ما الان به سمت یک شکاف به غایت خطرناک و شکنندگی آور در این زمینه در حال حرکت هستیم و اگر علاقهمند بودند توصیه میکنم دوستان به خصوص کتاب ژان بودریار (فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی قرن بیستم) به نام صورت بندی مدرنیته و پست مدرنیته را نگاه کنند
فرشاد مومنی معتقد است که در شرایط فعلی که او ان را هشدار آمیز توصیف میکند کشور نیاز به یک برنامه با کیفیت توسعه دارد، اما او برنامه هفتم را فاقد شاخصها و متغیرهای لازم برای یک برنامه با کیفیت دانسته و انتقادهای بسیار جدی به آن وارد میکند.
به گزارش جماران، طی دو ساله گذشته و در جریان جدی شدن امر برنامه ریزی توسعه در کشور، بحثهای پرشماری در فرهنگستان علوم درباره این مساله مطرح شد و مشخصه کلیدی این بحثها این بود که از جهات پرشماری ما نیازمند جدی گرفتن اداره نظام ملی بر اساس قواعد علمی برنامه ریزی توسعه هستیم.
فرشاد مومنی طی یک سخنرانی در فرهنگستان علوم درباره کیفیت برنامه هفتم افزود: با کمال تاسف گوشهایی که باید شنوای این بحثها باشند و چشمهایی که باید این واقعیتهایی را که تذکر داده میشد را ببینند از کفایت و بایستگی برخوردار نبودند و مسیر طی شده در امر برنامه ریزی توسعه در کشور در همان کادر رو به انحطاطی که وجود داشت استمرار پیدا کرده است.
این استاد دانشگاه در ادامه اضافه کرد: ما در این جلسات حتی از نهایت شفقت و مهر درباره این مساله هم صحبت کردیم که چرا کشور ما به شکلهای گوناگون در شرایط کنونی به شدت نیازمند یک برنامه با کیفیت توسعه است. در آنجا به صراحت سخن از این واقعیت به میان آمد که در شرایط کنونی و به اعتبار تهدیدهای درونی و بیرونی که نظام ملی را متوجه خودش کرده است ما نیازمند تقویت حس ملی در کشورمان هستیم و شاید مهمترین کارکرد یک برنامه با کیفیت این است که حس ملی به شدت تضعیف شده از شوکهای نفتی را بازسازی میکند.
او با بیان این که «در دورانهای شوک نفتی به جای محور قرار گرفتن منافع ملی ما شاهد زد و خوردهای خشن بیرحمانه و حذفی در درون ساختار قدرت هستیم و منطق این مساله هم کاملا روشن است.» در ادامه گفت: تا زمانی که مناسبات رانتی وجود داشته باشد حداکثرسازی منافع رانتی مستلزم حذف رقبای بالقوه و بالفعل است. چنانچه میبینیم در دوره ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ که قله قیمت نفت در تاریخ بوده است حس ملی از این دریچه به شدت تضعیف شد و امروز یک برنامه با کیفیت میتواند در واقع آن را تقویت کند.
به گفته وی، مساله بسیار مهم دیگر این است که کانونهای بحرانی تهدیدکننده اصل بقای نظام ملی چه از نظر تعداد و پرشماری و چه از نظر گستره و عمق، وضعیت نگران کنندهای به خودش گرفته و به اعتبار این که بین آن عناصر بحرانی، در هم تنیدگیها و بر هم فزایندگیهای نگران کنندهای ایجاد شده است، یک برنامه با کیفیت میتواند در این زمینه نجات دهنده باشد.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی افزود: کارکرد مثبت دیگر یک برنامه با کیفیت برای ما این است که به اعتبار پس افتادگی شدیدی که ایران از نظر جایگاه بین المللی در بسیاری از زمینههای سرنوشت ساز دچارش شده است و در شرایط آشوبناک کنونی جهانی، یک برنامه با کیفیت میتواند حساسیتهای بایسته در این زمینه پدید بیاورد و یک اراده فراگیر ملی برای مواجهه ما با آن تهدیدها پدیدار کند. به اضافه این که یک برنامه با کیفیت مهمترین ابزار آگاهی فراگیر همگانی نسبت به واقعیتهای موجود و چشم انداز تداوم روندهای نگران کننده موجود است و میتواند نظام قدرت را پاسخگو کند. در این زمینه ما با بحران حاد در آن روبرو هستیم.
مومنی با بیان این که "فرآیند برنامه ریزی مشاهده شده به نام برنامه هفتم توسعه عملا حکایت از این دارد که گویی سه نگرانی بزرگ درباره آن وجود دارد. " افزود: گفته میشود دولتهای رانتی به تدوین و اجرای یک برنامه با کیفیت حداقل به سه دلیل بی تمایلند و در ادبیات اقتصاد رانتی این گونه توضیح داده میشود که، چون در مناسبات رانتی اصل بر ظاهر سازی و گزافه گویی است یک برنامه با کیفیت که مبتنی بر یک گزارش عالمانه از واقعیتهای موجود است، مورد تمایل ساختار قدرت قرار ندارد!
او افزود: تا همین امروز که مراحل پایانی تصویب سند موسوم به برنامه هفتم توسعه طی میشود هیچ گزارش رسمی درباره تصویری عالمانه و همه جانبه از واقعیتهای موجود در این برنامه مشاهده نمیشود! گویی دلشان میخواهد هم خود و هم دیگران همچنان در توهم موفقیتهای بیش از حد باقی بمانند و تنشان به واقعیتهای موجود نخورد.
این استاد تمام دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: نگرانی کلیدی دومی درباره این برنامه است این که در ادبیات اقتصاد سیاسی رانتی در توضیح این که چرا در چارچوب مناسبات رانتی، ارادهای برای برنامه با کیفیت داشتن مشاهده نمیشود، گفته میشود که تصویب یک برنامه با کیفیت بابی برای التزام ساختار قدرت به تخصیص منابع کمیاب انسانی و مادی به امور راهبردی باز میکند و اگر دیدید که نسبت به برنامه با کیفیت طفره میروند این را نشانهای بگیرید که اینها به هیچ وجه آمادگی ملتزم کردن خودشان به این مساله ندارند و دلشان میخواهد که دستشان باز باشد که منابع کمیاب مادی و انسانی به امور دلبخواه ساختار قدرت و در چارچوب مناسبات رانتی اختصاص یابد.
او در ادامه گفت: استدلال سومی که در طفره روی از برنامه با کیفیت در مناسبات رانتی برجسته میشود این است که اساس مناسبات رانتی بر عدم تمایل به پاسخگویی استوار است؛ و بنابراین ساختار قدرت از ارائه برنامه با کیفیت طفره میرود، چون نمیخواهد پاسخگو باشد. ما اینها را مکرر هشدار داده ایم و امروز بسیار متاسفیم که تقریبا کل روندی که طی شده حکایت از این دارد که لااقل بخشهایی از ساختار قدرت زورشان چربیده و اجازه شکل گیری یک برنامه با کیفیت را نداده اند.
مومنی افزود: میپرسند در این سند آیا یک نکته مثبت هم وجود ندارد؟ پاسخ این است که نکتههای مثبت در این سند وجود دارد، ولی چون آن التزامهای نهادمند پدید نمیآید به تجربه دیده ایم که نکتههای مثبت معمولا به حاشیه رانده میشود و آن چیزی که باقی میماند پیشبرد مناسبات و مطامع رانتی است؛ بنابراین در این که در درون دولت و در پیکره بدنه کارشناسی و چه در درون مجلس تلاشهای مشفقانهای در برنامه صورت گرفته که همین سند به غایت کم کیفیت، بهبود یابد؛ من اینها را رد نمیکنم و به سهم خود سپاسگزار آن تلاشها هم هستم، ولی میگویم وقت و زمان و منابع مادی و انسانی ما در این شرایط خطیر ارزشش خیلی بیشتر از اینهاست.
او در توضیح بیشتر گفت: بای بسم الله برنامه ریزی با کیفیت توسعه، این است که محور درکی که از توسعه ارائه میشود قابلیت ارزیابی بیابد در حالی که در این سند مطلقا هیچ درکی از توسعه ارائه نشده است؛ بنابراین در این برنامه شاقولی وجود ندارد. در هیچ کدام از سندهایی که تا امروز دستگاههای مسئول منتشر کرده اند چنین چیزی وجود ندارد. مشکل آنجاست که برخی متوهم میشوند که گویی، چون سندی را منتشر میکنند پس در جستجوی توسعه هستند.
از این جلسه، مومنی اضافه کرد: کافی است که با هر مقیاسی که دلتان میخواهد درباره این روندهای واگرایی فکر کنید. من چند تا را ذکر میکنم و امیدوارم در این آخرین لحظات، نهادهای فرادست قوای مقننه و مجریه شدت نگران کننده بودن این واگراییها را درک و در چارچوبی که پیشنهاد کرده ایم روند فعلی را متوقف کنند. از دیدگاه اندیشه توسعه ما اگر رو به توسعه باشیم شاهد انبوهی از همگراییها خواهیم بود.
کسانی که علاقهمند هستند به این که ما به شکل بایسته چطور میتوانیم از این ورطه نجات پیدا کنیم مراجعه کنند به اندیشههای ژرف و تاریخ ساز گونار میردال (اقتصاددان سوئدی قرن بیستم) که یکی از برجستهترین متفکران تاریخ توسعه است و در آنجا میگوید آنهایی که میل به توهم دارند به بازارگرایی مبتذل متوسل میشوند تا این توهم را فراگیر کنند تا سیستم به سمت تعادل حرکت میکند و این گرایش یک گرایش ذاتی و خودکار است در حالی که دنیای واقعی نشان میدهد که اصل بر تشدید واگرایی هاست و هیچ نوع گرایش ذاتی به سیستمهای اقتصادی و اجتماعی برای حرکت به سمت تعادل وجود ندارد مگر این که یک اراده مبتنی بر سازمان و برنامه مناسب این کار را بکند.
او با بیان این که «از دریچه تحلیلهای سطح توسعه ما میتوانیم مباحث متعددی راجع به روندهای به شدت نگران کننده واگراییهای خطرناک طرح کنیم از جمله شکاف فزاینده میان الگوی مصرف کنونی کشور و بنیه تولید ملی است.» در ادامه گفت: برای اولین بار این فردریک لیست (اقتصاددان آلمانی قرن ۱۸ و ۱۹) بود که در سالهای انتهایی ربع اول قرن نوزدهم رهبران کشورهای توسعه خواه را به این مساله حساس کرد و گفت بازارگرایی کارکردش این است که فرصتهای مصرف مستقل از بنیه تولید فراهم میکند و اگر کشوری این مساله را نفهمد دیری نمیگذرد که به سمت دست نشاندگی و مستعمرگی پیش میرود این هشدار را او به رهبران آلمان آن زمان ارائه میکند که اوضاع شان نسبت به امروز ما خیلی بهتر بوده است.
مومنی افزود: ما الان به سمت یک شکاف به غایت خطرناک و شکنندگی آور در این زمینه در حال حرکت هستیم و اگر علاقهمند بودند توصیه میکنم دوستان به خصوص کتاب ژان بودریار (فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی قرن بیستم) به نام صورت بندی مدرنیته و پست مدرنیته را نگاه کنند آنجا نشان میدهد که جامعهای که به تولید فناورانه پشت میکند و مصرف را یله و رها میکند در چارچوب منافع تاجر باشیها و سوداگرها و دلالها و رباخوارها با شرایطی روبرو میشود که من چند تایش را از قول او میگویم اگر در نظام ملی اندیشه استقلال و عدالت خواهی و آزادی واهی وجود دارد، باید به این شکاف فزاینده توجه کنند.
بودریار میگوید در جامعه مصرف محور مفاهیم از کارکرد میافتد ما میتوانیم ساعتها بگوییم که به نام استقلال و آزادی و عدالت چه خطاها و جنایتهایی صورت میگیرد و به نام برنامه ریزی توسعه چه فاجعه سازیهایی تدارک میشود.
در ادامه بودریار میگوید در جامعه مصرف محور سیاستها از کارکرد میافتند. آیا برای نظام تصمیم گیری اساسی کشور ما این هشدار کافی نیست که به آنها بگوییم طی بالغ بر ربع قرن گذشته هر سیاستی که نظام تصمیم گیریهای اساسی کشور ما اسمش را سیاست محوری و راهبردی گذاشته است، بدون استثنا با شکست روبرو شده است؟ و طنز تلخ و نگران کننده مساله این است که در مورد هر سیاستی که عزیزان بیشتر از خودشان مایه گذاشته اند شدت این شکست بیشتر و جدیتر بوده. سیاست آزاد سازی تجاری و سیاست خصوصی سازی و سیاست افزایش نرخ ارز و سیاست تعدیل نیروی انسانی در واقع نمونههایی از برخی مهمترین این شکستها و از کارکرد افتادگی هاست.
مومنی در ادامه گفت: مساله بسیار مهم دیگری که بودریار مورد تاکید قرار میدهد این است که حتی قواعد تداوم بخش نظم اجتماعی هم در همه عرصهها از کارکرد میافتد. عزیزان این همه برای صیانت از نهاد خانواده هزینه کرده اند، اما نمیخواهند فکر کنند که چرا تزلزل در نهاد خانواده به جایی رسیده که دادههای مربوط به طلاق طبقه بندی شده است یا این همه تحت عنوان جنبش فرزندآوری هزینه کرده اند، اما آخرین دادههای رسمی منتشر شده را نمیبینند که در چه وضعیتی هست؟
دکتر مومنی در ادامه یادآور شد: روی هر هنجاری که عزیزان پافشاری کردند جامعه در برابر آن گارد گرفته است و نمیخواهند به جای دل بستن به ابزارهای خشن و تحکم آمیز به صورت عالمانه این مسائل را ریشه یابی کنند؟ آرتور لوئیس (اقتصاد دان قرن بیستم و برنده جایزه نوبل) میگوید در جامعه مصرف محور حتی نظام آموزشی هم از کارکرد میافتد. عزیزان نمیخواهند ببینند ما در حالی که با جهش در تعداد دارندگان مدرک از این نظام آموزشی روبرو هستیم همزمان با سقوطهای فاجعه آمیز در شاخص بهره وری کل عوامل تولید هم روبرو هستیم؟ اینها همه نشان میدهد که به تولید فناورانه پشت کرده اند و رویشان را به مصرف محوری وابستگی آور و واردات محور گشوده اند و تا زمانی که این حساسیت نسبت به این واگرایی شدید بین توان تولید ملی و الگوهای مصرف رایج فکری برایش نشود ما بی ثبات ناپایدار و متزلزل باقی خواهیم ماند.
او افزود: ما شاهد واگرایی به شدت نگران کننده و افزایش وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج هستیم و این نتیجه طبیعی پشت کردن به تولید فناورانه و دامن زدن به مناسبات مصرف محور است. نگاهی به گزارشهای رسمی نشان میدهد که روند تحولات ارزبری هر واحد GDP (جی دی پی) جدیدی که در این کشور پدید میآید چه وضعیتی دارد.
مرکز پژوهشهای مجلس در مهر ۱۳۹۲ در گزارشی هشدار داد که در دوره احمدی نژاد با همه آن شعارهای پوچ و تو خالی و غیرصادقانه و غیرعالمانهای که علیه نظام سلطه داده میشد در ماههای پایانی مسئولیت احمدی نژاد ارزبری هر واحد GDP پنج برابر زمان شروع به کار آن دولت شده بود. یعنی شدت بخشی بی سابقه به وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج!
چقدر باید تلخ و گزنده و تاسف بار باشد که هنوز هم در بخشهایی از ساختار قدرت برخی صادقانه دلشان میخواهد که ما یک نظام مستقل داشته باشیم. در شعارها هم همین حرفها را میزنند، ولی در عمل ما عمیقتر و عمیقتر وابسته به دنیای خارج میشویم.
در سند چشم انداز که در آستانه پایان آن هستیم و عزیزان خجالت میکشند که یادآوری کنند نسبت بین آنچه که وعده داده شده بود با آنچه که تحقق مییابد چیست؟ من میگویم از دریچه وابستگی به دنیای خارج نگاه کنید در سند برنامه چهارم برای تحقق رشد هشت درصدی سقف نیاز نظام ملی ۱۶.۵ میلیارد دلار در نظر گرفته شده بود، اما الان برآوردهایی وجود دارد که میگوید آن ۱۶.۵ میلیارد برای تحقق رشد هشت درصدی امروز به بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار رسیده است. عزیزان نمیخواهند نگاه کنند که روندهای واگرایی در توانمندی حکومت در ایران دچار چه وضعیت اسف باری شده؟
او با بیان این که ما در ادبیات توسعه میگوییم شما بیایید سهم امور حاکمیتی و امور تصدی گری را نگاه کنید و ببینید واگراییهای ضد توسعهای که در این زمینه اتفاق افتاده است چه ابعادی یافته است در ادامه گفت: شما نگاه کنید چند هفته پیش صندوق بین المللی پول گزارشی درباره اندازه سهم منابع تخصیص یافته به امور حاکمیتی منتشر کرده و این یکی از شاقولهای توسعه است و مشخص میکنند که مثلا یک حکومت نسبت هزینههایی که برای سلامت و آموزش و تغذیه و مسکن و زیرساختهای فیزیکی میکند، نسبتش با تولید ناخالص داخلی چقدر است. گزارش ۲۰۲۳ صندوق بین المللی پول میگوید این نسبت در ایران به ۱۳.۷ درصد است؛ یعنی قابلیتهای حکومت برای ایفای تعهداتش در زمینه توسعه به زیر استانداردهای دولت شب گرد اسمیتی رسیده است! و در گزارش صندوق بین المللی پول فقط ۵ کشور در دنیا هستند که از این نظر اوضاعشان بدتر از ماست.
عین این مساله در مورد امور تصدی گری هم وجود دارد؛ از سال ۱۳۶۸ تا امروز شعار محوری عزیزان این بوده که میخواهیم تصدی گریهای دولت را کاهش بدهیم. نمیخواهید ببینید که تصدی گریهای شما به حدود دو برابر تصدی گریهای دوره اقتصاد جنگی رسیده است؟ و برای این که ببینید ابعاد ماجرای فاجعه سازی مافیا محوری که در این زمینه وجود دارد چقدر است ببینید در این دوره بالغ بر ۳۰ ساله در هر دورهای که خصوصی سازی بیشتر بوده بر تصدی گریهای دولت افزوده شده است. نمیخواهند این تناقضها و شکنندگی آوریهای ناشی از این مساله را نگاه کنند؟
فرشاد مومنی با بیان این که «می بینیم که در امتداد این روندهای واگرایی بسیار شدید ما با یک پدیده خیلی نگران کننده دیگر هم روبرو هستیم و آن هم سقوط جایگاه ایران در نظام بین المللی از منظر بنیه تولیدی است.» در ادامه گفت: نگاهی به دلایل مربوط به شوکهای برون زا در سه ساله پایانی جنگ نشان میدهد که از یک طرف ما با سقوط درآمد ارزی روبرو بودیم و از سوی دیگر استراتژی صدام حسین مبنی بر انهدام ظرفیتهای تولیدی ما باعث شد که سالهای ۶۶ و ۶۷ جزو سالهای خیلی بد عملکرد اقتصادی در ده ساله اول بعد از انقلاب باشد، اما شما ببینید از ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۹ ما شاهد یک سقوط ۳۳ درصدی در شاخص رابطه مبادله هستیم یعنی ما رفته ایم به سمت یک انحطاط خام فروشانه ذلت آور. در حالی که در این دوره بیش از ۸۵ درصد کل درآمدهای ارزی تاریخ اقتصاد نفتی ایران در دسترس حکومت بوده است.
از سال ۶۸ تا ۸۹ سقوط ۳۰ درصدی را در مبادلات با دنیای خارج داشتیم و از ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ نسبت به اوضاع ۱۳۸۹ دوباره یک سقوط دیگر در شاخص رابطه مبادله ما اتفاق افتاده است. حالا مدام بیایند حرفهای تو خالی بزنند و آمارهای بی ضابطه و بی کیفیت دلخوش کنک و فریبکارانه مطرح کنند این ما را دچار اوضاع بدتری از شاه سلطان حسین خواهد کرد و چیزی نیست که نیاز به یادآوری داشته باشد.
او بر تدوین یک برنامه با کیفیت برای رفع بحرانها تاکید کرد و گفت: در چارچوب برنامه با کیفیت توسعه این نقصها و ضعفها و واگراییها برملا میشود و کل نظام ملی و دوستداران کشور را فراخوان میدهید به این که کشور را نجات دهند. اما با پنهان کاری خارجیها مسائلشان در ایران حل و فصل میشود و مسائل ایران حادتر خواهد شد. آنها که غیرت ملی دارند نمیخواهند در زمینه توجه به این واگراییها از مسئولان کشور بپرسند که چرا در حالی که GDP سرانه ایران در سال ۱۹۹۷ نزدیک به دو برابر کل کره جنوبی بوده چرا الان شرایطی را تجربه میکنیم که GDP سرانه کره ایها بیش از ۵ برابر ایران شده است؟! یعنی ماجرا این است که دقیقا در زمانی که ما روندهای نگران کننده واگرایی را شاهد هستیم رقبای منطقهای و بین المللی ما اوضاع و احوالشان را خیلی بهتر از ما سامان داده اند.
آیا حکومتگران ما توجه دارند آنها که باید بر فراز قوای مجریه و مقننه به روندها نگاه کنند آیا توجه دارند که در این سند وقتی که یک کلمه راجع به فقر با همه شکنندگی آوریهایی که دارد حرف نزده و چاره اندیشی نشده است درباره فساد کمر شکن در این اقتصاد یک کلمه حرف نزده است وابستگیهای ذلت آور نیاورده شده و دهها مساله دیگر. لابد عزیزان فرض کرده اند که با وجود این شرایط اولیه در قاعده گذاریهایی که میکنند میتوانند گامی به جلو بردارند.
چطور میشود وقتی که این همه هزینه کرده اید و نظام آموزش عالی را به این گستردگی فراهم کرده اید و علی رغم بحرانی که در کیفیت آموزش عالی ما وجود دارد بالاخره الان تعداد آدمهای تحصیل کرده متخصص و صاحب نظر در حیطههای مختلف سرنوشت ساز برای توسعه را زیاد کرده اید، حالا چرا کفران نعمت میکنید و از این متخصصان مشارکت زدایی میکنید و پشت درهای بسته و با یک شیوههای واقعا غیرقابل قبول از نظر کیفیت برنامه توسعه مینویسید و فقط ادایش را در میآورید؟! چطور متوجه نمیشوید با این روندهای واگرایی اوضاع ما بدتر و بدتر میشود؟ اگر واقعا حساب و کتابی در کار است شما برنامهای بگذارید تا ما بحثهای ملی در این زمینه راه بیندازیم. من فقط الان میتوانم طرح مساله کنم والا ورود در جزئیات خیلی مجال میطلبد.
مومنی گفت: الان سه دهه است راه نجات ایران را از کانال شوک درمانی جستجو کرده اید من میخواهم بگویم نمیخواهید این روند را متوقف کنید؟ ازخودتان بپرسید چه دستهایی در کار است که دوباره زمزمههای عناصری از گروههای ذینفع در ساختار قدرت بلند شده که خواستار شوک به قیمت حاملهای انرژی هستند؟ متوجه نشدید که در این شوک درمانیها مردم و حکومت و تولید کنندهها توان شان سقوط کرده و مافیاها و مفتخورها و رباخوارها تقویت شده اند باز میخواهید این را تداوم ببخشید؟
او افزود: میتوان یک فهرست ۵۰ گانه از روندهایی که باید متوقف شوند تهیه کرد از مهمترین روندها شوک درمانی است. میخواهم بگویم در اثر شوک درمانی، شاهد حاکمیت زدایی از بازار پول و سرمایه و بازار ارز و بازار کار بوده ایم و شرم آور نیست برای ما که شعارمان کرامت انسانی است که برخی گزارشهای رسمی بین المللی اندازه بخش غیررسمی ما را در بازار کار در حدود ۹۰ درصد گزارش کرده اند؟ یعنی ما از نظر مناسباتی در بازار کار به دوران پیشا سرمایه داری وحشی برگشته ایم.
با بسترسازیهای مافیاها، جهشهای بزرگ در نرخ ارز ایجاد میکنند و بعد ذخایر استراتژیک بین نسلی ارزی کشور را تحت عنوان تلاش برای کنترل نرخ ارز در بازار سیاه میریزند. گزارشهای بانک مرکزی میگوید فقط در ربع قرن گذشته نزدیک به ۳۷۰ میلیارد دلار از ذخایر ارزش کشور را این طور دود کرده اند! من میگویم چقدر خدا رحم کرده که میخواستید نرخ ارز را کنترل کنید!
دکتر عباس شاکری تحقیقاتی کرده اند که نشان میدهد با لحاظ کردن سقوط بالغ بر ۷۵ درصدی قدرت خرید دلار در ربع قرن گذشته، نرخ دلار در ایران چیزی نزدیک به ۳۰ هزار برابر شده است! با این حال باز میخواهند این روندها ادامه یابد!
شما پشت به هدف هستید؛ وقتی روندهای واگرایی به این صورت است یعنی شما با این شیوه، حکمرانی ضدتوسعه را تقویت میکنید و شکنندگیها را در کشور افزایش میدهید و بنابراین ناپایداریها را نهادینه میکنید. من به فرد یا گروه خاصی نسبت نمیدهم میگویم، چون اینها به بنیه کارشناسی کشور پشت کرده اند آن ظرفیت ذخیره دانایی که برای اداره این حکمرانی به کار گرفته میشود هیچ تناسبی با بایستههای آن ندارد.
مومنی در ادامه سخنرانی خود درباره «کیفیت برنامه هفتم توسعه» در موسسه دین و اقتصاد گفت: میگویند اعتبار و کیفیت برنامههای توسعه در درجه اول به فهمی که از توسعه ارائه میشود بر میگردد و به نظر من آن فهم مسلطی که جامعه علمی از توسعه پذیرفته میگوید جهت گیری هایتان را باید با ده متغیر کنترل کنید. اولین متغیر رابطه مردم با حکومت است. هم ادبیات توسعه و هم تجربه تاریخی در ایران میگوید اگر به منافع اکثریت مردم پشت کردید و به خواستههای آنها توجه نکردید خواه نا خواه به سمت دست نشاندگی قدرتهای خارجی حرکت خواهید کرد.
من نشانههای نگران کنندهای ازاین مساله را در ارتباط با روندهای ارزبری فزاینده هر واحد تولید داخلی توضیح داده ام، ولی اگر میخواهید وارد جزئیاتش بشوید درد دلهای تولید کنندگان را ببنید. هر کسی به سمت عمق بخشی در تولید داخل میرود ورشکسته میشود و هر کسی که شدت مونتاژکاری و ظاهر سازی و فریب کاری را افزایش میدهد سودهای نجومی میبرد.
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان این که «اگر شماها را کسانی فریب داده اند و تحریک کرده اند که به خواستههای مردم تن ندهید و آن را نشانه ضعف بدانید به آنها مشکوک شوید.» در ادامه گفت: حکومت مستقل نمیتواند به خواستههای اکثریت مردم پشت کند و بتواند نجات یابد. اینها میخواهند صنعت نفت را هم دچار صد مدل آشفتگی کنند و میگویند میخواهیم مردمی سازی کنیم. شما متوجه نیستید این مردم هفتاد درصدشان یا زیر خط فقر هستند و یا در آستانه فقیر شدن کامل؟! راجع به کدام مردم صحبت میکنید؟
چه کسانی هستند که میتوانند وارد این بازیها شوند؟ نمیفهمید که صنعت نفت جزء سرمایه برترین رشته فعالیت هاست؟ تحت عنوان این که میخواهیم طلبهای سرمایه صندوق توسعه را بدهیم از این راهکارها ارائه میدهند در حالی که من ۱۵ راهکار کم هزینه میدهم که هم صندوق به طلب برسد و هم بهم ریختگیهایی که نشانههای شوم تجزیه صنعت نفت از آن مشاهده میشود را انجام ندهیم. البته باب تمام بحثهای کارشناسی سرنوشت ساز را عزیزان بسته اند و فکر میکنند با پاک کردن صورت مساله میتوان آن را حل کرد.
او در ادامه گفت: شاقول دومی که مطرح میشود، شاقول همراستایی میان منافع فردی و جمعی و همراستایی جهت گیریهای کوتاه مدت با مصالح دور مدت است. وقتی اصل را بر مناسبات رانتی میگذارند دقیقا در جهت واگرایی در این دو زمینه حرکت میکنند. آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل خود میگوید فقط در چارچوب یک مناسبات عادلانه و مبتنی بر تولید فناورانه است که منافع فردی و جمعی با هم همراستا میشوند. نمیتوان دلال سالاری و رباخوار سالاری ایجاد کرد و فکر کرد که این همراستاییها ایجاد میشود. به جای این همراستایی ها، آن واگراییها به کشور تحمیل خواهد شد!
مومنی ادامه داد: شاقول یا متغیر سوم در فهم از توسعه میگوید که بنیه تولید فناوانه راه است؛ ما صد بار گفته ایم و این جزء بدیهیات اولیه عقلی است که تولید فناورانه در ابتدا قادر به رقابت به مافیاها و مفت خورها و رباخوارها نیست و بنابراین تا وقتی در یک برنامه توسعه، شما هزینه فرصت مفتخوارگی و رباخواری و دلال سالاری و واردات سالاری را بالا نبرده باشید و یک برنامه حمایت توسعه گرا از تولید طراحی نکرده باشید امکان ندارد تولید فناورانه ریشه بدواند. عکسش اتفاق میافتد و شما در آن واگراییهایی که از دریچه عمق بخشی و شدت بخشی و وابستگی به واردات تحلیل شد، اینها را مشاهده میکنید.
این استاد دانشگاه در ادامه بیان متغیرها و شاقولهای فهم از توسعه تصریح کرد: متغیر بسیار مهم بعدی، تمهید فضای مساعد بین المللی برای توسعه است. در برنامه هفتم توسعه هیچ یک از درسهای تاریخی در زمینه نحوه تنظیم مناسبات بین المللی رعایت نشده و تلخترین قسمت ماجرا این است که کلا این بحث در سند برنامه میان مدت حذف شده است. یعنی اینها طوری فرض کرده اند که انگار همه قدرتهای بزرگ با دو دست روی زانو زل زده اند به این که ما چه میکنیم تا با ما همراهی کنند! او با هشدار نسبت به شرایط امروزی جامعه و وضعیت ایران در نظام بین الملل گفت: بزرگان میگویند در کل ۲۵۰ سال گذشته هر بار که منازعه هژمونیک جریان یافته است، طرفین میخواهند ایران را ذلیل و روی خاک افتاده ببینند و تمام آن کارها را برای این کار پیش برده اند. برچسب امنیتی میزنند و اهل خرد را میترسانند تا در این باره حرف نزنند! آیا شما نمیبینید که در نقطه عطف سال ۱۹۰۶ که انقلاب مشروطیت در ایران پیروز شد و امید میرفت که ایران از ورطه این استبداد زدگی و استعمارزدگی نجات یابد روسها و انگلیسها که در بقیه مسائل دنیا اختلاف داشتند سراین که ایران نباید سر بلند کند توافق کردند و قرارداد ۱۹۰۷ را امضا کردند؟!
او گفت: در سالهای میانی قرن بیستم که به همت زنده یاد دکتر مصدق و یارانش دوباره میخواستیم جایگاه مستقلی بیابیم وقتی نظم انگلیسی جای خود را به نظم آمریکایی میداد این دو که در دنیا تعارض منافع داشتند باهم متحد شدند تا کودتای ۲۸ مرداد را راه بیندازند و اگر حساب و کتابی در کار باشد شما روایت زنده یاد انور خامهای را در کتاب اقتصاد بدون نفت ببینید که میگوید به محض این که کودتا شد آنقدر ظرفیتهای مصرفی وارداتی در ایران ایجاد کردند که از طریق آن تمام دستاوردهای دکتر مصدق برای شکل گیری یک صنعت ملی روزآمد را از بین ببرند! الان هم همان منازعه هژمونیک وجود دارد و اهل درد را دعوت میکنم به مقالهای که مجله آمریکایی فارین افرز در شماره سپتامبر و اکتبر ۲۰۲۲ نوشته تحت "عنوان طوفان جهانی در راه است؟ "
نویسنده این مقاله ریچارد هاس است که رییس شورای روابط خارجی آمریکاست؛ در آنجا تصریح میکند که به اعتبار منازعه هژمونیک؛ آشفتگیها جهان را فرا میگیرد، چون قدرتهای بزرگ باهم زور آزمایی میکنند. این مقاله را بخوانید حیاتیترین نکته اش این است که کانون اصلی تصفیه حسابهای طرفین این منازعه هژمونیک، منطقه خاورمیانه و خلیج فارس است. در این شرایط اگر به مردم پشت کنید نمیتوانید از این ورطه جان سالم به در ببرید! باید به اندازه اهمیتی که این مساله دارد بابش را باز کنند و اجازه دهند که همه کسانی که دل در گروی آینده این کشور دارند کمک کنند تا برنامهای با کیفیت طراحی کرده و از این بحرانها عبور کنیم.
او در ادامه گفت: شاقول یا متغیر حیاتی بعدی، نحوه مواجهه با نااطمینانیهای با منشاء طبیعت و تعاملات انسانی است. این همه درباره شرایط فاجعه بار پایداری محیط زیستی هشدار میدهند، آن وقت عزیزان راهکارشان این است که بحث در این زمینه را از برنامه هفتم توسعه حذف کنند! واقعا آدم نمیفهمد که منافع چه کسی در این حذف کردنها وجود دارد؟! بحث از سیاست خارجی، از تولید فناورانه و نحوه نگاه توسعه گرا به صنعت نفت و بحث از محیط زیست را حذف میکنید بعد اسمش را سند برنامه توسعه کشور میگذارید؟!، فرشاد مومنی در ادامه بیان متغیرها و شاقولهای برنامه توسعه مناسب گفت: یکی دیگر از شاقول ها، نحوه برخورد با مشارکت فعال و مبتنی بر عزت مردم در سرنوشت خودشان است. وقتی گزارشهای رسمی مینویسند که در این سه دههای که برنامه منحط تعدیل ساختاری اجرا شده، نزدیک به دو سوم جمعیت فعال کشور، نقشی در تولید ملی ندارند؛ باید با این شاقول، برنامه را اعتبار سنجی کنید که چقدر به توسعه نزدیک یا دور است؟ اینها آن شاقولهایی هستند که در واقع فهم این سند را از توسعه میتوان با آن سنجید. بعد از این که این فهم تکلیفش روشن شد، ما سراغ فلسفههای برنامه ریزی میرویم. حداقل ۲۵ مورد فلسفه کلیدی برای برنامه ریزی دیده شده که اگر حساب و کتابی در کار بود، باید بر اساس آن گزارش مطالبه و اعتبار سنجی میکردیم و بعد میآمدیم یک به یک ماجرا را زیر ذره بین قرار میدادیم و یک برنامه با کیفیت از آن در میآوردیم
این استاد دانشگاه اضافه کرد: مهمترین فلسفه برنامه ریزی، مهار نااطمینانیها از دل این سند است؛ شدت بخشی بی سابقه به نااطمینانیها با منشاء طبیعت از طریق بحران زیست محیطی بیرون میآید و هم تشدید بحران انسجام و اعتماد اجتماعی و ظهور ناهنجاریهای گسترده! برای این که اصلا اینها در این برنامه طرح مساله نشده است.
داگلاس نورث و همکارانش تعریفی از دولت شکننده ارائه میدهند و میگویند: دولت شکننده، دولتی است که فقط و فقط قادر به حمایت از زیرمجموعه خود حکومت است؛ آن وقت ببینید که بر اساس دادههای رسمی انتشار یافته مربوط به لایحه بوده ۱۴۰۲ نشان داده اند در آن سند که ۸۷ درصد منابع محرومیت زدایی و سیاستهای حمایتی فقط به عائله دولت اصابت میکند یعنی ۱۳ درصدش برای بقیه جمعیت هشتاد و چند میلیونی است!
او در ادامه گفت: بحثهای دیگری هم هست؛ مثلا فرض کنید درباره نقطه عطف فروپاشی بلوک شرق میگویند که بحث راجع به "دولت در برابر بازار" در فروپاشی شوروی یک بحث انحرافی است. ماجرا نه دولت است و نه بازار. ماجرای ما امروز این است که مافیاها هم دولت و هم بازار را به تسخیر خود در میآورند!
وقتی ما جهت گیریهای سیاستی را مشاهده میکنیم که منافع حتی حکومت و مردم در آن دیده نمیشود، اما در عین حال به عریانی، منافع مافیاها دیده میشود! نشان میدهد مساله تسخیر شدگی ساختار قدرت هم یک مساله خیلی حیاتی است که ما باید در این زمینه مورد توجه قرار دهیم.
مومنی افزود: میگویند فلسفه بسیار حیاتیِ برنامه ریزی توسعه، ایجاد هماهنگی هاست. یک گزارش که به صورت روشمند بگوید که نظام ملی از دریچه چه ناهماهنگیهایی الان هزینه متحمل میشود، وجود ندارد! چطور میتوان اسم این را برنامه با کیفیت توسعه گذاشت، در حالی که اصل هماهنگی را حذف کرده اند؟!
چندی پیش در زمان کرونا یکی از زیرمجموعههای ریاست جمهوری درباره این که چرا ایران این قدر نسبت به شوکهای برون زا، شکنندگی دارد گفته بود ناهماهنگی در درون نظام اجرایی کشور بیداد میکند و مصداقهایی را نوشته بود که در زمان مناسب آنها را مطرح میکنیم و ما در این زمینه خیلی بحران داریم. من میتوانم شواهدی را برای شما ذکر کنم که در زیر مجموعههای مدیریت اقتصادی کشور، معاونتهای یک وزارتخانه باهم هماهنگ نیستند و زیر پای همدیگر را میکشند و اصلا مطرح نمیشود!
شاقول بعدی که به عنوان فلسفه برنامه ریزی مطرح میکنند به گفته فرشاد مومنی، مساله قفلهای تاریخی است که به آن "وابستگی به مسیر طی شده" میگویند. او در ادامه میگوید: واقعا از این دریچه آنقدر بحثهای خارق العاده وجود دارد که نمیشود حدی برای اهمیت شان تصور کرد. این که جنبش مشروطه خواهی که کل ماجرایش محدود شدن ساختار قدرت و عدالت خواهی بوده چطور میشود که بعد از صد سال در سال ۱۳۷۶ سیدمحمد خاتمی با همان شعارها مورد اقبال عمومی قرار گرفت! یعنی ماجرای این قفل شدگی ها، یک و دو و صد مورد نیست! اما طرح مساله در این زمینه نمیبینیم.
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: باید خیلی صریح و شفاف بگوییم که شاهد تشدید روندهای واگرایی در آینده خواهیم بود؛ و این برازنده جامعه ما نیست، برازنده اقتضائات زمانه ما هم نیست؛ بنابراین میخواهیم با دامن زدن به مباحث حیاتی و سرنوشت ساز ایران که به کلی و به صورت اصولی در این سند (برنامه هفتم توسعه) حذف شده اند؛ خواهش کنیم و بگوییم که با حذف کردن این مسائل حیاتی، انتظار نداشته باشید آبی برای کشور گرم شود!
فرشاد مومنی در پایان هشدار داد: صمیمانه و خاضعانه میخواهیم تا مجال هست ترمز روندهای واگرایی را بکشند تا بر اساس منطق توسعه و فلسفههای برنامه ریزی، برنامهای با کیفیت و با مشارکت اهل نظر و صاحب صلاحیت، طراحی کنیم که انشاءالله نجات پیدا کنیم. باز هم تاکید میکنم این که ما این قدر اصرار داریم، به خاطر این است که دلمان میسوزد. ظرفیتهای دانایی موجود در ایران برای برون رفت از این بحرانها کفایت میکند. ولی من نمیدانم چه دستهایی در کار است که به جای این که این کار را بکنند، انگیزه کشی میکنند! روزی یک بازی در دانشگاه راه میاندازند روزی یک ماجراجویی جدید راه میاندازند و بعد هم اسمهایی رویش میگذارند، مثل این که کسی بی هیچ مناسبتی اسم بچه اش را رستم بگذارد تا مردم از او بترسند!
استاد اقتصاد دانشگاه علاطمه طباطبایی در پایان تاکید کرد: واقعا اگر به سرمایههای انسانی موجود کشور اعتنای بایستهای شود من صمیمانه و مشفقانه و با اطمینان عرض میکنم که هنوز امکان برون رفت از دورهای باطل توسعه نیافتگی در ایران فراهم است و امیدوارم آنهایی که باید بشنوند قبل از مرگ سهراب این ندا را بشنوند.