راجان منون مدیر برنامه استراتژی بزرگ در اولویتهای دفاعی امریکا و پژوهشگر ارشد دانشگاه کلمبیا در مطلبی برای نشنال اینترست مینویسد: هر چند که بایدن میتواند عادیسازی روابط میان عربستان و اسراییل را به عنوان یک موفقیت بزرگ دیپلماتیک برای خود معرفی کند، اما به نظر میرسد که چنین توافقی، هزینههایش بیشتر از فواید آن برای امریکا خواهد بود. در واقع مساله مهم و قابل توجه این است که عربستان و اسراییل پیش از این به صورت علنی و غیر علنی گامهایی را به منظور برقراری روابط دوجانبه برداشتهاند.
اعتماد نوشت: ۱۸ مرداد بود که روزنامه وال استریت ژورنال گزارش داد که دولت بایدن به چارچوب توافقی مهم با عربستان سعودی دست پیدا کرده که در همان زمان اکثر ناظران معتقد بودند چارچوب اصلی این توافق، عادیسازی روابط میان عربستان و اسراییل است. در همین رابطه روز چهارشنبه گذشته، الی کوهن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی مدعی شد که زمان توافق عادیسازی با عربستان احتمالا در سه ماهه اول سال ۲۰۲۴ خواهد بود.
از سوی دیگر در حالی که اخیرا رون درمر، وزیر امور استراتژیک اسراییل نیز گفته تلآویو با ارتقای برنامه هستهای غیر نظامی عربستان مخالفت نمیکند، یک رسانه صهیونیستی نیز مدعی شده که تشکیلات خودگردان فلسطین فهرستی از درخواستهای خود را در رابطه با قدس و کرانه باختری در چارچوب توافق عادیسازی عربستان و اسراییل در اختیار ریاض قرار داده است.
با این حال شاهد هستیم که همچنان کاخ سفید قریبالوقوع بودن این موضوع را تکذیب کرده و حدود ۱۰ روز قبل نیز جیک سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید در نشست خبری خود به صراحت اعلام کرد، فکر نمیکنم به زودی توافقی میان عربستان و اسراییل صورت بگیرد. در واقع هر چند برخی مقامات دولتی امریکا و نیز تحلیلگران تاکید دارند که چنین توافقی در کوتاهمدت مسیر نخواهد بود، اما در پشت پرده خبرهایی منتشر میشود که گویا سعودیها برای چنین توافقی پیششرطهایی نیز ارایه کردهاند. مانند یک تضمین امنیتی از سوی امریکا، فروش جنگافزار و تسلیحات نظامی بیشتر و مهمتر از آن حمایت امریکا از برنامه هستهای عربستان.
علاوه بر این گفته میشود که ریاض اعلام کرده، صهیونیستها نیز باید در خصوص راهحل دو کشوری، امتیازاتی به فلسطین بدهند.
موانع پیش روی توافق در همین راستاست که تحلیلگران معتقدند، موانع پیش رو برای تحقق چنین توافقی بسیار مهم و قابل توجه است. در وهله اول هر چند که محمد بن سلمان ولیعهد عربستان نسبت به رهبران قبلی این کشور ریسکپذیرتر است، اما بهطور قطع موضوع فلسطین به واسطه جایگاه عربستان در منطقه و جهان اسلام از اهمیت زیادی برخوردار بوده و مانند عادیسازی رابطه امارات و بحرین با اسراییل ساده نخواهد بود.
از سوی مقابل بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسراییل نیز به واسطه شرایط داخلی رژیم صهیونیستی، تمایل چندانی برای نرمش در قبال فلسطینیها نخواهد داشت. در نتیجه هرگونه چرخش نتانیاهو در قبال مساله فلسطین به واسطه دیدگاه افراطی و نژادپرستانه کابینهاش، احتمالا به فروپاشی دولت او ختم خواهد شد.
همچنین از آنجا که ایالات متحده تلاش میکند تا میان عربستان و چین فاصله ایجاد کند، سعودیها طبق سیاست جدید خود که برقراری روابط معادل با تمام قدرتهای بزرگ است از سال ۲۰۱۷ به این سو پیوندی مستحکم با پکن برقرار کرده و مناسباتشان در حالتی نیست که انتظار داشته باشیم به سادگی خواستههای امریکا از سوی سعودیها در این زمینه تحقق پیدا کند. زیرا برآوردها نشان میدهد که اکنون روابط تجاری میان عربستان و چین به ۱۰۶ میلیارد دلار میرسد که این رقم دو برابر بیشتر از مراودات اقتصادی میان عربستان و امریکاست. از سوی دیگر سعودیها در راستای چشمانداز ۲۰۳۰ خود که باهدف تنوع بخشیدن به اقتصادشان دنبال میشود، به میزان قابل ملاحظهای سرمایهگذاران چینی را جذب کردهاند.
همچنین سوالم مهم دیگر به خصوص در میان برخی از کارشناسان امریکایی این است که چنین توافقی تا چه حد به نفع ایالات متحده بوده و در راستای راهبرد امنیت ملی این کشور قرار دارد. در این رابطه راجان منون مدیر برنامه استراتژی بزرگ در اولویتهای دفاعی امریکا و پژوهشگر ارشد دانشگاه کلمبیا در مطلبی برای نشنال اینترست مینویسد: هر چند که بایدن میتواند عادیسازی روابط میان عربستان و اسراییل را به عنوان یک موفقیت بزرگ دیپلماتیک برای خود معرفی کند، اما به نظر میرسد که چنین توافقی، هزینههایش بیشتر از فواید آن برای امریکا خواهد بود. در واقع مساله مهم و قابل توجه این است که عربستان و اسراییل پیش از این به صورت علنی و غیر علنی گامهایی را به منظور برقراری روابط دوجانبه برداشتهاند.
به عنوان مثال شاهد بودیم که سال گذشته عربستان سعودی حریم هوایی خود را به روی هواپیماهای غیر نظامی اسراییل باز کرد. یا در راستای دیدار برخی از مقامات اسراییلی از عربستان، سازمانهای اطلاعاتی هر دو طرف با یکدیگر همکاریهایی را شکل داده و حتی اخیرا نتانیاهو مدعی شده که قرار است پروژه خط آهن ۲۷ میلیارد دلاری نیز میان تلآویو و جده کلید بخورد. علاوه بر این سهشنبه هفته قبل هم شاهد بودیم نخستوزیر رژیم صهیونیستی از تعامل مقامات سعودی با مسافران اسراییلی که هواپیمایشان به دلیل نقص فنی مجبور به فرود اضطراری در جده شده بود، تشکر کرد. بنابراین برخی تحلیلگران معتقدند بسیار قبل از اخبار منتشرشده مبنی بر میانجیگری امریکا برای عادیسازی روابط میان اسراییل و عربستان، دو طرف با یکدیگر همکاریهایی را بر اساس منافع خود شکل دادهاند.
علاوه بر این اگر امریکا زیر بار توافق امنیتی جدید با عربستان برود، خطر کشانده شدن پای این کشور به رقابتهای منطقهای نیز وجود خواهد داشت. همچنین یک تضمین امنیتی از سوی امریکا میتواند عربستان را برای ادامه سیاستهای تهاجمی گذشته خود به خصوص در قبال ایران و یمن ترغیب کند. بنابراین چنین مسالهای خطر دامن زدن به یک درگیری بزرگ را در دل خود نهفته دارد. به همین دلیل است که برخی از تحلیلگران امریکایی معتقدند، عادیسازی روابط عربستان و اسراییل برای امریکا منافع خاصی در برندارد زیرا ایالات متحده باید در وهله اول از منافع خود دفاع کند؛ نه از منافع کشوری که در خصوص نفت عملا با امریکا به مخالفت و رقابت برخاسته و نسبت به همکاری با روسیه نیز هیچگونه محدودیتی برای خود حس نمیکند.
شاید به همین خاطر باشد که بهرغم صحبتهایی که در گذشته مبنی بر معامله بزرگ بایدن با عربستان صورت میگرفت، جیک سالیوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید در نشست خبری خود به صراحت اعلام کرد، بحث عادیسازی روابط میان ریاض و تل آویو در آیندهای نزدیک بعید است. او در این نشست تاکید کرده که وارد جزییات و بحثهایی که ما با عربستان سعودی و اسراییل در رابطه با علاقه سعودیها به برنامه هستهای غیرنظامی داشتهایم، نخواهم شد، اما زمانی که صحبت از هر نوع تاسیسات هستهای به میان میآید، ما از دیدگاه آژانس بینالمللی انرژی اتمی به آن نگاه میکنیم.