شاید هیچکدام از این موارد، همانطور که در بالا عنوان شد، به اندازه رانتی که نصیب حمید سوریان، قهرمان پرآوازه و سابق کشتی ایران شد، خبرساز نشده است. سوریان در بحبوحه اتفاقات سال ۸۸ به دیدار محمود احمدینژاد رفت و مدال قهرمانیاش را به او اهدا کرد. احمدینژاد هم اجازه نداد این اتفاق بدون پاداش بماند. درست در روزهایی که به سایر قهرمانان کشتی مجوز واردات خودرو با سیسی محدود داده شده بود، حمید سوریان با یک «امضای طلایی» مجوز واردات سه اتومبیل بدون قید و شرط به ایران را به دست آورد. او هم با استفاده از فرصت بهدستآمده دو اتومبیل گرانقیمت فِراری با رقمی بسیار اندک خرید و حوالی سال ۹۲ با قیمت ۸.۵ میلیارد تومان (!) آنها را فروخت. این احتمالا بزرگترین رانتی است که نصیب یک ورزشکار در ایران شده است.
روزنامه شرق نوشت: این روزها بحث حواله واردات خودرو، اهدایی به بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران، دوباره داغ شده است. این حواله یکی از تکراریترین رانتهایی است که در سالهای اخیر نصیب بازیکنان ملیپوش فوتبال شده است. آنها بعد از قطعیشدن صعودشان به جامهای جهانی درخواست واردات خودرو بدون قیدوبندها و محدودیتهای موجود را دارند. با درخواست آنها موافقت میشود و به این ترتیب، خیلی ساده با کمترین هزینه و فقط با خرید خودرو از خارج کشور، آن را به بالاترین قیمت ممکن در داخل میفروشند. به همین سادگی، یکشبه چندده میلیارد تومان به جیب میزنند.
این موضوع تازگی ندارد و پیشتر هم مباحث زیادی درباره آن مطرح شده، ولی اخیرا صحبتهای محمدحسین کنعانیزادگان، مدافع تیم ملی که گفته قیمت ماشینی که از همین طریق وارد کرده صد میلیارد تومان است، فضا را ملتهب کرده است. بسیاری در فضای مجازی از فاصله و تبعیض به وجود آمده گلایه کرده و تعدادی از قهرمانان دیگر رشتهها هم حجم چنین تبعیضی را باورنکردنی توصیف کردهاند. پیشتاز این اعتراضات مربوط به کشتیگیران است که میگویند بار مدالآوری در رقابتهای جهانی و المپیک را باید آنها به دوش بکشند، ولی بازیکنان فوتبال بدون آنکه دستاورد یا افتخاری داشته باشند، باید از چنین امتیازهایی استفاده کنند.
بازیکنان تیم ملی فوتبال برای رسیدن به جام جهانی قطر این پاداش را که به غیر از کلمه رانت چیز دیگری برای توصیفش یافت نمیشود، دریافت کردهاند؛ درست مثل جام جهانی ۲۰۱۸ و البته شبیه به جام جهانی ۲۰۱۴. انگار این بدعت غلط نهادینه شده که با هر بار صعود به جام جهانی باید چنین ثروتی نصیب ملیپوشان شود. در این بین، ولی بازیکنان تنها نیستند؛ همین دوره شایعات خبر از آن میدهند که قریب به ۱۴ نفر در کنار ملیپوشان ایرانی که ارتباطی با صعود ایران به جام جهانی نداشتهاند، از فرصت بهدستآمده نهایت استفاده را برده و اتومبیل وارد کردهاند؛ موضوعی که فدراسیون را به گوشه رینگ برده که چرا اسامی افرادی را که از این رانت استفاده کردهاند، منتشر نمیکند.
البته درست در روزهایی که کشتیگیران پیشتاز حمله به بازیکنان فوتبال برای چنین موضوعی شدهاند، دوباره زخمهای کهنه سر باز کرده و حالا اتفاقات قدیمی همچنان قابل مرور است. واقعیت این است که برخلاف انتقادهای کنونی کشتیگیران ایرانی، بزرگترین امتیازی که در این زمینه به دست آمده نه مربوط به فوتبال بلکه اتفاقا مربوط به یکی از همین افراد خانواده کشتی است! قبل از رسیدن به آن، ولی بهتر است این موضوع بهطور خلاصه مورد ارزیابی قرار بگیرد که فقط بازیکنان فوتبال نیستند که چنین مورد توجه قرار گرفتهاند.
در همین کشتی، اهدای چند واحد آپارتمان به برادران گرایی یا امیررضا معصومی، در لابهلای اخبار دیگر گموگور شده است. پیشتر در عصر احمدینژاد هم به مدالآوران کشتی در المپیک حواله واردات خودرو داده شد که تعدادی از آنها حواله را به بنگاهداران مشهور تهران فروختند. آن حوالهها اجازه ورود خودرو با سیسی محدود را به همین کشتیگیران میداد. درباره اهدای آپارتمان باید به ماجرای هادی ساعی هم اشاره کرد که از این پاداش بینصیب نماند. به غیر از او میتوان به اهدای دو اتومبیل زانتیا به حسین رضازاده و بهداد سلیمی پرداخت و از این نوشت که آنها هم زمانی یکی از بهترین اتومبیلهای بازار را بهعنوان هدیه دریافت کردند. گو اینکه همان موقع هم تبعیض بیداد میکرد؛ چراکه مثلا به رضازاده زانتیا داده شد، ولی به کورش باقری یک دستگاه پراید.
اهدای اتومبیل و چند واحد آپارتمانی به قهرمانان غیرفوتبالی از آن دست مسائلی است که به دلیل در کانون توجه نبودن اخبار غیرفوتبالی چندان بازتاب داده نشده است. چهبسا اگر قرار به شمارش همه اتفاقات موجود باشد، اتفاقا تعدادی از آنها بیش از بازیکنان فوتبال ذینفع شدهاند. ضمن اینکه همه موارد بدون برشمردن سکهها و پاداشهای مالی است که نصیب این چهرهها شده است. شاید بزرگترین موهبتی که تعدادی از همین ورزشکاران آن را چشیدهاند، حضور در مناصب دولتی، شهرداریها و فعالیت بهعنوان نماینده شواری شهر است. اینها همگی بخشی از امتیاز موجود در ورزش ایران است که نصیب غیرفوتبالیها شده است.
هرچند که شاید هیچکدام از این موارد، همانطور که در بالا عنوان شد، به اندازه رانتی که نصیب حمید سوریان، قهرمان پرآوازه و سابق کشتی ایران شد، خبرساز نشده است. سوریان در بحبوحه اتفاقات سال ۸۸ به دیدار محمود احمدینژاد رفت و مدال قهرمانیاش را به او اهدا کرد. احمدینژاد هم اجازه نداد این اتفاق بدون پاداش بماند. درست در روزهایی که به سایر قهرمانان کشتی مجوز واردات خودرو با سیسی محدود داده شده بود، حمید سوریان با یک «امضای طلایی» مجوز واردات سه اتومبیل بدون قید و شرط به ایران را به دست آورد. او هم با استفاده از فرصت بهدستآمده دو اتومبیل گرانقیمت فِراری با رقمی بسیار اندک خرید و حوالی سال ۹۲ با قیمت ۸.۵ میلیارد تومان (!) آنها را فروخت. این احتمالا بزرگترین رانتی است که نصیب یک ورزشکار در ایران شده است. سود چندده میلیاردی با وجود هزینه قریب به ۳۰۰ میلیون تومان، باعث شده تا در تاریخ نمونهاش دیده نشود.
البته این تمام ماجرا نیست؛ چون در گزارشی که آن سالها خبرآنلاین نوشته به غیر از این دو فراری خاص، سوریان از فرصت استفاده کرده و یک «بیامو سری ۶»، که آن روزها آخرین مدل این برند اتومبیل بود، وارد کرد تا بهطور تماموکمال از فرصت واردات سه خودروی بدون قید و شرط استفاده کند. حالا اگرچه این روزها ورزشکاران رشتههای مختلف به جان یکدیگر افتادهاند که چه کسی حق دارد و آن یکی نه، به نظر میرسد بیشترین لطمه را در این بین اقتصاد بیمار به این ورزشکاران زده است؛ اقتصادی که باعث میشود یک بازیکن، اتومبیلی را این روزها نزدیک به هشت میلیارد تومان بخرد و به دنبال مشتری صد میلیارد تومانی در ایران برای فروشش باشد. ناگفته پیداست مباحثی که در بالا عنوان شد، فقط بخشی از پاداشهای رانتگونهای است که بهطور رسمی سر از رسانهها درآورده؛ وگرنه کیست که نداند احتمالا این رانتها و تعداد ذینفعانش از این بیشتر است.
اما این مدلی اسمش فقط رانت هست
مجید دلبندم