رئیس سابق فرهنگستان علوم میگوید: من وقتی گفتم فارابی مؤسس فلسفه اسلامی است، میخواهم بگویم که فارابی فلسفه را ادامه میدهد، اما مسیر را عوض میکند. یک «گشت تازهای» ایجاد میکند. آنچه برای من مهم بود، تشخیص این گشت است که این گشت چگونه رخ میدهد؟
روز گذشته (دوشنبه بیستم آذرماه) همزمان با هفته پژوهش از سه اثر رضا داوری اردکانی با عناوین «داوری در ترازوی داوری»، «برنامه فیلسوف» و «نقد و بررسی کتاب فارابی، مؤسس فلسفه اسلامی» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی رونمایی شد.
به گزارش مبلغ آنلاین، داوری اردکانی هم با حضور در این مراسم گفت: برای حضور در پژوهشگاه، احساس وظیفه میکردم تا به هر زحمتی که هست بیایم و ادای احترام کنم. من مدت کوتاهی در پژوهشگاه خدمت کردم. خدمت ناچیز! از بابت این خدمت جناب دکتر نجفی مرا مورد لطف خود قرار دادند که بیش از حد استحقاق بنده بوده است. این جلسه به معنای احترام به علم و پژوهش است. نفس احترام به علم و پژوهش نشانه دانشمند و دانشدوست بودن است. قبلاً شاهد برگزاری مراسم بزرگداشت افراد بودهایم، اما انعقاد مجلس بحث و نقد برای بزرگان از کارهایی است که سابقه نداشته و این کار با پیشنهاد و ابتکار دکتر میری و استقبال دکتر نجفی انجام شده است.
وی افزود: امسال در این پژوهشگاه لطف بزرگی به من شده است. ابتدا همایشی در نقد آرا من برگزار شد. بسیاری در این همایش از درِ همنوایی وارد شدند؛ برخی نقد کردند و بعضی بدون اینکه وارد بحثی شوند، مخالفت کردند. من از هر سه گروه متشکرم. اما گروه دیگری به شخص من پرداختند. سفارش میکنم که وقتی در کار علم هستید، به «شخص» کار نداشته باشید. «اُنظُر إلی ما قالَ و لا تَنظُر إلی مَن قال»، کلمهای از مولای بزرگ ما امام علی (ع) است. پرداختن به «شخص» کار علم نیست، اما بحث، نقد، مخالفت و استدلال کار علم است.
این چهره ماندگار فلسفه ادامه داد: در این شش ماه از سوی پژوهشگاه به من لطف زیادی شد و پس از اینکه مراسم نقدی برای بنده برگزار شد (داوری در ترازوی داوری)، چند ماه بعد مجلهای در اینجا منتشر شد به نام نقدنامه که همه مباحث آن اختصاص داشت به کتاب «فارابی، مؤسس فلسفه اسلامی» که مجموعۀ مقالات من است. پنجاه، شصت سال پیش، در دانشگاه تهران به همت بزرگان علم و فرهنگ کشور سمیناری بینالمللی در مورد فارابی برگزار شد. کسانی که به فلسفه اسلامی آشنا بودند، از هموطنان و افراد نامداری از خارج کشور، از جمله «محسن مهدی» در آن حضور داشتند. من هم یک سخنرانی ایراد کردم، با عنوان «فارابی، مؤسس فلسفه اسلامی».
این استاد فلسفه با بیان این پرسش که منظور از این مؤسسبودن چیست؟ گفت: کاش! استادانی که نقد کردند، وارد این بحث میشدند و عیب آن را میگفتند. آیا فارابی اصلاً مؤسس هست یا نیست و اگر هست، چگونه مؤسس است و این «مؤسّسبودن» چه معنایی دارد؟ مبنای من روشن است. در اینکه فارابی آرا یونانیان را آموخته و تحتتأثیر آنان بوده، تردیدی نیست. اعتراف خودش است که اگر من در عصر ارسطو بودم، در زمره بزرگترین شاگردان او بودم. این سخن تعارف نیست. هرکس در فلسفه به معنای مابعدالطبیعه اثری دارد، شاگرد افلاطون است. در این تردید نیست. نه اینکه از جای دیگر نیاموخته باشد، اما مسیر فلسفه از یونان آغاز شده است.
او ادامه داد: حکمت را با فلسفه اشتباه نکنیم. حکمت همیشه بوده است. از آغاز خلقت آدم حکمت بوده و همیشه هم خواهد بود؛ البته کموزیاد میشود. حکمت چیزی بیش از فلسفه است. حکمت تقسیم به نظر و عمل نمیشود. ما امروز حکمت نظری میگوئیم، اما فلسفه نظری را در نظر داریم؛ وگرنه حکمت نظری نداریم. حکمتْ عمل و نظرِ آمیخته است. نهجالبلاغه که میخوانیم، سراسر حکمت است؛ از بای بسمالله تا تای تمّت. من وقتی گفتم فارابی مؤسس فلسفه اسلامی است، میخواستم بگویم که فارابی فلسفه را ادامه میدهد، اما مسیر را عوض میکند. یک «گشت تازهای» ایجاد میکند. آنچه برای من مهم بود، تشخیص این گشت است که این گشت چگونه رخ میدهد.
رئیس سابق فرهنگستان علوم توضیح داد: قبل از فارابی اهل دین به فلسفه پرداخته بودند. فلسفه در اسکندریه، در شام، در انطاکیه و در خراسان و مرو مورد بحث و، چون وچرا بوده و آثار مهمی نوشته شده است؛ یعنی اینطور نبوده که از زمان ارسطو تا زمان کندی، هیچ کاری در فلسفه انجام نشده باشد. اما آنچه فارابی پیشنهاد کرده، مطلب تازهای است که امیدوارم موردبحث و نقد دوستانم قرار بگیرد. آن مطلب این است که فارابی تلقی از ماهیت را تغییر داده است. برای ارسطو، ماهیت، ماهیتِ امر موجود است. برای فارابی ماهیت تعریف دیگری دارد. ماهیت امکان است. اگر ملتفت این تحول بزرگ در مهمترین مساله فلسفه که اساس فلسفه است، نشویم، مشکل حل نمیشود. این تشخیص فارابی مبنایی شد برای گشایش راه تازه. او در این گشایش، اصل وحدت دین و فلسفه را طرح کرد. سیاست را که پیش آورد، برای نشاندادن وحدت دین و فلسفه بود. وحدت که میگویم، یعنی سیر به سوی وحدت. او که وحدت ایجاد نکرده، او طرح وحدت کرده است. این طرح آغازی شده برای تاریخ فلسفه اسلامی که دین و فلسفه بههم نزدیک میشوند یا کوشش میشود این هماهنگی و همراهی صورت بگیرد.
داوری یادآور شد: برای من مایه افتخار است که در هفته پژوهش در پژوهشگاه، در مرکزی که وظیفهاش با دانشگاه تفاوت دارد، حضور پیدا کنم. من هیچ مطلب خاصی در مورد پژوهش ندارم که بگویم! راه پژوهشگاه الحمدالله روشن و هموار است و سابقه خوبی هم دارد و کارهای درخشانی کرده و کارهای ممتازی میکند، من فقط برای این مجموعه آرزوی توفیق دارم. یک کلمه دیگر عرض میکنم و تمام! یکی از همکاران و دوستانم بهمناسبت چاپ یک مطلب بیهنگام از من! نوشته است که این ادبیات، ادبیات داوری نیست و داوری حق ندارد گله کند که به آثارش توجه نشده است و مورد بیاعتنایی بوده است. کسی که این را نوشته، تقریباً با آثار و شخصیت من آشناست. پس از خواندن این مطلب، هم متعجب شدم و هم اینکه به ایشان حق دادم. شاید لحن من طوری بوده که چنین معنی میکرد. اگر واقعاً داوری گلهای داشته که به او توجهی نشده، خیلی کافری کرده است! من هرگز چنین فکری نداشتم همانطور که گفتم در ۹۰ سالگی شرف این را پیدا میکنم که در چنین محضری سخن بگویم، بس است.
وی در پایان گفت: اگر فقط همین از لطف و احسانی که در ۵۰ سال اخیر دیدم، اصلاً حرف نمیزنم که یکی یا دوتا نیست. اگر همین کاری که در این شش ماه برای من انجام شده، انجام شده بود؛ من سر به آسمان فخر میسودم؛ بنابراین من اصلاً گلهای ندارم و گله من از کسانی است که به علم کاری ندارند و فقط به موافقت یا مخالفت با «شخص» میپردازند! ما داور نیستیم ما خدا نیستیم و حکم را به او واگذار کنیم ما در مورد اشخاص اگر وظیفه داریم، در مقام «قضا» حرف بزنیم، حرف دیگری است، اما اگر تماشاگر و ناظر هستیم، ما حق نداریم در مورد «شخص» داوری کنیم و داوری را به داور واگذار کنیم. از همه شما متشکرم، امروز روز بسیار خوبی برای من بود من توانایی این سخن گفتن را نداشتم و حضور شما مرا به وجد آورد و در خدمت شما بود که توانستم چند کلمه بگویم و امیدوارم نامرتب نگفته باشم از همه شما تشکر میکنم.