مورخان معتقدند که هیتلر برای اولین بار در اواسط دهه ۱۹۲۰ بود طرحهای خود برای پایتخت جدید آلمان را تنظیم کرد. این ادعا از آنجا ناشی میشود که از هیتلر طرحهایی از بناهای تاریخی پیچیده وجود دارد و همچنین اشاراتی به بازسازی شهرهای آلمان در مانیفست زندگینامهاش «Mein Kemp» کرده است. هیتلر برای اولین بار این ایده را با معمار مشهور، آلبرت اشپیر در بهار سال ۱۹۳۶ مطرح کرد.
از زمانی که آدولف هیتلر، رهبر آلمان نازی، نخستین رویاها در خصوص آینده آلمان را در ذهن خود میپروراند، ساخت پایتختی باشکوه و درخور برای این امپراتوری جدید، ذهنش را درگیر کرده بود. اندیشههای توسعه طلبانه او در صورت موفقیت، وجود پایتختی مدرن و بزرگ که شکوه و عظمت قوم ژرمن را به رخ جهانیان بکشد، لازم بود و این پایتخت جایی جز «ژرمانیا» نبود.
به گزارش راهنماتو، ژرمنیا Germania، برنامه بازسازی شهر برلین توسط هیتلر بود تا آن را به یک ابرشهر در مرکز رایش هزار ساله او تبدیل کند. هیتلر برلین را به عنوان پایتخت جهانی تصور میکرد که میبایست شکوه پایتختهای امپرتوریهای بزرگی همچون مصریان باستان، رومیان و بابلیها را زنده کند.
این طرح به نام "Gesamtbauplan für die Reichshauptstadt" که به عنوان «طرح جامع ساخت و ساز برای پایتخت رایش» ترجمه شده است، در نظر گرفته شده بود که به امپراتوری جهانی آلمانی نظم جدید پایتختی بدهد که حس وحدت را در بین افراد ژرمن تبار القا کند.
مورخان معتقدند که هیتلر برای اولین بار در اواسط دهه ۱۹۲۰ بود طرحهای خود برای پایتخت جدید آلمان را تنظیم کرد. این ادعا از آنجا ناشی میشود که از هیتلر طرحهایی از بناهای تاریخی پیچیده وجود دارد و همچنین اشاراتی به بازسازی شهرهای آلمان در مانیفست زندگینامهاش «Mein Kemp» کرده است. هیتلر برای اولین بار این ایده را با معمار مشهور، آلبرت اشپیر در بهار سال ۱۹۳۶ مطرح کرد.
اشپیر مردی جاه طلب بود که با دستاوردهای معماری خود در حزب نازی به شهرت رسیده بود و به همین دلیل به سمت «بازرس ساختمانی کل در پایتخت رایش» منصوب شده بود. این بازرسی در سال ۱۹۳۷ مأموریت یافت که ایده هیتلر برای ساخت یک ابرشهر از برلین را عملی کند. اشپیر گزینه مناسبی برای عملی سازی این ایده بود، زیرا او قبلاً مأمور شده بود کاخ بورسیگ را به مرکزی برای رهبری جدید Sturmabteilung SA بسازد که در سال ۱۹۳۹ تکمیل شد و توسط هیتلر به عنوان «تاج افتخار امپراتوری سیاسی بزرگ آلمان» مورد تمجید قرار گرفت.
ساخت ژرمنیا در سال ۱۹۳۸ با تخریب ساختمانها در مناطق آلسن و تیرگارتن آغاز شد، جایی که بسیاری از برلینیها از خانههای خود بیرون رانده شدند و در املاکی که از خانوادههای یهودی به زور گرفته شده بود اسکان داده شدند. تقاضا برای نیروی کار منجر به ایجاد کمپهای کاری بسیاری در نزدیکی معادن اطراف برلین شد. پلیس آلمان آنچه را که نازیها «عنصر نامطلوب» میدانستند، از جمله همجنسبازان، کولیها و گداها را جمع آوری کرد تا در استخراج سنگ یا پختن آجر تا سر حد مرگ کار کنند، امری که بعداً بر دوش اسرای جنگی افتاد.
این طرح شهر برلین را با دو بلوار شمال به جنوب و شرق به غرب، به چهار ربع تقسیم میکرد. در انتهای محور شمال-جنوب که «Prachtallee» به معنای «خیابان شکوه» نام داشت، Grand Plaza قرار داشت که قرار بود مرکز ژرمنیا باشد. در این نقطه کاخ پیشوا، ساختمان رایشستاگ، ساختمان صدراعظم رایش و فرماندهی عالی ارتش آلمان قرار میگرفت. در امتداد همین مسیر، میدان «Volkshalle» به معنای «تالار مردم» قرار داشت که یک ساختمان گنبدی عظیم و الهام گرفته از پانتئون هادریان در رم بود. کاربری این ساختمان عظیم گنبدی در نهایت برای امور عبادی عمومی و تبلیغ دکترین نازی در نظر گرفته شده بود.
آلبرت اشپیر در مصاحبهای پس از جنگ اظهار داشت: «هیتلر معتقد بود که با گذشت قرن ها، سالن اجتماعات گنبدی عظیم او اهمیت بسیار مقدسی پیدا میکند. او میگفت که این مکان در آینده به یک زیارتگاه مقدس برای ناسیونال سوسیالیسم تبدیل میشود به همان اندازه که کلیسای سنت پیترز در رم برای کاتولیک رومی اهمیت دارد.»
در انتهای خیابان جنوبی، طاق پیروزی درست مانند طاق پیروزی در پاریس قرار دارد که اسامی ۱۸۰۰۰۰۰ سرباز آلمانی کشته شده در جنگ جهانی اول را در خود جای داده است. این طاق ۱۰۰ متری قرار بود ننگ پیمان ورسای ۱۹۱۹ و تسلیم شدن آلمان را بزداید و در عوض شکست ۱۹۱۸ را به پیروزی تبدیل کند و آغازی بر ظهور آلمان مسلط بر اروپا باشد. در آن زمان شک و تردید وجود داشت که آیا خاک باتلاقی برلین میتواند وزن این سازههای تاریخی را تحمل کند، بنابراین اشپیر در سال ۱۹۴۱ دستور ساخت «Schwerbelastungskörper» را داد که یک استوانه بتنی بزرگ که در تقاطع Dudenstraße برای آزمایش وضعیت زمین بود.
با این همه نباید تصور کرد که چگونگی ساخت ژرمانیا و طرحهای آن برای همگان آشکار بود. اگرچه همه از این ایده هیتلر آگاه بودند، اما بیشتر جزئیات پروژه از دید مردم عادی مخفی مانده بود. حتی معمارانی که برای ساختن ساختمانهای منفرد مأمور شده بودند، اغلب از ساختمانهای دیگر که در مجاورت قرار میگرفتند آگاه نبودند. هیچ گزارش مطبوعاتی در مورد این طرحها بدون سانسور بازرسی کل شپیر مجاز نبود.
در آغاز جنگ جهانی دوم با حمله آلمان به لهستان در سال ۱۹۳۹، ساخت و ساز به حالت تعلیق درآمد، اما پس از پیروزی آشکار آلمان از سر گرفته شد. با شکست فرانسه در سال ۱۹۴۰ هیتلر دستور داد تا این برنامه با سرعت بیشتری دنبال شود، زیرا تصور میکرد که امپراتوری او خیلی زود محقق خواهد شد. هیتلر در فرمانی که در این خصوص صادر کرد، نوشت: «من انتظار دارم که این برنامه تا سال ۱۹۵۰ تکمیل شود.»، اما فتح پاریس تنها میان پرده کوتاه مدتی بود که هیتلر با تمام وجود از آن لذت میبرد و احساس شکوه میکرد. اندکی بعد معادلات جنگ به شدت تغییر کرد و تدارک ارتش رایش از آفریقا تا دروازههای مسکو، سبب کاهش محسوس تأمین مالی ژرمانیا شد.
این روند با ظهور نخستین شکستهای ارتش آلمان نازی ادامه یافت تا اینکه پروژه ژرمانیا به طور کامل در سال ۱۹۴۳ متوقف شد.
در ابتدا تصور این بود که این پروژه پس از ایجاد ثبات در میدانهای نبرد و بازگشت روند پیروزیهای قبلی، مجدداً از سرگرفته خواهد شد، اما این رویا هرگز محقق نشد و دو سال بعد خود شهر برلین نیز به تصرف نیروهای متفقین درآمد.
پس از تسلیم آلمان و سپس تقسیم آن به دو کشور تحت سلطه بلوک غرب و غرب و در نهایت وحدت مجدد آلمان در اوایل دهه ۱۹۹۰، این ایده، اما نه به شکل قبل، مورد توجه قرار گرفت، زیرا همیشه مظهری از اقدامات نژادپرستانه آلمان نازی تلقی میشد. منطقه دولتی «برلین جدید»، پس از انتقال پایتخت از بن در سال ۱۹۹۱، عمداً در محور مخالف محوری که توسط اشپیر برنامهریزی شده بود، ساخته شد، حرکتی که معماران آن را «آلودهزدایی تاریخی» توصیف کردند.