bato-adv
bato-adv

نقد فیلم Mission: Impossible – Dead Reckoning

نقد فیلم Mission: Impossible – Dead Reckoning

این فیلم در مقایسه با سایر بلاک باستر‌های امسال چند سر و گردن بالاتر است. فراموش نکنید فیلم‌های پر از سی‌جی‌آی مانند «فلش» و «سریع و خشن» به سادگی از قدرت ستاره‌ای، چون تام کروز برخوردار نیستند، بنابراین کمتر جذاب و احساسی می‌شوند.

تاریخ انتشار: ۰۹:۰۵ - ۲۰ مهر ۱۴۰۲

مجموعه فیلم‌های «ماموریت غیرممکن» همچنان یکی از جذاب‌ترین جاذبه‌های سینمای اکشن برای مخاطب است. تام کروز شخصاً سطح کیفی هر قسمت را زیر نظر دارد و بدل‌کاری‌های خطرناکی که خودش انجام می‌دهد را به بهترین شکل مدیریت می‌کند.

به گزارش ویجیاتو، اکنون پارت اول «روزشمار مرگ» قسمت هفتم این فرنچایز است و با پیروی از سنت جدید هالیوود، به دو فیلم تقسیم شده است. با نقد فیلم Mission: Impossible – Dead Reckoning همراه ویجیاتو باشید تا در بررسی زیر به شما بگوییم که ماجرا‌های جدید مامور ایتن هانت چگونه رقم می‌خورد.

خلاصه داستان: مامور ایتن هانت (تام کروز) به خدمت در تیم ویژه ماموریت غیرممکن ادامه می‌دهد. وظیفه جدید او شامل یافتن کلیدی است که طبق شایعات می‌تواند کنترل یک نهاد الکترونیکی خاص را به دست آورد. این کلید که از اساس موجودی با هوش مصنوعی است می‌تواند کاملاً تمام دستگاه‌های دیجیتال را کنترل کند و ظاهراً به شدت مرگبار است. اما در تعقیب دو نیمه کلید، ایتن با دشمن خطرناکی از گذشته خودش روبرو می‌شود و علاوه بر این باید با تمام وسایل الکترونیکی مقابله کند؛ و در چنین شرایطی، قهرمان می‌تواند فقط به نزدیکترین افراد اعتماد کند، زیرا ممکن است مطلقاً تمام مکاتبات و مذاکرات جعلی باشد.

به عنوان یک منتقد، گاهی اوقات جدا کردن ذهنیت انتقادی از آثاری که در کودکی با آن‌ها بزرگ شده‌ام، دشوار است. اگرچه من اول خود را منتقد و در درجه دوم یک طرفدار سینما می‌دانم، اما فیلم‌های خاصی این نظم را به چالش می‌کشند. این امر به ویژه در مورد فرنچایز Mission: Impossible صدق می‌کند، که با فیلم مورد علاقه من در سال ۱۹۹۶ به کارگردانی برایان دی پالما آغاز شد، سپس با دنباله ساخته جان وو در سال ۲۰۰۰ تقریباً به فراموشی سپرده شد و جی. جی. آبرامز این فرنچایز را در سال ۲۰۰۶ احیا کرد. اکنون نیز همکار قدیمی تام کروز، کریستوفر مک کواری، بر سکان هدایت این فرنچایز نشسته و آن را به مسیر جذابی رهبری می‌کند.

اما مأموریت: غیرممکن – روزشمار مرگ نسبت به چهار دنباله آخر این فرنچایز ناامید کننده است. البته این حرف به معنی بد بودن فیلم نیست؛ چرا که این قسمت نیز از لحاظ سینمایی و بصری فیلم بدی نیست. در واقع این فیلم در این روزگار بی‌جان سینمای جریان اصلی هالیوود بسیار خوب است، اثری پر از سکانس‌های اکشن تاثیرگذار و بدل‌کاری‌های به یاد ماندنی توسط تام کروز.

با این حال، از آنجایی که بخش انتقادی من یک فیلم ارزشمند را تشخیص می‌دهد، پس نمی‌توانم انتخاب‌های نه چندان جالب کارگردان کریستوفر مک‌کواری را زیر سوال نبرم، که کاملاً مطابق با استاندارد‌های فرنچایز نیستند. پس هویت من به عنوان یک طرفدار نمی‌تواند مانع از برجسته‌تر کردن ایرادات آن شود. اما خب شاید بگویید مشکل فیلم کجاست؟! مشکل در فیلمنامه‌ای است که دیگر آن شور و حال گذشته را ندارد. این یعنی فیلمنامه پارت اول «روزشمار مرگ» لحنی را اتخاذ می‌کند که از سناریو‌های جاسوسی-مهیج موجود در گذشته فرنچایز منحرف می‌شود.

باید توجه داشت، دنباله‌های قبلی کریستوفر مک‌کواری به ریسک‌های بزرگ و نمایش یک شرور جدی می‌پرداخت که لذت و سبکی خاصی داشتند. برای مثال چه تام کروز و چه تیمش از یک طنز لطیف برخوردار بودند که باوجود لحن جدی، کماکان برای مخاطب شادی و هیجان را به ارمغان می‌آوردند. اکنون همه این موارد در پارت اول مأموریت: غیرممکن – روزشمار مرگ نیز وجود دارد، به جز اینکه مواد تشکیل دهنده این محتوا به شدت متعادل شده و به سمت لحن جدی و فرمولی رفته‌اند. این یعنی بله، طنز وجود دارد، اما نسبت به فیلم‌های قبلی بسیار کمتر است. یا ما شاهد یک شرور جدید هستیم که چه خودش و چه شخصیت‌های فرعی دورش دارای عمق مناسبی نیستند.

مطمئناً هر فرنچایزی باید مجوز خلاقیت برای تغییر لحن خود یا انحراف از فرمول شناخته شده را داشته باشد. به هر حال، این روزها، هر جهان گسترده سینمایی دارای تغییرات بزرگ و کوچک هستند، با این حال قدرت داستان سرایی آن‌ها باقی می‌ماند. باید توجه داشت فیلم‌ها زمانی کسل‌کننده می‌شوند که صرفاً سعی می‌کنند یک فرمول اثبات شده را تکرار کنند. در چنین فضایی کریستوفر مک کواری هم می‌خواهد به فرمول پایبند باشد و هم لحن را دگرگون کند. در نتیجه قسمت هفتم این فرنچایز دوست دارد چیزی در نزدیکی عظمت سینمای کریستوفر نولان در Inception یا فیلم Tenet باشد.

برای مثال: موسیقی متن سنگین لورن بالف به عنوان آهنگساز این فیلم، با نت‌های طولانی و پر جاذبه می‌خواهد کار هانس زیمر برای آثار نولان را به یاد من مخاطب بیاورد، اما این در تضاد با روح این فرنچایز است که موسیقی متن در لحظات مورد نیاز با یک تِم آشنا به کمک بهتر شدن اکشن می‌آمد. همچنین باید توجه داشت که این تغییرات در تضاد با لنز فیلم‌بردار فریزر تاگارت است، که بیش از حد بر زوایای کج هلندی تکیه می‌کند تا دیالوگ‌های ساده یا صحنه‌های نمایشی نولانی. در نتیجه با توجه به موسیقی سنگین و جلوه‌های بصری بزرگ، این تصاویر و موسیقی با هم هماهنگ نیستند.

باید قبول کرد ماموریت: غیرممکن به عنوان یک مجموعه فیلم بر چند ستون استوار است که درک آن‌ها آسان، اما اجرای آن‌ها بسیار دشوار است. هر قسمت باید پر از بدلکاری‌های خطرناک، تنش‌های سیاسی، نوعی تهدید جهانی و کاریزمای تقریبا تمام نشدنی تام کروز باشد. خب بیایید بلافاصله بگوییم که در «روزشمار مرگ» هیچ مشکلی با دومی وجود ندارد؛ کروز همچنان روی صفحه می‌درخشد. اگرچه قابل توجه است که او دیگر چندان سرحال نیست – و پوستر اصلی فیلم که هانت در آن جوان به نظر می‌رسد از این نظر تا حدودی گمراه کننده است.

اما من نمی‌خواهم بیش از این فیلم را بکوبم پس بیایید کمی از خوبی‌های ذاتی چنین اثری حرف بزنیم؛ در حالی که این اثر به ارتفاعات آسمان‌خراشی، چون فیلم تماشایی و لذت‌بخش Mission: Impossible – Fallout نزدیک نمی‌شود، اما «مأموریت: غیرممکن – روزشمار مرگ قسمت اول» یکی دیگر از فیلم‌های سرگرم‌کننده از یکدست‌ترین فرانچایز اکشن تمام دوران است. این یک سرگرمی و آدرنالین خالص از ابتدا تا انتهاست.

تام کروز یک اسطوره زنده و بدون شک آخرین ستاره واقعی سینماست. او مایل است زندگی خود را به خطر بیندازد تا چند تصویر جالب بگیرد، و شما باید به این مرد احترام بگذارید. این را گفتم، چون این اثر تمام قد برای تام کروز و شخصیت ایتن هانت است. بدیهی است که اکشن در این فیلم نکته جالبی است. چه تعقیب و گریز پر هرج و مرج با خودروی فیات در رم باشد، چه درگیری با حس تنگناهراسی در کوچه و چه سکانس قطاری که هیجان را به اوج خودش می‌رساند.

در تمام این لحظات تام کروز شما را هرگز ناامید نمی‌کند. همه توانایی او در قاب دوربین با حداقل برش یا کات غیرضروری به نمایش در می‌آید، زیرا همه چیز واقعی اتفاق می‌افتد. در واقع هیچ بدلکاری جای او را پر نمی‌کند و هیچ پرده سبز یا آبی قدرت او را پنهان نمی‌کند. از آنجایی که تمام سکانس‌های اکشن در واقع اتفاق می‌افتند و کروز در واقع این شاهکار‌های باورنکردنی را خودش انجام می‌دهد، فیلم همان انرژی فوق‌العاده‌ای را حفظ می‌کند که ما از یک فیلم ماموریت غیرممکن می‌خواهیم.

حتی این فیلم در مقایسه با سایر بلاک باستر‌های امسال چند سر و گردن بالاتر است. فراموش نکنید فیلم‌های پر از سی‌جی‌آی مانند «فلش» و «سریع و خشن» به سادگی از قدرت ستاره‌ای، چون تام کروز برخوردار نیستند، بنابراین کمتر جذاب و احساسی می‌شوند. برای مثال خود من به طور چشمگیری بیشتر به یک قهرمان مانند ایتن هانت اهمیت می‌دهم تا بری آلن یا دام تورتو، زیرا هر چیزی که روی صفحه این داستان اتفاق می‌افتد یک بدلکاری عملی است تا جلوه‌های بصری.

حتی در مقایسه با فیلم‌هایی مانند «جان ویک: فصل ۴» که به کار‌های عملی بدلکاری نیز متکی است، بازهم مأموریت: غیرممکن – روزشمار مرگ از رقبا پیشی می‌گیرد. در حالی که موقعیت‌هایی که هانت در آن قرار می‌گیرد بیش از حد بزرگ و عجیب است، اما هم ساختار داستان و هم توانایی و خطرپذیری این شخصیت به اندازه کافی دلیل وقوع آن‌ها را تایید می‌کند و این چیزی است که همه رویداد‌ها را باورپذیر می‌کند. اما در مقابل در جدیدترین فیلم‌های جان ویک، اهمیت دادن به کیانو ریوز سخت است، زیرا هیچ توجیهی برای او وجود ندارد که از یک ساختمان شش طبقه سقوط کند و باز بدون درد به مبارزه ادامه دهد.

همچنین باید این نکته را فراموش نکرد که قسمت هفتم فرنچایز در طول مدت زمان تقریباً سه‌ساعته خود، سطح تنش بالایی را حفظ می‌کند؛ و این به خودی خود یک دستاورد است، زیرا سناریو‌های فرنچایز Mission: Impossible همیشه تا حدودی دور از ذهن بوده‌اند. قسمت هفتم از این جهت متفاوت است که الکترونیک ساده و قابل فهم را به سلاح اصلی در برابر شخصیت‌های آشنا تبدیل می‌کند. در فیلم جدید، هانت با کل دنیای دیجیتال روبرو می‌شود و در این رویکرد می‌توان استعاره خاصی از جامعه مدرن را دید که بیش از حد به فناوری وابسته است.

این رویکرد نویسندگان فرنچایز ماموریت غیرممکن در قسمت هفتم، به ما نشان می‌دهد که آن‌ها فقط یک فیلم اکشن فیلمبرداری نکردند، بلکه به بینندگان اجازه دادند تا واقعیتی تخیلی و بسیار فکر شده را لمس کنند که در آن لحظات زیادی با دنیای ما تلاقی می‌کنند. در این روند، بازیگران دیگر اجازه نمی‌دهند تام کروز تمام توجهات را بدزدد. به ویژه در اینجا هیلی آتول قابل توجه بود که نقش دیگری را در قامت یک «زن مهلک» (اما با چهره‌ای انسانی) به نام گریس بازی کرد. در تمام لحظاتی که این شخصیت جدید به نمایش درآمد، اجرا با جذابیت این بازیگر آغشته بود و علاوه بر این او تضاد جالبی با هانت ایجاد می‌کرد که برای مخاطب جالب است.

به طور کل، قسمت اول «روزشمار مرگ» یک فیلم اکشن استاندارد است که در آن همه چیز خوب شکل می‌گیرد و با وجود این که لحن و برخی تصمیمات کارگردان و فیلمنامه قابل اعتراض و نقد است، اما تقریباً برای سه ساعت، فیلم شما را در دنیایی از دسیسه‌های سیاسی و صحنه‌های هیجان‌انگیز غرق می‌کند. کریستوفر مک کواری این کار را در روند اکشن به قدری استادانه انجام می‌دهد که‌عدم توجه به آن غیرممکن است.

شاید خود من با برخی تصمیمات فیلمنامه در جهت تاریک کردن لحن و بزرگ‌نمایی داستان مشکل داشته باشم، ولی باید گفت همین سمت و سوی داستانی حال و هوای جدیدی به این فرنچایز داده است. در واقع چیزی که مأموریت: غیرممکن – روزشمار مرگ را متمایز می‌کند، توانایی آن در معرفی ایده‌های تازه در حین جستجو در قلمرو‌های عمیق‌تر و تاریک‌تر است.

در این فضا توسعه شخصیت قهرمان یکی از جنبه‌های برجسته فیلم است، زیرا شاهد دست و پنجه نرم کردن ایتن هانت با سنگینی انتخاب‌های خود و فداکاری‌های لازم برای این ماموریت هستیم. سرمایه‌گذاری عاطفی روی شخصیت ایتن با بازی تام کروز عمیق است و باعث می‌شود پیروزی‌ها و باخت‌های او عمیقاً در دل مخاطب احساس شود.

همچنین من در بالا به انتقاد در تضاد فرم بصری با گذشته این فرنچایز پرداختم، اما باید گفت فیلمبرداری فریزر تاگارت جشنی برای چشم هاست که هر لحظه نفس گیر را با دقت و هنرمندانه ثبت می‌کند. جلوه‌های بصری خیره‌کننده فیلم، تعلیق را افزایش می‌دهد و مخاطب را در اکشن پر شور و حال فیلم غرق می‌کند.

در پایان باید گفت: پارت اول «مأموریت: غیرممکن – روزشمار مرگ» یک اکشن استاندارد است؛ کریستوفر مک کواری و تیمش فیلمی ساخته‌اند که مخاطب را با خودش درگیر می‌کند. روایت جذاب، توسعه شخصیت قهرمان، فیلمبرداری نفس‌گیر و سکانس‌های اکشن الهام‌بخش تماشای آن را برای هر علاقه‌مند سینما ضروری می‌سازد. پس آماده شوید تا مجذوب شوید، به وجد بیایید و در آرزوی چیز‌های بیشتر رها شوید.

bato-adv
bato-adv
bato-adv