تربیت نادرست و نداشتن الگوهای مناسب، آدمها را دچار این توهم میکند که همیشه حق با آنها است و لازم نیست هیچ چیزی را در خود تغییر دهند.
تشکر نکردن، استفاده نکردن از کلماتی مانند «لطفاً»، بد غذا خوردن یا به کار بردن کلمات زشت، نشانههای واضح نداشتن تربیت مناسب اند.
به گزارش روزیاتو، اما بی بهره بودن از ادب و تربیت صرفاً به این رفتارها محدود نمیشود.
اذعان کردن به اشتباهات خود کار سادهای نیست؛ و انجام این کار در ملأعام و در برابر دیگران دشوارتر هم هست. اما شاید برای کسانی که این کار در کودکی به آنها یاد داده شده، راحتتر باشد. تربیت نادرست و نداشتن الگوهای مناسب، آدمها را دچار این توهم میکند که همیشه حق با آنها است و لازم نیست هیچ چیزی را در خود تغییر دهند.
عادت زندگی در بی نظمی و هرج و مرج ممکن است منجر به شکل گیری یک طرز فکر خاص یا بروز برخی مشکلات روحی شود. اما زمانی که تنها محدود به فضای شخصی نباشد، تنها یک نتیجه میتوان گرفت: یک شخص به قدری خودخواه است که حتی به دیگران هم فکر نمیکند. روانشناسان معتقدند کسانی که خانهی تمیزی دارند، فرزندان باملاحظهای تربیت میکنند که وقتی بزرگ شدند به تمیزی محیط اطراف خود اهمیت میدهند.
ارزش قائل نبودن برای حمایتهای دیگران از خودو میتواند به آنها لطمه بزند. اما یک خطر دیگر هم دارد: آدمها را چنان خشمگین میکند که دست از کمک کردن به دیگران برمی دارند. پدر و مادرها باید به فرزندان خود یاد دهند که برای کار و زحمت دیگران ارزش قائل باشند و به دیگران کمک کنند.
هیچ شغل بی ارزشی وجود ندارد و به همین دلیل بی احترامی به هیچ شغلی پذیرفته نیست. در بسیاری از موارد، رفتار آدم با دیگران از خانوادهای که در آن بزرگ شده اند نشأت میگیرد.
چنین افرادی خود را به اشکال مختلفی ابراز میکنند: بعضی از آنها وقتی از مکالمهای راضی نباشند، به عمد دست به کاری میزنند که شما را برنجانند. آنها دوست دارند دیگران را از حاشیهی امن شان خارج کنند و روانشناسان توصیه میکنند از این افراد سمی دوری کنید. خودخواهی این افراد از ناتوانی شان در درک مشکلات دیگران نشأت میگیرد. کارشناسان به والدین تأکید دارند که فرزندان خود را حساس به احساسات دیگران بار آورند.
داشتن رابطه عاطفی یا دوستانه با یک شخص صرفاً به خاطر منافعی که از او نصیب تان میشود، رفتار بسیار خودخواهانهای است. این به ظاهر «دوستان» اهمیتی برای خواستههای دیگران قائل نیستند. این رفتار خود به خودی به وجود نمیآید: آدمها بر اساس الگوهای رفتاریای که والدین شان برای آن ساخته اند عمل میکنند.
روانشناسان میگویند پدر و مادرها باید الگوی فرزندان شان باشند. اگر حرف شان با عمل شان همخوانی نداشته باشد، فرزندان شان هم وقتی بزرگ شدند قوانینی که خودشان آنها را وضع کردند را رعایت نمیکنند.
برای آدمهای قوی، پذیرفته نشدن و نه شنیدن، درس زندگی است. آنها یاد میگیرند که نگاه وسیع تری به زندگی داشته باشند و در جایگاه خود تجدید نظر کنند. این رفتار منطقی عمدتاً در ارزشهای خانوادگی آنها ریشه دارد. اما افرادی که تربیت نامناسبی داشته اند، به سختی میتوانند با رد شدن کنار بیایند.
تغییر دادن این دست آدمها بسیار دشوار است. دلیل اصلی این رفتار برخی افراد، تربیت بد آنها است. آنها لوس بار آمده اند و هرچه میخواستند از پدر و مادرشان گرفته اند. به همین دلیل، در دوران بزرگسالی از هر چیزی که باعث نارضایتی شان شود یا راحتی شان را به خطر اندازد، دوری میکنند.