بقایای کودکی خردسال در منطقۀ پین در شمال لهستان کشف شده که زیر پای چپ او قفلی مثلثیشکل وجود دارد. باستانشناسان معتقدند که این قفل نوعی طلسم برای جلوگیری از «بازگشت مرده» و آسیب زدن به زندگان بوده است.
بقایای کودکی خردسال در پین در شمال لهستان کشف شده است، جایی که سال گذشته زن مدفونی که داسی روی گردنش و قفلی روی انگشت پایش بود کشف شد. زیر پای چپ این کودک نیز قفلی مثلثیشکل وجود دارد. قبر این کودک تنها پنج فوت با قبر زن فاصله دارد.
به گزارش فرادید، ابتدا یک قفل مثلثیشکل در لایه سطحی خاک پیدا شد. در حفاریهای بعدی در این منطقه، گور کودکی که در زمان مرگ حدوداً ۵ تا ۷ سال داشته پیدا شد. صورت کودک رو به زمین است و این شکل از تدفین برای جلوگیری از بیرون آمدن متوفی از گور است به این شکل که او را با صورت در گور قرار میدهند تا ناچار به گاز گرفتن زمین شود و برخاستن از گور و آسیب رساندن به زندگان برایش غیرممکن شود.
قفل دیگری زیر پاشنه چپ او پیدا شد که شاید با شروع فرایند تجزیهی بافتهای نرم به این قسمت از بدن او جابجا شده است، چون در اصل این قفل را به پنجه پا میزدند. این قفل زدن نیز بخشی از مراسم بود تا به این وسیله، متوفی را به زمین بچسبانند و جلوی آمدنش از دنیای مردگان به دنیای زندگان را بگیرند. بطور غیرمعمولی، به این قبیل گورها بعدها هتک حرمت میشد و تمام استخوانها جز استخوان پاها برداشته میشد. چیدمان استخوانهای پا طوری است که نشان میدهد کودک رو به خاک دفن شده است.
این احتمال وجود دارد که استخوانها نزدیک قبر کودک پراکنده شده باشند. بقایای اسکلتی سه کودک در گودالی در همان نزدیکی پیدا شد و میان آنها قطعهای از فک با لکه سبز وجود داشت. زنی هم که با داس روی گردنش دفن شده بود روی سقف دهانش لکه سبزی داشت. رنگ سبز روی این تکه فک کودک، احتمالاً از یک سکه مسی بجا مانده است. آزمایشات روی این لکه سبز نشان داد حاوی مقادیر کمی طلا، پرمنگنات پتاسیم و مس است. احتمالا این ماده برای درمان بیماری خاصی که این کودک داشته به او داده شده است.
این نوع تدفینها را تدفینهای خونآشام مینامیدند، اما هیچ ارتباطی با افسانههای خونآشامها که امروزه میشناسیم ندارند. باورهای عامیانهای که منجر به این روشهای تدفین انحرافی شد، قدیمیتر از افسانههای خفاش خونخوار است. این تدفینها در مورد افرادی انجام میشد که در زمان زندگی (از لحاظ ظاهر، گفتار، رفتار یا در ماهیت بیماری) به شکل خطرناکی با هنجار جامعه متفاوت بودند. به هر دلیلی، تصور میشد ممکن است این افراد از گور بیرون بیایند. به همین دلیل، اقدامات احتیاطی در قالب مراسم آیینی برای اطمینان از در گور ماندن آنها انجام میشد.
زنی که داس روی گردن داشت و کودکی که قفل زیر پایش داشت، تنها تدفینهای غیرعادی نبودند که در گورستان پین یافت شدند. باستانشناسان در بخش شمالی این گورستان، قبر زن بارداری را کشف کردند که در هفته بیست و چهارم بارداری خود درگذشته بود. استخوانهای جنین سالم مانده بودند که غیرعادی است، چون این استخوانها ریز و بسیار مستعد تجزیه شدن هستند.
تعداد زیادی سنگ که برخی از آنها به اندازهی تختهسنگهای کوچک بودند نیز پشت گودال قبر قرار داشتند. چنین سنگهایی به عمد در قبرهای دیگر روی گردن، سینه و جمجمه مردگان قرار داده شده بودند. قطعاتی از ظروف سرامیکی نزدیک سر دو نفر در قبرهای مجاور قرار داده شده بود و ته ظرف سرامیکی روی پای فردی که در قبر دیگری دفن شده بود، پیدا شد.
باستانشناسان بر این باورند که این گورستان محل دفن اختصاصی افراد طردشده از جامعه بوده است. این گورستان با کلیسا ارتباطی نداشته و در اسناد تاریخی هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد گورستان زمین وقفشده است. پس احتمالاً این تدفینها غیرقانونی بودهاند.
برای تجزیه و تحلیل DNA و ایزوتوپهای پایدار، نمونههایی از بقایای اسکلتی گرفته شده است. شاید این آزمایشات به سؤالاتی در مورد افرادی که در این گورها دفن شدهاند، سلامتی آنها، ظاهر آنها، بومی بودن یا مهاجر بودن آنها و اینکه آیا هیچیک از آنها با هم ارتباط داشتند و ... پاسخ دهد.