جشنواره فیلم میدلبورگ، ویرجینیا، جایی که تازهترین تجربه کارگردانیاش، فیلم جاماندگان (The Holdovers) به نمایش درآمد، میگوید: «گمان میکنم خیلی از آدمها – خب، شاید نه خیلی، اما برخی – در شروع کار خود چنین فیلمهایی میسازند؛ بعد به آنها فرصت داده میشود یک کار بهاصطلاح بزرگ انجام دهند و بعد دیگر هرگز به عقب برنمیگردند.»
الکساندر پین به این فکر میکند در ۲۷ سال گذشته چطور توانسته است فیلمهایی را که میخواست بسازد – کمدی-درامهای انسانی و فرهیخته که عملاً در هالیوود منقرض شدهاند.
به گزارش نماوا مگ، او در حاشیه جشنواره فیلم میدلبورگ، ویرجینیا، جایی که تازهترین تجربه کارگردانیاش، فیلم جاماندگان (The Holdovers) به نمایش درآمد، میگوید: «گمان میکنم خیلی از آدمها – خب، شاید نه خیلی، اما برخی – در شروع کار خود چنین فیلمهایی میسازند؛ بعد به آنها فرصت داده میشود یک کار بهاصطلاح بزرگ انجام دهند و بعد دیگر هرگز به عقب برنمیگردند.»
یک نسخه حرفهای از پین وجود دارد که میتوانست راه بسیار متفاوتی برود. اولین فیلم بلند سینمایی او، «همشهری راث» در ۱۹۹۶ روی پرده رفت، دههها پیشازاین که استعدادهای مستقل جوان به حالت عادی منکوب مجتمع صنعتی قصههای مصور شوند – سرنوشتی که در شرایط متفاوت امکان داشت نصیب پین شود.
او بهتندی میپرسد: «شما از کجا میدانید؟» و اضافه میکند تصمیمات خلاق و کاری او همیشه بر مبنای یک چیز بوده است: فیلمنامه. «اگر هدف من فقط پول درآوردن بودن به حرف پدر و مادرم گوش میکردم و به دانشکده حقوق میرفتم.»
پین، ۶۲ ساله، متواضع، باوقار و یادآور اصول کهن نزاکت و رفتار بزرگمنشانه است. او بیاندازه و تقریباً خودآگاه مؤدب است، اما نه این معنا که در یک مصاحبه ۴۵ دقیقهای حاضر به عقبنشینی باشد. «شما از کجا میدانید؟»، «منظورتان چیست؟»، «چطور؟». پین مکالمات را با چالشهای استادانه که شایسته شخصیت اصلی او در «جاماندگان» است – پل هانام، معلم بداخلاق یک دبیرستان پیشدانشگاهی که نقش او را پل جیاماتی شجاعانه و نیشدار بازی میکند – لبریز میکند.
داستان «جاماندگان» که اولین بار ۳۱ اوت ۲۰۲۳ در جشنواره فیلم تلیوراید روی پرده رفت و از ۲۷ اکتبر در سینماهای آمریکا اکران شد، در آکادمی خیالی بارتون در تعطیلات کریسمس سال ۱۹۷۰ اتفاق میافتد، زمانی که هانام موظف میشود از گروهی دانشآموز که به دلایل متخلف نتوانستهاند تعطیلات را در کنار خانوادههای خود بگذرانند مراقبت کند.
درنهایت تعداد آنها به یک نفر کاهش مییابد: یک دانشآموز باهوش، اما ناخشنود به نام آنگس تالی با بازی دومینیک سسا که این فیلم اولین تجربه بازیگری اوست. مری لمب (دِواین جوی راندولف)، سرآشپز مدرسه که پسرش را بهتازگی در جنگ ویتنام از دست داده، تنها فرد دیگری است که کریسمس را در آکادمی میگذراند. بهتدریج این گروه تنها و ناسازگار خانوادهای موقتی تشکیل میدهند، با تمام مشاجرهها و پیوندهایی که میتوان انتظارش را داشت.
پل جیاماتی، دومینیک سسا
تعادل سنجیده طنز و تأثر و همسویی با جزئیات رفتار انسانی و رئالیسم ظریف، «جاماندگان» را با فیلمهای قبلی پین شامل «انتخابات»، «درباره اشمیت»، «نوادگان»، «نبراسکا» و «راههای فرعی» (۲۰۰۴) – باز هم با بازی جیاماتی – در یک راستا قرار میدهد. همانطور که او در اغلب نشستهای مطبوعاتی فیلم جدیدش گفته است، «جاماندگان» نمونهای از یک فیلم دهه ۱۹۷۰ است که او در سراسر زندگی کاریاش تلاش میکرد بسازد.
کارگردان توضیح میدهد: «آن فیلمها در حافظه من نقش بستهاند، در حافظه ما نقش بستهاند، همانطور که سلیقه موسیقایی ما در اواخر نوجوانی چنان در ما حک میشود که تا آخر عمر تغییر نمیکند.»
او در عین حال دهه هفتاد میلادی را بهعنوان آخرین عصر طلایی بزرگ سینمای آمریکا دوست دارد، زمانی که بین قدیم و جدید یک معجزه اتفاق افتاد. پین ادامه میدهد: «تعهد به تولید کمدی-درامهای انسانی و فرهیخته با فیلمنامههای خوب و شخصیتهای خوب، از درون استودیوها بیرون آمد، به خیابانها رفت و به یک زبان بومی امروزیتر پا گذاشت که با آن میشد زندگی واقعی را بهطور تقریبی به تصویر کشید، اما همچنان در چارچوب فیلمهای خوشساخت، متفکرانه و دغدغهمند که نسل جدیدی از هنرمندان باعث آن شدند.»
الکساندر پین، دواین جوی راندولف
«خوشساخت»، «متفکرانه» و «دغدغهمند» تعابیری است که بهراحتی میتوان برای «انتخابات»، «نوادگان»، «درباره اشمیت» و «نبراسکا» به کار برد. پین با «جاماندگان» که فیلمنامه آن را دیوید همینگسون نوشت، عشق خود به دغدغهمند بودن را یک گام جلوتر میبرد و به بافت سمعی و بصری و خود فیلم میرساند. کار به سبک و سیاق آن زمان با لوگوهای میرامکس و فوکس فیچرز آغاز میشود و با ترانهای متناسب آن دوران به پایان میرسد. باقی فیلم یک تختهرنگ زمستانی و تا حدی خاموش همراه با موسیقی فولکلور خوشنواست که ساختههای مایک نیکولز یا هال اشبی را در حسرتبارترین حالت انسانی خود تداعی میکند.
پین به یاد میآورد: «در مقطعی به خودم گفتم: “اوه، جالب نیست فیلم را طوری جلوه بدهم که انگار در ۱۹۷۰ ساخته شده است؟ ” یادم نمیآید در چه مقطعی این فکر به ذهنم رسید، اما فکر کردم میتواند حقه بامزهای باشد.».
اما آخرین چیزی که او میخواست لاف و گزاف بود. پین میگوید: «من از خیلی فیلمهای تاریخی که میزان تاریخی بودن خود را دائم به رخ تماشاگر میکشند بیزار هستم. “به این کاغذدیواری نگاه کنید، به این ماشینها نگاه کنید، به این مدل مو نگاه کنید، به این لباسها نگاه کنید. ” مثلاً اگر فیلمی بسازند که داستانش در ۱۹۵۸ اتفاق میافتد، همهچیز باید مربوط به ۱۹۵۸ باشد. انگار قرار است از اول تا آخر فیلم این نکته یادآوری شود. درمورد “جاماندگان” میخواستم همهچیز بهقدری چرک و پیشپاافتاده به نظر برسد که انگار ما در ۱۹۷۰ یک فیلم کمهزینه ساختهایم.»
وقتی «جاماندگان» چند ماه پیش در جشنواره فیلم لندن به نمایش درآمد، پین متوجه شد رویکردش موفق بوده است. او کنار والتر مرچ، تدوینگر و طراح صدا افسانهای نشسته بود که با فرانسیس فورد کوپولا در دو فیلم «مکالمه» و «اینک آخرالزمان» کار کرد. بعد از نمایش فیلم، مرچ او را تحسین کرد و گفت: «آفرین».
پین میگوید: «بعد او گفت: “اما میدانی کدام لحظه فیلمت بیشتر از همه حال و هوای دهه ۷۰ را داشت؟ ” من گفتم: “نه، کجا؟ ” او گفت: “آنها آخر فیلم همدیگر را بغل نمیکنند، فقط دست میدهند. ” من گفتم: “ما از این هم فراتر رفتیم و حتی دست دادن آنها را در نمای نزدیک نگرفتیم. ”»
دومینیک سسا
فیلمبرداری «جاماندگان» در نیوانگلند در شمال شرقی آمریکا (سسا یک شاهکار در زمینه انتخاب بازیگر بود که از باشگاه نمایش آکادمی دیرفیلد، یکی از چند مدرسه منطقهای که بارتون از آن الهام گرفت، به کار گرفته شد)، بازتاب تعهد ادامهدار پین برای فیلمبرداری در لوکیشن و اغلب استفاده از محلیها بهعنوان بازیگران نقشهای مکمل است. هرچند او خانهای در توپانگا کانیون دارد، اما از وقتی دانشجوی سینما بود در لسآنجلس فیلم نساخته است.
پین توضیح میدهد: «من حالا سه منطقه در زندگی دارم. برای دیدن مادر ۱۰۰ سالهام به اوماها، نبراسکا میروم. به آتن، یونان سفر میکنم تا دختر شش سالهام را ببینم و اگر فرصت شود فیلم میسازم. درواقع من کارم، مادرم و دخترم را دارم.» (او دو بار ازدواج کرده و جدا شده است: ساندرا اوه، بازیگر و ماریا کونتوس که با دخترشان در یونان زندگی میکند.)
پین در اوماها بزرگ شد، جایی که پدرش یک رستوران ۲۴ ساعته را اداره میکرد (مادر او در یک کالج محلی استاد رشته زبانهای فرانسوی و اسپانیایی بود). وقتی پین در ۱۹۸۳ از استنفورد فارغالتحصیل شد (او به دلیل حضور در میدلبورگ نتوانست در چهلمین گردهمایی دانشآموختگان استنفورد شرکت کند)، برای پنج مدرسه فیلم و دانشکده روزنامهنگاری کلمبیا درخواست تحصیل داد – مورد آخر نهفقط با تعهد او به اصالت مستندوار، بلکه کنجکاوی جاری در فیلمهایش همخوانی دارد.
پین میگوید: «روزنامهنگاری کلاً با داستانهای انسانی در ارتباط است. اگر روزنامهنگار میشدم شغل رؤیایی من، رئیس نمایندگی تایمز، پست یا میامی هرالد یا چیزی شبیه به آن در بوئنوس آیرس بود. … حرفهای مانند مسئولیت آلن رایدینگ (خبرنگار نیویورک تایمز): مادرید، بوئنوس آیرس، ریو، پاریس. چه شغل مهیجی داشت.»
در عوض، او به مدرسه فیلم دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس رفت، جایی که به یاد میآورد، «آنها روحیه هنری را تشویق میکردند. ما به حضور کوپولا در آنجا افتخار میکردیم و الکس کاکس، چارلز برنت، دورز.»
دواین جوی راندولف، پل جیاماتی، دومینیک سسا
پسازآن که پین با «همشهری راث» که یک طنز نیشدار اجتماعی درباره سیاست سقط جنین با بازی لورا درن است، بهاصطلاح گُل کرد، فیلمهایی ساخت که هم منتقدان از آن استقبال کردند و هم در مواردی مانند «راههای فرعی» و «نوادگان» با موفقیت تجاری مواجه شدند. (پین برای فیلمنامههای هر دو فیلم برنده جایزه اسکار شد.)
او در ۲۰۱۷ طنز آیندهنگر «کوچکسازی» را با بازی مت دیمون بر مبنای فیلمنامهای که با جیم تیلور، همکار قدیمی خود نوشت، کارگردانی کرد. فیلم بهعنوان یک فانتزی علمی-تخیلی – درباره دنیایی که در آن مردم برای استفاده از منابع رو به کاهش باید کوچک شوند – یک تغییر مسیر آشکار برای او بود. «کوچکسازی» نهفقط در گیشه بهسختی شکست خورد، بلکه بدترین نقدها در کارنامه پین که تا آن زمان فوقالعاده تحسینشده بود، دریافت کرد.
او خاطرات درهمآمیختهای از «کوچکسازی» دارد. پین امروز میگوید: «ساختن آن کمی طاقتفرسا بود. من کار روی جلوههای بصری را دوست نداشتم. برای پرندهها خوب است، اما اگر قرار باشد آدمها را در یک ماشین فیلمبرداری کنید یا درحالیکه دور یک میز نشستهاند، خیلی سخت میشود؛ و بعد باید کلی ساعت به کنتراست ابرها فکر میکردیم. برای چه کسی مهم است؟»
او «کوچکسازی» را تابستان پیش در یک جشنواره فیلم با موضوع محیطزیست در یونان دوباره دید. پین میگوید: «همچنان به خیلی از لحظههای آن و نقشآفرینی هونگ چاو افتخار میکنم. حدود نیم ساعت یا ۴۰ دقیقه از شروع فیلم یک لحظه خیلی خوب داریم که در آن مت دیمون کوچک میشود. برای من بسیار تأثیرگذار بود. ضمن این که موسیقی خیلی خوب است… حدوداً ۸۰۰ سال دیگر وقتی همه عملاً کوچک شدهاند، از این فیلم بهعنوان یک شاهکار یاد میشود.»
پل جیاماتی
پین سالها میخواست فیلمی مانند «جاماندگان» بسازد، تا این که یکمرتبه همینگسون متن اپیزود اول یک مجموعه تلویزیونی را برای او فرستاد که داستان آن در یک مدرسه شبانهروزی روی میداد. پین به همینگسون گفت قصد ندارد آن اپیزود افتتاحیه را کارگردانی کند، اما از او خواست فیلمنامه یک پروژه بلند سینمایی با همان حال و هوا را بنویسد. اگرچه «جاماندگان» او را بار دیگر در کنار جیاماتی قرار میدهد و لحن فیلم یادآور کارهای قبلیاش است، پین آن را صرفاً تازهترین ساخته خود میداند.
او میگوید: «من دائم با پرسشهایی از این قبیل مواجه میشوم: “این بازگشت به فرم است؟ ” یا “واکنشی به “کوچکسازی” است؟ ” یا “بازگشت به یک فیلم زیبا، کوچک و انسانی است”؟ و من میگویم: “نه، این دقیقاً یک فیلم بعدی است. ” و اگر الگوی آن بیشتر شبیه همان فیلمهایی است که تا قبل از “کوچکسازی” ساختم، خب، من این جوری هستم.»
آلبرت برگر که به همراه شریک خود رون یرشا «انتخابات» و «نبراسکا» را تهیه کرد، یک نسخه اولیه «جاماندگان» را دیده بود، اما نسخه نهایی را در میدلبورگ دید. او اعتقاد دارد: «الکساندر کارگردانی است که کاملاً بر کار خود تسلط دارد. او میتواند عمق تجربه انسانی را منتقل کند و این کار را به همه اشکال انجام میدهد، از تصویر دو خواهر که روی تخت نشستهاند یا یک کتابفروشی در فضای باز و برفی یا بهنوعی در دیالوگ یک شخصیت فرعی. فیلمهای او با کمدی، رنج و ظرافت زنده هستند.»
اینها ارزشهایی هستند که سیجی مککارتی، یک کفاش سفارشی در توکیو را به فیلمهای پین کشاند، بخصوص «نوادگان» که مککارتی بهار گذشته دوباره دید و بعد به پین ایمیل زد (هر دو فارغالتحصیل دانشگاه استنفورد هستند). پین از مککارتی دعوت کرد برای دیدن فیلم جدیدش به میدلبورگ بیاید. در آنجا پین چهارزانو روی کاناپه اتاق هتل محل اقامت مککارتی نشست و یک ساعت و نیم از او درباره زندگیاش سؤال کرد. بعد مککارتی پاهای پین را اندازه گرفت تا یک جفت کفش برای او درست کند.
برای مککارتی این تجربه شبیه دیدن یکی از فیلمهای پین بود. او میگوید: «برای من حرف زدن با او و کل تجربهای که در میدلبورگ داشتم، به معنای واقعی بسیار انسانی بود. او به نظر واقعاً به تجربههای انسانی علاقه دارد – نهفقط تجربیات خودش، بلکه بهطور کلی و به لحاظ جنسیت، سن، فرهنگ و موارد دیگر – که هم در هنر او و هم در گفتوگوهایش با مردم منعکس میشود.»
پین با برخی از ناظران موافق است که اخیراً فیلمهایش – بهویژه در مقایسه با «راههای فرعی» – نرم شدهاند. «جاماندگان» لحظههایی از طنز آزاردهنده دارد، بخصوص زمانی که هانام به بیعلاقهترین شاگردانش توهین میکند، اما لحظههای عطوفت دردمند و غیر تدافعی نیز در فیلم کم نیست. پین صادقانه میگوید: «هرچه سن آدم بالاتر میرود برای احساسات ارزش بیشتری قائل میشود و از آن واکنش غیر ارادی و همراه با سوءظن به احساسات خاص دوران بلوغ فاصله میگیرد.»
توضیحات او درمورد معنای «جاماندگان» یا هر یک از فیلمهایش تنها در همین حد است. طرفداران ممکن است یک فصل مشترک آشکار را ببینند، چه فیلمهای او به سفرهای جادهای بپردازند، چه روابط پدر و پسری و چه چرخش یک آدم عبوس و ترشرو – که همه اینها در «جاماندگان» کاملاً مشهود است. بااینحال پین ترجیح میدهد سؤالات موضوعی بیپاسخ باقی بمانند.
او میگوید: «حرف زدن درمورد موضوع وظیفه من این نیست. اصلاً ممکن است اشتباه کنم. وقتی یک فیلم میسازم، من کسی هستم که بیشتر از همه میداند آن فیلم باید چه باشد. وقتی کارم تمام شود، من کسی هستم که کمتر از همه میداند آن فیلم چیست. حدوداً ۱۰ یا ۱۵ سال زمان نیاز دارم تا بگذرد و بعد آن را دوباره تماشا کنم و بگویم: “اوه، حالا میفهمم چه میگفتند. ”»