وقتی حال جامعه خراب است، محال نیست که یک اثر کمدی و شاد، بتواند مرهمی بر دردها باشد. در شرایط اجتماعی تراژیک، سویههای سرگرمکننده آثار هنری بیشتر کاربرد پیدا کرده و خریدار دارد تا سویههای فکری و اندیشهورزانه آن؛ لذا عجیب نیست که در این وضعیت، فیلمی مثل «فسیل» با اقبالمخاطب همراه شود.
سینمای ایران که بدترین روزهای اکران را در سال گذشته طی کرده بود، به اکران نوروزی دل بسته بود که بهعنوان اکران طلایی شناخته میشود. دوران پساکرونایی گرچه بستر مناسبتری را برای رونق دوباره گیشهها فراهم کرده بود و امید به رونق آن در نیمه دوم سال پیش، چشماندازی نویدبخش را ترسیم میکرد، اما فضای ملتهبی که بعد از شهریورماه در فضای عمومی کشور رخ داد، بار دیگر سینماها را به محاق برد. جشنواره فیلمفجر هم فیلمهایی نداشت که بتوان به فروش آنها در اکران عمومی امید بست.
به گزارش هم میهن، سطح استقبال از فیلم «قریب» در اکران نوروزی هم گواه بر این مدعا شد. در این فضا شاید اکران یک فیلم کمدی میتوانست یخ گیشهها را بشکند. گرچه روحیه عمومی جامعه هم چندان امید به اتفاق را نشان نمیداد. بااینحال در میان فیلمهای اکران نوروزی، «فسیل» در کانون توجه و اخبار قرار گرفت. هم آمار فروش آن، هم حاشیههایی که بر سر این فروش و جوانب آن ایجاد شد.
«فسیل» روایتی کمدی از فراز و نشیبهای زندگی خوانندهای در انتهای دوره پهلوی و ابتدای انقلاب اسلامی است. او که دوره انتقال حاکمیت را در کما بهسر میبرد، از تحولات بیخبر است و همین بیخبری از شرایط جدید، لحظات خندهداری را برای مخاطب بهوجود میآورد. در این فیلم، طبق روال مرسوم اکثر فیلمهای کمدی، خندهگرفتن از مخاطب، با شوخیهای جنسی و لودگی اتفاق میافتد. فیلم با فروش بالایی مواجه شده که البته چیز عجیبی نیست. طی چند دهه اخیر همواره فیلمهای کمدی در صدر پرفروشها قرار گرفتهاند. آخرین نمونهاش فیلم «انفرادی» به کارگردانی مسعود اطیابی بود که با فروش ۸۰ میلیارد تومانی موفق شد پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران در سال ۱۴۰۱ شود. فیلم «فسیل»، اما در یک ماه توانست پرفروشترین فیلم سال گذشته، یعنی «انفرادی» را پشت سر بگذارد.
کریم امینی، کارگردان نوظهور سینماست که پدربزرگش (خسرو محمدامینی) از بازیگران شناختهشده تئاتر بود. او تحتتأثیر پدربزرگ به هنر تئاتر، سینما و بازیگری علاقمند شد. سال ۱۳۹۲ با فیلم سینمایی «خوابزدهها» سینما را تجربه کرد، اما حضورش در سریال «پردهنشین» باعث شهرتش شد. امینی که سابقه بازیگری هم دارد در فیلمهای سینمایی پاسیو، اگزما، ایتالیا ایتالیا، آبنبات چوبی، نیمهشب اتفاق افتاد، پیاده و سریالهای روزگار، دیگری، عقیق، تعبیر وارونه یک رویا، باغ بیروزنه و سارقان روح نیز نقشآفرینی کرده است. فیلمهای سینمایی «دشمن زن» و «گربه سیاه» از ساختههای او هستند.
اکبر عبدی، بازیگر صاحبنام سینمای ایران به ویژه در ژانر کمدی، به حرفهای کارگردان فیلم کمدی «فسیل» واکنش تندی نشان داد که در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. او گفت: «چرا کارگردان این فیلم دهانش را پر میکند و میگوید، «فسیل» نوستالژیکترین فیلم کمدی تاریخ سینمای ایران است. این درست است؟ اینهمه اساتید فیلمساز کمدی از قبل انقلاب تا اکنون، بازیگران بزرگ این حوزه مثل پرویز پرستویی، رضا عطاران و همه ما تا الان کاهگل لگد میکردیم... آنوقت فیلم «فسیل»، مترومعیار سینمای کمدی ایران است؟» او با اشاره به فیلم «اجارهنشینها»ی داریوش مهرجویی، معیاری برای تشخیص کمدی ایدهآل ارائه میدهد و آن را بهعنوان یک نوستالژی هنرمندانه معرفی میکند.
اکبر عبدی بهصراحت به نقد صحیحی دست میزند. این جمله در تبلیغ فیلم که «فسیل»، نوستالژیکترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، آنهم با صدای دوبلوری پیشکسوت مثل «محمد تهامینژاد»، واقعا عجیب است. اینکه یک دوره تاریخی را بهمثابه زمان و مکان قصه فیلم انتخاب کنیم بهمعنای نوستالژیک بودن اثر نیست. ضمن اینکه نوستالژی بودن بهخودیخود یک ارزش و اعتبار محسوب نمیشود. وقتی از نوستالژیبودن یک فیلم حرف میزنیم، مقصود ویژگی خود آن فیلم در بستر زمانی است، نه تاریخ و برهه زمانی که در درون آن فیلم وجود دارد. درواقع زمان دراماتیک یک فیلم، سویه نوستالژیک آن را تعیین نمیکند، جایگاه خود فیلم در بستر تاریخی است که این کار را میکند.
ضمن اینکه اگر زمان تاریخی را هم لحاظ کنیم، میتوان فیلمی مربوط به دهه ۴۰ یا حتی زمان قاجار را بهعنوان نوستالژیترین فیلم تعریف کرد. ضمن اینکه با روایتهایی ازایندست درباره فیلم که واجد نوعی قضاوت و ارزیابی ازپیش تعیینشده و اغلب مبتنی بر پیشفرضهای سازندگان اثر است، تبلیغ فیلم از اطلاعرسانی خارج شده و جایگاهی جعلی برای آن فراهم میکند. اعتباربخشی خودخواسته در تبلیغ یک فیلم، به آن اعتبار نمیبخشد و معیار این ضربالمثل است که مشک خود باید ببوید، نه آنکه عطار بگوید.
معیار فروش فیلم را البته نه قیمت بلیت که میزان و تعداد مخاطب تعیین میکند. اینکه چقدر از صندلیها در سالنهای سینما توسط تماشاگران اشغال میشوند. ضریب اشغال هم صرفا مبتنی بر ژانر یا بازیگر چهره و نام کارگردان نیست، بلکه باید آن را در یک نگاه کلانتر و در بستر و زمینه اجتماعی اکران مورد تحلیل قرار داد. بدون شک عوامل فرامتنی سینما ازجمله فرهنگ، نظام اجتماعی، طبقه، نژاد، جنسیت و بسیاری از عوامل اجتماعی دیگر در شکلگیری رفتار مخاطبان و انتخابهای آنها در تماشای فیلم مؤثر است. بر این مبنا میتوان یک عامل برونمتنی و یک عنصر درونمتنی را در فروش «فسیل» دخیل دانست. عامل بیرونی را میتوان در پسزمینه اجتماعی ۶ ماه گذشته جستوجو کرد که مردم تلخترین دوران اجتماعی و حتی زیستفردی خود را تجربه کرده بودند. تداوم این تلخی به شکلگیری یک افسردگی ملی انجامید. پدیدههای کمدی از دل این وضعیت تراژیک بیرون میآیند.
همچنان که چارلی چاپلین محصول دوران پساجنگجهانی است که شرایط روحی جامعه در تراژیکترین وضعیت خود قرار داشت. این بهمعنای قیاس فیلمی مثل «فسیل» با آثار چارلی چاپلین نیست که قطعا شوخی بیمزهای است؛ مقصود قیاس یک وضعیت تاریخی تراژیک است که از دل آن، کمدی امکان زایش و جوشش دارد.
وقتی حال جامعه خراب است، محال نیست که یک اثر کمدی و شاد، بتواند مرهمی بر دردها باشد. در شرایط اجتماعی تراژیک، سویههای سرگرمکننده آثار هنری بیشتر کاربرد پیدا کرده و خریدار دارد تا سویههای فکری و اندیشهورزانه آن؛ لذا عجیب نیست که در این وضعیت، فیلمی مثل «فسیل» با اقبالمخاطب همراه شود. اگر به عنصر درون متنی هم توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که ارجاع تاریخی به دهه ۵۰ که هم خاصیت نوستالژیک دارد، هم ربطی نمادین به رخدادهای اجتماعی چندماه اخیر، میتواند به مولفههای موثر در فروش فیلم تبدیل شود. اساسا نوستالژی زمانی جذاب میشود یا ضرورت مییابد که آدمها از زمان حال ناراضی باشند. درواقع تلخی حال، شیرینی گذشته را مضاعف میکند یا گذشته را به تجربهای شیرین برای پناه بردن به آن تبدیل میکند.
قصه فیلم با سویه نوستالژیکی که دارد، میتواند در زمان حال به یک امتیاز برای فروش فیلم منجر شود؛ حتی اگر سازندگان اثر منکر این تاثیر باشند. قهرمان فیلم بهدنبال یک زندگی معمولی است و اساسا یک زندگی معمولی بهعنوان ایده کانونی فیلم صورتبندی شده و همین میتواند فارغ از سطحکیفی فیلم بهلحاظ سینمایی، بسیاری را به پای تماشای خود بنشاند. البته فروش بالای فیلمهای کمدی، به سازوکارهای سیاستگذاری سینمایی هم مرتبط است. حمایت از فیلمهای پرفروش یا اقبال سینماداران به این نوع فیلمها که به کسبوکار آنها رونق میبخشد ازجمله دلایلی است که به رشد فیلمهای کمدی فارغ از سطح محتوایی آنها دامن میزند.
سینماداران بیش از اینکه دغدغه فرهنگی داشته باشند، دغدغههای اقتصادی دارند و از فیلمهایی که به هر دلیل باعث رونق گیشه و شلوغی سالنهای سینما میشود استقبال میکنند. بر همین مبنا فیلمهایی ازایندست از شرایط بهتر و بیشتری در اکران برخوردار شده و انگیزه مالی فیلمسازان و بازیگر آنهم به این مسئله دامن زده و حجم تولیدات آثاری ازایندست بیشتر میشود. البته ظرفیتهای فضای مجازی در تبلیغ آثار کمدی را نباید دستکم گرفت. این امکان در گذشته برای سینماگران و فیلمهایشان نبوده، ولی اکنون این ظرفیت در معرفی و فروش فیلمها نقش مهمی بازی میکند.