مطالعه دانشمندان دانشگاه بیرمنگام برای اولینبار نشان داد که بدن ما با شنیدن دستور زبان اشتباه وارد حالت اضطراب میشود.
پژوهشگران رشتههای زبانشناسی شناختی و روانشناسی زبان در مطالعهای جدید کشف کردهاند که رابطهای مستقیم میان دفعات مواجهه با دستور زبان اشتباه و تغییرپذیری میزان تپش قلب (HRV) وجود دارد.
به گزارش دیجیاتو، شاخص HRV زمان بین تپشهای قلب متوالی را اندازهگیری میکند. وقتی فرد در آرامش است فاصله زمانی بین تپشهای قلب متوالی او متغیر است، اما وقتی دچار استرس میشود این فواصل منظمتر میشوند.
پژوهش جدید دانشمندان دانشگاه بیرمنگام یک کاهش معنادار آماری را در HRV در واکنش به تخطی از قواعد دستور زبان آشکار میکند. این کاهش، میزان تخطیهای دستور زبان را منعکس میکند. به عبارت دیگر، فرد هرچقدر خطاهای بیشتری بشنود، تپش قلبش منظمتر میشود ــ نشانه اضطراب.
«داگمار دیوژاک» (Dagmar Divjak)، نویسنده اصلی مقاله، میگوید نتیجه این مطالعه بعد جدیدی از روابط ظریف میان فیزیولوژی و آگاهی را پررنگ میکند. این ارتباط پیشتر با استفاده از روشهای مطالعه چشم و مغز بررسی شده بود. نوآوری این پژوهش این است که این ارتباط را بین دستگاه عصبی خودمختار و شناخت زبان بررسی کرده است.
دستگاه عصبی خودمختار دو بخش دارد: دستگاه عصبی سمپاتیک و دستگاه عصبی پاراسمپاتیک. دستگاه عصبی سمپاتیک واکنش «بجنگ یا فرار کن» را در مواجهه با خطر فعال میکند. از آن طرف، دستگاه عصبی پاراسمپاتیک واکنشهای «استراحت و هضم کن» یا «بخور و تولید مثل کن» را کنترل میکند.
یافتهها نشان میدهند که دستگاه عصبی خودمختار نیز به تقاضاهای شناختی واکنش میدهند. این یعنی تلاشهای شناختی از راههایی بیشتر از آنچه تصور میکردیم در سیستم فیزیولوژی منعکس میشوند.
این پژوهش نشان میدهد که میتوان از شاخص تغییرپذیری میزان تپش قلب برای اندازهگیری دانش زبانی ضمنی استفاده کرد.
دیوژاک میگوید دانش شما از زبان مادری خود عمدتاً ضمنی است. یعنی ما برای یادگیری آن مطالعه زیادی نکردهایم و برای استفاده از آن زیاد فکر نمیکنیم. یکی از ضعفهای ضمنیبودن زبان این است که در بسیاری موارد، مخصوصاً اگر آموزش ندیده باشیم، نمیتوانیم اشتباههای دستوری را مشخص کنیم. بهعلاوه توضیح این که چرا یک کاربرد خاص دستور زبان اشتباه است برای ما سختتر میشود.
از طرف دیگر، ارزیابی دقیق تواناییهای زبانی فرد برای بسیاری از حوزههای کلیدی مرتبط با آگاهی، ازجمله سلامت مغز، اهمیت دارد.
این پژوهش میتواند راهی برای ارزیابی جنبههایی از شناخت فراهم کند که بهطور مستقیم قابل مشاهده نیستند. این روش در کار با افرادی که بهدلیل سن کم یا زیاد، یا حتی مشکلات سلامتی، نمیتوانند عقیده خود را بهطور صحیح بیان کنند، فواید زیادی خواهد داشت.