وقتی صحبت از انگلها میشود، فکر همه ما به سمت کرمها و حشرات میرود؛ اما در قلمروی اقیانوسها، به نظر همه چیز متفاوت هست و حتی موجودات بزرگ و سهمگینی مثل کوسهها هم از این انگلها در امان نیستند و در موارد استثنایی، میبینیم که حتی زندگی در زیر موجها هم ممکن است چقدر وحشتناک و سخت شود.
وقتی صحبت از انگلها میشود، فکر همه ما به سمت کرمها و حشرات میرود؛ اما در قلمروی اقیانوسها، به نظر همه چیز متفاوت هست و حتی موجودات بزرگ و سهمگینی مثل کوسهها هم از این انگلها در امان نیستند و در موارد استثنایی، میبینیم که حتی زندگی در زیر موجها هم ممکن است چقدر وحشتناک و سخت شود.
به گزارش خبرآنلاین، دانشمندان گاهی موارد نادری از انگل را مشاهده کردهاند که در قلب و اندامهای داخلی کوسهها زندگی میکنند. انگلی به نام مارماهی بینی کوتاه snubnosed eel.
در یک مورد که در سال ۱۹۹۷ رویت شده بود، بعد از تشریح یک کوسه ماکوی باله کوتاه بزرگ، مشاهده شد که دو مارماهی در قلب او خانه کرده بودند و از خون او تغذیه میکردند و ده سال بعد، در سال ۲۰۰۷، چند مارماهی بینی کوتاه در قلب، حفرههای بدن و ماهیچههای یک کوسه ببری شنی دندان کوچک (Odontaspis ferox) مشاهده شدند.
مارماهیهایی که انگل نیستند
آنچه این موضوع را جالب میکند این است که مارماهیها، نیازی ندارند که انگلوار زندگی کنند و میتوانند به راحتی در اقیانوس زندگی را ادامه دهند و از بقایای مرده حیوانات کف دریا تغذیه کنند. البته ماجرا به همین جا ختم نمیشود و مارماهیهای بینی کوتاه دوست دارند تا در بدن ماهیهای بزرگتر نفوذ کنند و در بدنشان غوطهور شوند و از محتویات داخل قلبهای آنها تغذیه کنند. تا سالها پیش کسی مارماهی را نوعی انگل برای کوسهها نمی دانست؛ تا اینکه در سال ۱۹۹۲، یک کوسه نر ماکوی باله کوتاه در بستر اقیانوس اطلس شمالی کشف و به خشکی آورده شد. یک کوسه بزرگ با ۳۹۵ کیلوگرم وزن که جنازه آن به داخل کشتی منتقل شد.
تغییر رنگ بدن کوسه حکایت از آن داشت که او برای مدتی در بستر گلآلود دریا بوده و بعد از انتقالش به خشکی بررسیها در مورد دلیل مرگش آغاز شد و بعد از کالبدشکافی، محققان حسابی سورپرایز شدند: در مجرای قلب کوسه، دو مار ماهی ماده جوان و چاق حدودا ۲۰ سانتی متری مشاهده شدند که البته آنها نیز مرده بودند و البته مشخص بود که قبل از آن، زندگی خوشی را در قلب کوسه داشتند و مدتی در آنجا زندگی میکردند.
در مقاله منتشر شده در این باره می خوانیم:« معده هر دو مارماهی پر از خون بود و این یعنی آنها مدتی در بدن کوسه زندگی و از خون او تغذیه میکردند و هیچ غذا یا انگلی درمحتویات روده دو مار ماهی پیدا نشد.»
این دو مار ماهی آسیبهایی نیز به قلب کوسه وارد کرده بودند که این آسیبها در قلب شش کوسه ماکوی باله کوتاه دیگری که مارماهی در بدنشان یافت نشده بود، دیده نمیشد. نکته جالب توجه اینجا بود که دانشمندان هیچ ردپایی از اینکه این مارماهیها چطور توانستهاند تا وارد بدن کوسه شده و به قلب او راه پیدا کنند، نیافتند. آنها معتقدند که شاید وقتی کوسه مجروح بوده یا مرده، این مارماهیها به قلب او راه یافته و از او تغذیه کردند. در ادامه این مقاله میخوانیم:« این دو مارماهی قبل یا بعد از مرگ کوسه، آن را پیدا کردند و از جایی در اطراف آبشش یا گلوی کوسه به داخل بدنش نفوذ کرده و وارد سیستم گردش خون او شده و به قلب کوسه رسیدند و در طول این مدت از خون کوسه تغذیه میکردند.»
در مورد کوسه ببری شنی ، اطلاعات کمتری موجود است . در مقاله منتشره در اینباره میخوانیم:«یک کوسه ماده ۳.۷ متری مرده در نزدیکی جزایر قناری در اقیانوس یافت شد و چندین مارماهی بینی کوتاه در قلب، بدن و عضلات پشتی او پیدا شدند.» در مقالهای در این رابطه می خوانیم:«این کوسه بالغ بود ولی تخمدانهایش از بین رفته بودند؛ یا مارماهی ها از آنها تغذیه کرده بودند و یا به صورت طبیعی از بین رفته بودند. این احتمال وجود دارد که مارماهیها در مرگ او نقش داشتند ؛ چرا هیچ عامل کشنده داخلی و خارجی مشخصی رویت نشد.»
اینطور به نظر میرسد که مارماهیها در منابع غذایی که زنده نیستند، رشد میکنند و مثلا در لاشه نهنگی که در سواحل ژاپن پیدا شد هم مارماهیهای فراوانی یافت شدند. ویدیوی منتشر شده در این رابطه هم نشان میدهد که آنها چطور این کار را انجام میدهند و همین دانشمندان را بر آن داشته تا مطالعات بیشتری در مورد این رفتار مارماهیها انجام دهند.
درحال حاضر استراتژی موجود شناخته شده، این موجودات را به عنوان انگلی اختیاری میشناسد. اگر چه مارماهیها نیازی به تغذیه از حیوانات زنده ندارند ولی توانایی انجام این کار، شبیه به چگونگی تکامل موجودات دیگر در تبدیل شدن به انگلی اجباری یا نیاز مطلق برای بقا در بدن موجود زنده دیگری است.
در مقاله منتشر شده در این باره می خوانیم:« توانایی زندگی کوتاه مدت در بدن موجودی دیگر، اهمیت بالقوه تکاملی مهمی است؛ چرا که فرصتهای بیشتری را برای بررسی تغییرات فیلوژنتیکی و اکولوژیکی فراهم میکند که میتواند در مورد انگلهای اجباری و میزبانهای واقعی آنها اطلاعات زیادی را در اختیار دانشمندان قرار دهد.»