در ورودی بندر شهر رودس، یک تندیس غول پیکر برنزی وجود داشت که پاهای خود را در دو سوی آن گسترانیده بود و همچون یک نگهبان، عبور و مرور دریانوردان و تاجران را زیر نظر داشت.
در این مطلب میخواهیم به قرنها پیش سفر کنیم و ببینیم عجایب هفتگانه دنیای باستان در گذشته چه شکلی بودند.
عظمت و شکوه هرم بزرگ جیزه را تصور کنید که همچون پلکانی غول آسا به سوی آسمان بر بالای تپههای طلایی رنگ مصر برافراشته بود و نمای آهکی آن در زیر خورشید سوزان میدرخشید. مصریان باستان با ذهن مبتکر و ارادهی تزلزل ناپذیرشان با این سازهی شگفت انگیز را بنا کردند که گواهی بر نبوغ انسان است.
فانوس دریایی اسکندریه که در سواحل آفتابی شهر اسکندریه قرار داشت، ملوانهای زیادی را با چراغ پرنور خود به بندرهای امن رساند. این برج که از شگفتیهای مهندسی باستان محسوب میشود همچون یک نگهبان، با شعلهی خود آسمان شب را روشن میکرد و کشتیها را از میان آبهای پرخطر عبور میداد. این فانوس دریایی نه تنها راهنمایی برای جهت یابی بود، بلکه گواهی بر بی باکی انسان برای غلبه بر دریاهای بدون مرز بود. این فانوس عظیم الجثه بر اثر زمین لرزهی شدیدی در سال ۱۳۷۵ میلادی ویران شد.
در ورودی بندر شهر رودس، یک تندیس غول پیکر برنزی وجود داشت که پاهای خود را در دو سوی آن گسترانیده بود و همچون یک نگهبان، عبور و مرور دریانوردان و تاجران را زیر نظر داشت. این تندیس شگفت انگیز ادای احترامی به هلیوس، خدای خورشید در یونان باستان و نماد تاب آوری و پیروزی بود. کشتیهایی که از زیر این تندیس غول پیکر عبور میکردند، از جاه طلبی بی حد و مرز انسان حیرت زده میزدند. زمین لرزهی شدیدی در سال ۲۲۶ قبل از میلاد، زمینه ساز نابودی این تندیس شد.
باغهای معلق بابل در امتداد آبهای نیلگون دریای اژه، با شکوه هر چه تمام بنا شد. ایوانهای آبشاری آن به گلها و گیاهان خاصی مزین بودند. در افسانهها آمده که این سازهی حیرت انگیز سند یک عشق بود و به دستور بوکدنزر دوم، دومین پاشاه بابلی برای شاد کردن ملکهی خود بود که دلتنگ سرزمین سرسبز خود بود ساخته شد، سمفونیای از گلها و گیاهان در میان شنهای روان بیابان.
تندیس زئوس به عنوان تجسمی از قدرت الهی در شهر المپیا بنا شد. این سازهی حیرت انگیز که از عاج فیل و طلا ساخته شده بود، گویی روح زئوس، پادشاه خدایان را در خود داشت. چشمانش که دو گوی مرمرین بودند، با نگاهی خیرخواهانه به انسانهای فانی خیره میشدند و یک دستش برای نگه داشتن رعد مقدس بالا آمده بود – یادآوریای برای قدرت نامحدودی که جهان هستی را شکل داده بود. این تندیس در یک آتش سوزی از میان رفت.
آرامگاه هالیکارناس که در قلب بین النهرین واقع شده بود، سند یک عشق بود. ملکه آرتمیس دوم که سوگوار مرگ شوهرش، ماسول بود، دستور ساخت این آرامگاه عظیم را داد. دیوارهای مرمری آن و تزئینات ظریفش گویای وفاداریای بودند که از مرگ فراتر رفت، یادبودی از یک عشق که مرزهای زندگی و مرگ را به چالش کشید. این آرامگاه به دست مسیحیان متعصب ویران شد.
معبد آرتمیس که در شهر پر رمز و راز اِفسوس قرار داست، گواهی بر زیبایی و شکوه معماری باستان بود. این نیایشگاه که مزین به مجسمههایی کار شده و ستونهایی زیبا بود، به آرتمیس، الههی شکار در یونان باستان اختصاص داشت. شکوه این معبد بی نظیر بود و زائران و فیلسوفان را از تمام نقاط دنیای باستان به سوی خود میکشاند. معبد آرتمیس در یک آتش سوزی ویران شد.
منبع:روزیاتو