بازیگران اصلی حمله حماس به اسراییل چه کشورهایی هستند؟ آیا روسیه به دنبال بهرهبرداری سیاسی و تبلیغاتی از عملیات توفان الاقصی برای در حاشیه قرار دادن مشکلاتش در اوکراین است؟ راهبرد ایران برای تامین منافع ملی کشور در این رخداد چگونه باید برنامهریزی شود؟ اگر حل مناقشه اسراییل و فلسطین از طریق رفراندوم مقدور است چرا از این راهبرد برای حل سایر چالشهای کشور استفاده نشود؟
این پرسشها و پرسشهای دیگری از این دست، این روزها به تناوب در فضای عمومی کشور در خصوص ماجرای مقابله حماس و اسراییل مطرح شده است. اما هر اندازه که ابهامات و پرسشهای بیشتری در خصوص عملیات توفان صحرا و بازیگران اصلی آن مطرح میشود، پاسخها و روشنگریهای کمتری در خصوص آن بازتاب پیدا میکند.
به گزارش اعتماد، محمدصادق جوادیحصار از جمله چهرههایی است که معتقد است، تبعات و پیامدهای رخداد اخیر بسیار گستردهتر از وضعیتی است که در ظاهر نمایان است. به اعتقاد این فعال سیاسی، این عملیات نشان داد که شرایط تازهای در منطقه حاکم شده و چنانچه طرفهای مختلف حاضر در منطقه، نظام حکمرانی و ساختار تصمیمسازی خود را با وضعیت فعلی هماهنگ نسازند در ادامه باید منتظر تکانههای افزونتری باشند. جوادیحصار معتقد است ایران باید رویکردهای مبتنی بر میدان و دیپلماسی را در هم تلفیق کرده و در بزنگاهها از آن استفاده کند تا بهانهای در اختیار دشمنان کشور برای اعمال فشارهای افزونتر بر ایران فراهم نشود.
تحولات فلسطین اشغالی را چگونه تحلیل میکنید، بازیگران اصلی این رخداد از نظر شما چه افراد، جریانات و کشورهایی هستند و در بطن این معادله چه دستاوردهایی را جستوجو میکنند؟
قبل از هرچیز باید تاکید کنم که نگاه تحلیلی من در خصوص این موضوع از نگاه یک تحلیلگر بیطرف است. اینکه من به کدام طرف گرایش دارم، بحث دیگری است، اینجا تلاش میکنم در شمایل یک تحلیلگر منصف و بیطرف مسائل را ارزیابی کنم. ۳ روز از اجرایی شدن عملیات توفان الاقصی میگذرد، این پرسش که آیا حماس با تکیه به توان درونی خود عملیات را برنامهریزی کرده یا این توانایی به حماس شارژ شده و حماس تحتالحمایه کشور یا کشورهایی توانسته این عملیات را پایهریزی کند، مطرح است.
از سوی دیگر اینکه چرا و چگونه با توجه به سابقه اتفاقات و امکانات، ادعاها و تواناییهای اسراییل این اتفاقات رقم خورده هم موضوع مهمی است. اسراییل مدعی است، یکی از تواناترین و غنیترین سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی جهان را در اختیار دارد. در واقع اسراییل مدعی است از جهت گستره دامنه اطلاعاتی «گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد، جنبیدن آن پشه عیان در نظر اوست» باید دید چطور این ساختار قوام یافته اینطور غافلگیر میشود و قادر به رصد و پیشبینی حرکت حماس نشده؟ موضوع دیگر اینکه باید بررسی کرد که آیا ادعاهای اسراییل در خصوص گنبدآهنین و دیوار ضد عبور منطقهای کذب بوده یا اینکه تواناییهایی مافوق تواناییهای اسراییل ظهور کرده و اسراییل را با مهمترین چالش حیات خود مواجه ساخته است.
مشخص است که اسراییل از سوی بسیاری از کشورهای غربی به خصوص امریکا و اروپا حمایت میشود. اما اگر قرار باشد حامیانی برای حماس برای اجرای عملیاتی در حد و اندازه توفانالاقصی در نظر بگیریم، این حامیان چه کشورها و جریاناتی هستند؟
اگر فرض بگیریم، طرفها وکشورهایی از فلسطینیها حمایت کردهاند، این کشورها چه کشورهایی هستند؟ انگشت اتهام در این قضیه مستقیما متوجه ایران است. بنابر اظهارات قبل و بعد این رخداد، ایران هیچ ابایی از اعلام حمایت از فلسطین و گروههای جهادی نداشته است. ایران از فتوحات فلسطینیها خوشحال است و اگر بتواند به این جریانات منطقهای کمک کرده و همچنان هم میکند. اما اگر کمی بیشتر به زیر پوست موضوع دقت کنیم، میبینیم که احتمالات دیگری هم وجود دارند. مثلا یک گمانه آن است که فشار جهانی (به ویژه امریکا و اروپا) پس از آغاز جنگ روسیه و اوکراین روی روسیه زیاد شده است. روسیه به کمک نیروهای حماس آمده (این یک احتمال است) به آنها امکانات و راهبرد نظامی داده و حماس هم برای شکستن حصر غزه از این کمکها استقبال کرده و راهبرد نظامی مورد نظر روسها را اجرایی کرده است.
اما چرا روسیه باید یک چنین پروژه پرخطری را برنامهریزی کند؟ چه فایدهای متوجه روسیه میشود؟
تا توجه افکار عمومی از جنگ روسیه و اوکراین متوجه نبرد حماس و صهیونیستها شود. همانطور که روسیه پیش از این برای تغییر معادلات جهانی، راهی سوریه شد و از اسد دفاع کرد. اگر قرار باشد امریکا و اروپا پس از این رخداد به حماس و مردم بیدفاع فلسطین حمله کنند با بازخوردهای منفی فراوانی مواجه میشوند. نتیجه وضعی این راهبرد آن است که مخالفان بایدن و افراطیهای جمهوریخواه کنگره، فشار را بر بایدن و دولت او افزونتر کرده و بیکفایتی بایدن را فریاد میزنند. این فضا زمینه را برای پیروزی ترامپ یا چهرهای که رویکرد منعطفتری در خصوص نبرد روسیه و اوکراین داشته باشد فراهم میکند. حتی میتوان دامنه ارزیابیها را گستردهتر کرد و مبتنی بر تئوری توطئه گفت سناریویی از جنس ۱۱ سپتامبر در اسراییل اجرا شده تا اجازه لشکرکشی به امریکا داده شود. البته این موارد احتمالات است و ممکن است نقض شوند.
این فرضیهها ممکن است درست باشند یا نباشند، اما چرا اسراییل با این میزان تبلیغات در خصوص توان نظامی نتوانست یک چنین رخدادی را پیشبینی کند؟
اگر نپذیریم که روسها و امریکاییها و... در این ماجرا دخالت داشتند، باید بگوییم اسراییلیها به اندازهای خودشیفته و غره بودند که فکر یک چنین تهاجمی هم به مخیلهشان خطور نمیکرد. آنها احتمال عملیاتی در این سطح را نمیدادند. اسارت نیروهای نظامی برجسته اسراییلی، همچنین ورود دریایی، هوایی و زمینی و... حماس به سرزمینهای اشغالی نشان میدهد آمادگی دفاعی کافی در مرزهای اسراییل وجود نداشته است. بهطور کلی گروهی از این ماجرا خوشحال و گروهی دیگر ناراحت هستند.
اما عواقب و پیامد این رخداد چیست و چه شرایطی را در منطقه رقم میزند؟ برخی تحلیلگران نگران افزایش دامنههای شعله نبرد هستند.
این موضوع به کنشهای بازیگران بزرگ جهانی بستگی دارد. در این رخداد چین موضع پدرخواندگی گرفته و همه را دعوت به صلح کرده است. چین خواستار آتش بس شده و به دو طرف پیشنهاد خاتمه چالش را داده است. همان رویکردی که در ماجرای تنشهای ایران و عربستان هم اتخاذ کرده بود. از سوی دیگر، روسها با انتشار بیانیهای دو طرف را به آرامش و پرهیز از خشونت فراخواندهاند. واکنش امریکا هم در راستای حمایت از اسراییل بوده، ضمن اینکه ایران هم از حماس حمایت همهجانبهای داشته است. با هر عینکی که به این عملیات بنگریم نمیتوان انکار کرد که ریشه اصلی این حمله، فشار زایدالوصفی است که بر نیروهای حماس و مردم غزه وارد آمده است. مردم فلسطین میبایست بین دوگانه «مرگ تدریجی» در سرزمینهای اشغالی یا «مرگ ناگهانی» در اثر جهاد علیه اسراییل یکی را انتخاب کنند.
قبول کنید نحوه کنشگری ایران بسیار مهم است. ایران قبلا در ماجرای تهاجم روسیه علیه اوکراین، آسیبهایی را متحمل شد. غرب ایران را به دلیل حمایت پهپادی و موشکی از روسیه تحت فشارهای بسیاری قرار داد. مبتنی بر این سابقه بسیاری از تحلیلگران معتقدند، اتخاذ تصمیمات مناسب در ماجرای اخیر نیازمند تدبیر ویژهای است. به نظر شما راهبردهای ایران باید چه سمت و سویی داشته باشد؟
به نظرم راهبرد ایران باید مبتنی بر حمایتهای دیپلماتیک و استفاده معقول از دیپلماسی عمومی باشد. ایران باید کشتار بلاوجه مردم را محکوم کرده و بر امنیت افراد بیدفاع و بیگناه در طرفین ماجرا پافشاری کند. ایران باید از کشتار غیرنظامیان در هر سطحی که باشد، تبری جسته و خواستار پایان دادن به این مناقشه قدیمی باشد. در این برهه لازم نیست ایران آشکارا جزییات حمایتش از حماس و سایر جنبشهای منطقهای را تشریح کند، در این مرحله حمایت سیاسی کفایت میکند. البته حماس، حزبالله، حوثیها و... بارها اعلام کردهاند تحت حمایت ایران هستند. اما در این شرایط خاص نیازی نیست مدام بر نقش ایران در توانبخشی به حماس و مقاومت تاکید شود. نباید بهانهای به دست دولتها و رسانههای منتقد و مخالف ایران داده شود تا موجهای رسانهای علیه ایران شکل بگیرد.
به نظرم شما معتقدید در این برهه دیپلماسی و میدان باید در کنار هم و به صورت مکمل عمل کرده و منافع ملی را تامین سازند؟
این به راهبرد فعال ایران باز میگردد که چگونه عمل کند و به قول آقای ظریف دیپلماسی حرف اول را بزند یا میدان یا ترکیبی از هر دو.
برای حل مشکلات بنیادین فلسطین و اسراییل از نظر شما چه راهبردی باید اندیشیده شود؟
پیشنهاد اساسی ایران برای حل مناقشه، برگزاری رفراندوم با حضور همه طرفهای یهودی، مسلمان، مسیحی، عرب و... است. البته در سطح داخلی برگزاری رفراندوم برای حل مشکلات به یک تابو بدل شده است، اما ایران این پیشنهاد را برای حل چالش فلسطین و اسراییل پیشنهاد داده که پیشنهاد مناسب و عاقلانهای هم محسوب میشود. آموزههای قرآنی ما میگوید: «یاأیُّهاٱلذِین آمنُواْ لِم تقُولُون ما لا تفعلُون...ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا چیزی را میگویید که خودتان عمل نمیکنید.» هرچند نمیتوان رفراندوم را یگانه راهحل مشکلات دانست، اما بدون تردید یکی از بهترین روشها برای حل تعارضات و مناقشات جوامع گوناگون است. ایدهای که نه فقط برای حل مشکلات فلسطین و اسراییل بلکه برای عبور از تعارضات داخلی هم کارساز است. موضوعاتی، چون حل منازعه ایران و امریکا، میتواند محور همهپرسی مهمی شود. مردم پاسخ میدهند که سیاست ایران در مواجهه با امریکا آیا باید در راستای ترک مخاصمه در راستای تامین منافع ملی باشد یا رویکردهای فعلی و حتی رویکردهای تندتر باید در دستور کار قرار بگیرد. یا موضوع مسیر دستیابی به قدرت در ایران میتواند محور یک همهپرسی دیگر قرار بگیرد. آیا مردم نظارت استصوابی فعلی را قبول دارند یا خواستار نوع دیگری از نظام تصمیمسازی انتخاباتی هستند. ممکن است اکثریت مردم ایران بگویند، خواستار ادامه وضع موجود در خصوص نظارت استصوابی هستند. آیا مردم سبک زندگی مورد نظر خود را خواستارند یا محدودیتهای فعلی در حوزه طرحهایی، چون حجاب و عفاف، فیلترینگ و... را خواستارند. دامنه موضوعات میتواند وسیعتر هم شود. نخبگان، فعالان سیاسی و... میتوانند وارد عمل شده و موضوعات مطلوب برای همهپرسی را تعیین کنند.
نباید فراموش کرد در قانون اساسی ایران، شرایط لازم برای برگزاری رفراندوم تعبیه شده و یکی از قانونیترین روشها برای حل مناقشات داخلی و بینالمللی است. این رویکردی است که ایران عاقلانه درباره حل مناقشه فلسطین هم پیشنهاد داده است. ایران همواره اعلام کرده حل مشکل فلسطین تنها از طریق برگزاری همهپرسی میسر است؛ ایدهای که میتواند مشکلات بنیادین صهیونیستها و فلسطینیها را حل کند، بدون تردید قادر است، چالشهای نظام حکمرانی کشور را نیز حل و فصل کرده و دریچههایی به سمت عبور از معادلات را فراهم سازد.