حال هنر خوب نیست سیاه پوش و عزادار است در این چهل روز هم عزادار داریوش مهرجویی بوده هم هنرمندانی که با او کار کردند و حالا یکی یکی از میان ما میروند.
سینما و تلویزیون ایران این روزها حال خوبی ندارد، نه به خاطر اینکه مخاطبان را مانند قبل مجذوب خود نمیکند، نه بخاطر افزایش ممیزیهایش، نه بخاطر پس زدن مخاطبانش و نه بخاطر سیاسی کردن هنر، بلکه بخاطر از دست دادن هنرمندان بزرگی مثل داریوش مهرجویی که یا در خانهشان سلاخی شدند، یا مانند بیتا فرهی و پروانه معصومی در کنج عزلت و فاصله گرفتن از این فضا، دارفانی را وداع گفتند؛ به همین دلیل است که حال هنر خوب نیست سیاه پوش و عزادار است در این چهل روز هم عزادار داریوش مهرجویی بوده هم هنرمندانی که با او کار کردند و حالا یکی یکی از میان ما میروند.
به گزارش خبر آنلاین، پاییز امسال از اولین روز مهر بسیار تلخ آغاز شد و بعد از آن هم این تلخی به کام همه ما ماند و همواره سیاهپوش و عزادار هنرمندان ما ماندیم و این تلخ کامی فقط برای هنرمندان ایرانی نبود و در پاییز دو تن از محبوبترین و مشهورترین بازیگران سینمای جهان هم دارفانی را وداع گفتند، سر مایکل گامبون معروف به پروفسور دامبلدور در سری فیلمهای «هری پاتر» که در سن ۸۲ سالگی و در ششم مهر درگذشت. هنرمند مهور و محبوب بعدی متیو پری، معروف به جویی بازیگر محبوب سریال «فرندز» بود که جسدش در جکوزی خانهاش پیدا شد و تا امروز هم مشخص نشده که علت مرگش چه بوده است.
یک مهر بود که خبر رسید حسن شرف الدین مترجم سینمای ایران به دلیل ابتلا به سرطان از دنیا رفت. شرف الدین بخش زیادی از فیلمهای کوتاه و مستند سینمای ایران را ترجمه کرده بود، همچنین فیلمهایی سینمایی، چون «لامینور» داریوش مهرجویی، «شنای پروانه» محمد کارت، «بیهمه چیز» محسن قرائی و. را در سالهای اخیر ترجمه و صاحب زیرنویس انگلیسی کرده بود.
سه روز پس از فوت پرفسور دامبلدور یعنی در نهم مهر فردوس کاویانی کارگردان و بازیگر پیشکسوت تئاتر ایران در منزلش دار فانی را وداع گفت. این خبر برای متولدین دهههای ۵۰ و ۶۰ که کودکیشان چسبیده به جعبه جادو بود، آوار بخش بزرگی از خاطرات سیاهوسفیدشان بود.
کاویانی کارهای بسیاری بازی کرد سیاهه کارهایش با مهرجویی و بیضایی هم در دسترس است و تقریباً همه آنهایی که سینما را دنبال میکنند نقشهایی که او بازی کرده است را به خاطر دارند؛ اما نکته اینجا بود او توانسته بود با نوع و جنس بازی خودش کارش را از دیگران متمایز کرده و با آنکه در بسیاری از کارها یا تقریباً در هیچ کاری نقش اول نبود تأثیرگذار بازی کند.
استاد بنا اجارهنشینهای مهرجویی یا معلمی که رزروشن هتل شده است در سگکشی بهرام بیضایی نقشهای کوتاهی بود در کنار ستارههای بزرگ همچون عزتالله انتظامی و نصیریان و دیگران که کاویانی از پس آنها برآمد.
هنوز در شوک درگذشت فردوس کاویانی بودیم که روز ۱۴ مهر خبر رسید آتیلا پسیانی که برای درمان به فرانسه رفته بود پس از تحمل یک دوره بیماری دارفانی را وداع گفت. آتیلا پسیانی، چهره شناختهشده چند دهه اخیر سینما، تلویزیون و تئاتر کشور است. بازیگری که بیش از ۴۵ سال از عمر خود را صرف فعالیتهای حرفهای کرد و خیلی زود توانست ظرفیتهای فراوان خود در بازیگری را برای نویسندگان و کارگردانان نمایان کند.
پسیانی در نیمه دوم دهه ۵۰ و نیمه ابتدایی دهه ۶۰، به چهره مورد وثوق بسیاری از جریانهای فکری حاضر در هنر کشور تبدیل شد و به همین دلیل، از همان زمان تا پیش از زمانی که بیماریاش اوج گیرد، همواره روی صحنه حاضر بوده است. کارنامه او امروز شامل بیش از ۴۰ نمایش، حدود ۸۰ فیلم سینمایی و بیش از ۷۰ سریال و مجموعه میشود که سب شده تا این بازیگر بهعنوان یکی از فعالترین هنرمندان کشور در ۵ دهه اخیر به شمار آید. البته که پسیانی در تمام این سالها، در سمتهایی، چون دستیار کارگردان، انتخاب بازیگر، بازیگردان، برنامهریز، گویندگی و دستیار صحنه و لباس نیز فعالیتهایی داشته است.
او همچنین، درگیری درخوری با نقش پیدا میکرد و در مواجهه با آن، گارد سرسختانهای نمیگرفت. به همین دلیل، عمده نقشهایی که ایفا کرده، با صمیمیت و راحتی خاصی همراه بوده است که سبب شده تا مخاطب، به آن نزدیک شود. این ویژگی، البته در شمایل اخلاقی این بازیگر نیز به چشم میخورد. وجود این خصیصه سبب شده بود تا او، بهمانند همان سالهای ابتدایی حضور خود در عرصه هنر کشور، همچنان موردتوجه کارگردانان جریانهای فکری مختلف باشد.
در کارنامه این بازیگر، سبکهای فکری متفاوتی وجود دارد که از بهرام بیضایی تا رسول ملاقلیپور و ابراهیم حاتمیکیا را شامل میشود. یکی از ویژگیهایی که پسیانی داشت، موازیکاریهای هنرمندانه و توازنی بود که میان فعالیت در سینما، تئاتر و تلویزیون ایجاد میکرد. این بازیگر هیچگاه، یکی از این عرصهها را به نفع هنر دیگر خالی نکرد و تقریبا در هر دورهای، فعالیتهای همزمانی را در سینما، تئاتر و تلویزیون تجربه کرد.
تقریبا ده روز این اتفاقات تلخ میگذشت که در ۲۳ مهر و با به قتل رسیدن داریوش مهرجویی و همسرش در منزل همه در شوک عجیبی فرو رفتند، محمدمهدی عسگرپور رئیس هیاترئیسه خانه سینما در گفتوگویی قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر در خانهاش در کرج را تایید کرد.
این حادثه در زیبادشت مشکین آباد رخ داده است و دختر داریوش مهرجویی ماجرا را به پلیس خبر داده است. همچنین طبق اطلاع خبرنگار ایسنا به نقل از پلیس، ماجرای سربری که در فضای مجازی در حال طرح است، صحیح نیست. سردار هداوند فرمانده انتظامی استان البرز گفت که «شواهد حاکی از آن است که این قتل بر اثر جراحت ناشی از ضربات سلاح سرد از ناحیه گردن و اعضای بدن انجام شده است».
فقط در حوزه سینما هنرمندان بزرگی را از دست ندادیم در سوم آبان پروفسور لیلی افشار، نوازنده چیرهدست و نخستین زن دنیا که دکترای گیتار گرفت، پس از تحمل یک دوره بیماری در سن ۶۳ سالگی از دنیا رفت.
لیلی افشار یکی از ۱۲ نوازنده بینالمللی گیتار بود که برای نواختن حضور آندرس سگوبیا در کلاسهای پیشرفته وی، در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی انتخاب شد. آن موقع بود که پس از این کلاس ماسترو سگوبیا در مصاحبهای که در اخبار شامگاهی ان بی سی حضور یافت در خصوص افشار پیشبینی کرد که او روزی به نوازندهای معروف تبدیل خواهد شد. علاقه او به موسیقی معاصر منجر شد که از نخستین اجرا کنندگان آثار رضا والی، گری آیستر، گرارد روژد، لوریس چوبانیان، آرن ملنس، کامران اینجه، باربارا کولب، مرلین زیفرین و سالوادور بروتونس از میان دیگران باشد.
چند روز بعد هم اکبر گلپا خواننده پیشکسوت سرشناس کشور و عضو موسسه هنرمندان پیشکسوت شنبه ۱۳ آبان بر اثر بیماری درگذشت.
همزمان به چهلم داریوش مهرجویی بیتا فرهی پس از تحمل یک دوره بیماری درگذشت.
بیتا فرهی برای اولین بار در سال ۱۳۶۸، در سن ۳۱ سالگی، با فیلم «هامون» به نقش «مهشید» در کنار هنرمندان برجستهای همچون خسرو شکیبایی و عزت الله انتظامی، جلوی دوربین رفت. او تازهترین تجربه حضور در عرصه سینما را از طریق دیدگاه خانه داییاش، آقای ناصر چشم آذر، به دست آورد. آقای چشم آذر، با دیدن بازی فرهی، او را به آقای داریوش مهرجویی (کارگردان) معرفی کرد و پس از گذراندن آزمون با موفقیت، به سرعت برای نقش جدید در پروژههای جدید تایید شد.
در گفتگوی مانی حقیقی با داریوش مهرجویی که در کتابی با عنوان «کارنامه چهل سالگی» به چاپ رسیده است مهرجویی با خاطرهای از خسرو شکیبایی یاد میکند؛ «در سکانسی از فیلم «هامون»، مهشید دیر وقت به خانه میآید. ما در این سکانس برای اینکه صحنهای طبیعی داشته باشیم به بیتا فرهی نگفتیم که قرار است سیلی بخورد! بعد از گرفتن این پلان، زنده یاد خسرو به گوشهای از لوکیشن رفت و زار زار گریه کرد. به کنارش رفتم تا او را دل داری بدهم. خسرو گفت: «من که میدانستم قرار است سیلی بزنم.»
بعد از هامون، مهرجویی بلافاصله دست به کار ساخت بانو شد. او در جایی گفته است که فیلمنامه این کار را بر اساس شخصیت بیتا فرهی نوشت. شاید شخصیت بانو را به فرهی نزدیک دیده و با شناختی که از او داشت، این نقش را به فرهی پیشنهاد کرد و این چنین بود که فرهی، شکیبایی و انتظامی بار دیگر همبازی شدند. بانو ساخته شد، اما هفت سال منتظر ماند تا روی پرده نقرهای جان بگیرد.
بعد از «بانو»، به واسطه دوستی نزدیکش با پروانه پرتو، در «کیمیا» کار احمدرضا درویش بازی کرد و دوباره با شکیبایی همبازی شد تا اینکه تماشاگران او را با چادری گلگلی و شکل و شمایلی متفاوت در «اعتراض» مسعود کیمیایی دیدند؛ این تجربه هم برای او دلانگیز شد: «همیشه این فیلم را دوست دارم، چون نقشم خیلی متفاوت بود. دوست ندارم نقش کلیشهای بازی کنم و همیشه زنی متمول و ثروتمند باشم و رُل «اعتراض» خیلی متفاوت بود.»
ششم آذر و در نهایت آخرین هنرمندی که تا امروز از میان ما پر کشیده است پروانه معصومی است. چهره او را در «رگبار» بهرام بیضایی دیده بودیم کارگردانی که به زنان جایگاه ویژهای میداد، «ناخدا خورشید» و «ناصرالدین شاه آکتورسینما» را هم از او بخاطر میآوریم، صدایش را، اما در سینما «شهر قصه» شنیده بودیم.
پروانه معصومی، همان زنی که برای فرار از مصائب زندگی شهری نزدیک به ۳۰ سال پیش به یکی از روستاهای استان گیلان به نام «طاهرگوراب» مهاجرت کرد و تجربهای خاص از زندگی در اطراف شهرستان صومعه سرا و محصور در کوههای جنگلی سربهفلککشیده و با شکوه برای خودش رقم زد و مشغول پرورش گلوگیاه و باغبانی شد.
او که متولد ۱۳۲۳ و از مهمترین بازیگران زن سینمای ایران در دهههای ۵۰ و ۶۰ خورشیدی بود با قدرتمندان سینما همکاری کرده بود از بازی برای بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی گرفته تا محسن مخلملباف و کیومرث پوراحمد.