به بهانه «سرزمین مادری»، مروری داریم بر سریالهای فاخری که نقطه شروعشان از ماجراهای کودکی شخصیت بوده است و مخاطبان با ماجراجوییهای یک پسربچه وارد سریال شدهاند. در فیلمهای مختلف هم شاید اینگونه روایتها هستیم، اما در این پرونده صرفا روی سریالهای اینچنینی دست گذاشتهایم.
سریال «سرزمین مادری» به کارگردانی کمال تبریزی با تمرکز روی دوران کودکی زندگی رهی بخصوص با بازی درخشان علی شادمان با استقبال زیادی روبهرو شده. این شیوه روایت را پیشتر در سریالهای ایرانی فاخر مختلفی شاهد بودهایم.
به گزارش فیلم نیوز، در بعضی از آنها شخصیتی غیرواقعی به عنوان محور در نظر گرفته میشود و بخشهای مختلف زندگی او به نحوی با وقایع سیاسی هر دوره گره میخورد. به این ترتیب در آثار مورد نظر علاوه بر شکلگیری درام، شاهد مرور تاریخ هم هستیم. از سوی دیگر بعضی آثار هم هستند که براساس زندگینامه شخصیتهای مهم ساخته شدهاند و کارگردان از این شیوه روایت برای مرور فصلهای مختلف زندگی این شخصیت بهره گرفته است.
در پروندهای که در ادامه میخوانید به بهانه «سرزمین مادری»، مروری داریم بر سریالهای فاخری که نقطه شروعشان از ماجراهای کودکی شخصیت بوده است و مخاطبان با ماجراجوییهای یک پسربچه وارد سریال شدهاند. در فیلمهای مختلف هم شاید اینگونه روایتها هستیم، اما در این پرونده صرفا روی سریالهای اینچنینی دست گذاشتهایم.
سریال «در چشم باد» با محور قرار دادن شخصیت بیژن ایرانی، وقایع تاریخی سالهای ۱۳۰۰، ۱۳۲۰ و ۱۳۶۰ را روایت میکند. ده قسمت ابتدایی سریال که درباره نهضت جنگل به رهبری میرزاکوچک خان جنگلی است، روی کودکی بیژن در جنگلهای شمال تمرکز دارد. او عضوی از خانوادهای است که درگیر مبارزات سیاسی هستند. میرزا حسن ایرانی در این ماجراها با مردی تاجیک به اسم آقاحسام در خدمت میرزاکوچک خان هستند.
بیژن در همان دوران کودکی به لیلی، دختر آقاحسام علاقهمند میشود و روابط میان آنها درام جالبی را در کنار ماجراهای جنگ پیش میبرد. علاقه میان بیژن و لیلی در طول فاز اول سریال اهمیت زیادی دارد، چون در ادامه منشا بسیاری از اتفاقهای بعدی خواهد شد. در فاز دوم که بیژن به جوانی میرسد، لیلی هم بزرگ میشود و روابط آنها به شکل دیگری ادامه پیدا میکند.
کمال تبریزی در سریال «شهریار» هم برای روایت داستان زندگی محمدحسین شهریار از زمان کودکی این شخصیت شروع کرد. در قسمت اول زندگی پدر و مادر محمدحسین و مشکلاتشان برای بچهدار شدن روایت میشود و از قسمت دوم به بعد روی کودکی او تمرکز میشود.
کودکی شیطان و حاضرجواب، اما در عینحال باهوش و علاقهمند به شعر. خانواده به خاطر ترس از بیماری، محمدحسین را به روستایی میفرستند و آنجا به خاطر زیستن کنار کوه حیدربابا و آشنایی با ابراهیم ادیب، زندگیاش تحت تاثیر قرار میگیرد و زمینههای شاعری از همان زمان در او شکل میگیرد. تا اواسط قسمت پنجم، با کودکی این شخصیت همراه هستیم و از نیمه قسمت پنجم، وارد دوران جوانی او میشویم. بخش مهمی از ماجرای سریال در همین قسمت روایت میشود.
سریال «روزگار قریب» درباره زندگی محمد قریب، پزشک ایرانی و بنیانگذار تخصص پزشکی اطفال در ایران است. کیانوش عیاری در این سریال زندگی دکتر قریب را از سال ۱۲۹۵ همزمان با شروع تحصیلات ابتداییاش تا سال ۱۳۵۳ که زمان درگذشت اوست روایت میکند.
بخش مهمی از ماجراهای سریال به دوران کودکی این پزشک در ارتباط با پدر، حکیم و بچههای همسنوسالش برمیگردد. به واسطه اتفاقهایی که در کودکیاش رخ میدهد با شخصیتی به اسم لطفعلی، شاگرد گیج و شیرینمغز حکیم روستا با بازی زندهیاد حسین پناهی آشنا میشود و از آنجایی که لطفعلی کارش را درست انجام نمیدهد محمد تیزهوشی و استعدادش را در یادگیری اصول اولیه پزشکی بیشتر به حکیم نشان میدهد و همین مقدمهای میشود برای علاقهمندیاش به پزشکی و بخصوص پزشکی اطفال. داستان در زمان بیماری دکتر قریب روایت میشود و ما به مرور زمان با خاطرات دکتر روی تخت بیمارسان به دوران کودکی میرویم و رفته رفته اتفاقهای زندگیاش را تا بزرگسالی مرور میکنیم؛ اتفاقهایی مثل قحطی و جنگ جهانی دوم و کودتا و …
سریال «شوق پرواز» در قسمت اول با حادثهای که برای زنی محقق که روز زندگی شهید عباس بابایی تحقیق میکند شروع میشود. همسر این زن برای اینکه متوجه شود او مشغول به چه کاری بوده، فیلمها و دستنوشتههایش را مرور میکند و درواقع ما با مرور این موارد است که وارد داستان عباس بابایی میشویم. دوران کودکی عباس در «شوق پرواز» کوتاه است و از قسمت سوم وارد بخش بزرگسالی او میشویم.
آنچه در بخش کودکی دستگیرمان میشود این است که عباس علاقه زیادی به تعزیه و نقش اسماعیل داشته و یک روز خیلی اتفاقی در بیابانی به هواپیمایی برمیخورد که خراب شده و فرود آمده. عباس از خلبان هواپیما میخواهد او را سوار کند و بخشهای مختلف هواپیما را به او یاد دهد. از اینجا به بعد است که به خلبانی علاقه پیدا میکند و وقتی برمیگردد به خانه به همه میگوید میخواهد خلبان شود و شروع میکند به درست کردن بادبادک. این علاقه باعث میشود در بزرگسالی سراغ خلبانی برود.
کمال تبریزی بعد از «شهریار» در «سرزمین مادری» هم زندگی رهی را از روز تولد روایت میکند و رفتهرفته پس از روایت اتفاقهایی در زندگی او و نمایش وضعیت سیاسی کشور در هر دوره، وارد روایت بزرگسالی او میشود. داستان سریال از شهریور ۱۳۲۰ در دهکدهای در فلات مرکزی و همزمان با شروع بمباران توسط متفقین شروع میشود. درحالیکه همه خانوادهها از این بمباران آسیب دیده و خانه و زندگی و عزیزانشان را از دست دادهاند، نوزادی از زیر آوار سالم بیرون میآید و چند روز بعد با مادر بیمارش راهی تهران میشود.
ما از لحظه تولد شخصیت رهی با او همراه میشویم و بعد از مواجه شدن با ماجرای تلخ تولدش، زندگی او را در دهدوازده سالگی در خانوادهای تودهای پی میگیریم. رهی در قسمت دوم به خاطر اطلاعاتی که عمهاش در اختیارش میگذارد به اینکه جواد اردکانی پدرش است شک میکند و به دنبال واقعیت زندگیاش میگردد.
از طرف دیگر در همان دوران کودکی به خاطر عقاید و افکار پدرش، مدام دستخوش اتفاقهای مختلف میشود و نهایتا بعد از به زندان افتادن جواد، مجبور میشود به همراه خانوادهاش راهی تبعید شود و با شنیدن واقعیت زندگیاش از زبان بیبی فرار میکند و پس از تحمل فشارهای زیاد، به مرحله جدیدی از زندگیاش پا میگذارد. تبریزی با شروع قدرتمند این سریال و معرفی دقیق شخصیت رهی، مخاطبان را از همین ابتدا با سریال همراه کرده و در این موفقیت بازی علی شادمان هم در نقش رهی، بسیار موثر است.
تا به حال شش قسمت از سریال «سرزمین مادری» به کارگردانی کمال تبریزی منتشر شده و چهارشنبه سوم آبان ماه قسمتهای هفتم و هشتم از طریق پلتفرم «تلوبیون» منتشر میشود.