خیلی وقتها اطرافیان ما نیاز به کمک دارند، ولی نمایش خوشحالی باعث میشود که ما گمان کنیم آنها هیچ احتیاجی به مداخله ما ندارند؟
حقیقت آن است که بسیاری از مردم در پنهان کردن احساسات واقعی شان استادند و سعی میکنند وانمود کنند همه چیز عادی و رضایتمندانه است.
نشانههای فردی که از درون غمگین است و فقط تظاهر به خوشحالی میکند را مرور کنیم:
به نظر میآید کسانی که واقعا خوشحال نیستند نمیتوانند تعریف و تحسین دیگران را واقعا بپذیرند. مهم است بدانید فروتنی بیش از اندازه نمیتواند صرفا یک خصیصه شخصیتی باشد.
این کار یکی از نشانههای پنهانی غم است. بار سنگینی از منفی گرایی روی شخصیت این افراد سنگینی میکند.
نشانههای غم همیشه آشکار نیستند. یکی از نشانههای ظریف غم را میتوان در ترجیح دائمی این افراد در انزواطلبی دانست. شما میتوانید متوجه شوید که انزواطلبی خواسته قلبی این افراد نیست، آنها از این وضعیت به عنوان سپری علیه جهان استفاده میکنند.
درست است که برخی از عزلت لذت میبرند، اما در سایر مواقع آنها از عزلت به مثابه مکانیزمی دفاعی علیه دردهای درونی شان استفاده میکنند.
گشودگی و شفافیت، اغلب ویژگی فردی است که در زندگی اش احساس راحتی و رضایت دارد. اما واقعیت دارد که افرادی که غم خود را پنهان میکنند اغلب از پاسخ دادن به پرسشهای شخصی طفره میروند. آنها جزییات زندگی شان را با کسی به اشتراک نمیگذارند.
آنها ممکن است که مشتاقانه درباره موضوعاتی مثل آب و هوا، ورزش، کتاب یا فیلمها صحبت کنند، اما به محض اینکه گفتگوها به سمت پرسشهایی درباره احساسات، تجربهها یا رویاهای آنها مایل شود، آنها ظرافتمندانه موضوع را تغییر میدهند یا پاسخهای بسیار مبهم و نامعین میدهند.
این کار نشانهای از حفظ حریم خصوصی یا ماهیت درون گرای آنها نیست. این یک مکانیزم دفاعی ظریف است.
منتقد بودن اغلب نشانهای از استانداردهای بالا یا کمال گرایی است. اما واقعیت این است که افرادی که غم پنهان دارند اغلب نارضایتی درونی شان را به دیگران فرافکنی میکنند. آنها به شدت از دیگران انتقاد میکنند. به تعاملات آنها با دیگران توجه کنید. آنها خیلی سریع ابتدا نقصها را مشاهده میکنند، نظرات شدید الحن میدهند یا در کل در مورد شخصیت دیگران فقط ابعاد منفی را میبینند.
آنها روی نقصهای اطرافیان شان تمرکز میکنند، خشم و کلافگی شان را به آنها نسبت میدهند و خودشان را از آنها دور میکنند.
انتقاد گری شدید این افراد بیشتر درباره وضعیت درونی خود این افراد به ما اطلاعات میدهد تا وضعیت شخصی که مورد انتقادشان واقع شده است.
آنها اغلب بامزهترینها در گروه هستند و سعی میکنند که دیگران را شاد کنند. اما شوخ طبعی اغلب مکانیزمی دفاعی برای پنهان کردن غم درون است. آنها تلاش میکنند با این ترفند کشمکشهای درونی شان را پنهان کنند. آنها جوک میگویند، مردم را میخندانند، به اصطلاح عامیانه دلقلک بازی در میآورند و این درحالیست که در درون شان غم عمیقی را احساس میکنند.
حقیقت این است که شادی همیشگی نشانهای از روحیه شاد نیست. گاهی شادی غم را پنهان میکند.
کسانی که غم پنهان دارند اغلب با خواب مشکل دارند. مطالعات بین خواب نامنظم و افسردگی ارتباط نشان میدهد و نقش مهم وضعیت عاطفی ما بروی وضعیت استراحت مان را برجسته میکند.
بی نظمی مداوم در خواب نشانه ایست از اینکه این افراد با مشکلی دست و پنجه نرم میکنند. درواقع هر قدر روزها جسارت و شجاعت پنهان کردن غم شان را دارند، شبها غم شان به آنها یادآوری میشود.
شاید تناقض آمیز باشد، ولی حقیقت است.کسانی که به صورت پنهانی با وضعیت عاطفی شان کلنجار میروند، تصویری شاد از خودشان به جهان عرضه میکنند. آنها نقابی استعاری به چهره میزنند، احساسات واقعی شان را پنهان میکنند.
اگر دقت کنید متوجه میشوید که شادی آنها زیادی مداوم و اجباری است. این شادی دچار نوسان نمیشود، انگار در مسیری خطی خوشحالی را مدام نشان میدهند. این روحیه بالای بی تزلزل اغلب تلاشی است برای آنکه خودشان و دیگران را متقاعد کنند که همه چیز خوب است.
این تلاش مداوم برای خوشحال نشان دادن خود، افراد را در چرخه معیوب میفکند و غم آنها را به مراتب شدیدتر میکند.
معنایش این نیست که باید به شادی دیگران شک کنید، بلکه معنایش این است که باید با دقت بیش تری با دیگران رفتار و با آنها صحبت کنید.
دانستن نشانههای ظریف غم پنهان از این حیث که مانع از قضاوتها زودهنگام میشود، مفید است. دانستن این نشانهها باعث میشود که با احتیاط بیش تری با اطرافیان مان رفتار کنیم و مثلا آنها را متهم به الکی خوش بودن، یا سرخوشی غیرمسئولانه نکنیم.
اجتناب از صمیمیت، تظاهر به اینکه همه چیز عالی است، شوخیهای افراطی نشانههای ظریفی است که نشان میدهند فرد جنگی درونی با خود دارد و در مرکز همه این جنگها غیاب عشق به خود یا کمبود آن مشاهده میشود.
اگر حقیقتا خودمان را دوست داشته باشیم به خودمان اجازه تجربه غم، کشمکش و از همه مهمتر کمک گرفتن از دیگران را میدهیم. اگر حقیقتا خودمان را دوست داشته باشیم، غم مان را پنهان نمیکنیم. ارزش قائل شدن برای احساسات مختلف و خود را شایسته دانستن، دگرگون کننده است. شاید راه حل همه مشکلات مان نباشد، اما بنیادی قوی برای درمان درد و فهم ایجاد میکند.
منبع:راهنماتو