حالا تاکید میکنم با فیلمی که توانسته بالای پنجمیلیون بیننده داشته باشد باید مهربانانه برخورد کنیم و تحلیلگرانه به این موضوع نگاه کنیم که دلیل این میزان بیننده چیست؟ قطعا تحلیل فیلمهای پرفروش ما را متوجه شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعهای میکند که در حال حاضر در آن به سر میبریم. فروش این دو فیلم جای تامل دارد. اما باید بدانیم فروش این دو فیلم به معنای رونق سینمای ایران و جامعه بانشاط امروز نیست که از آن حرف میزنند. شاید اگر تحلیل و تامل کنیم برعکس متوجه جامعه مضطربی بشویم که برای فراموشی اضطرابهای اقتصادی و اجتماعی به جایی پناه برده است که فقط دو ساعت او را از این اضطرابها دور کند.
فریدون جیرانی در ایسنا نوشت: یک هفته پیش بود که رفتم سینما ملت برای دیدن فیلم «هتل». ساعتی را انتخاب کردم که سالن سینما خلوتتر باشد. تصور میکردم آن ساعت خلوتتر است و راحتتر میشود فیلم را دید. اما در سانس یک و سی دقیقه بعدازظهر هم سالن سینما پر و دور از انتظار من بود، آن هم برای فیلمی که مدت زیادی از اکران آن گذشته بود. اما بودن در این سالن پر و همراهی و همدلی مخاطب با فیلم برایم جالب بود. از همان لحظات نخستین فیلم این همراهی با خندیدن و دست زدن شروع شد و ادامه پیدا کرد تا پایان نمایش که فکر میکنم تماشاگر به یک همدلی با فیلم رسیده بود و راضی سالن سینما را ترک میکرد.
این راضی بودن را در فضای داخل و خارج از سالن میشد حس کرد. فکر نمیکنم در نوشتن همراهی و همدلی اشتباه کرده باشم. فیلمی که زمان نگارش این متن تا کنون ۲۲۰میلیارد تومان فروخته و بالای پنجمیلیون بیننده داشته، نمیتوانسته بدون همراهی و همدلی تماشاگر به این میزان فروش و بیننده رسیده باشد. درباره فیلم «فسیل» هم که با فروش بالای ۳۰۰میلیارد تومان و بیش از هفتمیلیون بیننده، بالاتر از «هتل» ایستاده همین همدلی و همراهی وجود داشته است. اما این دو فیلم با یکدیگر متفاوت هستند. «فسیل» تنه میزند به گونه کمدی سیاسی، اجتماعی و «هتل» یک کمدیرمانتیک است. کمدی سیاسیاجتماعی که لحن انتقادی به شرایط داشته باشد در سینمای ایران پس از انقلاب کم ساخته شده است که هنوز «اجارهنشینها» در صدر آن قرار دارد. البته من «مطرب» را هم با همه ممیزیهایی که به فیلم اعمال شد به عنوان یک کمدی سیاسیاجتماعی دوست دارم.
اما کمدی رمانتیک در سینمای امروز گونه پرخطری است چرا که شوخی میکند با روابط زناشویی و روابط عاشقانه قبل ازدواج و کاراکتر محوری و مرکزی این کمدیها زنان هستند؛ به همین دلیل کسی که شرایط سیاسیاجتماعی و ممیزی این سالها را بداند میتواند متوجه شود که ساختن این نوع کمدیها خیلی دشوار است. البته ممیزان در دادن پروانه نمایش به چنین فیلمهایی همیشه به این دلخوش بودند که این چالشها در طبقه متوسطه مدرن میگذرد و خانوادههای سنتی از این چالشها به دور هستند.
یک مسوول حوزه هنری زمان نمایش فیلم «صورتی» به من گفت من این روابط را متوجه نمیشوم، ولی از فیلم بدم نمیآید. اما عدهای هم هستند که همیشه نگران از بین رفتن اخلاقیات خانوادهها هستند و با دیدن این فیلمهای کمدی دادشان درمیآید که وای اخلاقیات از بین رفت، عدهای که به نظر من با نزدیکی و دوری به دولتها تعدادشان زیاد و کم میشود. در حال حاضر این عده بیشترشان به دلیل نزدیکی با دولت موجود اعتراضشان را از سینما متوجه شبکه خانگی کرده اند. شبکهای که دارد جای تلویزیون را میگیرد و همین موضوع باعث عصبانیت و اعتراض آنها شده و فریاد میزنند که اخلاقیات و خانواده در این شبکه از بین رفت.
روشنفکری هم از گذشته تا امروز با فیلمهای پرفروش مشکل داشته است که دلیل آن را باید در فضای سیاسیاجتماعیای جستوجو کرد که روشنفکری در آن نفس میکشیده است. از گذشته تا امروز روشنفکری نتوانسته در فضای نسبتا آزاد نفس بکشد و در آزادی فیلمنامه بنویسد و در آزادی فیلم بسازد. همیشه با محدودیت روبهرو بوده که در دولتهای مختلف این محدودیت از دیروز تا امروز متفاوت بوده است. من درباره «فسیل» در یک برنامه اینترنتی با حضور کارگردان و دکتر پرویز اجلالی، استاد بازنشسته جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و نویسنده کتاب «دگرگونیهای اجتماعی فیلمهای سینمایی» مفصل صحبت کردم. این صحبتها در پلتفرم زینما قابلمشاهده است. دوست داشتم بحثی شبیه فیلم «فسیل» هم درباره فیلم «هتل» با تحلیل در یک برنامه اینترنتی داشته باشم که این اتفاق شکل نگرفت.
حالا تاکید میکنم با فیلمی که توانسته بالای پنجمیلیون بیننده داشته باشد باید مهربانانه برخورد کنیم و تحلیلگرانه به این موضوع نگاه کنیم که دلیل این میزان بیننده چیست؟ قطعا تحلیل فیلمهای پرفروش ما را متوجه شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعهای میکند که در حال حاضر در آن به سر میبریم. فروش این دو فیلم جای تامل دارد. اما باید بدانیم فروش این دو فیلم به معنای رونق سینمای ایران و جامعه بانشاط امروز نیست که از آن حرف میزنند. شاید اگر تحلیل و تامل کنیم برعکس متوجه جامعه مضطربی بشویم که برای فراموشی اضطرابهای اقتصادی و اجتماعی به جایی پناه برده است که فقط دو ساعت او را از این اضطرابها دور کند.