در وستروس، کوتولهها به شدت مورد تبعیض قرار میگیرند، اما تیریون به خوبی میتواند از هوش و فریبکاری زیرکانه خود برای پوشش نقطه ضعفهایش استفاده کند و اغلب از طریق اعتبار و قدرت تبار خانوادگی اش، به عنوان یک لنیستر، یکی از قدرتمندترین خانوادههای وستروس، از خود محافظت کند.
تیریون لنیستر (با بازی پیتر دینکلیج) با هوش و ذکاوت، شوخ طبعی زیرکانه و نقش و شخصیت متفاوتش در میان خانواده لنیستر، به سرعت به عنوان یک شخصیت مورد علاقه طرفداران در بازی تاج و تخت (Game of Thrones) خود را نشان داد، سریالی حماسی که پر از شخصیتهای مورد علاقه طرفداران بود.
به گزارش روزیاتو، لرد تیریون کوچکترین پسر لرد تایوین لنیستر و بانوی درگذشته جوآنا لنیستر و برادر سرسی و جیمی لنیستر است. در وستروس، کوتولهها به شدت مورد تبعیض قرار میگیرند، اما تیریون به خوبی میتواند از هوش و فریبکاری زیرکانه خود برای پوشش نقطه ضعفهایش استفاده کند و اغلب از طریق اعتبار و قدرت تبار خانوادگی اش، به عنوان یک لنیستر، یکی از قدرتمندترین خانوادههای وستروس، از خود محافظت کند.
تیریون اغلب اوقات مست است و جامی پر از بهترین شراب سرخ کشور در دست دارد، در حالی که یک یا چند فاحشه برهنه در تختخوابش حضور دارند. خواهر او، سرسی، نسبت به او همان دیدگاه تحقیرآمیز پدرشان را دارد. با این حال، برادرش، جیمی (با بازی نیکولای کاستر – والدائو)، مهربانی برادرانه خاصی نسبت به تیریون دارد و اغلب در خفا از او محافظت میکند بدون اینکه پدرشان به این موضوع پی ببرد.
شاید در ظاهر این طور به نظر نرسد، اما تیریون عمیقاً تشنه عشق و پذیرش خانوادهاش است. اگر چه تیریون موقعیت سیاسی قدرتمندی دارد و از خانوادهای میآید که ثروت و قدرت زیادی در اختیار دارد، اما تیریون به شدت احساس تنهایی میکند و شیفته شهوترانی است و البته میل به مفید بودن خارج از حوزه خانوادگیاش را دارد.
ماجراهای پرفراز و نشیب تیریون لنیستر در وستروس یکی از بهترین داستانهای شخصی این سریال را میسازد و از ترکیبی از شوخ طبعی و زیرکی استفاده میکند تا طرفداران سریال را مشتاق به بازگشت به داستان تیریون نگه دارد. در ادامه ۱۰ نقل قول برتر از تیریون لنیستر در سریال بازی تاج و تخت را آورده ایم.
۱۰- «سخت است بر گردن سگی قلاده بیندازید، در حالی که قبلتر بر سرش تاج گذاشته اید» (فصل دوم، اپیزود هفتم)
بازی تاج و تخت بیشتر در مورد چیست؟ خب، چطور است بگوییم تمام درگیری که داستان پیچیده این سریال را شروع میکند، از یک مورد شنیع زنای با محارم سرچشمه میگیرد؟ در واقع چندین اتفاق آغازگر این بازی مرگبار است. سرسی لنیستر (با بازی لنا هیدی) که با پادشاه رابرت برثیون ازدواج کرده است، سه فرزند از برادرش جیمی دارد.
این راز کوچک از عموم مردم پنهان است، زیرا همواره نشان داده میشود که این کودکان پسر و دختر شاه رابرت هستند. زنای با محارم گناه بزرگی است و در بازی تاج و تخت، گناهان خیلی زود به سراغ کسانی میروند که مرتکب آن شدهاند تا کفارهشان را بپردازند. در مورد سرسی، این کارما در قالب پسر بزرگش و در نهایت پادشاه هفت قلمرو، جافری (با بازی جک گلیسون) به او باز میگردد.
در گفتگویی بین تیریون و سرسی، سرسی از داشتن رابطه جنسی با جیمی احساس پشیمانی میکند و احساس اندوه میکند زیرا معتقد است شخصیت خشن جافری محصول مستقیم گناهان اوست. علی رغم عشق عمیق او به همه فرزندانش، سرسی به وضوح میبیند که یک مشکل جدی در مورد جافری وجود دارد و اینکه او باید به نحوی رام شود. این یکی از معدود لحظات صمیمی و همدلانه بین تیریون و سرسی در کل سریال است.
تیریون، در حالی که اساساً ادعا میکند امیدی به اصلاح جافری نیست، سعی میکند با گفتن اینکه دو فرزند دیگرش، تومن و میرسلا، هر دو بچههای خوش قلبی هستند، خواهر بزرگ ترش را آرام کرده و تسکین دهد.
۹- «ذهن محتاج کتاب است، همانطور که شمشیر به سنگ تیزکن نیاز دارد» (فصل اول، اپیزود دوم)
در دنیای بازی تاج و تخت، شما به همان اندازه که به افراد جنگجو برای مبارزه در میدان نبرد نیاز دارید، به افراد آگاه هم احتیاج دارید. آنها نوعی نیروی مکمل و متعادل کننده هم هستند. برای اینکه یک سرباز بتواند به خوبی دشمن خود را شکست دهد، ممکن است به یک استاد یا به طور کلی یک فرد باهوش نیاز داشته باشد تا به او کمک کند تا هر نوع استراتژی جنگی را پیادهسازی کند.
کسی مثل تیریون میداند که سلاحهای دشمن از چه موادی ساخته شده اند، چه موادی میتوانند آن را به بهترین شکل خنثی کنند و زمین میدانهای نبرد بالقوه، تاریخ برندگان جنگهای گذشته و تاکتیکهای جنگی آنها و غیره را خوب میداند.
در قسمت دوم سریال، جان اسنو و تیریون لنیستر با هم به شمال و دیوار یخی سفر میکنند، جایی که این دو گفتگوی بسیار صمیمانهای با هم دارند. تیریون در ادامه توضیح میدهد که چگونه ذهن او نقش سلاحش را بازی میکند و برای تیز نگه داشتن آن همیشه به کتاب نیاز دارد. جان اسنو کاملاً برعکس اوست: شمشیرزنی شرافتمند، یکی از بهترین شمشیر زنان وستروس.
۸- «مرد دانایی گفته است که تاریخ واقعی جهان، تاریخ گفتگوهای بزرگان در اتاقهای مجلل بوده است» (فصل ششم، اپیزود سوم)
در کتابهای تاریخ، آنچه که در مورد آن صحبت میشود، نبردهایی است که در آن افراد زیادی میمیرند. رشادتهای یک ژنرال برجسته، سقوط یک ارتش ستمگر. با این حال، چیزی که شاید به یک دلیل خوب جلب توجه نکند، صحبتهای افراد مهم در بحبوحه این درگیریهای وحشیانه بین سربازان است. تصمیمات توسط افراد مهمی گرفته میشوند، افرادی که گفتگوهای مهمی دارند (و بله، معمولاً، به خصوص در بازی تاج و تخت، یک اتاق بزرگ، یا شاید یک باغ مشهور، پس زمینه چنین گفتگوهایی هستند). تیریون مرد باهوشی است و این جمله پرمعنا را در حضور میساندی و کرم خاکستری بیان میکند، و شاید کمی متکبر باشد، چون تصدیق میکند که او در واقع همان مرد دانایی است که این جمله را گفته است.
۷- «وقتی نقصهایت را پذیرفتی، هیچ کس نمیتواند از آنها بر علیهات استفاده کند» (فصل دوم، اپیزود اول)
نکته جذاب در مورد سریال بازی تاج و تخت و تمام شخصیتهای جورج آر. آر. مارتین این است که هیچ کس کامل و بینقص نیست. هیچ کس در این سریال قهرمان همیشگیتان نیست. هر کسی نقصهای خاص خود را دارد و روی خط اخلاقی خیر و شر، شجاعت و بزدلی، وفاداری و خیانت سوار است.
تیریون نیز با نقص داشتن بیگانه نیست، چرا که همه اطرافیانش از زمان تولدش، قد کوتاه او را یک نقص میدانند و او را مردی ناتوان در جنگیدن، نشستن روی تخت آهنین و غیره میدانند. او نمیتواند به طور جادویی خود را به یک انسان «عادی» تبدیل کند، پس چرا این واقعیت او را آزار دهد؟ این توصیه تیریون نیز به عنوان یک اطمینان خاطر برای خودش عمل میکند و خود مثالی اثبات شده از این نقل قول است.
۶- «مرگ قطعی است. در حالی که زندگی مملو از احتمالات است» (فصل اول، اپیزود دوم)
این نقل قول در گفتگویی بین تیریون و برادرش جیمی به زبان او میآید. در پایان اپیزود آزمایشی سریال، برن، پسر ند استارک (با بازی ایزاک همپستد رایت) از برجی بالا میرود و جیمی و سرسی را میبیند که بالای آن برج در حال برقراری رابطه جنسی هستند. جیمی از ترس اینکه این پسر ماجرای عشق او و سرسی را به بقیه شهر (و مهمتر از آن پدرش و دست راست پادشاه) اطلاع دهد، او را از برج پایین میاندازد.
اگر چه برن زنده میماند، اما فلج میشود. در اینجا جیمی و تیریون تنها در مورد وضعیت این پسربچه صحبت میکنند. جیمی سعی میکند طوری وانمود کند که انگار او نبوده که پسر استارکها را به پایین پرت کرده است و ادعا میکند که ترجیح میدهد بدون درد و سریع بمیرد تا این که بقیه عمرش معلول شود. تیریون مخالفت میکند، چون معتقد است زندگی چیزهای زیادی برای ارائه دارد، حتی برای کسی که ممکن است دیگر نتواند راه برود.
۵- «در رختخواب خودم، در سن ۸۰ سالگی، با شکمی پر از شراب و…» (فصل اول، اپیزود هشتم)
تیریون یکی از بهترین جنبههای کمدی در این سریال است. شوخ طبعی او بیمحابا، نیشدار و بامزه است، جایی که او این دیالوگهای خنده دار و در عین حال صادق را بدون حتی محو کردن لبخندش بیان میکند، گویی زندگی او تاکنون مانع او برای انجام این کار شده است.
در هشتمین قسمت از فصل اول، تیریون و بران، لرد هایگاردن، خزانه دار، به انتهای غربی قلمرو ویل سفر میکنند و در آنجا خود را در دام یک قبیله غربی میبینند که توسط یک جنگجو به نام شاگا، رهبر کلاغهای سنگی رهبری میشود. قبل از متقاعد کردن این گروه مخوف برای متحد شدن با او، شاگا از تیریون میپرسد که دوست دارد چگونه بمیرد. سپس تیریون به شیوه تیریونی خود به این سوال پاسخ میدهد، بدون اینکه نفی حقیقتی وجود داشته باشد.
۴- «همیشه مست بودن کار سادهای نیست. اگر ساده بود همه این کار را میکردند» (فصل سوم، اپیزود دهم)
به سختی میتوان صحنههای زیادی را در بازی تاج و تخت پیدا کرد، به خصوص در اپیزودهای ابتدایی، جایی که تیریون جامی در دست ندارد و شراب نمینوشد. در این سکانس، او و پودریک (با بازی دنیل پورتمن) پشت یک میز نشستهاند و تیریون عملاً پودریک را به یک مسابقه میگساری دعوت میکند.
پودریک شوالیه خاندان پین است، او به عنوان مهتر در کینگز لندینگ شروع به کار کرد، قبل از اینکه به ملازم همیشگی تیریون منصوب شود. دلیلی وجود دارد که او مهتر است: او به اندازه کافی مرد نیست که شمشیر به دست بگیرد و به اندازه کافی هم مرد نیست که مانند همیشه مستها بنوشد. او تلاش میکند تا با سرعت تیریون که میتواند یک لیوان کامل شراب را در یک جرعه بزرگ بنوشد، پیش برود.
۳- «هرگز فراموش نکن کی هستی، زیرا بقیه دنیا این را فراموش نمیکنند. آن را مانند یک زره بپوش و دیگر نمیشود از آن برای صدمه زدن به تو استفاده شود» (فصل اول، اپیزود اول)
تیریون و جان اسنو یک چیز مشترک دارند: هر دو به خاطر تولدشان طرد میشوند. تیریون کوتوله به دنیا آمده است، در حالی که جان یک کودک حرامزاده تلقی میشود، از این رو نام «اسنو» به او داده میشود که نامی ظالمانه بوده و معمولاً به حرامزادههای شمال داده میشود.
تیریون پوست کلفت است و اجازه نمیدهد بیعدالتیهایی که در رفتار با او صورت میگیرد روی او تاثیر منفی بگذارد. او خود انتخاب نکرده که کوتوله باشد، پس چرا باید فکرش را درگیر چیزی کند که تحت کنترلش نیست و بابت آن غصه بخورد؟ در این نقل قول در جریان اپیزود آزمایشی سریال بازی تاج و تخت، تیریون دارد توصیههایی به جان اسنو میکند و احساس میکند که ناامیدی و درماندگی جان اسنو نسبت به رفتارهای دیگران با خود را درک کند.
۲- «ای کاش همان هیولایی بودم که فکر میکنید هستم… من برای یک جنایت بسیار هولناکتر گناهکارم. من به خاطر کوتوله بودن گناهکارم» (فصل چهارم، اپیزود ششم)
اپیزود «قوانین خدایان و انسان ها» (The Laws of Gods and Men) شاید مهمترین قسمت کل سریال برای تیریون باشد. در این اپیزود، کوچکترین فرزند تایوین لنیستر به جرم ترور شاه جافری برثیون در جشن عروسیاش محاکمه میشود. البته این اتهامی نادرست است، اما در زمان قتل، تیریون تنها مظنون ماجراست و قدح پادشاه سابق را پس از خفه شدن بر اثر مسموم شدن در دست داشت. تایوین پدر تیریون محاکمه پسرش را رهبری میکند و حرف آخر را در مورد سرنوشت آینده تیریون میزند.
تنش بین تیریون و تایوین از زمان تولد تیریون که منجر به مرگ مادرش شده، ادامه داشته است. ترکیب مرگ مادر در هنگام تولد با کوتوله بودن تیریون، تایوین را از اینکه تیریون را پسر خطاب کند، شرمنده کرده است. این تلاش تایوین برای کنار آمدن با تصمیم خدایان است، چیزی که از نظر او مناسب است. پس از اینکه شی، فاحشه و معشوقه سابق تیریون، به عنوان شاهد در جایگاه قرار میگیرد، این اتفاق شاید بزرگترین خیانت تاریخ سریال بازی تاج و تخت را رقم میزند، جایی که تیریون بالاخره برای اولین بار به دفاع از خود بر میخیزد و نشان میدهد که کوتولگیاش او را در جایگاهی کمتر از یک انسان قرار نمیدهد و دفاعی جانانه از خود میکند که کسی انتظارش را ندارد.
۱- «این کار منه: مینوشم و چیزهای زیادی میدانم» (فصل ششم، اپیزود دوم)
عملاً هر شخصیتی در سریال بازی تاج و تخت نقل قولی خاص خود دارد که حتی افرادی که بازی تاج و تخت را ندیده اند، احتمالا آنها را شنیده اند. دنریس تارگرین میگوید: «من نمیخواهم چرخ را متوقف کنم. میخواهم چرخ را بشکنم». ند استارک دیالوگ ترسناک و مبهم «زمستان در راه است» را دارد، و ییگریت وحشی شاید مشهورترین آنها باشد که بارها میگوید «تو هیچ نمیدانی، جان اسنو».
«من مینوشم و چیزهای زیادی میدانم» نیز دیالوگی مشهور، پرتکرار و نماد شخصیت تیریون لنیستر است. این جمله یک نقل قول بینقص و حتی بینقصتر و دقیقتر از تیریون به عنوان یک شخصیت است. اگر کسی بخواهد تیریون را به عنوان یک شخصیت توصیف کند، به سادگی میگوید که او یک کوتوله است، میگساری میکند و همه چیز میداند. خیلی سادهتر از این نمیشود شخصیت تیریون لنیستر را در قالب یک یا چند جمله کوتاه بیان کرد.
این نقل قول زمانی اتفاق میافتد که تیریون در میرین است و به عنوان دست راست ملکه به دنریس تارگرین خدمت میکند. او توسط دنی مامور میشود تا شهر را آرام نگه دارد و در زمانی که او در میرین حضور ندارد، به جای او به درستی حکومت کند. دو تن از مشاوران دنی، میساندی و کرم خاکستری، با توجه به سبقه او به عنوان یک نجیب زاده ثروتمند، شک و تردید خود را نسبت به تواناییهای تیریون در اداره شهری بزرگ مانند میرین ابراز میکنند. این تردیدها واکنش تیریون و این جملات معروف از وی را به دنبال دارد که برای همیشه ماندگار خواهد شد.