از آنجایی که همه فیلمهای مارولی با سکانسهای نبرد بزرگی به پایان میرسند، مخاطبان سینما رفته رفته دیگر علاقه شان به این سکانسها را از دست میدهند، اما سکانسهای نبرد بسیار خوش ساخت و حماسی زیادی در طول تاریخ سینما خلق شده اند که سینماروها را به وجد میآورند.
مخاطبان سکانسهای باکیفیت و پرتنش نبرد را دوست دارند، اما ساخت چنین سکانسهایی بسیار دشوار است. خلق دوباره بزرگی و آشوب این درگیریهای بزرگ در قالب صوت و تصویر در حرف بسیار سادهتر است تا در عمل. گرد هم آوردن لشکرهایی از نابازیگران وظیفه دشواری است، اما در نهایت به خلق سکانسهایی منجر میشود که بسیار واقعی و تکان دهندهتر از سکانسهای جنگی جلوه میکنند که با کمک جلوههای ویژه کامپیوتری خلق میشوند.
به گزارش روزیاتو، از آنجایی که همه فیلمهای مارولی با سکانسهای نبرد بزرگی به پایان میرسند، مخاطبان سینما رفته رفته دیگر علاقه شان به این سکانسها را از دست میدهند، اما سکانسهای نبرد بسیار خوش ساخت و حماسی زیادی در طول تاریخ سینما خلق شده اند که سینماروها را به وجد میآورند.
واقعیت غم انگیز است که فیلمهایی که سکانسهای نبرد بزرگ و فوق العاده در آنها به تصویر کشیده میشود بسیار کم شده اند، اما خبر خوب این است که هنوز هم با مراجعه گذشته میتوان شاهد برخی از بهترین و هیجان انگیزترین سکانسهای نبرد بود.
از فیلمهای حماسی تاریخی بزرگ تا داستانهای مدرن تر، از نبردهایی که مخاطبان را روی صندلی شان نیم خیز میکنند تا معدود فیلمهایی که باعث خنده میشوند، این سکانسهای نبرد خارق العاده نشان میدهند که چه داستانهای هیجان انگیزی را میتوان در قالب سکانسهای اکشن روایت کرد. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۵ مورد از بهترین سکانسهای نبرد در تاریخ سینما و فیلمهایی که این سکانسها در آنها هستند آشنا کنیم.
ریدلی اسکات واقعاً خوب میداند که چطور سکانسهای نبرد بزرگ و حیرت انگیز خلق کند. در حالی که در بخشهای زیادی از فیلم Gladiator شاهد نبردهای کوچک تر، اما هیجان انگیزی هستیم، این فیلم به شکلی حیرت انگیز و حماسی با یک نبرد بزرگ آغاز میشود، جایی که ماکسیموس و ارتشش به قبایل ژرمن حمله میکنند.
این سکانس به خوبی همه چیز را آماده میکند تا در نهایت نبردی بیرحمانه و مملو از خونریزی و خشونت شکل میگیرد. همچنین این سکانس بهترین روش برای معرفی شخصیت ماکسیموس به عنوان یک فرمانده نظامی ماهر و کارکشته است که به خوبی این دو ویژگی را در قالب یک گلادیاتور در ادامه فیلم به نمایش میگذارد.
اگر چه مایکل مان بیشتر به خاطر فیلمهای جنایی مدرنی مانند Heat و Collateral شناخته میشود، اما با The Last of the Mohicans نشان داد که توانایی خلق یک فیلم باکیفیت در ژانر ماجراجویی تاریخی را نیز دارد.
پرتنشترین سکانس این فیلم زمانی رخ میدهد که ستونی از سربازان بریتانیایی و خانواده هایشان از میان منظرهای پردرخت و زیبا عبور میکنند و جنگجویان بومی به یکباره از پشت درختان بیرون آمده و در جستجوی انتقام، به آنها حمله ور میشوندو این سکانس بسیار ترسناک و پرآشوب بوده که مان از دور فیلمبرداری کرده و همین سبک فیلمبرداری بر تاثیرگذاری آن میافزاید.
فیلم حماسی تاریخی Braveheart اگر چه در زمینه جزییات تاریخی چندان فیلم دقیقی نیست، اما بدون شک یک داستان ماجراجویانه هیجان انگیز را روایت میکند. بزرگی و وسعت هیجان انگیز و ماجراجویانه فیلم را میتوان در سکانسهای نبرد آن مشاهده کرد.
بدنبال سخنرانی هیجان انگیز ویلیام والاس، سربازان اسکاتلندی به سمت ارتش بسیار مجهزتر و پرتعدادتر بریتانیا حمله ور میشوند. در شرایطی که دو ارتش در میدان نبرد با هم درگیر میشوند، نبردی آشفته، خونین و بیرحمانه شکل میگیرد که نشان میدهد اگر چه اسکاتلندیها زره، سلاح و آرایش پیشرفته نیروهای بریتانیایی را ندارند، اما میخواهند با هر چیزی که در دست دارند با غاصبان سرزمینشان بجنگند.
اکشن وسترن The Wild Bunch در دوران خود مسیر ژانر وسترن را به شکلی هیجان انگیز تغییر داد. سام پکینپاه هرگز ابایی از به تصویر کشیدن خشونت مطلق داستان در این فیلم ندارد و داستانی تاریک و خونینی درباره گروهی از یاغیان پا به سن گذاشته را روایت میکند که آخرین ماجراجویی بزرگشان را انجام میدهند. وحشیتی که در عنوان فیلم میبینیم به خوبی در سکانس پایانی درگیری و تیراندازی فیلم مشاهده میشود.
این سکانس بی محابا، پرسروصدا و ترسناک است، جایی که گروه یاغیان قهرمان داستان به لشگری از ارتش مکزیک حمله میبرند. این نبرد از آن دسته نبردهایی است که فرصتی برای نفس تازه کردن به مخاطب نمیدهد تا اینکه آخرین گلوله شلیک شده و آخرین توده دود از بین میرود.
دیوید لین فیلمسازی است که به خاطر حس تماماً حماسی فیلمهای شاهکارش شناخته میشود. همین موضوع را در استعداد کامل خود میتوان در شاهکار اصلی او به نام Lawrence Of Arabia دید. این فیلم پیتر اوتول را در نقش شخصیت واقعی و بحث برانگیز دی اچ لارنس دارد که قبایل درگیر و دشمن عربستان را برای مبارزه با ارتش عثمانی در دوران جنگ جهانی اول متحد کرد.
نکته جالب اینکه مشهورترین سکانس نبرد در این فیلم از لحاظ خونریزی و کشتار بسیار تعدیل شده است، اما سبک فیلمبرداری این سکانس توسط لین بسیار هیجان انگیز و بی نقص است. از نمایی از دور، مخاطب شاهد عبور ارتشی از نیروهای شورشی به رهبری لارنس از شهر عقبه است، نمایی حیرت انگیز که در آن شهر عقبه که توسط نیروهای ترک به یک مقر مستحکم تبدیل شده، به سرعت به تصرف قبایل عرب در میآید.
بعد از اولین تجربه کارگردانی خود در یک فیلم سینمایی با بازسازی به شدت جذاب و غیرمنتظره Dawn of the Dead، زک اسنایدر تصویر بسیار خاص، اما نادقیق از لحاظ تاریخی فرانک میلر از نبرد ترموپیل رادر فیلم ۳۰۰ به پرده سینما آورد. اسنایدر تمام سبکهای خاص کارگردانی خود مانند برداشتهای طولانی، خونریزیهای خاص و اسلوموشنهایی که هر ازچندگاهی رخ میداد، با سکانسهای نبرد در ۳۰۰ ترکیب کرد که برخی از بهترین و هیجان انگیزترین سکانسهای نبرد تاریخ سینما را در پی داشت.
The Good, the Bad, and the Ugly به عنوان وسترن حماسی اسپاگتی سرجیو لئونه یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینماست. چیزی که این ماجراجویی را هیجان انگیزتر میسازد این است که داستان آن در دوران جنگ داخلی آمریکا رخ میدهد. در جریان روایت طولانی و وسیعش، شخصیتهای بلوندی و توکو خود را در میانه درگیری بین دو طرف جنگ داخلی آمریکا مییابند.
هیچ کدام از این شخصیتها نقشی در این جنگ بزرگتر ندارد و تنها به یکباره خود را در میدان نبرد مییابند. با اینکه این نبرد تاثیر چندانی در روایت کلی داستان ندارد، اما سکانسی بسیار بزرگ و خیره کننده و البته باکیفیت و فراموش نشدنی است.
فیلم جنگی حماسی Dunkirk ساخته کریستوفر نولان در واقع یک سکانس نبرد طولانی به اندازه یک فیلم است که بر اساس تخلیه مشهور نیروهای متفقین از ساحل دانکرک در طول جنگ جهانی دوم ساخته شده است.
این تصویرسازی برای فیلمهای جنگی هالیوودی بسیار نامعمول بود، زیرا علاوه بر اینکه یک شکست بزرگ متفقین در برابر آلمان را به تصویر میکشد، نیروهای آمریکایی نیز در آن هیچ مشارکتی نداشتند. با این وجود تخلیه نیروهای متفقین از ساحل دانکرک در فرانسه به خوبی شرایط را برای خلق داستانی بی نقص فراهمی کند که شرایط واقعی و بغرنج سربازان متفقین را در آن لحظه به تصویر بکشد.
در سراسر فیلم، نولان دائماً در حال تغییر روایت داستان از زمین به هوا و دریاست، جایی که سربازان جوان با درماندگی تمام در حال تلاش برای فرار از ساحلی هستند که هر لحظه ممکن است آلمانیها به آن حمله کنند در حالی که هواپیماها از بالا روی سرشان گلوله میریزند، در دریا قایقهای غیرنظامی برای تخلیه تلاش میکنند و همزمان تام هاردی در آسمان به شکار هواپیماهای جنگی آلمان میپردازد تا آنها را از شلیک به سربازان گرفتار در ساحل دور نگه دارد. فیلم Dunkirk به کلی یک سکانس نبرد است که از بهترین و حماسیترین سکانسهای نبرد در تاریخ سینما به شمار میآید.
سکانسهای ماندگار و به یادماندنی بسیاری در فیلم Anchorman: The Legend Of Ron Burgundy وجود دارد، از استخر پارتی ران تا پرت شدن بکستر از روی پل توسط یک دوچرخه سوار تا درگیری دراماتیک گروهی خرس عصبانی. اما به یاد ماندنیترین سکانس این فیلم نبرد بین تیمهای خبری است که حضور کوتاه ستارگانی مانند بن استیلر و تیم رابینز را ممکن ساخت. این سکانس مبارزه کمدی و بامزه با یک سکانس بسیار خاص دیگر دنبال میشود که در آن ران و تیمش در مورد نبرد فکر میکنند و میگویند: «خب، خیلی سریع به درگیری انجامید».
فیلم Apocalypse Now به عنوان شاهکار فرانسیس فورد کوپولا، داستان اصلی رمان Heart of Darkness از جوزف کمپبل را به درون جنگ ویتنام تزریق میکند. در یکی از سکانسهای اولیه فیلم، هلیکوپترهای ارتش آمریکا از روی روستایی در ویتنام عبور کرده و با شلیکهای متعدد، آن را ویران میکنند. اینکه در هنگام این حمله، سربازان آمریکایی ترانه سواری والکایریها را اجرا میکنند که اثری از واگنر و محبوب هیتلر بود، بر تاریکی این سکانس بسیار هیجان انگیز و ویرانگر میافزاید.
بعد از یک سری سکانسهای نمادین که حرکت سربازان در خندقهای جنگ جهانی اول را دنبال میکند، شاهکار ضد جنگ استنلی کوبریک به نام Paths Of Glory با یک عملیات خودکشی به اوج هیجان میرسد، جایی که کرک داگلاس در نقش سرهنگ دکس نمیخواهد مردانش را با آن به قتلگاه بفرستد. افسران مافوق او اصرار دارند، اما دکس در نهایت وقتی مشخص میشود که هیچ بازماندهای از این عملیات در کار نخواهد بود، دستور توقف حمله را صادر میکند.
این سکانس هیچ کلوزآپی از شخصیتهای اصلی ندارد به این خاطر که برنامه تیراندازی بسیار چالش برانگیز و خاص بود، اما استفاده صرف از واید شاتها و برداشتهای ازد دور به شکلی دراماتیک به این سکانس کمک کرد، زیرا به خوبی پیام فیلم که زندگی تمام سربازان مساوی و دارای اهمیت است را فریاد میزند.
در فیلمهای Star Wars سکانسهای نبرد بسیار باکیفیت و خوبی را شاهد بودیم، از نبرد اندور در Return of the Jedi تا نبرد برای کوروسکنت در Revenge of the Sith، اما بهترین این نبردها نبرد راوین است که با عنوان نبرد خندقی ستاره مرگ نیز شناخته میشود و در فیلم اورجینال سال ۱۹۷۷ به تصویر کشیده میشود.
از بازگشت قهرمانانه هان و چوی در فالکن تا سخنان حکیمانه اوبی وان در نقش یک روح بدون جسم، این سکانس مملو از لحظات ماندگار است که طرفداران جنگ ستارگان هرگز فراموش نخواهند کرد.
در نیمه راه سه گانه ارباب حلقه ها، اولین نبرد بزرگ در داستان حلقه بالاخره رخ میدهد. نبرد هلمز دیپ که در رمان اورجینال با نام نبرد هورنبرگ شناخته میشود، به عنوان یکی از ماندگارترین و نمادینترین نبردهای تاریخ سینما شناخته میشود.
در تمام این سکانس، نویسندگی بی نقص داستان باعث میشود که خطر بیشتر و بیشتر شود. تدوین بسیار هوشمندانهای که اکشن سکانس را به اوج میرساند و استفاده اندک از جلوههای ویژه کامپیوتری که باعث میشود این سکانس نبرد بسیار واقعی گرایانهتر از آن چیزی باشد که انتظارش را دارید.
اگر چه بسیاری از سکانسهای پر از اکشن نبردهای حماسی در داستانهای قرون وسطایی از سکانسهای تاریک و مات استفاده میکنند، اما آکیرا کوروساوا در فیلم Ran همه چیز را رنگی و روشن میکند، فیلمی که اقتباسی تقریباً بی نقص از نمایشنامه شاه لیر ویلیام شکسپیر است.
سکانسهای کلاسیک بسیاری در این داستان دشمنی برادران وجود دارد، اما سکانس پرتنش و بی محابای حمله به قلعه حیرت انگیزترین و بهترین آن هاست. بدون شک این فیلم و سکانس نبرد اصلی آن برای همیشه در ذهن طرفداران فیلمهای جنگی خواهد ماند.
در کل، فیلم Saving Private Ryan ساخته استیون اسپیلبرگ یکی از بهترین و شاید بهترین فیلم جنگی تاریخ سینماست، اما تصویرسازی ابتدایی فیلم از پیاده شدن نیروها در ساحل نورماندی میتواند به تنهایی به اندازه کل فیلم اثرگذار و هولناک باشد. این سکانس چنان تکان دهنده و از لحاظ تاریخی دقیق بود که باعث حمله استرس پس از وقوع حادثه در میان کهنه سربازان واقعی جنگ جهانی دومی شد که در ساحل نورماندی پیاده شدند.
اسپیلبرگ از ابتدا برای این سکانس و فیلمبرداری آن برنامه نمیریزد و تصمیم میگیرد اکشن دیکته شدن در این سکانس را راهنمای خود برای محل قرار دادن دوربین قرار دهد. نتیجه این فرآیند منحصربفرد یک سکانس بسیار عمیق، تاثیرگذار و شبه مستند است که هر بینندهای را تحت تاثیر قرار میدهد.