درحالیکه انتظار میرود هند امسال از لحاظ تعداد جمعیت از چین پیشی بگیرد، این سه کشور در سال ۲۰۵۰ همچنان در صدر پرجمعیتترین کشورهای جهان باقی میمانند که به ۳ میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر میرسد. البته هیچکس نمیداند چگونه گرسنگی، پاندمیها یا بحرانهای ناشی از تغییر اقلیم ممکن است این ارقام را تغییر دهند، اما جمعیت بالای این کشورها مزیتهای بسیاری در تولید، مصرف و حتی اگر لازم باشد در زمان وقوع جنگها دارند.
همین چند وقت پیش بود که تحلیلگران سیاسی درباره G۲ صحبت میکردند؛ ائتلافی مؤثر و کارآمد میان آمریکا و چین با هدف مدیریت مشکلات جهان در جهت منافع هر دو کشور. قدرت چنین همکاری مشترکی حتی فراتر از قدرت گروه هفت که شامل اقتصادهای پیشروی غربی است، دیده میشود. سی. فرد برگستن، معاون پیشین وزارت خزانهداری آمریکا اولین نفری بود که چنین همکاریای را پیشبینی کرده بود. برگستن در سال ۲۰۰۸ نوشته بود: «ایده اولیه، توسعه یک ائتلاف G۲ میان آمریکا و چین است تا این دو کشور روند حکمرانی بر جهان را هدایت کنند.»
به گزارش هممیهن، مایکل تی. کلر، خبرنگار مجله نیشن و استاد دانشگاه در اندیشکده ریسپانسیبل استیت کرفت مینویسد:ایده برگستن به زیرساخت ارتباط اولیه دولت باراک اوباما با چین تبدیل شد، اما با بالا گرفتن تنشها با پکن بر سر تایوان و پارهای از مسائل دیگر، این ایده جذابیت خود را در واشنگتن از دست داد. با این حال، اگر جنگ در اوکراین چیزی را به ما یاد داده باشد، این است که فارغ از تمایلات رهبران آمریکا برای هدایت جهان، (فارغ از جنگ) هیچ گزینهای بهجز به اشتراک گذاشتن مسئولیتها با چین و در یک چرخش ژئوپلیتیکی با هند وجود ندارد. بالاخره هر چه باشد، هند کشوری مجهز به تسلیحات هستهای و هماکنون یکی از پرجمعیتترین کشورهای روی کره زمین است که خیلی زود به سومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل میشود.
جان رید در فایننشالتایمز مینویسد، دولت نارندرا مودی که قرار است سال آینده انتخابات سراسری برگزار کند در حال ترویج یک روایت پیروزمندانه است که توسط حامیانش که در خارج از کشور در تجارت دستی دارند، منعکس شده؛ اینکه حالا نوبت هند است که یک اقتصاد پیشرو و یک قدرت دیپلماتیک در جهان باشد که به لطف سیاستهای مودی در ۹ سال به آن رسیده است؛ از ساخت توالتهای عمومی گرفته تا صدور کارتهای ملی دیجیتالی مبتنی بر مشخصات فردی.
دولت مودی در زمان نشست گروه ۲۰ زمانی که درباره مسائلی مانند نقش فناوریهای دیجیتالی در جنگ اوکراین، کشورهای در حال توسعه را خطاب قرار میداد، نقش هند بهعنوان یک اقتصاد پیشرو در جهان را برجسته کرد و این کشور را به عنوان وزنهای دموکراتیک برای برقراری تعادل در برابر چین نشان داد.
به عبارت دیگر، اگر بخواهیم از وقوع یک فاجعه جهانی جلوگیری کنیم، چه آمریکاییها خوششان بیاید چه نیاید، تنها راه ممکن برنامهریزی برای تشکیل ائتلاف G۳ است.
اینجاست که فوراً دو سوال در ذهن مطرح میشود: چرا G۳ و چرا تشکیل این گروه احتمالاً نتیجه اجتنابناپذیر جنگ در اوکراین است؟
در پاسخ به سوال دوم باید گفت که تشکیل گروه G۳ در آینده اتفاق میافتد، چون آمریکا و روسیه هیچکدام نتوانستند ثابت کنند که میتوانند به یک نتیجه رضایتبخش از جنگ در اوکراین، آنگونه که رهبرانشان انتظار داشتند، دست پیدا کنند.
برای مسکو عدم توانایی در حذف اوکراین بهعنوان یک دولت کارا، شکستخورده به نظر میرسد. برای واشنگتن، شکست کامل روسیه و نابودی ولادیمیر پوتین نیز کاملاً بعید است.
در میانه فاجعه بیپایان جنگ در اوکراین، شواهد بهطور فزایندهای نشان میدهند که چین و هند احتمالاً راهحل نهایی را مشخص میکنند. روسیه بدون حمایت این دو کشور نمیتواند جنگ را ادامه دهد؛ به لطف مخالفتهای چین و هند در پیروی از تحریمهای سنگین کشورهای غربی علیه روسیه، تجارت ادامهدار با مسکو و خریداری بخش عظیمی از ذخایر سوختهای فسیلی روسیه. علاوه بر آن، با توجه به آسیبی که جنگ روسیه به چشماندازهای رشد قدرت جهانی چین و هند میزند، هیچکدام از این کشورها نمیخواهند شدت این درگیری افزایش پیدا کند یا طولانیتر شود. مخصوصاً برای چینیها که اختلافنظرهایشان با شرکای تجاری اروپایی که از ادامهدار شدن روابط پکن با مسکو دل خوشی ندارند، بیشتر شده است. بهخاطر همین دلایل است که رهبران چین و هند احتمالاً باید برای برقراری مذاکرات صلح میان مسکو و کییف فشار بیشتری بیاورند؛ با نتیجهای که کاملاً واضح است برای هیچکدام از طرفین متخاصم رضایتبخش نخواهد بود.
در عین حال همانطور که جنگ در اوکراین، ضعف حیرتانگیز ارتش روسیه که قبلاً به آن افتخار میکردند را نشان داد، محدودیتهای قدرت آمریکا را نیز بهطور چشمگیری نمایان کرد. بههرحال، زمانی که جنگ در فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد، جو بایدن، رئیسجمهوری ایالاتمتحده مطمئن بود که اکثر کشورهای جهان برای ایزوله کردن مسکو به آمریکا و اروپا میپیوندند؛ با اقداماتی مانند توقف خرید منابع انرژی روسیه و اعمال تحریمهای سنگین علیه این کشور. برای بایدن، جهان همچنان در قرن آمریکایی قرار داشت.
جو بایدن در زمان آغاز جنگ اعلام کرد: «ماههاست که در حال ایجاد ائتلافی با شرکایمان هستیم که نماینده بیش از نیمی از اقتصاد جهان بهشمار میروند... ما توانایی روسیه برای تجارت با دلار، یورو، پوند و ین را محدود میکنیم که نتواند بخشی از اقتصاد جهانی باشد.» بایدن تاکید کرد: «آمریکا در این اقدام تنها نیست.»
همانطور که پیش میرود، به نظر میرسد وارد یک وادی ناشناختهای شدهایم که مشخصه آن کاهش نفوذ و برتری جهانی ایالات متحده است. بالاخره، بهرغم تلاشهای مصصم واشنگتن و ائتلاف ناتو برای محدود کردن دسترسی روسیه به اقتصاد جهانی، مسکو توانست از فروپاشی اقتصادی خود جلوگیری کند؛ حتی زمانی که منابع مالی پرهزینهترین فاجعه نظامی خود در اوکراین را تأمین میکرد. روسیه این موضوع را بهطور ویژه مدیون چین و هند است که خرید میزان بالایی از نفت و گاز طبیعی روسیه را (حتی با تخفیفهای زیاد) قطع نکردند.
این موضوع نیز قابل توجه است که تلاش واشنگتن برای متقاعد کردن بیشتر کشورهای در حال توسعه از جمله قدرتهای در حال رشد، مانند برزیل، هند و آفریقای جنوبی به طور گستردهای ناکام مانده است. بایدن میخواست آنها در این دیدگاه که جنگ اوکراین یک تنازع «وجودگرایی» میان کشورهای لیبرالدموکرات و خودکامههای غیرلیبرال است، شریک باشند. بایدن همانطور که سال گذشته در سخنرانی خود در ورشو اعلام کرد: «ما دوباره برای نبرد بزرگ برای آزادی، نبرد بین دموکراسی و اتوکراسی، بین آزادی و سرکوب، بین نظم مبتنی بر قانون و نظمی که با زور وحشیانه اداره میشود، ظهور کردهایم.».
اما خارج از اروپا، چنین اظهاراتی هیچ خریداری نداشت. رهبران کشورهای دیگر بر نیازهای ملی خود تاکید داشتهاند و ریاکاری غرب را در دفاع از «قوانین» جهانی که مدعی رعایت آن است را تقبیح میکنند.
شکایت آنها از شیوه اعمال تحریمها علیه روسیه بود که منجر به افزایش قیمت مواد غذایی و کودهای کشاورزی در داخل کشورهایشان شدند و به میلیونها نفر از شهروندانشان آسیب رساند.
سابرحمانیام جیشانکار، وزیر امور خارجه هند به راجر کوهن، روزنامهنگار نیویورکتایمز میگوید: «من همچنان دوست دارم که بیشتر یک جهان مبتنی بر قانون را ببینم. اما زمانی که مردم به اسم نظم مبتنی بر قانون بر شما فشار میآورند که تسلیم شوید، به خاطر منافع عمیقشان سازش کنید، در آن مرحله است که بهنظرم باید مبارزه و اعتراض کرد.»
واشنگتن که توجه بسیار کمی به این چشماندازها داشته است، تمرکز خود را روی یک موضوع گذاشته: پس از اوکراین، نظم جهانی جدیدی شکل میگیرد. پس از حملات پیشبینیشده اوکراینیها در بهار/تابستان امسال که احتمال کمی وجود دارد بتوانند نیروهای روسی را از مناطقی که از فوریه ۲۰۲۲ تصرف کردهاند بیرون برانند، هند و چین قطعاً هر دو کشور را به سمت یک پیمان صلح هدایت میکنند که هدف آن بیشتر بازگشت روند تجارت جهانی است تا حفظ هرگونه اصولی.
در واقع، طرح صلح چینیها برای پایان جنگ که اکثر تحلیلگران غربی آن را یا انکار یا تحقیر میکنند، ممکن است در نهایت مؤثرترین طرح کلی یک توافق باشد؛ با وجود درخواست مبهم برای احترام به حاکمیت تمام کشورها و تاکید بر لغو تحریمها، بازگرداندن خطوط تدارکات جهانی و آزادسازی تجارت غلات روسیه و اوکراین. حتی آنتونیبلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، هرچند با اکراه، پذیرفته است که این طرح میتواند الگویی برای حلوفصل بحران آینده باشد.
درحالیکه نتیجه جنگ اوکراین همچنان مشخص نیست، میتوان روی یک موضوع حساب کرد: ظهور چین و هند به عنوان بازیگران اصلی در حلوفصل آن به تعریف نظم جهان در آینده کمک میکند؛ نظمی که در آن آمریکا باید مسئولیتهای هدایت جهانی را با چین و هند، دو قدرت اصلی دیگر تقسیم کند. اروپا بهخاطر اختلافات داخلی و وابستگی به قدرت نظامی آمریکا صلاحیت بازی چنین نقشی را ندارد، روسیه هم بهخاطر کاهش قدرت نظامی و اقتصادیاش جایگاهی ندارد. کشورهای G۳ با این حال، خصیصههایی بنیادی دارند که آنها را از دیگر قدرتها جدا میکند که احتمالاً در آینده پررنگتر نیز میشوند.
با جمعیت شروع کنیم. سال ۲۰۲۲، چین، هند و ایالات متحده بهترتیب دارای بیشترین جمعیت جهان بودند که مجموع آنها به ۳ میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر یا حدوداً ۴۰ درصد جمعیت جهان میرسید. درحالیکه انتظار میرود هند امسال از لحاظ تعداد جمعیت از چین پیشی بگیرد، این سه کشور در سال ۲۰۵۰ همچنان در صدر پرجمعیتترین کشورهای جهان باقی میمانند که به ۳ میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر میرسد. البته هیچکس نمیداند چگونه گرسنگی، پاندمیها یا بحرانهای ناشی از تغییر اقلیم ممکن است این ارقام را تغییر دهند، اما جمعیت بالای این کشورها مزیتهای بسیاری در تولید، مصرف و حتی اگر لازم باشد در زمان وقوع جنگها دارند.
سپس، نفوذ اقتصادی را در نظر بگیرید. آمریکا و چین مدتهاست که اقتصادهای اول و دوم جهان را دارند، هند در جایگاه ششم قرار داشت؛ پشتسر ژاپن، آلمان و انگلستان. انتظار میرود که امسال هند از انگلستان پیشی بگیرد و در برخی از پیشبینیها ممکن است تا سال ۲۰۳۰ به جایگاه سوم برسد. کشورهای گروه G۳ سپس سهم بزرگتری از فعالیتهای اقتصاد جهانی را نسبت به مجموع ۲۰ کشوری دارند که در این فهرست پایینتر از آنها قرار گرفتهاند که شامل تمام اقتصادهای اروپایی و ژاپن نیز میشود. این موضوع را نوعی از قدرت در نظر بگیرید که هیچکس نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
تصور گستردهای از آمریکا و چین وجود دارد که این دو کشور، قویترین ارتشهای جهان را دارند. روسیه همچنان ادعا میکند جایگاه سوم را دارد با اینکه ارتش این کشور با جنگ در اوکراین بهشدت آسیب دیده و سالها طول میکشد تا بتواند میزان قدرت قبل از جنگ خود را احیا کند (تازه اگر بتواند). ارتش هند واقعاً بزرگ است؛ یک میلیون و ۴۰۰ هزار زن و مرد یونیفرمپوش (چین ۲ میلیون نفر و روسیه کمتر از یک میلیون نفر و آمریکا یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفر)، اما به اندازه سه کشور دیگر تسلیحات پیشرفته کافی ندارد. هندیها با این حال میخواهند میلیاردها دلار برای دریافت سیستمهای جنگی پیشرفته از اروپا، روسیه و ایالاتمتحده هزینه کنند. همانگونه که سهم هند از ثروت جهانی رو به افزایش است، باید روی دهلینو حساب کرد تا سرمایهگذاری بیشتری در جهت مدرنسازی نیروهای نظامیاش صرف کند.
چین، هند و آمریکا در یک زمینه دیگر نیز در جهان پیشرو هستند: در تولید دیاکسیدکربن و دیگر گازهای گلخانهای. این سه کشوری که همچنان برای تأمین بخش بزرگی از انرژی در داخل کشور به گازهای گلخانهای وابستهاند، انتظار میرود در دهههای آینده نیز همچنان در صدر لیست انتشاردهندگان کربن قرار داشته باشند. به گفته آژانس بینالمللی انرژی، تا سال ۲۰۵۰، ۴۲ درصد از کل انتشار کربن در جهان توسط گروه G۳ صورت میگیرد؛ بیش از مجموع آفریقا، اروپا، آمریکای لاتین و خاورمیانه.
تمام این عوامل را با یکدیگر جمع کنید و واضح است که چین، هند و آمریکا احتمالاً نظم جهانی آینده را مشخص میکنند. این بدان معنی نیست که قرار است با یکدیگر همکاری کنند، بلکه فراتر از آن میروند. رقابت و درگیری بدون شک یکی از مشخصههای روابطشان است، با قیدوبندهایی که همواره بین آمریکا و چین در فرازونشیب قرار دارد. (ائتلافهای چرخشی و تعارضات میان شرق آسیا، اوراسیا و اقیانوسیه در رمان ۱۹۸۴ جورج اورول را یادتان هست؟)، اما در مورد یک موضوع میتوانیم قاطعانه بگوییم: بحرانهای بزرگ جهان، چه تغییر اقلیم باشد، چه بحران اقتصادی، یک پاندمی مرگبار دیگر یا جنگی مثل جنگ اوکراین، در صورتی حلوفصل میشوند که این سه قدرت بتوانند نوعی از همکاری هر چقدر هم غیررسمی، با یکدیگر را تشکیل دهند.
در روابط این سه کشور حداقل یک بار موقعیت سازش پیش آمده است. در نوامبر ۲۰۱۴، قبل از نشست تغییر اقلیم در پاریس، باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا ائتلافی را با شیجینپینگ، رئیسجهموری چین با هدف رسیدن به یک نتیجه موفقیتآمیز تشکیل داد و سپس نارندرا مودی، نخستوزیر هند را نیز به تلاش مشترک خود اضافه کرد. به گفته بن رودز، معاون مشاور امنیت ملی کاخ سفید، جلسات اوباما با شی و مودی در آغاز نشست پاریس بهمنظور «ارسال پیامی قوی به جهان درباره تعهد شدید برای مقابله با تغییر اقلیم» بود. تحلیلگران بسیاری معتقدند که نشست ۲۰۱۵ پاریس بدون رهبری ائتلافی اوباما، شی و مودی نمیتوانست موفقیتآمیز باشد.
زمانی که دونالد ترامپ وارد کاخ سفید شد و آمریکا را از معاهده پاریس خارج کرد، این شراکت نوپا از بین رفت. در سالهای بعد از آن، همکاری واشنگتن با پکن و دهلینو درباره تغییر اقلیم تا حد زیادی متوقف شد و از سوی دیگر اختلافات آمریکا با چین بر سر تجارت، تایوان و دریای چین جنوبی شدت گرفت. امروز رهبران دو کشور بزرگ اقتصادی در جهان بهندرت با یکدیگر حرف میزنند و نیروهای مسلح آنها به نظر میرسد هر لحظه برای یک درگیری خشونتآمیز آمادگی دارند. نظرات آنها همچنین در مورد اوکراین با یکدیگر در تضاد است. واشنگتن از پکن میخواهد روابط تجاری خود با روسیه را قطع کند و چینیها بر مشروعیت ائتلاف «آهنین»؟ خود با مسکو تاکید میکنند.
این تضادها هستند که مشخصاً نُرم روابط آمریکا و چین را مشخص میکنند تا همکاری کوتاهمدت در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵. درحالیکه هند در سالهای اخیر به آمریکا نزدیکتر شده که تا حد زیادی برای تعادل قدرت رو به رشد اقتصاد و نظامی چین بود، رهبران این کشورها بههیچعنوان دوست ندارند بیش از حد به یک قدرت خارجی وابسته شوند، هرچقدر هم که از نظر سیاسی با یکدیگر همسو باشند. بنابراین، پیشبینیها حاکی از ادامه روابط شکننده و اغلب پرتنش میان کشورهای G۳ است.
با این وجود، آمریکا، هند و چین برای رویارویی با مشکلات بزرگ جهان حق انتخاب کمی به جز تعامل با یکدیگر دارند. تغییر اقلیم قطعاً بزرگترین مسئله خواهد بود: اگر طبق پیشبینیهای کنونی آژانس بینالمللی انرژی انتشار کربن در جهان ادامه داشته باشد، دمای جهان به بالای ۲ درجه سلسیوس در دوران پساصنعتی شدن میرسد؛ درجه دمایی که در معاهده اقلیمی پاریس تنظیم شده بود. چون این موضوع در عوض میتواند واقعیت جدید فاجعهباری را برای این سه کشور (و بقیه کشورهای جهان) رقم بزند؛ طغیان آبهای مناطق ساحلی، بیابانزایی گسترده و کمبود شدید منابع آبی. هیچکدام از این سه کشور نمیتوانند بهتنهایی از وقوع چنین فجایعی جلوگیری کنند. آنها فقط از طریق همکاری با یکدیگر برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای در جهان میتوانند از فاجعه اقلیمی برای خود و کره زمین اجتناب کنند.
همین امر در مورد دیگر چالشهای بزرگ جهانی صدق میکند؛ از جمله بحرانهای اقتصادی، شیوع پاندمیها، درگیریهای بزرگ منطقهای و گسترش بیشتر سلاحهای هستهای. هر چقدر رهبران چین، هند و آمریکا نسبت به همکاری با همتایان خود ناراحت باشند، اگر بخواهند که از آینده فلاکتبار جلوگیری کنند، حق انتخاب زیادی ندارند. آنها چه بخواهند چه نخواهند، باید نوعی از همکاری میان کشورهای گروه G۳ را تشکیل دهند، هر چقدر که در ابتدای آن اشاره کمی به این همکاری داشته باشند. با گذشت زمان، همانطور که وابستگی مشترک یکدیگر را به رسمیت میشناسند، ممکن است حتی همکاری با یکدیگر را به شکل رسمیتر و دوستانهتر ببینند که به نفع ساکنان این کره خاکی باشد.