مساله اصلی این است که اگرچه تکلیف ما با غرب روشن نیست، با این حال روابط ما با شرق نیز برخلاف آنچه در ظاهر به نظر میرسد، در وضعیتی مبهم قرار دارد. معادلهای که میتواند حامل آسیبها و چالشهای جدی علیه منافع ملی ایران در آینده باشد.
فرارو- در سالهای گذشته، سیاست خارجی ایران بالا و پایینهای زیادی را به خود دیده است. مسالهای که تا حد زیادی تابعی از اوج گیری تنشها در محیط منطقهای و بین المللی و برجسته شدن روندهای جدید در سیاست بین الملل مخصوصا پس از جنگ اوکراین بوده است. در شرایط کنونی، ژئوپلیتیک منطقهای و بین المللی، وضعیت به مراتب پیچیده تری را در قیاس با گذشته پیدا کرده و روند تحولات به قدری سریع است که شاید بسیاری از گزینههای معتبر در شرایط حال، در آینده نزدیک، دیگر معتبر نباشند و حتی بتوان از پیوستنِ آنها به تاریخ نیز صحبت کرد.
به گزارش فرارو؛ با این همه، اینطور به نظر میرسد که ایران با ۴ چالش و تهدید جدی علیه منافع ملی خود رو به رو است. چالشهایی که حتی میتوانند در حوزه امنیت ملی نیز ایجاد مشکل کنند و اگر به نحوی دقیق و عمیق برای آنها چاره اندیشی نشود، از ظرفیتهای بحرانزای قابل توجهی برخوردار هستند. در ادامه به این ۴ چالش اشاره میشود.
دولتهای مختلف کشور در سالهای گذشته و به طور خاص دولت سیزدهم، اصلیترین اولویت و دستوکار خود را حل مشکلات و چالشهای اقتصادی عنوان کرده اند. با این حال، در عرصه میدانی، به جز موفقیتها و دستاوردهای موقت، شاهد وقوع تحولات قابل توجهِ عمیق و پایدار نبودهایم. هنوز مراودات تجاری بین المللی ایران مشکل دارد و ایران در صحنه تجارت جهانی یک جزیره مجزا است، تحریمها برقرار هستند و مهمتر از همه اینکه فرآیند ضروری اجرای اصلاحات در نظام اقتصادی ایران نیز از یک دولت به دولت دیگر موکول میشود.
این مساله خود موجب تعمیق چالشهای اقتصادی میشود. در این شرایط ناکارآمدی اقتصادی داخلی همچون فشارهای خارجی و تحریم ایجاد چالش میکنند و موقعیت اقتصادی ایران را تضعیف میکنند.
تداوم خلق پولِ لجامگسیخته و ادامه یافتن چالشهایی نظیر رانت و فساد و عدم شفافیت در فضای کلی اقتصاد، صرفا یک گزاره را تداعی میکنند: در ادامه نیز همچنان باید شاهد تداوم بحرانهای اقتصادی باشیم. مسالهای که خود فشارهای زیادی را به مردم وارد میکند.
انفعال در مخاطب قرار دادن چالشهای اقتصادی کشور که صرفا هم محدود به دولت کنونی نیست، یک مشکل بزرگ است که اکنون و مخصوصا در آینده نزدیک، تبعات منفی خود را بیش از پیش نشان خواهد داد و میتواند تاثیرات بسیاری بدی را بر منافع و امنیت ملی ایران داشته باشد.
یکی دیگر از روندهای نگرانکننده که در نوع خود حامل تهدیدات جدی علیه منافع ملی است، تشدید منازعات ژئوپلیتیک و ایجاد هستههای بحرانزا در محیط پیرامونی ایران است. رژیم اسرائیل اقدام به تاسیس سفارتخانه و مراکز رسمی دیپلماتیک در جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، امارات و بحرین کرده و از نفوذی پنهان در منطقه اقلیم کردستان عراق نیز برخوردار است.
جمهوری آذربایجان نیز با حمایتهای اسرائیل، ترکیه، ناتو و انگلستان، تنشزایی در جوار مرزهای شمالی کشور و ایجاد تغییرات قابل توجه در مرزهای منطقه را با هدف ایجاد "دالان توران" در دستوکار قرار داده است. دالانی که ی که میتواند طیفی از دشمنان و رقبای ایران را وارد محیط پیرامونی کشور کند.
قدرتگیری مجدد طالبان در صحنه سیاسی افغانستان و تنشزاییهای گاه و بیگاه آن علیه ایران و بی توجهی به حقوق کشور ما در تامین حقابه ایران از هیرمند و اراده دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس جهت تغییر میدان رقابت و تقابل با ایران از حوزه امنیتی و سیاسی به عرصه اقتصادی و نیز شکاف قابل توجه رفاه مردم کشورهای عربی در مقایسه با مردم ایران، همه و همه جلوههایی از حرکت منطقه به سمت تنشهای بیشتر در آینده است.
در این فضا، ایران بایستی با طیفی از بحرانهای مختلف دست و پنجه نرم کند. مسالهای که حاکی از مصرفشدن بخش قابل ملاحظهای از توان کشور در این حوزه است.
یکی از چالشهای جدی ایران در حوزه سیاست خارجی، مشکل در برقراری موازنه قوا است. ایران در دولت سیزدهم کفه شرق گرایی را در سیاست خارجی خود تقویت کرده است. با این حال، مساله اصلی این است که اگرچه تکلیف ما با غرب روشن نیست، با این حال، روابط ما با شرق نیز برخلاف آنچه در ظاهر به نظر میرسد، در وضعیتی مبهم قرار دارد.
هنوز مشخص نیست که قدرتهای شرقی در عرصه میدانی تا چه حد آماده هستند خود را برای ایران هزینه کنند؟ آیا نگاه آنها به ایران نگاهِ یک شریک راهبردی است یا خیر ایران به مثابه کنشگری ارزیابی میشود که میتواند بخشی از بحران و تنشها علیه شرق را از جانب غرب دفع کند؟ هنوز مشخص نیست چرا چین و روسیه علی رغم توسعه روابط خود با ایران، در مسائل مهم نظیر مساله جزایر سه گانه، با کشورهای عربی همزادپنداری میکنند و البته که این رویکرد، پالسهای روشنی را در مورد نوعِ کنشگری آنها در آینده هم ارسال میکند. اساسا کشورها به همین دلیل، موزانه سازی را در دستورکار قرار میدهند.
این در حالی است که ایران در سالهای گذشته تا حد زیادی از ظرفیتهای موازنه کننده دور مانده و دایره انتخابهای آن در عرصه سیاست خارجی نیز به نحو قابل ملاحظهای محدود شده اند.
در نهایت باید گفت که ایران به دلایل مختلفی، هنوز منطق اصلی قدرت در جهان کنونی را به شکل ویژه مورد توجه قرار نداده است. ایران پیشرفتهای قابل ملاحظهای را در حوزههای نظامی و امنیتی کسب کرده و میکند با این حال، جهانِ کنونی جهانی است که در آن اولویت اصلی قدرت کشورها، مسائل اقتصادی است و قدرت نظامی به مثابه قدرت پشتیبان این موضوع در نظر گرفته میشود.
اگرچه بالِ قدرت نظامی و امنیتی ایران قوی است، با این حال، بالِ قدرت اقتصادیاش ضعیف است و این مساله چه در قالب تامین و مخاطب قرار دادن نیازها و چالشهای داخلی و چه موقعیت ایران در معادلات منطقهای و بین المللی، هزینههای قابل توجهی را برای ایجاد میکند و آن را دچار نوعی عدم توازن در منطقِ قدرت میکند. موضوعی که مثلا پیشتر در قالب نوع رویکرد شوروی سابق به قدرت نیز مشاهده شده و توسعه نامتوازن در این نظام سیاسی، در نهایت به اوج گیری بحران و تضادها در قالب آن ختم شده است.
از این منظر، اگر فکری به حال متوازن سازی بالهای قدرت کشور نشود، تردیدی نیست که در آینده با مشکلات جدی رو به رو میشویم و همین حوزه اقتصادی خود میتواند به مدخلی برای وارد کردن فشارهای بیشتر به کشور از سوی طیفی از رقبا و دشمنان منطقهای و بین المللی تبدیل شود.