی برای رفتن به مدرسه از خانه خارج شد ابتدا یک نگاه کلی به ساختمان نیمه‌کاره انداخت و بعد به مدرسه رفت و گاهی اوقات در سر کلاس نیز فکرش درگیر پسر جوان می‌شد.

ظهر مدرسه تعطیل شد و دختر ۱۳ ساله به سمت خانه آمد و این در حالی بود که هرچه به خانه نزدیک‌تر می‌شد دلشوره به دلش می‌افتاد تا اینکه کارگر ساختمان روبه‌روی خانه‌شان را مقابل خودش دید.

سهیل با لبخند شماره موبایلش را در اختیار مهشید گذاشت و از او خواست که با هم در ارتباط باشند و دختر نوجوان بعد از گرفتن شماره تلفن به سرعت به خانه رفت.

مهشید به خاطر سن کمی که دارد گوشی موبایل نداشت به همین خاطر گاهی اوقات گوشی موبایل مادرش را دست می‌گرفت و وقتی در خانه شرایط را فراهم می‌دید به سهیل زنگ می‌زد و دختر نوجوان از این تماسی که گرفته بود می‌ترسید و خیلی کوتاه با پسر جوان صحبت می‌کرد.

روز‌های نخست مهشید وقتی به سهیل زنگ می‌زد با ترس و نگرانی بود، اما با گذشت چند روز دیگر به تماس‌های تلفنی و صحبت کردن با سهیل عادت کرده بود و دیگر یک دل نه صد دل عاشق پسر جوان شد.

همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه یک روز مهشید وقتی از مدرسه خارج شد سهیل را پیش روی خود دید و سهیل که می‌دانست دختر نوجوان دلباخته او شده است و پیشنهادش را رد نمی‌کند از مهشید خواست تا با او به خانه‌شان برود.

مهشید با آن فکر کودکانه‌اش پیشنهاد سهیل را پذیرفت و همراه پسر جوان به خانه‌شان رفت، خانه کوچک بود سهیل ادعا کرد که خانه برای خودش است و در ادامه صحبت‌ها شروع شد و مهشید نمی‌دانست در تله یک شیطان افتاده است تا اینکه پسر جوان خودش را به مهشید نزدیک کرد.

مهشید درک و فهم زیادی از رفتار‌های نامتعارف سهیل نداشت و بعد از مدتی رابطه‌های سهیل با مهشید زیاد شد و این در حالی بود که پسر جوان در خصوص ازدواج با او صحبت می‌کرد و مهشید فقط دلباخته بود و متوجه حرف‌ها و اتفاقاتی که برایش رقم خورده است نبود تا اینکه به خاطر رابطه‌های پسر جوان دچار بیماری شد و از همان روز سهیل ناپدید شد و وقتی حال مهشید بدتر شد مادرش با توجه به وضعیت حال روحی و بیماری و تماس‌هایی که دخترش داشت به ماجرا مشکوک و راز دوستی مهشید و رابطه‌اش با سهیل برملا شد و آتشی بر دل مادر افتاد.

بعد از چند روز سروکله سهیل پیدا شد و این در حالی بود که مهشید دیگر اجازه حرف زدن با او را نداشت و پدرش که نگران حال دخترش شده بود از مادرش فقط شنید که دخترش با یک پسر آشنا شده است و دیگر از عمق فاجعه خبر نداشت.

سرنوشت دختر درس‌خوان و ساده خانواده تغییر کرده بود و مهشید دیگر نمی‌توانست درس بخواند و صبح و شب به اشتباهی که انجام داده بود فکر می‌کرد و کابوس‌های شبانه دیگر امانش را بریده بود و نمی‌دانست چه سرنوشتی در انتظارش است و اگر یک روز پدرش به اشتباهاتی که دخترش کرده آگاه شود چه اتفاقی رخ می‌دهد.

مادر مهشید با توجه به دلنگرانی‌هایی که نسبت به دخترش داشت و همین طور از حرف‌های دخترش که فهمید به سمت ناامیدی و خودکشی رفته تصمیم گرفت برای نجات دخترش از این منجلاب از پلیس کمک بخواهد و در همین راستا مادر به مرکز مشاوره پلیس مراجعه کرد و اظهار داشت که دخترش در لبه پرتگاه خودکشی قرار دارد.

مادر نگران گفت: دخترم دچار افسردگی شده و اشتهایی به غذا خوردن ندارد و در گوشی موبایلش در خصوص خودکشی جست‌و‌جو می‌کند و بدتر از همه اینکه پسر شیطان صفت نیز برای دخترم ایجاد مزاحمت می‌کند.

با این ادعا‌ها همزمان با پیگیری‌های پلیسی برای ردیابی پسر شیطان صفت و بازجویی از سهیل، دختر دانش‌آموز نیز تحت مشاوره قرار گرفت تا از کابوس‌های آن روز سیاه خارج شود.

دیدگاه کارشناس

سرهنگ علیزاده رئیس مرکز مشاوره فرماندهی انتظامی استان البرز گفت: تجربه دوستی‌هایی از این جنس لطمات روحی و روانی زیادی بر دختران خواهد گذاشت. رابطه‌های جنسی نامتعارف و نامشروع پس از مدتی باعث اختلال‌های رفتاری شده و فرد را در انزوا رها خواهد کرد.

افسردگی و بحران‌های عاطفی از یک سو و برخورد‌های خشونت بار خانواده از سوی دیگر نوجوان را در مسیر رفتار‌های پیش‌بینی نشده، چون خودکشی سوق خواهد داد. تحقیق‌های علمی نشان داده است اکثر این افراد سرانجام کارشان به ازدواج ختم نمی‌شود و اگر هم این اتفاق بیفتد پایداری زیادی نخواهد داشت و با وجود ازدواج آن‌ها با افراد دیگرهم به‌خاطر خاطره ناخوشایندی که در ذهن دارند، نمی‌توانند رابطه خوبی با زوج خود برقرار کنند بنابراین والدین باید با ایجاد فضای رابطه دوستی در خانواده زمینه این نوع دوستی‌های نامتعارف را پیشگیری کنند و اگر در این زمینه دچار مشکل شده و متوجه شدند فرزندان‌شان درگیر چنین مسائلی هستند باید با احتیاط رفتار کنند تا خدای نکرده ماجرای حادتری پیش نیاید. همچنین والدین می‌توانند در چنین شرایطی از خدمات مشاوره مراکز مشاوره نیروی انتظامی که به‌صورت رایگان در خدمت مردم است، استفاده کنند.

برچسب ها: اغفال دختران
bato-adv
bato-adv
bato-adv