در این مقاله قصد داریم تا عجیبترین هواپیماهای نظامی در تاریخ آمریکا را به شما معرفی کنیم.
آمریکا از آغاز جنگ جهانی دوم به بعد صدها هواپیما ساخته است. مهندسان هوانوردی در این کشور گهگاهی به سراغ طراحی هواپیماهای عجیب و غریب که ظاهری متفاوت و حیرتانگیز دارند رفتهاند.
به گزارش خبر آنلاین به نقل از popularmechanics، بسیاری از این طرحهای عجیب و غریب هرگز به شکل عمده تولید نشدند، ولی همین طراحیها نیز به تاریخ هوانوردی و دانش ما در مورد اینکه چه طراحیای برای یک هواپیمای نظامی خوب است و چه طرحهایی کاربردی نیست کمک زیادی کردند. در ادامه با تعدادی از این هواپیماها آشنا میشویم.
ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم در دسامبر سال ۱۹۴۱ باعث شد که سرویسهای مسلح مختلف، دهها پروژه هواپیمایی را به صورت اورژانسی تامین مالی کنند که البته بسیاری از این هواپیماها هرگز به خدمت گرفته نشدند. یکی از بدنامترین این هواپیماها XF ۵ U "Flying Flapjack" بود که یک جنگنده غیرمتعارف بود که برای ناو نیروی دریایی آمریکا طراحی شده بود.
در هواپیمای XF ۵ U از ترکیب منحصر به فرد بال و بدنه استفاده شده بود.
بالهای این هواپیما به شکل کلوچه و بزرگ بودند و این امکان را برای هواپیما فراهم میکردند که در فواصل کوتاه، با سرعت کمی بلند شده یا فرود بیاید و این یک ویژگی ایدهآل برای هواپیماهای جنگنده بود. این هواپیما مجهز به دو موتور شعاعی Pratt & Whitney XR-۲۰۰۰بود که برای یک هواپیمای دوران جنگ جهانی دوم غیرمعمول به شمار میرفت و در عین حال دو تثبیت کننده عمودی نیز داشت.
متاسفانه این هواپیما با مشکلات فنی متعددی مواجه شد و در سال ۱۹۴۵ با ظهور جنگندههای جت، کاملا منسوخ و تولید آن در سال ۱۹۴۷ به طور کلی متوقف شد.
این هواپیما در حقیقت نوعی تلاش برای ساخت یک هواپیمای ترابری فشرده برای نیروی دریایی آمریکا بود. محدود بودن فضا در عرشههای پروازی ناوهای هواپیمابر باعث شد تا نیروی دریایی آمریکا به سراغ طرحهای هواپیماهایی برود که بالهای آنها جمع و جور بوده و یا بدون بال باشند.
این هواپیما چهار بال داشت که هر یک دارای یک موتور توربوشفت جنرال الکتریک YT ۵۸-GE-۸ B/D با قدرت ۱۲۵۰ اسب بخار بود. این موتورها دارای پروانههای سه پرهای بودند. هواپیمای X-۲۲ قابلیت حمل دو خدمه و شش مسافر و ۶۸۰ کیلوگرم بار را داشت.
یکی از قابلیتهای جالبتوجه این هواپیما این بود که میتوانست به صورت عمودی برخاسته یا فرود بیاید و در عین حال موتورهای خود را ۴۵ درجه به جلو بچرخاند تا در فضاها یا فرودگاههای کوچک فرود راحتی داشته باشد.
متاسفانه ایده هواپیمای X ۲۲ هم به نتیجه نرسید. یک هواپیمای چهار موتوره که تنها میتوانست شش نفر را حمل کند، در مقایسه با هلیکوپتری مثل UH-۱ "Huey" که میتوانست همین کار را با یک موتور انجام دهد، حرفی برای گفتن نداشت و طرحهای روتور مجرا، نتوانست در حد پیشبینیها ظاهر شود.
در اوایل دهه ۱۹۶۰، انقلابی در صنعت طراحی هلیکوپتر آمریکا رخ داد و این نتیجه توجه ارتش آمریکا به مفهوم و ایده بهرهگیری هر چه بیشتر از آسمان بود. آنها از هلیکوپترها برای جابجایی نیروها و تجهیزات به میادین جنگ بهره میبردند.
CH-۵۴ Tarhe برای انتقال تعداد زیادی از نیروها، تجهیزات سنگین و حتی امکانات خاص و تخصصی طراحی شده بود. این اولین هلیکوپتری بود که بدون بدنه ساخته شده بود تا امکان آویزان کردن بارهای سنگین به آن مثل هویتزر (نوعی توپ جنگی) و یا ماژولهای تخصصی که قابلیت حمل نیروها، تجهیزات پزشکی و یا مقر وجود داشته باشد. این هلیکوپتر حتی میتوانست تانک سبک M ۵۵۱ Sheridan را نیز حمل کند.
CH-۵۴ بسیار تخصصی بود و به رغم موفقیت نسبی تنها حدود ۱۰۰ فروند از آن ساخته شد. البته نمونههای مشابه آن نیز برای استفادههای تجاری، تحت عنوان S-۶۴ Skycrane ساخته شدند. در آگوست سال ۲۰۲۳ بود که یک فروند S-۶۴ در هنگام مهار آتشسوزی، در جنوب کالیفرنیا سقوط کرد.
در سال ۱۹۴۲، انریکو فرمی، خالق اولین راکتور هستهای دنیا، پیشنهاد استفاده از نیروی اتمی برای به حرکت درآوردن هواپیماها را ارائه کرد. سوخت یک هواپیمای هستهای هرگز تمام نمیشود و در نتیجه این هواپیما تقریبا برد نامحدودی دارد و تنها برای پیاده یا سوار کردن سرنشینان به فرود آمدن نیاز خواهد داشت.
طبیعتا نیروی هوایی آمریکا که پیشگام اولین سرویس حمل ونقل هستهای در جنگ جهانی دوم بود، از ایده بمبافکن هستهای که قادر به نزدیک شدن به هدف از هر جهتی بود، استقبال کرد و بدین ترتیب از هر طرف و از جهتهای غیرمنتظره در خاک شوروی نفوذ نمود.
در سال ۱۹۵۵، NB-۳۶ H نسخه اصلاح شده بمبافکن B-۳۶ Peacekeeper برای اولین بار به پرواز در آمد. NB-۳۶ H علاوه بر برخورداری از شش موتور شعاعی و چهار موتور جت، یک راکتور هستهای ۲۰ تنی ۳ مگاواتی با هوای خنک داشت. پنج خدمه این هواپیما با استفاده از ۱۱ تن سرب و پلاستیک در برابر تشعشعات محافظت میشدند. این هواپیما در بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۷، چهل و هفت پرواز انجام داد و راکتور آن ۸۹ ساعت از ۲۱۶ ساعت کار کرد. البته این راکتور هرگز انرژی هواپیما را تامین نکرد و به عنوان اثبات مفهومی مورد استفاده قرار میگرفت.
در نهایت هزینههای این بمبافکن، زمان توسعه کند آن و خطرات آلودگی احتمالی در صورت سقوط باعث شد تا تلاشها برای ساخت یک هواپیمای هستهای در همان زمان خاتمه یابد.
در سالهای ابتدایی جنگ سرد، برنامهریزهای نظامی ناتو متوجه شدند که درست مثل جنگ جهانی اول و دوم، موفقیت یا شکست جنگ در منطقه اروپا، به نیروهای تقویتی آمریکای شمالی که از اقیانوس اطلس عبور میکنند، بستگی دارد. هواپیماهای سریع که قادر به پوشش سریع مناطق وسیع اقیانوس بودند، شکارچیان ایدهآلی برای زیردریاییها به شمار میآمدند.
این در حالی بود که در طول جنگ جهانی دوم، ناوهای اسکورت ارزانقیمت، مثل ناوهای کلاس بوگ در تعداد زیادی ساخته شدند و این توان را داشتند که بیش از حد نیاز، هواپیماها را جابجا کنند.
نتیجه منتهی به ساخت هواپیمای Lockheed XFV، یک هواپیمایی که روی سه چرخ کوچک در پشت بدنه و بالهای دم مینشیند، شد. این طراحی به هواپیما این امکان را میداد تا تقریبا در هر مکانی پارک کند؛ حتی بر روی کشتیهای باری و عرشه پرواز هلیکوپتر در کشتیهای جنگی. این هواپیما میتواند مثل یک هلیکوپتر به شکل عمودی بلند شده و سپس به شکل افقی به پرواز در بیاید و زیردریاییهای دشمن را جستجو کرده و قبل از آنکه آنها در زیر آب فرو بروند، آنها را منهدم کند.
متاسفانه XFV هم با مشکلاتی روبرو شد و در نهایت برنامه تولید آن لغو شد. این اتفاق در سال ۱۹۶۱ رخ داد و هواپیمای P-۳ Orion، یک هواپیمای گشت دریایی با برد ۸۸۵۰ کیلومتر به خدمت گرفته شده و جای XFV را به شکل موثری پر کرد.