اعتماد نوشت: اکنون برای اروپاییها چندجانبهگرایی سنتی که شامل کنفرانسهای بزرگ و تصمیمگیری جمعی میشود چندان موثر نبوده و حالا هر چند که آنها قصد کردهاند از وضعیت قدیم فاصله بگیرند، اما به هیچ عنوان طرح کلی روشنی از آینده نیز ندارند.
اتحادیه اروپا تغییر کرده؛ راه برگشتی هم نیست. ما چراغهای پشت سرمان را خاموش کردهایم و اساسا فقط یک راه برایمان وجود دارد. این سخنان مارگرته وستاگر سیاستمدار دانمارکی و کمیسر اتحادیه اروپا در کنفرانسی در ماه مه بود که به خوبی منعکسکننده حال و هوای این روزهای نخبگان بروکسل است.
بلافاصله پس از تهاجم روسیه به اوکراین نیز، جوزپ بورل مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اعلام کرد که جنگ غول خفته را بیدار کرده و حالا اقداماتی مانند تحریم بینالمللی سوییفت روسیه و مسدود کردن داراییهای روسیه که پیش از این غیرممکن به نظر میرسید، حالا با سرعتی بیسابقه در حال اعمال شدن است. در واقع مقامات اروپایی مدعی هستند که در طول جنگ اوکراین، هویت آنها در بوته آزمایش قرار گرفته و به طور کلی اعتبار غرب نیز به خطر افتاده است، بنابراین اگر اقدامی انجام ندهند، شکست برای آنها قطعی خواهد بود.
در همین رابطه طبق گزارشی که به تازگی گاردین منتشر کرده، اتحادیه اروپا در تلاش برای جلوگیری از شکست، دستورالعمل حفاظت موقت از خود را فعال کرده و برای نخستینبار در تاریخ به بیش از ۵.۳ میلیون اوکراینی حق اقامت داد. از سوی دیگر کمیسیون اروپا برای اولینبار ۱۰ دور تحریمهای اقتصادی را به اتفاق آرا علیه یک کشور یعنی روسیه اعمال کرده و کمک نظامی به اوکراین را نیز در دستور کار قرار داد.
به همین دلیل است که کارشناسان معتقدند، پروژه اروپایی قبل از هر چیز به منظور جلوگیری از درگیری جدید میان فرانسه و آلمان بود و سپس بهبود مستمر روابط اروپایی از طریق همگرایی اقتصادی به عنوان هدف مهم بعدی دنبال میشد. اما روسیه در یک شب تمام فلسفه اتحادیه اروپا را از ۱۹۵۶ به این سو تغییر داد. یعنی درحالی که جامعه اقتصادی اروپا پس از جنگ جهانی دوم بر این اصل تاسیس شد که تجارت اقتصادی و وابستگی متقابل بهترین دستورکار برای صلح میان فرانسه و آلمان و سپس بین اروپا و سایر نقاط جهان است، حمله روسیه به اوکراین و آغاز جنگ، یک شبه تمامی این مسائل بنیادین را منسوخ کرد.
بنابراین حالا به سیستم اتحادیه اروپا شوک وارد شده است. اینکه چه دورنمایی برای پایان جنگ وجود دارد؟ آیا اتحادیه اروپا واقعا میتواند مستقلتر یا ژئوپلیتیکتر شود؟ یا اینکه آیا اتحادیه اروپا واقعا مایل است که جنگ را در راس برنامه خود نگه دارد، همگی از جمله ابهامات و سوالات مهم پیش روی مقامات اروپایی است.
در همین رابطه است که به گفته ناظران برخی اصلاحات در زمینه امنیت اتحادیه اروپا انقلابی و غیرقابل برگشت به نظر میرسند. به عنوان مثال رییس ستاد نظامی اتحادیه اروپا یادآوری میکند که در عرض ۳۶ ساعت پس از تهاجم روسیه به اوکراین، اتحادیه اروپا که پیش از این فقط با قدرت اقتصادی و نرم مرتبط بود، به اتفاق آرا تصمیم گرفت پول برای کمک تسلیحاتی به اوکراین اختصاص دهد؛ امری که اگر یک ماه قبل از من در مورد آن سوال میشد، تنها به چنین ایدهای لبخند میزدم.
از آن زمان، کارکنان نظامی اتحادیه اروپا به هماهنگکننده و مرکز تسویه حداقل دوسوم تسلیحات ارسال شده توسط کشورهای عضو اتحادیه اروپا به اوکراین، از جمله طرحهای تامین مالی تبدیل شدهاند. همچنین تاکنون، اتحادیه اروپا بیش از ۵ میلیارد یورو کمک نظامی به اوکراین را به شکل بازپرداخت به کشورهایی که سلاح برای اوکراین تامین میکنند اختصاص داده است.
همچنین بورل اکنون میخواهد یک صندوق کمک به اوکراین برای دوره ۲۰۲۷-۲۰۲۴ به ارزش ۵ میلیارد یورو در سال ایجاد کند تا از پایداری کمک نظامی اتحادیه اروپا به اوکراین اطمینان حاصل کند. اتحادیه اروپا همچنین اکنون در تلاش است تا صنعت دفاعی اروپا را در وضعیت جنگی قرار دهد و قرار است حدود یک میلیارد یورو برای تحویل یک میلیون گلوله هزینه شود.
این تغییرات درحالی صورت گرفته که در سراسر اتحادیه اروپا شاهد هستیم که هزینههای دفاعی دولتهای ملی افزایش یافته است؛ بهطوریکه برای نخستینبار از ۱۹۸۹، اروپاییها ۳۰ درصد در سال گذشته به بودجه نظامی خود افزودهاند.
علاوه بر این اگرچه تنها ۷ کشور عضو ناتو در سال ۲۰۲۲، دو درصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای دفاع هزینه کردهاند، اما طبق برنامه جدید قرار است این تعداد تا سال ۲۰۲۴ به ۱۹ و تا سال ۲۰۲۶ به ۲۴ کشور برسد.
به نظر میرسید که ولادیمیر پوتین حق داشت که در ماه مه ۲۰۲۲ و در گردهمایی مدیران نفتی روسیه تاکید کند، هر گونه اقدام اروپایی برای رهایی از وابستگی انرژی به روسیه خودکشی اقتصادی است. در واقع استدلال پوتین کاملا مستدل بود؛ زیرا قبل از جنگ اروپا ۴۵ درصد گاز خود را از روسیه وارد میکرد و آلمان علیرغم تمامی هشدارهای ایالاتمتحده وابستگی بسیار بیشتری از منظر انرژی برای خود ایجاد کرده بود.
به همین دلیل بود که به محض آغاز جنگ، پوتین با سلاح گاز و انرژی به سراغ اروپاییها آمد و با کم کردن جریان انرژی به سمت اروپا اتفاقی را رقم زد که وزیر اقتصاد آلمان از آن به عنوان یک گسست ساختاری نگرانکننده یاد کرد. اما اروپاییها بلافاصله پس از شوک اولیه به سراغ منابع جایگزین برای تامین انرژی گام برداشتند؛ در واقع مساله مهم این است که چنین کاری نه از سوی دولتهای ملی، بلکه توسط اتحادیه اروپا صورت گرفت و به جای روسیه منابع انرژی از نروژ و نیجریه تامین شد. درنهایت نیز با ذخیرهسازی گاز و پایین آوردن قیمت انرژی، تا به اینجای کار موفق شدند مهمترین سلاح پوتین، یعنی سلاح اقتصادی او را خنثی کنند.
بنابراین اروپا در خلال جنگ اوکراین، گامهایی را در زمینه انرژی و انعطافپذیری دفاعی برداشته است. اما درنهایت گامهای بعدی مانند همیشه به سیاست و محور فرانسه و آلمان بستگی دارد، زیرا احتمالا سرنوشت آینده اروپا و جنگ به دست این دو کشور رقم خواهد خورد.
در همین رابطه جک واتلینگ از موسسه خدمات متحد سلطنتی بریتانیا تابستان امسال در مقالهای نوشته بود، جنگ اوکراین نقصهای قابل توجه دستگاه بروکراسی تمام پایتختهای ناتو را آشکار کرده که سادهترین نمونه آن ناتوانی آنها در محاسبه بازه زمانی میان تصمیمات و اجرای آنها بود.
در چنین شرایطی یک وضعیت متناقض میان دو قدرت اصلی اروپا نیز مشاهده میشود؛ یعنی درحالی که از یکسو اولاف شولتش صدراعظم آلمان علیرغم فرستادن تانک و قطع وابستگی انرژی به روسیه، همچنان محتاط به نظر میرسد، از سوی دیگر امانوئل ماکرون رییسجمهوری فرانسه که در ابتدا تاکید داشت نباید روسیه را تحقیر کرده و نادیده گرفت؛ اما حالا تصریح میکند که اردوگاه روسیه باید بازنده شود!
در واقع ماکرون در ابتدا تلاش کرد تا با پوتین در این زمینه مذاکره کند، اما در مقطعی در تابستان ۲۰۲۲، پس از سفرش به کییف در ژوئن همان سال از گفتگو با پوتین منصرف شد. در چنین شرایطی بود که فرانسه به عنوان یکی از مخالفان سرسخت گسترش اتحادیه اروپا، حالا به صراحت میگوید: سوال این نیست که آیا اتحادیه اروپا باید گسترش یابد یا نه؟ بلکه این سوال است که چه زمانی و با چه سرعتی این اتحادیه باید اعضای جدیدی پذیرفته و گسترش یابد.
در همین راستاست که شاهد هستیم قرار است عضویت ۹ کشور جدید در اتحادیه اروپا که اوکراین نیز یکی از آنهاست در اجلاس گرانادا مورد بررسی و رایزنی قرار بگیرد. از این رو اتحادیه اروپا اکنون با چند آزمون مهم مواجه است. نخست مساله حق وتوی قدرتهای بزرگ اتحادیه که در مورد مسائل سیاست خارجی وجود دارد و به طور قطع در صورت تداوم یافتن زمینههای واگرایی را فراهم میکند. درنتیجه باید دید که فرانسه و آلمان حاضر میشوند در چنین شرایط حساسی از چنین حقی بگذرند. مسائل بعدی نیز مربوط به بودجه و نیز سیاستهای مشترک کشاورزی است که مجموعه ۶۲ درصد از بودجه هفت ساله اروپا را به خود اختصاص میدهد. علاوه بر این پذیرش اوکراین محدودیتهای همبستگی را به بوته آزمایش خواهد گذاشت.
در همین راستا تحلیلگران معتقدند نگرانی این است که نخبگان اروپایی ممکن است خوشحال باشند که خود را وارد این بحثهای بلند فکری میکنند، اما موج دوم پوپولیسم قرار است با استفاده از کوره انتخابات ریاستجمهوری امریکا و پارلمان اروپا در سال آینده ظهور کند.
این به نوبه خود بار دردناکی را بر دوش ارتش اوکراین قرار میدهد تا رایدهندگان اروپایی را متقاعد کنند، کمکهای نظامی به این کشور اقدامی درست و اصولی است. در پایان، صرفنظر از نتیجه جنگ، به نظر میرسد که منطق موج جدیدی از یکپارچگی اروپا بهطور فزایندهای مورد تردید قرار بگیرد. جوزپ بورل به عنوان مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، استدلال میکند که اروپا اکنون در دنیایی با چند قطبی بیشتر و چندجانبهگرایی کمتر عمل میکند. آنهم در شرایطی که بازیگران جهانی بیشتری وجود داشته و در عین حال قوانین کمتری بر مناسبات ژئوپلیتیکی جهان جاری است.
در واقع موضوع مهم این است که اکنون برای اروپاییها چندجانبهگرایی سنتی که شامل کنفرانسهای بزرگ و تصمیمگیری جمعی میشود چندان موثر نبوده و حالا هر چند که آنها قصد کردهاند از وضعیت قدیم فاصله بگیرند، اما به هیچ عنوان طرح کلی روشنی از آینده نیز ندارند.