bato-adv
bato-adv
مرتضی افقه در گفتگو با فرارو:

کالبد شکافی یک بحران: آیا دانشگاه‌ها از رونق افتاده‌اند؟

کالبد شکافی یک بحران: آیا دانشگاه‌ها از رونق افتاده‌اند؟

فقط کافیست سری به خیابان انقلاب و محدوده دانشگاه تهران بزنید تا با پیشنهاد‌های خرید مدرک، نوشتن مقاله، نوشتن پایان نامه و امثالهم مواجه شوید. این فساد به حدی رایج و علنی شده است که صحنه بسیار زشتی را خلق کرده است. به اعتقاد من این وضعیت را می‌توان بدترین نوع دزدی و حق کشی دانست. مجموعه این مشکلات، که شامل افزایش کمی بدون افزایش کیفیت علمی و بی اعتنایی نسبت به نخبگان و نیرو‌های باارزش علمی است، منجر به سرخوردگی محسوسی در اهالی علم و دانشگاه شده است. عمده بازخورد بیرونی این وضعیت را می‌توان در انزوای اساتید، دانشجویان و نخبگان، یا اشتغال آنان به مشاغل بسیار نامرتبط یا بسیار پایین‌تر از جایگاه آنان، مشاهده کرد.

تاریخ انتشار: ۰۸:۴۱ - ۱۰ مهر ۱۴۰۲

فرارو- داده‌های منتشر شده توسط موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی وزارت علوم، نشان می‌دهد تعداد کل دانشجویان کشور از حدود ۴/۸ میلیون نفر در سال تحصیلی ۱۳۹۴-۱۳۹۳ با کاهش حدود ۱/۵ میلیون نفری به ۳/۳ میلیون نفر در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ رسیده است.

به گزارش فرارو، این آمار‌ها در شرایطی منتشر شده است که تا همین دو دهه پیش، برخی از دارندگان مدرک دیپلم برای رسیدن به دانشگاه تلاش زیادی می‌کردند و حتی سال‌ها برای تحصیل در رشته دانشگاهی مورد نظر خود، پشت کنکور می‌ماندند. به مرور زمان و با تاسیس تعداد زیادی از مراکز آزاد، غیرانتفاعی و یا پردیس‌های آموزشی، روند جذب دانشجویان، شتاب بیشتری گرفت و تعداد پشت کنکوری‌ها کاهش محسوسی پیدا کرد.

این روند ادامه داشت، تا زمانی که حسین توکلی مشاور اجرایی وقت سازمان سنجش در سال ۱۳۸۹ اعلام کرد ظرفیت دانشگاه‌ها، موسسه‌ها و مراکز آموزش عالی در ایران بیشتر از تعداد داوطلبان شرکت در آزمون‌های سراسری است. با عبور از آن سالها، اکنون به مرحله‌ای رسیده ایم که در سال ۱۴۰۰ تنها ۴۸ درصد و در سال ۱۴۰۱ نیز حدود ۵۰ درصد از داوطبان مجاز به انتخاب رشته، فرم‌های مربوطه را تکمیل کردند. سیدحمیدرضا کاظمی عضو کمیسیون امور داخلی و شورا‌های مجلس شورای اسلامی در این خصوص گفته است: «نگهداری از واحد‌های دانشگاهی فاقد دانشجو، برای دانشگاه آزاد فقط هزینه به‌دنبال دارد که این هزینه از طریق افزایش شهریه به دانشجویان تحمیل می‌شود.»

با توجه به این شرایط پرسش‌هایی مطرح است از جمله این که علل اصلی عدم تمایل جوانان برای تحصیل در دانشگاه چیست و چگونه می‌توان زمینه را برای افزایش رونق تحصیلات تکمیلی در کشور فراهم کرد؟ مرتضی افقه استاد دانشگاه و عضو هئیت علمی دانشگاه چمران اهواز در گفتگو با فرارو به این پرسش‌ها پاسخ داده است:

 

 

آغاز بحران؛ سال‌های پس از جنگ و تشدید مدرک گرایی

کالبد شکافی یک بحران: چرا دانشگاه‌ها از رونق افتاده اند؟مرتضی افقه گفت: «این مسئله بسیار عمیق و پیچیده است. شاید آن اپیدمی که از پایان جنگ شروع شد و احساس کردیم هر شخصی که دیپلم گرفت حتما باید وارد دانشگاه شود، یک روند اشتباه را تشکیل داده بود. روندی که منتهی به افزایش بی ضابطه و غیرضروری تعداد دانشجو و دانشگاه شد. درواقع این موضوع حتی به لحاظ کمی نیز مفید نبود و وقت بسیاری از جوانان را تلف کرد. جوانانی که سه الی چهار سال بر حسب مقطع تحصیلی خود، وقت می‌گذاشتند و در کنار سرمایه‌گذاری مادی، عمر افراد نیز در این مسیر هزینه می‌شد. اما هدف چه بود؟ هدف از افزایش سطح تحصیلات جوانان در طول همه این سال‌ها این بوده که کشور، بتواند از جوانان متخصص بهره برداری کند. با این وجود، بی‌اعتنایی‌هایی که به نخبه‌های کشور شد، زمینه ساز مهاجرت این افراد را فراهم کرد و درواقع سرمایه‌های کشور را اینگونه فراری دادیم.»

وی افزود: «آن گروه از جوانانی که مهاجرت نکردند، به دلیل شیوه‌های ناکارامد گزینشی، خواه در سطوح مدیریتی و خواه در سطح کارشناس و متخصص، منزوی شدند. به عبارت دیگر، بی توجهی به صلاحیت افراد، باعث انزوای تعداد زیادی از افراد واجد صلاحیت شد. این نوع گزینش یا کارشناسان را فراری داد و یا به سمت شغل‌های نامرتبط سوق داده است. نتیجه طبیعی همه این موارد می‌تواند کاهش رغبت جوانان را برای ادامه تحصیل در پی داشته باشد. به نظر من اتفاقی که رخ داده، اصلا جای تعجب ندارد و واکنش جامعه نسبت به دانشگاه کاملا قابل پیش بینی بود.»

اوج بحران؛ کمیت جای کیفیت را گرفته است

این استاد دانشگاه گفت: «افزون بر این‌ها، افزایش کمی دانشگاه‌ها، باعث شده که وضعیت کیفی دانشگاه‌ها کاهش پیدا کند. به جز تعداد معدودی از دانشگاه‌های سرشناس و اصلی کشور، بسیاری از دانشگاه‌ها قید کیفیت را زده اند و این موضوع را در دانشگاه‌های غیر دولتی، بیشتر شاهدیم. بسیاری از دانشگاه‌ها با تمرکز بر مادیات، صرفا به مدرک سازی می‌پردازند. عده‌ای نیز صرفا به دنبال تیتر و عنوان مدرک می‌گردند و در نتیجه مشتری این نوع مراکز هستند. گرچه برای دستیابی به مدارک، برخی نیز بدون ورود به دانشگاه، اقدام به خرید مدرک می‌کنند که این کار حتی درمورد مدارک دانشگاه‌های خارجی هم دیده شده است.»

وی افزود: «متاسفانه فساد مدرک‌سازی تا حدی پیش رفته که به شکل آشکار و در انظار عمومی نیز رخ می‌دهد. فقط کافی است سری به خیابان انقلاب و محدوده دانشگاه تهران بزنید تا با پیشنهاد‌های خرید مدرک، نوشتن مقاله، نوشتن پایان نامه و امثالهم مواجه شوید. این فساد به حدی رایج و علنی شده است که صحنه بسیار زشتی را خلق کرده است. به اعتقاد من این وضعیت را می‌توان بدترین نوع دزدی و حق کشی دانست. مجموعه این مشکلات، که شامل افزایش کمی بدون افزایش کیفیت علمی و بی‌اعتنایی نسبت به نخبگان و نیرو‌های باارزش علمی است، منجر به سرخوردگی محسوسی در اهالی علم و دانشگاه شده است. عمده بازخورد بیرونی این وضعیت را می‌توان در انزوای اساتید، دانشجویان و نخبگان، یا اشتغال آنان به مشاغل بسیار نامرتبط یا بسیار پایین‌تر از جایگاه آنان، مشاهده کرد.»

کنترل بحران؛ حمایت از فارغ التحصیلان و ارتقای کیفیت دانشگاه‌ها

این عضو هیئت علمی دانشگاه چمران اهواز در ادامه گفت: «انگیزه یک دانشجو از تحصیل را می‌توان در ۳ بخش اصلی طبقه بندی کرد. برخی صرفا برای کسب علم آمده‌اند. برخی دیگر فقط برای دریافت مدرک آمده اند تا بتوانند شغل بهتر و بادرامد بالاتری پیدا کنند. عده‌ای دیگر نیز فقط برای پرستیژ اجتماعی و عناوین دکتر و مهندس، ادامه تحصیل می‌دهند، گرچه ممکن است هر سه این موارد، جزو انگیزه‌های یک شخص باشد. من به عنوان یک عضو هیئت علمی، اخیرا شاهد این مسئله هستم که جوانانی که اکنون وارد دانشگاه می‌شوند چندان انگیزه‌ای برای تحصیل ندارند، چرا که امکان یافتن شغل و به تبع آن ازدواج را دور از دسترس می‌بینند. حتی دانشجویانی که در برخی شهر‌های کوچک‌تر و سنتی‌تر رشد یافته اند، صرفا برای فرار از محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی یا خانوادگی، به دانشگاه پناه آورده‌اند.»

وی افزود: «این شرایط باعث می‌شود انگیزه اساتیدی که با چنین دانشجویانی کار می‌کنند، به مرور زمان از بین رفته و کشته شود. وقتی یک استاد می‌بیند، ۶۰ الی ۷۰ درصد از دانشجویانش، اصلا به دلیل یادگیری و تحصیل به دانشگاه نیامده اند، با کمترین سطح رغبت و روحیه وارد کلاس می‌شود.»

این استاد اقتصاد دانشگاه گفت: «برای آشتی دادن استاد و دانشجو با دانشگاه باید افرادی که برای تحصیل زحمت کشیده‌اند، در رقابت‌های شغلی و بازار کار نیز با حمایت و اولویت رو به رو شوند و کاریابی در کشور به جای رابطه، بر ضابطه استوار شود، همچنین بسیار مهم است که با حمایت از نخبگان، از خروج آنان از کشور پیشگیری کنیم. بسیاری از دانشگاه‌های کشور غیر ضروری هستند و شاید بد نباشد که این دانشگاه‌ها را تبدیل به مراکز آموزشی جدید کنیم. معتقدم می‌توان برخی دانشگاه‌ها را تبدیل به مراکز آموزشی عملیاتی به روز و همگام با تکنولوژی‌های نوین کرد که باعث افزایش تولید در کشور باشد و آموزه‌های کهنه تئوریک را فراموش کنیم. درواقع برای احیای دانشگاه‌های کشور به یک سلسله فرایند‌ها و تلاش‌ها و اقدامات ریشه‌ای نیاز داریم.»

bato-adv
bato-adv
bato-adv