مرکز مطالعات ویلسون نوشت: نگرانی فزایندهای وجود دارد که حزبالله به موازات دور اخیر درگیری در غزه، جبههی دیگری را علیه اسرائیل باز کند، که دولت بایدن را بر آن داشت تا ناوهای هواپیمابر به شرق مدیترانه را به عنوان عامل بازدارنده علیه ایران و متحدانش اعزام کند.
در جهانی که خبر حملهی گروه مقاومت فلسطینی، حماس، سریعتر از سرعت گلولهها در جهان پخش میشود؛ همهچیز بر همه چیز تاثیر میگذارد. به عبارت دقیقتر همهی مسائل جهانی هستند. منظور این نیست که وقتی میخواهیم به بحران غزه فکر کنیم؛ بهتر است سایر معادلات مثل نقش چین، ایران، روسیه و امریکا هم فکر کنیم. منظور این است که اصلا بدون در نظر گرفتن کلیت روابط بینالملل اصلا بحران غزهای وجود ندارد. سایر بحرانها مثل قراباغ یا اوکراین هم چنین اند.
به گزارش خبرآنلاین، از همین رو مرکز مطالعات ویلسون جستاری در مورد غزه نوشته و از زوایای مختلفی به آن پرداخته است که خلاصهی آن مطلب را میتوانید در پایین بخوانید:
چین در مورد بحران غزه به انتقاد از اسرائیل و ایالات متحده آمریکا پرداخت. ژیجون دیپلمات چینی و نمایندهی ویژهی این کشور در امور خاورمیانه گفته است: «چین هیج علاقهی خودخواهانهای در مورد فلسطین ندارد. چین همواره در طرف صلح، عدالت و انصاف ایستاده است.» حزب کمونیست چین بعد از توافق ایران و عربستان و انتشار «نقشهی صلح برای اوکراین» خود را برای مردم چین یک میانجیگر معرفی میکند.
اما مساله اینجاست که نقشهها و برنامههای چین راهحل عملی ارائه نمیکنند و هیچ هزینهای برای خود چین ندارند. در حال حاضر چین در حال افزایش نفوذ خود در منطقهی منا (خاورمیانه و شمال آفریقا) است. هر چقدر که درگیری در غزه طولانیتر شود؛ فرصت چین برای بر هم زدن نظم کنونی روابط بینالملل به کمک متحدانی که آنها هم مثل چین نظم کنونی را نمیپذیرند؛ بیشتر میشود.
چند ماه قبل از حملهی حماس سه فشار شدید برای صلح در جریان بود. اول آنکه آمریکا و عربستان سعودی برای رسیدن به یک تفاهم منطقهای مذاکره میکردند. دوم آنکه اتحادیهی اروپا با عربستان سعودی، امارات، مصر و اردن مذاکرات شدیدی را آغاز کرد و همراه با آن گفت و گوی جداگانهای را با اسرائیل و فلسطین در راستای تشکیل ساختار ملی برای فلسطینیها را پیش گرفته بود. سوم اینکه یک گفت و گوی غیر رسمی اسرائیلی-فلسطینی با هدف رسیدن به یک تفاهم بر سر مرزبندیها برای ساختن دولت فلسطینی در جریان بود. در سطح جهانی هم تلاشهای چند سطحی برای عادیسازی روابط اسرائیل با مالزی، اندونزی و وارد کردن بیشتر کشورهای عربی به پیمان ابراهیم در حال پیگیری بود. این تلاشها منافع حماس را به ویژهی شاخهی نظامی آن را به خطر میانداخت.
واکنش بازیگران منطقهای و آماده شدن برای جنگ طولانی
ایران همیشه از طرفداران حماس بوده است. اینکه ایران میخواهد به صورت مستقیم درگیر ماجرا شود یا اینکار را از طرف گروههای نیابتیاش در سوریه یا لبنان انجام دهد؛ فعلا یک پرسش بیپاسخ است. تا الان حزبالله لبنان به صورت نمادین حملاتی برای حمایت از حماس انجام داده است. قدرت آتش حزب الله قابل توجه است. زرادخانهی موشکی بزرگ آن میتواند هر مکانی در اسرائیل را بسیار راحتتر از حماس هدف قرار دهد. اسرائیل سیصدهزار نیروی ذخیره را برای تامین امنیت مرزهای خود بسیج کرده است. همچنین بیم آن میرود که برخی از گروههای فلسطینی در کرانهی باختری از این وضعیت برای انجام یک حمله سوءاستفاده کنند.
از آن طرف ترکیه، قطر و مصر میخواهند در مذاکرات تبادل اسرا بین اسرائیل و حماس مشارکت کنند. میشود حدس زد که این سه کشور نگران سرنوشت غزه هستند از طرفی باید نگران انتقام شدید اسرائیل و یک بحران انسانی دیگر نیز باشند. نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، ائتلاف خود را گسترش داد و بنی گانتز را در کابینهی جنگی خود قرار داد تا به هدف نابودی کامل به غزه حمله کند. من از سفیر کریم هاگگ، دیپلمات مصری و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه آمریکایی قاهره پرسیدم که آیا مصر مرزهای خود را به روی پناهجویان غزه باز خواهد کرد یا خیر. او گفت: «نه». او گفت که نگرانی دولت مصر اول از همه امنیت و امنیت خود است و کاری انجام نخواهد داد که امنیتش به خطر بیافتد.
جنگ چشمانداز توافق عربستان و اسرائیل را کمرنگ میکند
حماس در بین دولتهای عربی محبوبیت سابق را ندارد. خیابانهای کشورهای عربی در حمایت از حماس به طرف قابل توجهی محدود شده بودند. اگر اسرائیل بتوانید حماس را از بین ببرد؛ دست کم یک مانع اصلی بر سر راه عادیسازی روابط سعودی-اسرائیلی برداشته میشود و دستیابی به توافق را برای عربستان آسانتر میکند. با این همه چشمانداز این سناریو به شدت مبهم به نظر میرسد. اسرائیل در حال بازگشت به یک باتلاق سیاسی و نظامی است (به همین دلیل در سال ۲۰۰۵ تصمیم گرفت از غزه خارج شود) حماس در نهایت یک شکست نظامی را متحمل خواهد شد، اما در این روند هزینهی سنگینی را به نیروهای اشغالگر اسرائیل تحمیل خواهد کرد. اگر جنگ برای ماهها ادامه داشته باشد احتمالا همهی رهبران عرب تحت فشار فزایندهای که از سمت مردم در خیابان وارد میشود؛ مجبور به حمایت از حماس خواهند شد. حتی در صورت شکست نظامی، حماس به شدت در سراسر جهان عرب محبوب خواهد ماند: نماد جدید مقاومت فلسطین در برابر اشغالگری اسرائیل.
در این فضا پذیرش اسرائیل برای عربستان سعودی بسیار خطرناک خواهد بود. حتی برای ولیعهد این کشور، محمد بن سلمان که تا زمان تهاجم حماس، به سمت توافق با نتانیاهو میرفت. اکنون نخست وزیر اسرائیل از حمایت مردمی یا سیاسی بسیار کمی برای امتیاز دادن به فلسطینیها برخوردار است. در هر صورت او بیش از مبارزه با حماس درگیر مبارزه برای ادامهی زندگی سیاسی خود خواهد بود.
بحران نتیجه شکست سیاسی است
انزجار ناشی از حملات حماس به شهرکهای اسرائیلی در نزدیکی غزه نباید توجه را از این واقعیت منحرف کند که این بحران نتیجهی یک شکست سیاسی است. آنطور که اسرائیلیها ادعا میکنند حملهی حماس بیدلیل نبوده است. غزه عملا یک زندان سر باز است و فلسطینیان در غزه و بیتالمقدس شرقی هر روز سرزمینهای بیشتری را به خاطر الحاقات اسرائیل که جامعهی بینالمللی آن را غیر قانونی میداند از دست میدهند. این دلیلی برای دادن مجوز به حماس نیست، بلکه فراخوانی برای واقعگرایی است. حتی اگر اسرائیل موفق شود تمام حماس را از بین ببرد- که بسیار بعید است- سازمانهای جدیدی جای آن را خواهند گرفت. در غیاب راهی برای راهحل سیاسی، چنین سازمانهای در میان فلسطینیها باقی میماند.
اسرائیلیها میتوانند امیدوار باشند که از شکست اطلاعاتی غول پیکر دیگری جلوگیری کنند؛ اما نه در راستای رسیدن به صلح و ثبات. آیا راهحل سیاسی هنوز امکانپذیر است؟ معلوم نیست. اسرائیل سالها تمام تلاش خود را برای جلوگیری از راهحل دو کشوری با الحاق سرزمینهایی که امکان تشکیل کشور فلسطینی وجود دارد، انجام داده است، اما جامعهی بینالمللی به ویژه آمریکا باید دستکم یک بار دیگر بر احیای یک روند سیاسی تلاش کنند.
واشنگتن نباید کورکورانه پشت اسرائیل بایستد، به ویژه اگر تنها واکنشش به این حملات بمباران غزه و خراب کردن غزه باشد. ایالات متحدهی آمریکا باید شجاعت لازم را پیدا کند تا این مساله را روشن کند که تنها زمانی به اسرائیل کمک نظامی خواهد کرد که آنها بر سر میز مذاکره بنشینند.
نگرانی فزایندهای وجود دارد که حزبالله به موازات دور اخیر درگیری در غزه، جبههی دیگری را علیه اسرائیل باز کند، که دولت بایدن را بر آن داشت تا ناوهای هواپیمابر به شرق مدیترانه را به عنوان عامل بازدارنده علیه ایران و متحدانش اعزام کند. با این حال، در حالی که حزبالله و اسرائیل درگیریهای مرزی را افزایش میدهند از زمان پایان درگیری در ژوئیهی ۲۰۰۶ از درگیریهای معمولی پا را فراتر نگذاشته اند.
در حالی که حزب الله به منظور بازدارندگی روانی اسرائیل را برای حمله زمینی به غزه گوش به زنگ نگه میدارد، انتظار میرود تبادل آتش بین حزبالله و اسرائیل ادامه یابد. هدف دولت بایدن این است که ایران و متحدانش را غیرفعال نگه دارد، بنابراین اسرائیل میتواند فضا و زمان لازم را برای مقابله با حماس داشته باشد. در حالی که واشنگتن تلاش میکند دولت اسرائیل را تحت کنترل نگه دارد تا در واکنش نشان دادن زیادهروی نکند سوال اصلی این است که حزبالله تا چه حد میتواند صبور باشد. اگر تهاجم زمینی اسرائیل آغاز شود یا تعداد کشتههای فلسطینی در روزها و هفتههای آینده به میزان قابل توجهی افزایش یابد.
این یک اقدام متعادل کننده برای همهی بازیگران درگیر است، زیرا جنوب لبنان و غزه به نوعی درگیر شدند. از مدتها پیش افسانهای در مورد ایدهی چند جبههی نیابتی ایران علیه اسرائیل وجود دارد؛ اما ارتباط این جبههها منسجم نیست و هر کدام محاسبات خاص خود را دارند.
تنشها بین اسرائیل و حزبالله در حال افزایش است، آنها هر دو در حالت هوشیاری نسبت به نیات و هر حرکت یکدیگر هستند، اما هنوز در محدودهی قوانین تعامل خود هستند. به محض پایان یافتن درگیری در غزه، اسرائیل و حزبالله به روال عادی خود باز میگردند و قطعنامهی ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل را مدیریت میکنند که تا اطلاع ثانوی پا برجاست.
هیچ غیر نظامی بیگناه، به ویژه کودکان، هرگز نباید قربانی جنگ شوند. غزه از زمان عقبنشینی آن در سال ۲۰۰۵، پنج بار توسط اسرائیل بمباران شده است که منجر به تلفات هزاران غیر نظامی شده است. غزه شانزده سال است که در محاصرهی دریایی، هوایی و زمینی قرار دارد. باور به صلحی با دوام بر اساس پیمان ابراهیم و در عین حال حفظ «بزرگترین زندان سرباز جهان» و اشغال مداوم کرانهی باختری و بیتالمقدس شرقی توسط اسرائیل، آرزوی محالی بود.
جو بایدن گفت: «اسرائیل حق دارد از خود و مردمش دفاع کند.»، اما اخیرا گفته است: «اشغال مجدد غزه یک «اشتباه بزرگ» خواهد بود. استفاده از محاصرهی کامل و جابجایی اجباری غیر نظامیان جنایات جنگی محسوب میشود. آمریکا باید فورا آتش بس را برقرار کند و خواستار ایجاد گذرگاههای بشردوستانه با کمکهای پزشکی، غذا و آب برای غیرنظامیان در نوار غزه شود. عدم اقدام سریع، سخنان وزیر دفاع اسرائیل وجود دنیای اورولی (اشاره به کتاب مزرعه حیوانات جورج اورول) را تایید میکند.