«دولت از همان ابتدا که شکل گرفت، واقعا برای پذیرش این مسئولیت آمادگی نداشت و از قبل برنامه ریزی نکرده بود و کلا جریانات سیاسی ما کادرسازی ندارند، به این فکر نمی کنند که افرادشان را در جاهای مختلف قرار دهند، آموزش ببیند و در وزارتخانه های مختلف کار یاد بگیرند تا وقتی که فرمان به دستشان افتاد بتوانند حرکت و برنامه ریزی کنند و افرادشان با هم همسو باشد.»
سعید محمد، فرمانده پیشین قرارگاه خاتم الانبیاء، دبیر پیشین شورایعالی مناطق آزاد و کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰ میگوید؛ «به جرأت میگویم فضاسازیها علیه من در انتخابات ۱۴۰۰ بخاطر پیگیری پرونده فساد بود.»
به گزارش خبرآنلاین، نام «سعید محمد» زمانی بیشتر بر سر زبانها افتاد که از جایگاه کارشناس فنی پرونده هولدینگ یاس، یکی از بزرگترین فسادها را افشا کرد، افشاگری که گویا برای او کم هزینه هم نبوده است و حالا صریحا و با جرأت میگوید همانها که پا روی دُم شان گذاشته بود در انتخابات ۱۴۰۰ با فضاسازی علیه او زمینه ردصلاحیتش را فراهم کردند.
اصرارش بر فراجناحی بودن است و تاکید بر تحول دارد تا آنجا که میگوید موج «بانیان وضع موجود» پوست خربزهای زیر پای رئیسی بود که در نتیجه آن بسیاری از نیروهای متخصص و نخبه را حذف کرد.
«دخالت قالیباف» در ماجرای وزیر نشدنش را ۱۰۰ درصد و قطعی میداند و از روزهایی روایت میکند که در دبیری شورای عالی مناطق آزاد بسیار از سوی برخی نمایندگان آزار دید، روزهایی که مجلس با برخی تصمیماتش باعث کوچ سرمایه گذاران شد و البته فشارهایی که در نهایت منجر به برکناری اش از این سمت شد.
فرمانده پیشین قرارگاه خاتم الانبیاء و دبیر پیشین شورایعالی مناطق آزاد، تیم اقتصادی دولت را هماهنگ نمیداند و میگوید رئیسی برای پذیرش این مسئولیت آمادگی نداشت. او که تاکید دارد حاضر نیست مسئولیتی دیگر در دولتی با این نحوه مدیریت را قبول کند در پاسخ به این سوال که آیا برنامه ریزی برای انتخابات ۱۴۰۴ را آغاز کرده است گفت «فعلا برنامهای برای انتخابات ۱۴۰۴ ندارم.»
مشروح گفتگو با سعید محمد، دبیر پیشین شورای عالی مناطق آزاد را بخوانید؛
آقای سعید محمد! بعد از فاصله گرفتن شما از دولت، دورهای کم خبر و آرامی از شما داشتیم، اما اخیرا برخی توییتها و اظهارات شما که کم و بیش رنگ و بوی انتقادی هم دارند، گمانهزنیهایی ایجاد کردهاست که آقای سعید محمد بعد از یک ریکاوریِ سیاسی در حال استارت زدن یک برنامه ریزی سیاسی جدید است، مثلا کاندیداتوری در انتخابات ۱۴۰۴، پاسخ شما به این گمانه زنیها چیست؟
من بعد از اینکه از دولت جدا شدم، احساس نیاز نمیکردم که ورودی به فضای سیاسی داشته باشم، همیشه خودم را سرباز مردم و انقلاب میدانم و هرجا احساس کنم نیاز است حضور داشته باشم سعی میکنم ورود کنم، مردم هم به من لطف داشتند و همانطور که شاهد بودید درسال ۱۴۰۰ وقتی به عرصه انتخابات وارد شدم علیرغم این که اولین بار بود که به عرصه سیاسی ورود پیدا میکردم، اما اقبال خوبی صورت گرفت، من برای اینکه این دین را ادا کنم هر کجا احساس نیاز باشد سعی میکنم ورود پیدا کنم.
قدرتطلب هم نیستم و هدف خاصی را دنبال نمیکنم، اما حقیقتش حالا که به انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک میشویم، با برآوردی که من از صفبندی و جناحبندیهای سیاسی داشتهام متوجه شدم که مجددا همان حرفهای قدیمی بدون آسیبشناسی و بدون بررسی عدم موفقیت جریانات سیاسی در کشور در حال تکرار است.
کسانیکه امروز برای مجلس شورای اسلامی در حال علم بلند کردن هستند همان کسانیاند که بارها و بارها در بوته آزمایش و درمقابل مردم قرار گرفتهاند و مردم خروجی کارهایشان را دیدهاند که عملا چیزی غیر از ناکارآمدی نبوده و نباید دوباره مردم در چاه مجددی بیفتند.
همانطور که عرض کردم، چون هدفم سربازیِ مردم است، مجددا ورود پیدا کردم، اما نه برای خودم، چون من اصلا کاندید نیستم و ثبتنام هم نکردهام، اما میخواهم تا آنجا که قدرت تشخیص خودم است به گونهای مردم را آگاه کنم تا درست انتخاب کنند.
در بیانات رهبری هم دیدیم که ایشان چندین بار تاکید کردند و گفتند «راه تحول در کشوراز همین انتخابات خصوصا مجلس شورای اسلامی است» مجلس امروز درشرایط کشورما بسیار اثرگذار است به این دلیل که هرچند میگوییم قوا مستقلاند، اما عملا اینطور نیست؛ یعنی مجلس در دولت دخالت صریحی میکند و گاهی هم میبینیم که دولتها هم در نحوه انتخابات مجلس دخالت میکنند که این هم مذموم است و دخالت قوا در کار یکدیگر است.
همه شعار میدهند که نباید دخالتی در کار قوا صورت گیرد، اما متاسفانه میبینیم که این اتفاق رخ میدهد و مربوط به یک دولت خاص یا مجلس خاص نیست و تقریبا در همه ادوار چنین اتفاقی رخ دادهاست پس مردم باید درست انتخاب کنند و نباید فقط به این لیستها بسنده کنند و بگویند گروهی آمده و شعاری و لیستی هم داده است.
درحال حاضر کشورما پر از شعارهای بیعمل است، کشور دچار شعارزدگی شده به همین دلیل وقتی نگاه میکنیم میبینیم که تاحدود زیادی مردم و خصوصا جوانان ناامیدند این است که آنها فقط شعار شنیدهاند، اما عملی ندیدهاند، ما باید سعی کنیم شعاری بدهیم که مبتی بر مطالعه است و بتوانیم به آن عمل کنیم. ضمن اینکه باید نخبگان را انتخاب کنیم.
به نظرمن راهکار این است که نخبگان انتخاب شوند و پاسخ صریح من به سوال شما این است که من امروز برای آگاهسازی مردم برای انتخاب درست احساس نیاز کردم. همه احساس نیاز میکنیم که مشارکت حداکثری اتفاق بیفتد و همان تحولی که مدنظر رهبری است محقق شود، حالا یک عده نامش را اصلاح میگذارند و مقام معظم رهبری هم از آن با عنوان «تحول» یاد کردند، با این وضعیت کشور عملا مشکلات زیادی سر راه مردم است که باید برداشته شوند و نیاز به اصلاح و تحول وجود دارد وهمه اذعان دارند که تنها راهش ورود نخبگان است نه لیستهای رنگارنگی که ارائه میشود و حرف و عملشان با هم متفاوت است.
در صحبت هایتان برخی کلیدواژهها را مطرح کردید، «حرفهای تکراری»، «بحث تحول»، «عملکرد مجلس». من از حرف شما این برداشت را دارم که مجلس یازدهم نتوانسته نیازهای شما را به عنوان یک شهروند هم برآورده کند و این مسئولیت آگاه سازی که برای خودتان تعریف کردید در راستای این نارضایتی شما نیز هست؟
بله دقیقا. اگر بخواهم مجلس یازدهم را در یک جمله تشریح کنم باید بگویم مجلسی بود که تعهدش بیشتر از تخصصش بود، انسانهای شریفی بودند، زحمات زیادی کشیدند و من از همینجا ازآنها تشکر میکنم و به آنها بابت زحماتی که کشیدند خسته نباشید میگویم، ولی نواقصی هم داشت که باید آسیبشناسی شود و ببینیم که مشکلات چه بود، چون عملا نتوانستند در جهت حل مشکلات اساسی کشور گامی بردارند.
یکی از دلایل اصلی این موضوع عدم تخصص و عدم آرایش صحیح وکلای ملت در کمیسیونهای تخصصی بود. مثلا چه معنایی دارد در کمیسیونی که قرار است در آن بحث اقتصادی شود ۴۳-۴۴ نفر عضو داشته باشد، اما فقط چند نفرشان اقتصاد دان باشند و بقیه با رشتههای غیرمرتبط باشند این نشان میدهد که کمسیون خروجی نخواهد داشت یا اگر داشته باشد متناسب با مسائل روز کشور نخواهد بود.
مغز متفکر مجلس پژوهشگاه مجلس است، اما دیدید که پژوهشگاه را بهسان یک مجموعه عادی دیدند و نفراتی که در آنجا انتصاب کردند و کسانیکه آنجا تولید فکر میکردند، عملا از مشکلات جدی مردم خیلی دور بودند، اگر پژوهشگاه مجلس نتواند خوب کار کند قطعا کمیسیونها نمیتوانند خوب کار کنند.
من فکر میکنم در تیم مدیریتی مجلس هم یک نگاه اشتباه وجود داشت و با مدیریت یک مجموعه صرفا اداری اشتباه فرض شده بود.
نباید اینطور باشد که من رفیقم را فلان جا بگذارم بلکه باید بگردم و برترین فرزندان کشور را به لحاظ تخصص و تجربه در این جایگاهها قرار دهم. اگر بخواهم نمونهای عرض کنم باید بگویم یک سال در مناطق آزاد مسئولیت داشتم، آنجا براساس مشوقات و معافیتها میتواند سرمایه جذب کند که معافیت مالیاتی یکی از آنهاست، اما مجلس به اصطلاح پایش را روی گردن سرمایه گذارانی که در مناطق آزاد بودند، گذاشت و مالیات را در آنجا تشدید کرد و مالیات ارزش افزوده را هم برقرار کرد و تاجایی فشار آوردند که ما تابع شدیم، اما در کنار ما کشورهای ترکیه، امارات، قطر و عمان با معافیتهای مالیاتی بسیار بالا، سالانه از ایران سرمایه فراوانی را جذب میکنند و هر سال سرمایهگذاران ایرانی زیادی به دلیل معافیت مالیاتی و گمرکی به این مناطق کوچ میکنند.
مجلس با این کار اشتباه سرمایهگذاران را کوچ داد و دوم اینکه وقتی میخواست لایحه را به قانون تبدیل کند در متن به گونهای اشتباه درج و تنظیم شد و زمانی که به ادارات مالیاتی ابلاغ شد همه گیج شده بودند و متاسفانه بر روی برخی اقلام دوبار مالیات ارزش افزوده اخذ میشد؛ یعنی جایی که نباید مالیات دهند دوباراخذ میشد، شاید من خودم ۶-۷ ماه دویدم که این وضعیت را درست کنم، اما نتوانستم، چون این سنگی است که وقتی در چاه انداخته شود ۱۰ نفرهم نمیتوانند آن را بیرون بکشند.
این مورد را بهعنوان مثال عرض کردم، اما میخواهم بگویم که مجلس باید مسائل و مشکلات را دقیق شناسایی کند و به اولویتها بپردازد و وقتی به اولویتها پرداخت راهکارهای درست و مبتنی بر تجربیات افراد مجرب و کار شبانه روزی پژوهشگاه بدهد تا بتواند راهکارهای اجرایی ارائه کند بعد از آن دیگر به عهده دولت است که بتواند اجرا کند یا نه، اما مجلس حداقل باید این کار را درست انجام دهد.
من فکر میکنم ۴ سال کافی است برای اینکه مشکلات اصلی کشور شناسایی شوند وبرایشان راهکار داده شود، ولی متاسفانه علی رغم اینکه دوستان زحمت زیادی کشیدند این اتفاق در مجلس یازدهم نیفتاد، اما این زحمات تا زمانیکه منجر به خروجی نشود بیثمر است.
امروز مشکل مردم مشکل اقتصاد است، اما دیدیم که درباره موضوعات زیادی در مجلس بحث شد و وقت گذاشته شد، اما روی موضوعات اصلی و معیشت مردم خیلی کم وقت گذاشتند و همکاری و تعاون لازم بین مجلس و دولت در حل این مشکلات بهوجود نیامد؛ بعضا هم به زورآزمایی تبدیل شد و خروجی خاصی اخذ نشد. این موضوعی است که فکر میکنم باید نخبگان ورود پیدا کنند، شفافیت در مجلس اتفاق بیفتد تا انشاالله مجلس خوبی که منجر به تحول شود، داشته باشیم.
از ناحیه مجلس بسیار اذیت شدم
یکی از اشکالاتی که به مجلس یازدهم گرفته میشود همراهی زیادش با دولت است تا آنجا که گاهی منافع مردم بخاطر دولت کنار گذاشته میشود، جالب است که شما از عدم همراهی مجلس با شورایعالی مناطق آزاد حرف زدید، فکر میکنید این عدم همراهی صرفا تصمیم اشتباه بود یا بودن شخص آقای سعید محمد در جایگاه دبیری این شورا عامل این مخالفتها بود؟
البته خود من از ناحیه مجلس، البته نه همه دوستان، اما مشخصا از سوی برخی افراد، بسیار اذیت شدم و بحث منافع ملی اصلا دیده نشد. چیزی که من پیگیری میکردم به نفع مناطق بود، اما اینطور برداشت میشد که سعید محمد در حال پیگیری است درحالیکه من نفع شخصی نداشتم، اما پیگیری میکردم، چون میخواستم وضعیت مناطق سامان بگیرد، ولی به هر دلیل این اتفاق نمیافتاد.
یعنی کمیسیونها همراهی نمیکردند؟
بله فراکسیون مناطق آزاد و کمیسیونهایی که با کار ما مرتبط بودند همراهی نمی کردند و حتی از نمایندگانی که در مناطق مستقر بودند آزارهایی دیدیم البته نه همه آنها، خیلی انسانهای شریفی در مناطق حضور داشتند که بسیار به ما کمک میکردند، اما افرادی هم بودند که فقط دغدغه شان این بود که چه فردی رییس، معاون و حتی دفتردار مناطق شود و در این حد ورود میکردند، چون مناطق آزاد یک مرکز اقتصادی است و برخی نمایندگان علاقهمندند که در این انتصابات دخالت کنند، و ما این دخالت را به عینه دیدیم.
معتقدم که هر چه زودتر بتوانیم تحریمها را برداریم ولو یک روز به شدت به نفع کشور و اقتصاد کشور است. حذف تحریمها برای حذف این فسادها و رانتهایی که اتفاق افتاده خیلی موثر است. منتهی اگر بخواهیم با تحریمها ادامه دهیم به نظر من باید به سمت راهکارهایی برویم که جلو خیلی از این مسائل و آسیبها را بگیریم.
علیرغم اینکه مقام معظم رهبری بارها تاکید کردند که در انتصابات دخالت نکنید، چون شما وظیفه نظارتی دارید و اگر دخالت کنید دیگر نمیتوانید نظارت داشته باشید، اما ما این دخالتها را عینا دیدیم در صورتی که باید اجازه دهند دولت دستش باز باشد و کار کند و آنها به نظارت بپردازند. یک نمونه بارز دخالتی که اول صحبتم عنوان کردم که دخالت دولت در کار مجلس یا دخالت مجلس در کار دولت بود را در همین مناطق آزاد تجربه کردیم.
واکنش شما به این دخالتها چه بود؟
من محکم ایستادم، من تا جایی که توانستم ایستادم وهرگونه فشاری آوردند حتی یکی از سفارشهایشان را روی کار نیاوردم، البته اگر نیروی شریف، سالم و کارآمدی را معرفی میکردند در گزینههایمان میگذاشتیم و با دیگر گزینه هایمان قیاس میکردیم و شایستهسالاری صورت میگرفت، اما زمانی میدیدیم که فردی که معرفی میکنند جنبه دیگری دارد و مثلا میخواهند در آینده استفادهای کنند، محکم میایستادیم و این ایستادگی منجر میشد به سوالاتی که در مجلس مطرح میشد و مارا به مجلس میکشاندند که خیلی هم محلی از اعراب نداشتند وبرای ایجاد فشار بود.
این موضوع متاسفانه در جاهای دیگر دولت هم وجود دارد، فقط موضوع مناطق نبود و عرض میکنم هرجا که جنبه اقتصادی داشته باشد وجود دارد حتی برخی نمایندگان تا مدیران رده پایین در مناطق مثل مسئول آموزش و پرورش منطقه هم دخالت میکردند و اینطور نبود که فقط در کار خود رییس منطقه و معاونینش دخالت کنند، حتی تا خیلی جزئیات بیشتری اعم از مدیرکلها و ... هم دخالت میکردند و این کار اشتباهی است و ما هم مقابل آن ایستادیم.
من اعتقاد دارم که اگر ما بخواهیم دربرابر این مسائل کوتاه بیاییم تداخل مدیریتی اتفاق میافتد و در نهایت هم نمیتوانید با کسی برخورد کنید و چیزی بخواهید، چون به هرکسی بگوییم میگوید مجبور بودم. من در حیطه اختیارات خود محکم ایستادم.
به نظر من سیاستزدگی مملکت را دچار چنین مشکلاتی کرده است، چون همه چیز با عینک سیاسی نگاه میشود. شعار میدهیم و میگوییم به دنبال شایستهسالاری هستیم، اما واقعیت این است که منفعتطلبی جای شایستهسالاری را گرفته و نگاه میکنیم کسی که میخواهد روی کار بیاید چه رابطهای با من دارد آیا حرفم را گوش میکند یا نه؟
از ابتدا هم عرض کردم خیلی روی جریانات سیاسی حساب نمیکنم در حال حاضر جریان سیاسی بیشتر منفعتطلبانه رفتار میکنند و افراد در درون جریانات سیاسی به دنبال نفع شخصی خودشان هستند و حتی خیلی جاها میبینیم که از نفع گروهی سرباز میزنند و به دنبال نفع شخصی هستند این منفعتطلبی چه در اشخاص و چه در جریانات، آسیبزننده است و خروجیاش منجر به ظهور چنین صحنههایی میشود که بعضی جریانات میخواهند افراد مدنظر خود را چینش کنند.
مشخصا آقای قالیباف به حضور شما در شورای عالی ورودی داشتند؟ شما احساس میکردید که فشاری از جانب ایشان بوده است؟
حالا اگر اجازه دهید من از اشخاص چیزی نگویم و کلی صحبت کنم، اما همانطور که عرض کردم فشارهای زیادی وجود داشت و ممکن است مشکل فردی با دیگری روی کار اثر بگذارد. کار برای مردم است و مختص به اشخاص نیست و بهنظرم باید منافع ملی در صدر کارهای دولتیها و مجلسی باشد و اگر منفعت ملی در موضوعی وجود دارد همه باید کمک کنند، انجام شود واگر منفعت ملی در کاری وجود ندارد همه باید کمک کنند از آن جلوگیری شود.
به نظر من اینکه من با شخصی مشکل دارم اثرش را در کارم نشان دهم، خیانت به کشور است و من خود را اینطور تنظیم کردهام.
ایستادگی کردم و هزینهاش، حذف شدنم بود
بله، حذف شدیم. هزینهاش حذف شدن بود. من نمیخواستم این مصاحبه به مناطق آزاد برسد، اما من یک سال آنجا مدیر بودم و تنها سالی بود که بعد از ۳۰ سال عمر مناطق آزاد، تراز تجاری مناطق آزاد مثبت شد. صادراتمان بیش از وارداتمان بود و در آن یک سال ۱۰۳هزار میلیارد تومان از املاک مناطق آزاد که به صورت غیرقانونی واگذار شده بود را ما از طریق دستگاه قضایی پیگیری کردیم که جا دارد من از همکاری جناب آقای اژهای تشکر کنم که با وجود قوانین خاص مناطق آزاد دستور ویژه دادند و پیگیری و کمک کردند تا ما ۱۰۳هزارمیلیارد تومان از املاک مناطق آزاد را با رای قطعی دادگاه به سبد بیتالمال برگرداندیم.
آن سال بودجه عمرانی کشور ۱۳۰ -۱۴۰ هزار میلیارد تومان بود و سه چهارم آن بودجه فقط در یک منطقه آزاد با پیگیریهای انجام شده به سبد بیتالمال برگشت و این موضوع نشان میدهد اگر در همهجای کشور علاوه بر همه فشارها و ناملایماتی که وجود دارد پیگیریهای درست انجام شود ثروت و پول زیادی داریم که باید به مردم برمیگردانیم، باید برنامه ریزی کنیم تا این پولها را برای مردم صرف کنیم و برای آنها کارکنیم.
ما این کار را در مناطق آزاد انجام دادیم و منجر به حذفمان شد که من وارد جزئیاتش نمیشوم، اما اگر زمانی دستگاههای امنیتی و قضایی علاوه بر دیتا و اطلاعاتی که من در اختیارشان گذاشتم موارد بیشتری را بخواهند، آماده همکاری هستم.
آقای محمد! فکر نمیکنید اینکه طیف سیاسی خاصی پشت شما نبودند و تکیه گاه حزبی و تشکیلاتی پشت شما نبود چه در دوران کاندیداتوری در انتخابات چه دوران حضورتان در مناطق آزاد، شما را در مقابل این فشارهای سیاسی بدون پشتوانه کرد؟ این خلاء را خودتان حس نکردید؟
بله این خلاء بود و علتش هم این بود که من از ابتدا اعلام کردم من فراجناحی هستم و اعتقادم این بود که اگر کسی کار خوبی انجام میدهد از هر جناح و دارودستهای باشد باید تقویت شود اگر کسی هم کار بدی انجام میدهد از هر جناحی باشد باید با او برخورد شود و این مدل کاری من بود و این کار را هم انجام دادم.
ما مدارکی داریم و اشخاصی هستند که حاضرند دخالت قالیباف در ماجرای معرفی من به عنوان وزیر راه را علنا مطرح کنند. این اتفاق ۱۰۰ درصد رخ داده بود و برخی از عزیزان مجلس که آن زمان جزو هیئت رییسه بودند این را به من گفتند که در این موضوع دخالت شده است و از همه مهمتر خودِ آقای رییسی بود که در مجلس اعلام کرد که نظرم فردی دیگر بود، ولی فشار آوردند و نظرم را تغیر دادند.
اوایل برخی میگفتند من اصولگرا هستم، اما دیدند که در طیف اصولگرایی پیگیر پروندههای فساد شدم و آنها را برملا کردم و برخورد کردم و از طرفی افرادی را که احساس کردم توانمند هستند از هر گروه و حزبی که بودند حفظ کردم.
خیلیها به من انتقاد میکردند که چرا با فلان شخص کار میکنم و موجی باعنوان بانیان وضع موجود ایجاد شد و شاید بتوان گفت این پوست خربزهای بود که زیر پای دولت سیزدهم انداخته شد. چون طیف زیادی از نیروهای خوب و مدیران خوب را از دست داد من اعتقاد دارم اگر کسی چهارچوب کلی نظام و ولایت فقیه را قبول دارد و عاشق کشورش است و میخواهد برای ایران کار کند باید از او استفاده شود و اینکه او را به جریانات بچسبانیم موجب تضعیف سیستم مدیریتی کشورمیشود.
کمااینکه حالا هم این اتفاق افتاده درحالیکه برای افراد هزینه شده است و سالها کار یاد گرفتهاند، سالها مدیریت کرده اند و وقتی این افراد حذف میشود، حذف این افراد گل به خودی است و نتیجهاش این میشود که مردم احساس ناکارآمدی میکنند و میبینند که مدیران بالایسرشان حتی الفبای کار را هم بلد نیستند. ما در این مدل مدیریت کردیم و آن خلایی که شما میگویید وجود داشت و به دلیل همین رفتار فراجناحی هیچ حزب خاصی پشت سرم نبود.
اول از همه مجموعههایی برای زدن من اقدام کردند که من اصلا فکرش را هم نمیکردم، ولی همانها شروع به زدن و تخریب من کردند، در هرصورت من محکم ایستادم، چون اعتقاد دارم که یا نباید آمد یا اگر میآییم باید نحوه تفکر را حفظ کند و نباید جلوی جریانات سیاسی صرف اینکه قدرتمند هستند، قدمت دارند، ساختار و افراد زیاد و رسانه دارند سر تعظیم فرود آورد. باید در مقابل چیزی که اشتباه است و میدانیم اشتباه است بایستیم من از همینجا هم ضربه خوردم، اما ایرادی ندارد قضاوتش با مردم است و سعی میکنم بیشتر مردمداری کنم تاحزب داری.
احساس میکنید خودتان هم در روند حذف نخبهها و پیش نگرفتن روند شایستهسالاری قربانی شدید؟
خیر، من احساس میکنم یک واهمهای بعد از ورود من رخ داد. یعنی زمان ورود من واهمهای اتفاق افتاد وعدهای احساس کردند جای آنها قرار است تنگ شود یا میگفتند این فرد کیست؟ قرار است جریان جدیدی وارد شود؟
یادم هست برخی دوستان بدسلیقه برای تخریب من به شورای نگهبان گفته بودند این احمدی نژاد دوم است و برخی اسامی و القابی را هم به من نسبت داده بودند و دیگران را از اینکه من ممکن است چه کسی باشم و دنبال چه باشم میترساندند.
من در حقیقت دنبال این هستم که وضع اصلاح شود و دنبال قدرت و میز و صندلی نیستم و همه هم دیدهاند بهراحتی همه آنها رها میکنم. من معتقدم درحال حاضر کشور مشکل مدیریتی دارد و شاید ما متخصصین زیادی هم در کشور داشته باشیم، اما با این وجود گیر مدیریتی داریم. من میخواستم مدیرانی که شایسته هستند و میتوانند این بار را بلند کنند روی کار بیایند تا کارآمدی نظام در همهجا هم مجلس و هم دولت اثبات شود.
سال ۹۹ زمزمه کاندیداتوری شما مطرح شد، قطعی شد و شما کاندیدا شدید، حتی خاطرم هست که از شما به عنوان رییسجمهور جوان حزباللهی نام برده میشد، اما ردصلاحیت شدید، به سمت حمایت از آقای رییسی رفتید، ورودتان به دولت که البته تصور میشد در قامت وزیر باشد، اما به دبیری مناطق آزاد رفتید و. اینها یک سری پازلها بود که طی این دو سه سال اخیر در زندگی شما کنار هم چیده شد و مسیری بود که طی کردید که خود را از یک چهره نظامی به یک چهره سیاسی تبدیل کنید، الان که آن مسیر را مرور میکنید فکر میکنید خلاءهایی وجود داشت که باید پر شود برای اینکه شما از آن چهره نظامی بگیرید و برای مردم یک چهره سیاسی تعریف شوید؟ من باز هم این سوال را رو به آینده میپرسم، چون همچنان فکر میکنم شما برنامه ریزی برای ۱۴۰۴ دارید؟
من دقیقا برای هر اقدامی که انجام دادم خودم را در کنار گذاشتم و بعد تصمیم گرفتم. در ابتدا با خودم گفتم دراین شرایط چه وظیفهای دارم که باید به آن عمل کنم؟ شما دیدید که اقبال خوبی از سمت جوانان از من شد و به قدری وسیع شد که یکی از اتهامات مخالفین به من این بود که هزینه زیادی در فضای مجازی کردهام در صورتیکه ما یک ریال هزینه نکرده بودیم.
جوانان دلی پای کار آمدند و زحمات زیادی کشیدند، اتفاقا خیلی هم مورد اذیت و آزار قرار گرفتند و ما کسانی را داشتیم که برای تبلیغات من در فضای مجازی کار میکردند و عده ای از افراد خاص با ایجاد فضای رعب و وحشت ایجاد کردند یا حتی برخی از اینها را بازداشت کردند که دور و بر من را خالی کنند، مثلا در همان شبهای آخر نزدیک به ثبت نام حدود ۳۰۰ پیج اینستاگرام که بچهها خودشان دلی درست کرده بودند را زدند، ما ابتدا فکر کردیم از خارج کشور بوده، اما بعد متوجه شدیم از داخل کشور اینها را زدند.
یعنی چه کسانی؟ چه طیفهایی؟
نمیخواهم وارد این موضوع شوم، اما موضوع دیگری که وجود داشت این بود که وحشتی درباره من به راه انداخته بودند درحالیکه من فقط از روی وظیفه آمده بودم، چون آن زمان بحث بیانیه گام دوم انقلاب مطرح شده بود، و از سوی رهبری بحث دولت جوان انقلابی مطرح شده بود، احساس کردم و دیدم مصداقی وجود ندارد، بنابراین احساس کردم باید به این فضا ورود کنم، اما دیگر افراد بر خلاف نظرات مقام معظم رهبری برخورد کردند که هیچ اشکالی هم ندارد من وظیفه خود را عمل کردم و از اتفاقاتی که افتاد ناراحت نیستم.
شاید بعد از آن هم هر کسی نمیرفت که از دولت آقای رییسی حمایت کند، چون رقیب بودیم، اما من احساس کردم دولتی میتواند کار کند که پشتوانه و رای بالای مردمی داشته باشد. اکثر طرفداران ما میگفتند ما رای نمیدهیم به همین دلیل من مجددا سعی کردم فضا را احیا کنم و جوانان را پای صندوق رای بکشانم. بعد هم خودم را در طبق اخلاص قرار دادم و به آقای رییسی گفتم که هر کار و کمکی از من بر بیاید آماده هستم. من جای خاصی مد نظرم نبود که بگویم الزاما باید وزیر شوم یا سمتی دیگری بخواهم، البته در همان مقطع هم مخالفتهایی با من شد و دیدید که ایشان در مجلس عنوان کرد «برای وزارت راه و شهرسازی فرد دیگری مد نظرم بود، اما مجلس نفراتی به من معرفی کردند و کس دیگری را گذاشتند.»
پس منظور اقای رئیسی شخص شما بود؟
بله.
رایزنی هم با شما شده بود؟
بله رایزنی شده بود، ولی فشار آوردند و همان کسانیکه قبلا ما درجریانات فساد در مقابلشان ایستاده بودیم فشار آوردند و خوش ندارند ما باشیم و من هرجا که بخواهم ورود کنم آنها سعی میکنند که جلوگیری خواهند کرد.
میخواهم بگویم در حمایت از آقای رییسی هم مبنی بر وظیفه، آن کار را انجام دادم که مشارکت بالا برود، چون رییس جمهور هر کسی میخواهد باشد باید بتواند کارهای بزرگ انجام دهد، چون کشور نیاز به تصمیمات بزرگ دارد واگر رییس جمهوری با رای کم روی کار بیاید شاید عملا نتواند کارهای بزرگ را انجام دهد.
از نمایندگانی که در مناطق آزاد مستقر بودند آزارهایی دیدیم البته نه همه آنها، خیلی انسانهای شریفی در مناطق حضور داشتند که بسیار به ما کمک میکردند، اما افرادی هم بودند که فقط دغدغه شان این بود که چه فردی رییس، معاون و حتی دفتردار مناطق شود و در این حد ورود میکردند، چون مناطق آزاد یک مرکز اقتصادی است و برخی نمایندگان علاقهمندند که در این انتصابات دخالت کنند، و ما این دخالت را به عینه دیدیم. من هم تا جایی که توانستم محکم ایستادم وهرگونه فشاری آوردند حتی یکی از سفارشهایشان را روی کار نیاوردم.
ذیرش مسئولیت مناطق آزاد هم در همین رِنج بود و واقعا براساس احساس وظیفه انجامش دادم و شاید اگر کسی دیگر بود اصلا این مسئولیت را نمیپذیرفت، اما به من که مراجعه شد گفتند که برای این کار نیازی به نظر مجلس نیست البته در مجلس همه با من موافق بودند و مشکلی نداشتند، ولی گفتند اینجا دیگر از کارم جلوگیری نمیشود ومن پذیرفتم، اما آنجا هم فشارهای زیادی را تحمل کردم.
به وزیر اقتصاد فشار آوردند که شما را برکنار کنند؟
بله، به وزیر اقتصاد فشارمیآوردند و وزیر اقتصاد هم نمیخواست با مجلس و مدیران اصلی مجلس درگیر شود و این اتفاقات رخ داد.
۱۰۰ درصد قالیباف در ماجرای حضورم در وزارت راه دخالت کرد و به رئیسی فشار آورد
اتفاقا آقای پیرهادی بعد از آن مصاحبه با من تماس گرفت و گفت چنین حرفی زده است، اما من در جواب آقای پیرهادی گفتم شما اشتباه گفتهاید، ما مدارکی داریم واشخاصی هستند که حاضرند این موضوع را علنا مطرح کنند و به آنها این موضوع عنوان شده است.
به آقای پیرهادی گفتم شما از چه منبعی این حرف را زدهاید، شما که اصلا در ماجرا نبودید گفت من از خودِ ایشان (قالیباف) پرسیدهام و گفتن دخالتی نداشتم. من هم گفتم خب این درست نیست که از خودِ آن فرد بپرسید، معلوم است که هرکسی یک طرفه به قاضی برود راضی برمیگردد.
این اتفاق ۱۰۰ درصد رخ داده بود و برخی از عزیزان مجلس که آن زمان جزو هیئت رییسه بودند این را به من گفتند که در این موضوع دخالت شده است و از همه مهمتر خودِ آقای رییسی بود که در مجلس اعلام کرد که نظرم فردی دیگر بود، ولی فشار آوردند و نظرم را تغیر دادند.
البته آن موضوع خیلی اهمیتی ندارد وعرض کردم ما هرجا باشیم سربازیم و وظیفه مان را انجام میدهیم و برای کسانی که در آن پست خطیر قرار گرفتهاند دعا هم میکنیم، چون امروز همه باید خدمت کنند باید توجه مان به این باشد که مشکلات مردم حل شود و اشخاص واقعا اهمیتی ندارند، بنده مهم نیستم و دیگران هم مهم نیستند فقط باید کنترل شود بهترین شخص در پستهای خطیر قرارگیرد و کسانی هم باشند که بتوانند باهم کار کنند.
من این موضوع را از همان روزهای اول که آقای رییسی رای آورده بود مطرح کردم، گفتم آقای رئیسی دقت کنید وزارت خانهها مثل جزایرند شما وزیر را که رها کردید رفت پشت میز نشست او دیگر در یک جزیرهای قرار گرفته و بیشتر سعی میکند منافع وزارتخانه خودش را تامین کند و خیلی جاها میبینیم که منافع یک وزارت خانه با منافع کلی دولت مغایر است، اما آنها دست و پا میزنند که خود را حفظ کنند پس این جزایر باهم دوخت و دوز شوند، مخصوصا در حوزه اقتصاد.
اگر در حوزه اقتصاد اگر معاون محترم اول، وزیر اقتصاد، رییس بانک مرکزی، وزارت صمت، وزیر جهاد کشاورزی، وزیر نفت و وزیر راه و شهرسازی به نظرم بر اساس شعارهایی که آقای رییسی داده بود حلقه اصلی هستند که باید با هم کاملا فهم مشترک از اقتصاد داشته باشند و اگر اینها بخواهند هر کدام جزیرهای کار کنند، کار پیش نمیرود.
مثلا وزیر مسکن بخواهد مسکن بسازد، بگوید وام بدهید، وزیر اقتصاد بخواهد کنترل تورم انجام دهد بگوید وام نمیدهم، خب این وسط چه کسی باید ورود کند؟ وچه کسی باید اینها را جمع کنم به همین دلیل من از همان ابتدا به آقای رییسی عرض کردم این افراد باید با هم هماهنگ باشند و اگر چنین نباشد شما نمیتوانید در دولت کاری از پیش ببرید، ولی متاسفانه این اتفاق افتاد و عدم هماهنگی را از روز اول دیدیم.
چرا؟ چون بعضا افراد از جاهای مختلف سفارش شده اند و انتخاب دقیق اتفاق نیفتاد و افرادی که کنار هم قرار گرفتند نتوانستد با هم هم افزایی ایجاد کنند ومدتها با یکدیگر آزمون و خطا داشتند و بعضا هر کدام از جایی به آقای رییسی معرفی شده بودند و اگر خودِ آقای رییسی بود شاید انتخاب نمیکرد، اما معرفی شده بودند و ایشان هم انتخاب کرد عملا آن خروجی مد نظر گرفته نشد. یعنی گروه نوازندگی کنار هم قرار گرفتند، ولی ساز ناهمگونی زده شد و خروجی گرفته نشد.
آقای محمد! با همه این توصیفاتی که داشتید و با توجه به اینکه آقای رییسی ۲ بار پای شما نایستاد هم در قصه وزارت راه و شهرسازی هم در دبیری شورای عالی، اگر امروز از شما بخواهند در دولت حضور داشته باشید با همین تیم اقتصادی که هر کدام دارند جزیرهای عمل میکنند حاضر به پذیرش چنین ریسکی هستید؟
خیر، من بعد از این که از مناطق بیرون آمدم مجددا پیگیری کردند و دعوت به همکاری شدم، ولی دیدم با این شرایط و این نوع مدیریت جای کار نیست و نپذیرفتم.
برای چه سمتی؟
اگر اجازه دهید آن راعرض نکنم. (خنده) البته به مسئولیت خاصی نرسیدیم و کلی دعوت کردند و من هم دیدم که عملا کاری نمیتوانم بکنم. هنوز که هنوز است ادعایم این است که سربازم واگر بازهم ببینم میتوانم کمکی کنم پذیرش مسئولیت میکنم، اما وقتی دیدم که با آن که آنقدر خوب در مناطق آزاد کار پیش میرفت و خروجیهای خوبی هم گرفتیم و هر سه ماه یک بار چندین هزار میلیارد تومان پروژه افتتاح میشد و سرمایه گذاران را امیدوارکرده بودیم، ولی به آن صورت برخورد شد عملا به این نتیجه رسیدم که آزموده را آزمودن خطاست؛ مگر اینکه تغیری اتفاق میافتاد که من خیلی چیزی ندیدم.
شما در ایام انتخابات عنوان کرده بودید که برنامه مفصلی برای مدیریت و اداره کشور دارید که اگر اشتباه نکنم آن برنامه را به شورای نگهبان هم داده بودید، آیا آن برنامه را در اختیار دولت آقای رئیسی هم قراردادید؟ و فکر میکنید آن برنامه راهکاری برای عبور از شرایط فعلی کشور دارد، مشخصا منظورم شرایط اقتصادی، دیپلماسی و تنشهای اجتماعی است که در دو سال اخیر شاهد بودیم.
بله، برنامه بسیار مفصل و مدونی بود. من تقریبا از حدود ۸-۹ ماه قبل از انتخابات گعدههایی را که به نام حلقههای میانی مشهور است را تشکیل دادیم که گفتمان رهبری را دنبال میکردند، این حلقهها متشکل از کسانی بود که در بدنه دستگاهها بودند، مثلا از بدنه آموزش و پروش افرادی را که مجرب و کار کرده بودند و مشکلات را دیده بودند، دعوت کردیم و جلسات مفصلی داشتیم.
خودتان این جلسات را برگزار میکردید؟
بله. دستهبندی کردیم و گروههای متعددی تشکیل دادیم که خروجیهایش برای من میآمد و من با مسئولین این گروهها شخصا جلسه میگذاشتم، ولی شاید خود گروهها ۱۰ جلسه میگذاشتند و بعد یک جلسه با من برگزار میشد. اینها را در ۷-۸ تا سی دی مدون کردیم و همان روزی که برای ثبت نام رفتم در اختیار شورای نگهبان قرار دادم و بعد هم که دولت آقای رییسی مستقر شد، تیم ما به ایشان کمک کرد و همانها را در اختیار تیم آقای رییسی قرار دادیم که استفاده کنند، چون گفتیم که اینها ازآنِ مملکت و افرادی که زحمت کشیدهاند واقعا دغدغه مملکت را داشتند، و چیزی نیست که بخواهد برود در کتابخانهها قرار گیرد و اینها باید در دست مدیران قرار گیرد، به آنها ارائه کردیم، اما فکر نمیکنم خیلی به آنها دقت شده باشد یا رعایت شده باشد، چون عملا اقدامات جور دیگری است.
به صورت مشخص در حوزه اقتصادی برنامههای مفصلی داشتیم و حالا هم من فکر میکنم که مقداری دولت در حوزه اقتصادی به صورت انفعالی اقدام کرده و تصمیماتی گرفته که خیلی دردی دوا نکرده وبدتر مشکلاتی را ایجاد کرده است.
میخواهم این را عرض کنم که مدیریت در حال حاضر در کشور اصطلاحا مدیریت آتش نشانی است؛ یعنی یک جا مشکلی پیدا میکند و همه با هم جمع میشوند آن مشکل را حل کنند و تصمیمات اقتضایی در زمان و بدون استراتژی مشخص و بدون برنامه ریزی میگیرند. در حوزه اقتصادی بزرگترین مشکل کشور این است که اقتصاد ما مبتنی بر سوبسید و یارانه است و از طرفی رانت و فساد و در مجموع اینها باعث شده است که اقتصادی مبهم و به هم ریختهای داشته باشیم.
در انتخابات ۱۴۰۰ هدف این بود که فضایی علیه من ایجاد کنند، بعضیها که کار کارشناسی میکردند و درباره من به شورای نگهبان نظر میدادند، چون مسائل و مشکلاتی داشتند و ما مقابلشان ایستادیم، زیاد از من خوش شان نمیآمد. مثلا همین احمدی نژاد دوم را آنها درست کردند و گفتند که سعید محمد آدمی است که جلوی همه میایستد و البته باعث افتخار ماست. آن فضاسازی کاملا غیر اخلاقی بود و من هم برای اینکه آسیبی به وجهه سپاه خورده نشود، هیچ پاسخی ندادم. در نهایت با فضاسازی جدیدی که در شورای نگهبان انجام دادند، من را حذف کردند.
هنوز هم که هنوز است مشکل ارز ما حل نشده است و قیمت ارز متغیر است و قیمتهایش بالا وپایین میشود و قیمتهای روز و قیمتهای جهانی مغایرهستند. میخواهیم سعی کنیم به مردم فشار نیاید مردم آسیبپذیرند و متاسفانه خط فقر طوری شده که بخش زیادی از مردم ما زیر خط فقر رفتهاند.
اولین گام باید مبتنی بر شناسایی افراد ضعیف جامعه باشد، امروز سوبسید داده میشود، اما به چه کسانی داده میشود؟ این سوبسید به اشتباه داده میشود، بگذریم از این که ماجرای چای دبش هم اتفاق میافتد که نشان میدهد سوبسید در اختیار یک سری افراد خاص قرار میگیرد که واقعا آسیب جدی به کشور میزنند.
بیینید ما ثروت زیادی داریم، ۱۰۳ هزارمیلیارد تومان در مناطق آزاد یک سال یا ۵ هزار همت در سه صنعت درحال تزریق شدن است، پول خیلی داریم، اما تصمیمات اشتباهی که از روز اول گرفته شده باعث شده ما ثروتمان را پخش و پلا کنیم و دست خودمان (دولت) در مدیریت کشور خالی باشد.
ما باید اول دهکهای ضعیف را شناسایی کنیم و بعدهم آزادسازی قیمتها اتفاق بیفتد، ولی این اعدادی که در اینجاها در حال هزینه شدن است باید به دست اقشار ضعیف جامعه برسد که آنها آسیب نبینند، ولی در حال حاضر اقتصاد ما به این صورت است که زنجیرهای شده که اول آن دلالی است که از دولت پول میگیرد (وقتی میخواهند نهاده وارد کنند دلالی دارد که ارز دولتی را او میگیرد همین چای دبش هم همین بود و دلال ارز دولتی را گرفته)، حلقه دوم زنجیره این است که او سراغ تولید کننده خارجی میرود و میگوید که من ارز به شما میدهم شما به من جنس بدهید.
در این میان هم برخی بانکها و بیمهها هستند که باید operatio مالی و کار بیمه را انجام دهند. زنجیره سوم توزیع کنندهها هستند، مثلا این جنس حمل و سپس توزیع میشود تا به دست مصرف کننده برسد. یعنی در این زنجیره ۶ یا ۷ حلقه وجود دارد. در هرکدام از این حلقهها یک ریزشی در یارانه و سوبسید داریم.
یکی مثل چای دبش که همه را روز اول مصرف میکند و دیگری کم بر میدارد و در حلقه بعدی گیر میکند، یا بانکها بر میدارند، یا بیمه ایها بر میدارند و ... اینها از هر کدام یک چیزی از آن سوبسید و یارانه میکَنند.
یارانهای که دولت از روز اول میدهد برای چیست؟ برای این است که مصرف کننده راحت باشد، ولی در انتها مصرف کننده کسی است که با بالاترین قیمت جنس به دستش میرسد و رضایت هم ندارد؛ یعنی پول حیف و میل شده، ولی نهایتا رضایت هم برقرار نشده است.
ما باید این زنجیره را سر و ته کنیم. یعنی ما باید هر کس که جنس و کالا میخواهد، آزاد باشد که بیاورد و قیمتش هم قیمت روز باشد، بیمه و بانک و توزیع کننده و حمل کننده و همه کارشان را با قیمت و رقابت جهانی انجام دهند. تا اینکه قیمت آخر دربیایید، آن قیمت آخر که مصرف کننده میخواهد بخرد و پول کلانی که روز اول به عنوان سوبسید دست دلال داده ایم، به کارت مصرف کننده برود تا مصرف کننده بخرد.
قیمتها باید به روز شود، دزدیها و قاچاق کم شود. یک روز میگوییم نان را کنترل کنیم، چون نان و آرد ما را میبرند، یک روز میگوییم بنزین را میبرند، روز دیگر روغن را میبرند. اصلا مصیبتی شده است. کشورهای اطراف منابع داخل ما را میبرند و نمیتوانیم کنترل کنیم. این موضوع یک بار برای همیشه حل میشود.
من فکر میکنم جراحی اقتصادی که باید دولت میکرد باید در این راستا بود نه اینکه مثلا چند قلم را آزادسازی کنیم و سپس بگوییم فقط ۳ قلم گران شد، اما یک دفعه ببینیم همه چیز گران شده و دیگر نمیتوانیم کنترل کنیم و فشار آن روی مردم است.
امروز هم شاهد این هستیم که هروز قیمتها افزایش پیدا میکند. مغز متفکر اقتصادی که باید در دولت قرار گیرد و درباره این چیزها فکر و برنامه ریزی کند، به نظرم کار بسیار بزرگی در پیش دارد. قدم اول فکر درست و قدم دوم اقدام درست است.
یعنی فکر هم اگر درست بود، ولی اگر تیمی باشد که نتواند اجرا کند، آنهم باز نقیصه است. به نظر من بر روی این موضوعات ما مشکل پیدا کردیم و شعارهایی که داده شد، عمل نشد، نه شعار مسکن عمل شد نه شعار اینکه محرومیت زدایی میکنیم عملی شد.
خاطرتان است که در روزهای اول از سوی رئیس جمهور دستور داده شد که تا پایان سال باید هیچ محرومی وجود نداشته باشد، ولی همین الان که خدمت شما نشستیم میدانیم که تعداد زیادی به محرومان اضافه شده است.
در حوزه سیاست خارجی و اجتماعی چه بحرانهایی را شما میبینید و در آن برنامه شما برای این موضوعات هم فکر شده بود؟
دولت در حوزه سیاست خارجی اقداماتی را شروع کرد. من فکر میکنم که موفق بود و کشور ما توانست جزو یکسری از گروههای بین المللی و جهانی شود و از منافع آنها بتواند استفاده کند و فضا تا حدود زیادی تلطیف شد، خصوصا بحث همسایگان که قبلا در دولت قبل توجهی به همسایگان زیاد نمیشد و بیشتر به دولتهای غربی نگاه میشد، ولی در این دوره توجه خیلی بهتری به همسایگان شد، خروجیهای خوبی هم داشتیم میگرفتیم، ولی همین تفاهم نامهها که منعقد میشود نیاز به تیم قوی دارد برای اینکه آنها را (به اصطلاح روی زمین بنشاند) یعنی صِرف تفاهم نامه نباشد بلکه تبدیل به خروجی برای حل معضلات کشور شود.
مثلا در قرارداد ۲۵ ساله چین، چقدر جمهوری اسلامی توانست از منافع آن استفاده کند؟ خیلی کم و اندک. بیشتر نقیصه به دلیل این است که تیمهایی وجود نداشتند که بتوانند و این توانمندی را داشته باشند که از منافع این تفاهمنامهها استفاده کنند، از تک تک کلوزهایی که در داخل این تفاهم نامه و قرارداد است، بهره ببرند و اینها را به خروجی برای کشور تبدیل کنند. متاسفانه آن تیمها انسجام لازم را نداشتند و خروجی لازم اتفاق نیفتاد.
آقای محمد! شما خودتان اگر در جایگاه ریاست جمهوری قرار میگرفتید برای نکتههایی که در مورد قراردادهای اقتصادی گفتید چقدر به این سمت میرفتید که مشکلات مثلا مربوط به FATF یا برجام را بخواهید حل و فصل کنید؟ چون الان بخشی از مشکلات هم به همین موضوع تحریمها باز میگردد و اینکه تحریمها به اقتصاد دلالی خیلی دامن زده است.
بله تحریمها اثرات خیلی سوئی داشته است، چون سیستم بانکی وقتی مختل میشود عملا خیلی از این فسادهایی به همین خاطر اتفاق میافتد. علاوه برآن ما مجبوریم در زمان تحریم، وقتی میخواهیم نفت مان را بفروشیم با یک تخفیفی فروخته شود و خود این دوباره یک خسارت است.
البته اگر حرفمان حق باشد ما همیشه باید در مقابل زورگوییها ایستادگی کنیم و تا آنجا که امکان دارد حرف حق را بزنیم، اما FATF بندهای متعددی داشت و خیلی از آنها اجرا شد، یعنی فقط یکی دوتا از موضوعاتش باقی مانده بود و خیلی از بندهایش از قبل اجرا شده بود و نهایتا خودم به این معتقدم که هر چه زودتر بتوانیم تحریمها را برداریم ولو یک روز به شدت به نفع کشور و اقتصاد کشور است. حذف تحریمها برای حذف این فسادها و رانتهایی که اتفاق افتاده خیلی موثر است.
منتها تا جائیکه به اصول مان آسیب نخورد و بتوانیم اصول مان را حفظ کنیم. منتهی اگر بخواهیم با تحریمها ادامه دهیم به نظر من باید به سمت راهکارهایی برویم که جلو خیلی از این مسائل و آسیبها را بگیریم.
مثلا در بحث سرمایه گذاری، سرمایه در کشور ما کم نیست، الان عدد نقدینگی که در کشور ما وجود دارد بسیار بسیار بالاست و روز به روز هم بیشتر میشود. چرا این سرمایه در تولید قرار نمیگیرد؟ به همان خاطر که عرض کردم، چون صادقانه با سرمایه گذار برخورد نمیشود.
به سرمایه گذار میگوییم شما ۲۰ سال معافیت مالیاتی داری و در اینجا سرمایه گذاری کن، روزی که زندگی اش را فروخت و سرمایه گذاری کرد از فردا میگوییم میخواهیم از شما مالیات بگیریم. این عدم صداقت باعث میشود که سرمایه گذار فرار کند (اصطلاحا ما میگوییم سرمایه گذار مثل یک پرنده است که روی پشت بام شما مینشیند، اگر دانه بدهی مینشیند و جلد شما میشود اگر اذیت کنی میپرد و میرود و معلوم نیست کجا میرود).
سالانه چندین میلیارد دلار از ایران به ترکیه میرود، سالانه چندین میلیارد دلار به امارات میرود و به هچنین به سایر کشورهای اطراف خودمان و جاهای دیگر.
علت آن عدم ثبات قوانین و مقررات و قولهایی است که به سرمایه گذارها دادیم و عمل نکردیم. همه اینها باعث میشود که سرمایه گذاران بروند. وقتی سرمایه برود یعنی اشتغال رفته است و از طرف دیگر خود دولت مجبور میشود خیلی جاها سرمایه گذاری کند و این موجب تورم میشود.
مثلا ما در طرحی که داشتیم بحث مسکن را روی دوش بانکها نگذاشته بودیم. بانک بخواهد ورود کند تورم بالا میرود، همان کاری که آقای احمدی نژاد در مسکن مهر کردند. در همان حد فاصل سه چهار سال، در مسکن مهر خیلی پول از بانکها تزریق شد. در آن موقع تورم ظرف دو سه سال ۴۰ درصد بالا رفت. بانکها نباید ورود کنند همین پولی که دست مردم است و همان پولی که الان در بخش مسکن محبوس شده است، باید مجددا در چرخه تولید مسکن بیایند.
ولی چگونه؟ اینگونه نیست که بگوییم سرمایه گذار پولت را بیاور، او که نمیآورد. باید فضا برایش فراهم شود تا سرمایه گذار سود و منفعت ببرد و پای کار بیاوری و منافعش را تامین کنی تا تولید مسکن انجام شود. بگوئید آقای سرمایه گذار ۵۰ درصد تو ۵۰ درصد من، ۴۰ در صد تو ۶۰ در صد من و ... آن سهم را شما بردارید چراکه دولت صاحب زمین است و شما صاحب پول که بسازید، دولت زمین بگذارد، خدمات شری و مشکلات پروانه را حل کند و حتی مالیاتش را حذف کند و تو سرمایه بگذار.
مالیات ارکان حکمرانی در یک کشور است و خیلی از کشورها با بالا و پایین کردن مالیات کشورشان را اداره میکنند. الان وقتی مشکل مسکن داریم، باید مالیات برساخت مسکن را برداریم، اما دیدید که مالیات بر ساخت مسکن اضافه هم شد. این به سرمایه گذار پالس میدهد که به این حوزه وارد نشود.
بحث آن جزیره و حکمرانی واحد که گفتم از این جهت بود که همه ارکان باهم دیده شود و بدون اینکه تورم ایجاد شود، میشود با پول سرمایه گذارها و پولهایی که الان در کشور به صورت بازارهای کاذب چرخش میکند، هدایت شود و در موضوع ساخت مسکن سرمایه گذاری شود.. من نمیگویم که یک میلیون مسکن در یک سال، یک میلیون عدد اشتباهی بود، ولی اقلا تا حدود زیادی ساخت و ساز را رونق دهد. این را عنوان یک مثال عرض کردم.
کلیدواژه «عدالت» در صحبتهای شما خیلی تکرار میشود. افراد دیگری هم بودند مثل آقای احمدی نژاد یا در حال حاضر آقای رئیسی که روی این کلیدواژه تاکید دارند، ولی به نظر میرسد تعاریف از عدالت بیشتر پول پاشی و یارانه دادن است، شما چه تفاوتی بین این گفتمان خودتان در موضوع عدالت و آنچه برخی از این آقایان از عدالت تعریف کردند میدانید؟
اگر بخواهیم قیاسی کنیم دولتهایی که از ابتدا تا به امروز روی کار آمدند، همه دولتها دنبال حل مشکلات بودند و هر دولتی را به نظر من در همان مقطع خودش باید ارزیابی کرد. بی انصافی است که بخواهیم الان در این شرایط دولتهایی را ارزیابی کنیم که در بحرانهای خیلی خاصی دست و پنجه نرم میکردند. هر دولت را باید در شرایط خاص خود ارزیابی کرد. همه زحمت کشیدند و هر کدام هم در خیلی از حوزهها به نقاط مثبتی دسترسی پیدا کردند. ولی یک سری مشکلاتی هم داشتند.
برآیند تا به امروز این است که در وضعیت اقتصادی وضعیت خیلی جالب نیست. هر چند پیشرفتهای زیادی داشتیم. شاید بتوان گفت که همه دولتها دنبال توسعه، پیشرفت و سرمایه گذاری بودند، ولی در بحث عدالت اجتماعی، چون مشخصا سوال شما بود شاید بتوان گفت تنها کسی که در جهت ایجاد عدالت اجتماعی حرکت کرد آقای احمدی نژاد بود، بحث سهام عدالت و یارانه را تعریف کرد، در حوزه بنزین نیز عملیاتی را انجام داد، اما میشود گفت که کار ایشان ابتر ماند. ایشان نتوانست آنکاری که باید و شاید را انجام دهد.
چرا؟ چون اولین گام این است که شما اقشار ضعیف را درست شناسایی کنید. همین دو سال قبل تیمی مهیا شده بودند که دهکها را با هم مقایسه کنند. استان هرمزگان به عنوان استان پایلوت انتخاب شد. این تیم به استان هرمزگان رفتند و تمام افراد استان را یکبار صحت سنجی کردند که ببینید وضعیت دهکیشان چگونه است.
دهکها را طبق روال وزارت کار استخراج میکند و اعلام میکند، ولی واقعا وضع اینها چطور است؟ آیا کسی که میگویند دهک اول است واقعا مشکلات دارد؟ آن کس که دهک دهم هست واقعا غنی است؟ خروجی این گزارش جالب بود و من مطالعه کردم. تقریبا حدود بین ۳۰ تا ۴۰ درصد ایراد آماری وجود داشت. یعنی افرادی بودند که در دهکهای بالا قرار داشتند در صورتیکه باید در دهکهای پایین میبودند و بر عکس.
اما علت چه بود؟ علت این است که هنوز خیلی از سیستمهای اطلاعاتی به این محاسبه دهک لینک نشدهاند، مثلا سازمان ثبت املاک کشور. دارایی خیلی افراد در حوزه املاک است، ولی این دارایی به صورت لینک آنلاین متاسفانه به سیستمهای اطلاعاتی محاسبه دهکها وصل نیست. یا مثلا کسانی که در بازار کاذب کار میکنند و دلار و طلا دستشان است اینها هیچوقت رصد نمیشوند و عملا آن سیستم دهک بندی دچار ایراد است و شما نمیتوانید واقعا به دقت بگویید این آدمی که در این دهک گذاشتم آیا غنی است یا فقیر.
اول این اشکال باید اصلاح شود. من خودم برای این روش دارم که خیلی سریع قابلیت انجام دارد و میشود انجام داد. موضوع دوم این است که در همان دوره آقای احمدی نژاد این کار اتفاق افتاد، ولی الان آمار رسمی را ببینید میگویند که قشر غنی در جامعه ما به شدت بیشتر از یارانهها استفاده میکند. چگونه؟ مثلا ما یارانه را به بنزین خودرو میدهیم. شخصی ده تا خودرو و ده تا کارت خودرو دارد و بنزین ۱۵۰۰ تومانی مصرف میکند، در صورتیکه قشر ضعیف جامعه که یک موتور گازی هم ندارد، هیچ بنزین و یارانهای استفاده نمیکند، درحالیکه اگر این یارانه بنزین به افراد و کد ملی داده میشد، آن موقع ارزشمندتر و عادلانهتر بود.
در حوزه آب هم اینگونه است؛ طرف شمال شهری است و هفته یک بار استخرش را پر و خالی میکند و از یارانه آب استفاده میکند، چون قیمت آب این نیست که به ما میدهند و نفر دیگر در سیستان و بلوچستان که میرود از هوتک آب بیاورد دست بچه اش را سوسمار و گاندو قطع میکند، هیچ بهرهای نمیبرد.
دولت یارانه را میدهد، ولی قشر غنی استفاده میکند. برای همین بود که عرض کردم کارهای احمدینژاد ابتر ماند. الان نگاه میکنیم با این نحوه توزیع یارانه اگر انجام نمیشد بهتر بود. باید آن تصمیم پیگیری میشد، یعنی شناسایی دقیق اقشار ضعیف جامعه اتفاق میافتاد و ساماندهی میشد.
الان هر کس را که حذف میکنند، اعتراض کند، یارانه اش باز میگردد، چون مبتنی بر اطلاعات دقیق نیست. تهدید میکنند که میخواهیم این دهکها را یارانه شان را قطع میکنیم، ولی نمیتوانند قطع کنند، چون دیتا و اطلاعات خیلی جاها اشتباه است.
اگر بخواهیم بگوییم که کدام دولت اول حرکت کرد باید بگویم دولت آقای احمدی نژاد بحث ایجاد عدالت را فهم کرد و در همان حوزه حرکت کرد، هر چند نهایتا موفق نبود. در سوالات قبلی شما عرض کردم که مدل چیست و چکار باید کرد؟ و به چه صورت این یارانه توزیع شود تا به دست مصرف کننده برسد.
دست دلال و واسطه نرسد و موجب رانت و سوءاستفاده آقازادهها نشود بلکه به دست مصرف کننده برسد و مصرف کننده بهره ببرد و از آن طرف قیمتها به روز رسانی شود که این هم جلو رانت و فساد را میگیرد. یعنی الان سیاستهای غلطی گذاشته شده است که خود اینها به فساد تشویق میکند، بعد میگوییم چرا انقدر فساد اتفاق افتاد. این سیاستها غلط است و اگر درست انجام شود، فساد هم کم میشود منتها باید کسی باشد که عمل جراحی کند و این مشکل را فهم کند و تیم اجرایی داشته باشد و بتواند تا انتها کار را برساند.
البته همراهی مردم مهم است، یعنی اگر همراهی مردم نباشد هیچکدام از این کارها را نمیتوان اجرا کرد. در وضعیت ملتهب جامعه که متاسفانه آنقدر شعار دادیم و دروغ گفتیم که مردم احساس میکنند وقتی به آنها میگوییم که مثلا الان روز است میگویند نه شب است. مثلا میگوییم که پولهایتان را دلار نکنید، میگویند پس حتما یک اتفاقی دارد میافتد و برویم دلار بخریم. میگوییم بنزین گران نمیشود، میگویند حتما میخواهد گران شود و همان شب تمام پمپ بنزینها شلوغ میشود. این بی اعتمادی است و از بس حرفهایی زده شده و کارهای دیگر انجام شده، این بی اعتمادی اتفاق افتاده است. اگر اعتمادسازی در مردم صورت گیرد و مردم پشت این قضایا باشند، میبینیم که اصلاحات اتفاق میافتد.
آقای محمد! دولت مدعی است جراحی اقتصادی را کلید زده است، اما عملا اتفاق خاصی رخ نداده است، فارغ از اینکه این ناموفق بودن در جراحی اقتصادی بخاطر درست فهم نشدن موضوع یا نداشتن تیم اجرایی باشد، چقدر نگرانی از اعتراضات مردمی باعث این شد که جراحی اقتصادی ناقص بماند؟
همانطور که اشاره کردم، اصلاحات اقتصادی نیاز به همراهی و اعتماد مردم دارد. تا وقتی ما اعتماد مردم را جلب نکردیم و توضیح ندادیم و مردم ندانند این کار به نفعشان است، درست نمیشود. مثلا من خودم در کیش مسئول این شدم که به صورت پایلوت بحث بنزین را اجرا کنیم، ما حدود ۵ یا ۶ ماه اجرا کردیم هیچ مشکلی هم ایجاد نشد.
عدم هماهنگی در تیم اقتصادی را از روز اول دیدیم. چرا؟ چون بعضا افراد از جاهای مختلف سفارش شده اند و انتخاب دقیق اتفاق نیفتاد و افرادی که کنار هم قرار گرفتند نتوانستد با هم هم افزایی ایجاد کنند ومدتها با یکدیگر آزمون و خطا داشتند و بعضا هر کدام از جایی به آقای رییسی معرفی شده بودند و اگر خودِ آقای رییسی بود شاید انتخاب نمیکرد، اما معرفی شده بودند و ایشان هم انتخاب کرد عملا آن خروجی مد نظر گرفته نشد.
اینگونه نیست که بگوییم وقتی تحریم است، الزاما اینها هم هست و باید بپذیریم، خیر. به نظر من میشود جلوی خیلی از اینها را گرفت، ولی چون کسانی پشت قضایا هستند، مافیاها هستند، آقازادهها هستند و اینها نمیخواهند بگذارند که این مسائل حل شود.
به نظر من وقتی شعار مبارزه با استکبار میدهیم و میخواهیم جلوی استکبار جهانی بایستیم، باید کاری کنیم که همه فشار روی مردم نباشد. باید سعی کنیم که اول یک سوزن به خودمان بزنیم و با قوانین و مقررات بسیار سختگیرانهای که باید برقرار شود جلو خیلی از این فسادها و مافیاها را بگیریم که این آسیب متوجه مردم نشود. این اعدادی که عرض کردم گویاست و نشان میدهد که اگر واقعا درست حرکت کنیم تا حد زیادی در داخل میتوانیم مسائلمان را حل کنیم.
مغز متفکر مجلس پژوهشگاه مجلس است، اما دیدید که پژوهشگاه را بهسان یک مجموعه عادی دیدند و نفراتی که در آنجا انتصاب کردند و کسانیکه آنجا تولید فکر میکردند، عملا از مشکلات جدی مردم خیلی دور بودند، اگر پژوهشگاه مجلس نتواند خوب کار کند قطعا کمیسیونها نمیتوانند خوب کار کنند. من فکر میکنم در تیم مدیریتی مجلس هم یک نگاه اشتباه وجود داشت و با مدیریت یک مجموعه صرفا اداری اشتباه فرض شده بود.
ولی قشری که در کیش هستند متفاوت هستند.
متفاوت هستند، ولی ما هم خوب اطلاع رسانی کردیم و هم زیرساختها را آماده کردیم و تمام جایگاهها را به فیبر نوری وصل کردیم، کارت بانکی شان را با کارت سوختشان لینک کردیم، قبلا شخصی بنزین مصرف نمیکرد بنزینش را با قیمت بالاتر میفروخت.
یا کس دیگری میخواست بنزین زیاد مصرف کند تا حدی که سهمیه اش بود، مصرف میکرد و از آن سهم بیشتر مجبور بود به قیمت بالا بخرد. دقیقا روی کدملی رفتیم و مدت زیادی اجرا کردیم، آب از آب تکان نخورد و همه راضی بودند، چون کار رسانهای کردیم، اطلاع رسانی کردیم و از قبل گفتیم که نمیخواهیم بنزین را گران کنیم و قیمتها عوض نشد همان ۱۵۰۰ و۳۰۰۰ تومان شد. فقط گفتیم که به جای خودرو آدم است و کد ملی روی کار بیاید و این اتفاق افتاد و خیلی راحت انجام شد.
ولی وقتی خواستیم در کشور اجرا کنیم گفتند نه اجرا نکنید که مشکل ایجاد میشود. این دقیقا همان نکته اس است که عرض کردم. این یک جراحی بزرگ است که اگر اتفاق بیفتد رضایتمندی میشود و قشر ضعیف از این یارانهای که داده میشود، بهره میبرند، ولی چرا اجرا نکردیم؛ چون ترسیدیم از اینکه مردم اعتماد نکنند و مردم حق دارند که اعتماد نکنند. باید اعتمادسازی و فرهنگ سازی شود و خیلی کار داریم.
آقای محمد! شما روی بحث تحول نخبگانی تاکید دارید، فکر میکنید چرخش نسلی چرا اتفاق نمیافتد و چرا حتی زمانی که به سمت چرخش هم میروند بیشتر حذف نخبهها و شایستهها را با برچسبهای سیاسی داریم و روی کار آمدن یک طیف سیاسی خاص که برخی حتی بدون تخصص درجایگاههای مهم قرار میگیرند. اشکال اینکه این چرخش در مسیر درست انجام نمیشود را همان سیاسی بازی میبینید یا.
هر جایگاهی آدم خاص خود را میطلبد. مثلا بحث جوان گرایی یک مدت خیلی مطرح شده بود. اینگونه نیست که بگویید جوان گرایی یعنی در همه پستهای کشور جوان بگذاریم. یک سری پستها است که نیاز به تحرک، پشتکار، پیگیری، رفت و آمد و ماموریت و ... دارد، بله قطعا یک پیرمرد نمیتواند در آن پست قرار گیرد و باید جوانی باشد که یک تجربه حداقلی هم داشته باشد نه اینکه صفر کیلومتر باشد. باید علم و دانش داشته باشد و تئوری هم بلد باشد و عملی کار کرده باشد.
زمانی بحث بر سر یک پستی مثلا در وزارت اقتصاد است، در آن حالت شما باید مجرب ترین، کارآزمودهترین و امتحان پس دادهترین آدم این کشور درحوزه اقتصاد باشد. چرا؟ چون اقتصاد ما بحران زده است. مشکلات بسیار زیاد و حادی دارد و واقعا کارهایی که عرض کردم بسیار بزرگ و سنگین است، فهم دقیقی از کار میخواهد. به نظر من اشتباه بزرگی که اتفاق افتاد این بود که جوان گرایی یعنی چی؟ معنی آن چیست؟ این درک نشد و ما امدیم مثلا در جوان گرایی وزیر اقتصادی را گذاشتیم که اصلا کار اجرایی نکرده بود. بزرگترین پستش پژوهشگاه مجلس بود که نهایتا ۱۰ نفر زیر دستش بود.
یک دفعه این فرد را در جایی میگذاریم که چند صد هزار نفر پرسنل دارد و این همه مسائل، مشکلات، بحث بانک و بیمه دارد، بحثهای بانک مرکزی، اقتصاد، تورم. این به نظر من ظلم به جوان گرایی است یعنی بعضا میگویند جوان گرایی را کنار بگذارید، این حرفها چیست. در صورتی که این اشتباه است، یعنی وقتی تصمیم اشتباه میگیریم از آن طرف خروجی باعث میشود که درب این موضوع بسته شود.
اتفاقا مقام معظم رهبری خیلی تاکید روی جوان گرایی دارند، ولی جوان گرایی جا و مکان دارد. باید ببینید کجا اتفاق بیفتد به نظرم یکی از موضوعاتی که دولت فعلی گریبانش را گرفت این بود. موضوع دیگر همان بود که عرض کردم، افراد کارآزمودهای که بودند و وابسته به جریانی هم نبود، ولی تجربه کسب کرده و کار خراب کرده بودند تا یاد گرفته بودند. اینها متاسفانه حذف شدند با همان اصطلاح بانیان وضع موجود حذف شدند که به نظرم اشتباه بود.
دولت از همان ابتدا که شکل گرفت، واقعا برای پذیرش این مسئولیت آمادگی نداشت و از قبل برنامه ریزی نکرده بود و کلا جریانات سیاسی ما کادرسازی ندارند، به این فکر نمیکنند که افرادشان را در جاهای مختلف قرار دهند، آموزش ببیند و در وزارتخانههای مختلف کار یاد بگیرند تا وقتی که فرمان به دستشان افتاد بتوانند حرکت و برنامه ریزی کنند و افرادشان با هم همسو باشد.
واقعا در همین وزارتخانههای اصلی که قرار بود مسائل اقتصادی اساسی در آنها رسیدگی و حل وفصل شود ببینید چقدر اختلاف دیدگاه وجود دارد. اصلا هیچ کس همدیگر را قبول ندارد. نه فقط جریانات سیاسی که الان موجود و سرکار هستند بلکه همه جریانات سیاسی ما متاسفانه چنین معضل و مشکلی را دارند، برای همین من اصطلاحم این است که میگویم اینها فقط برای کسب قدرت میجنگند.
اینکه این قدرت را گرفتی میخواهی چکار کنی؟ برای آینده برنامه ریزی ندارند، شاخص ندارند. شما ببینید کدام یک از جریانات سیاسی چه در مجلس و چه در دولت از روز اول شاخص داده و گفته است که بنده در این ۴ سال میخواهم اینکارها را انجام دهم، شاخص کمی، نه شاخص کیفی که بگوید خوب است انشالله؛ بیاید عدد بدهد و بگوید من طی این مدت این کار را میخواهم انجام دهم و بعد در آخر دوره بیلان کار ارائه دهد و بگوید که اینکار را کردم.
هیچکدام چنین کاری را نمیکنند و اگر هم شاخص بدهند، بعدا هزار و یک بهانه میآورند و میگویند دولت قبلی خراب بود و آن دولت انجام داده بود یا مثلا اخیرا یک بزرگواری گفته که دولت پهلوی مقصر تورم کشور است. اشکالات را هل میدهند و به عقب میبرند.
در صورتی که این جریانات سیاسی اگر برنامه و شاخص داشته باشند، باید بیاییند در همان ۴ ساله برنامه هایشان را پیاده کنند. معلوم است که دوره ۴ ساله است در این ۴ سال چکار میخواهی بکنی؟ باید از قبل فکر و برنامه ریزی کرده باشی. اما جریانات سیاسی بیشتر به دنبال کسب قدرت هستند.
اینکه گفتید دولت آمادگی پذیرش این مسئولیت را نداشت برخلاف اینکه گفته میشد ما ۷ هزار صفحه برنامه داریم، چقدر به آن سیستم بررسی صلاحیتها بر میگردد و افرادی وارد فضای کاندیداتوری میشوند که برای آن جایگاه تعریف نشده اند.
این سوال را اجازه دهید جواب ندهم. (خنده)
آقای محمد به بحث انتخابات بر گردیم، ما بی تفاوتی مردم را نسبت به صندوق رأی میبینیم که خود شما در ابتدای صحبت تان به آن اشاره کردید، انتظار میرفت بعد از چندین بار تاکیدی که رهبری روی بحث مشارکت حداکثری داشتند یک سعه صدر بیشتری از شورای نگهبان ببینیم، ولی آنچنان مطابق پیش بینیها پیش نرفت، برفرض اینکه شورای نگهبان بخواهد تا ۱۵ بهمن که نتایج نهایی میآید این سعه صدر را از خود نشان دهد، فکر میکنید اصلا تاثیری بر اینکه مردم را با صندوق رای آشتی دهیم دارد یا ریشه را شما در جای دیگر میبینید؟
شورای نگهبان به ذات خودشان تعداد محدودی هستند، توانمندیهایی که دارند مبتنی بر کارهایی است که قبل از آنها باید انجام شود تا بتوانند نظر دهند و خودشان الزاما نمیتوانند درباره اشخاص نظر دهند. باید درباره اینهمه آدم نظر داده شود، بنابراین شورای نگهبان باید گزارشات را نگاه کند واز روی گزارشات تصمیم بگیرد.
ما یک بدسلیقگی را شاهد بودیم و یک عدهای فکر میکردند که اگر مثلا افراد مخالف حذف شوند، بهتر میشود مملکت داری و مدیریت کرد، آنهم رای شخصی شان بود و ما دیدیم اصلا مقام معظم رهبری چنین دیدگاهی ندارند و بارها تاکید کردند که این فضا نباید محدود شود، فضا را باز کنید.
مدیریت در حال حاضر در کشور اصطلاحا مدیریت آتش نشانی است؛ یعنی یک جا مشکلی پیدا میکند و همه با هم جمع میشوند آن مشکل را حل کنند و تصمیمات اقتضایی در زمان و بدون استراتژی مشخص و بدون برنامه ریزی میگیرند. در حوزه اقتصادی بزرگترین مشکل کشور این است که اقتصاد ما مبتنی بر سوبسید و یارانه است و از طرفی رانت و فساد و در مجموع اینها باعث شده است که اقتصادی مبهم و به هم ریختهای داشته باشیم.
حتی در سال ۱۴۰۰ هم ایشان دستور بازنگری بر روی بحث صلاحیت کاندیداها دادند؛ و حتی اشاره کردند بر اساس گزارشات غلط بعضیها حذف شدند که مجددا رسیدگی شود.
افرادی محدود و مشخص در جایگاههایی هستند که جایگاههای خاصی است و اینها گزارشات غلط دادند و عدهای را حذف کردند. این گزارشات در نهایت خروجی خوبی نداشت از همه معترضتر فکر میکنم الان مقام معظم رهبری هستند، هم آن موقع و هم الان تذکرات لازم را در این حوزه میدهند.
کسی که مخالف دیدگاه بنده باشد این الزاما بد نیست بلکه باعث رشد من میشود. ما همه میخواهیم کشور درست شود قرار نیست تا آخر دنیا به سر و کله هم بزنیم و برای هم حرف درست کنیم و پته هم را روی آب بریزیم.
نه اینگونه نیست و قرار است کشور را درست کنیم. این مستلزم این است که یک جریان سیاسی اگر ایرادی دارد و دارد اشتباه حرکت میکند، آن جریان سیاسی حرفهای پراکنده نزند و دقیقا روی همان موضوع بگوید که ایشان اشتباه میکند و اینگونه باید حرکت کند، آنهم به صورت مستدل که مردم هم قضاوت کنند.
همدیگر را نقد سازنده بکنیم و اجازه دهیم این دیدگاهها مطرح شود. الان متاسفانه خروجی آن طیف خاص که عرض کردم دنبال حذف بود، را دیدیم که چطور بود. باید اجازه دهیم که دیدگاههای مختلف بیایند.
ولی همان دیدگاه حذفی درحال تکرار شدن است و ...
باز هم اگر دقت کنید رهبر معظم انقلاب دوباره تذکر دادند که مراقبت کنید و حتی اسم آورده بودند که آقای فلانی چه ایرادی دارد و چرا ایشان را حذف کردید؟ این بلوغ لازم است. چه در انتخابات مجلس و چه در ریاست جمهوری این فضا باید باز شود.
اولا اجازه دهیم مردم انتخاب کنند، یعنی بحث دموکراسی و جمهوریت کشور خدا نکرده خدشه دار نشود و زیر سوال نرود. اینگونه نشود که مردم احساس کنند یک عدهای دارند انتخاب میکنند. باید بدانند که خودشان انتخاب میکنند. البته معلوم است کسی که اصلا نظام را قبول ندارد، انقلاب و قانون اساسی را قبول ندارد، باید رد شود. اصلا چیز خنده داری است که بگوییم کسی نظام را قبول ندارد و کاندید شده است و هیچکس هم به او دست نزند و تاییدش کنند و در انتخابات شرکت کند.
هر چند معتقدم که اگر او هم بیاید مردم به او رای نمیدهند، ولی چارچوبهایی وجود دارد که آن چارچوبهای اساسی را کسی قبول داشته باشد باید تایید شود. اینکه بگوییم این فرد یک روزی بر خلاف من بود یا جایی علیه من سخنرانی کرده است و رد شود، این رفتارها به نظر من اشتباه است و وجود دیدگاههای مختلف باعث رشد میشود.
کسانی هم که میخواهند انتقاد کنند باید این رشد را کرده باشند و درست انتقاد کنند، مثلا به صرف اینکه من در این جناحم آن اقا در آن جناح است هر کار خوبی هم کرده باشد بگوییم کار بدی کرده است، یا نه کسی که در جناح من است اگر کار بدی هم کرده باشد بگوییم کارش خوب است. این چیزی است که متاسفانه بحثهای حزبی را در کشور لوث کرده است و برای همین من میگویم که جریانات حزبی در کشور شوخی است و خروجی خاصی نداشته و ناکارآمد بوده است و نتوانسته منجر به یک خروجی مشخص و قابل قبول برای مردم شود.
در هر حال من فکر میکنم ورود دیدگاههای مختلف در همه انتخاباتها باعث مشارکت میشود، یعنی اینکه رهبر میفرمایند مشارکت؛ مشارکت اینگونه ایجاد میشود. اینکه همه از یک طیف باشند که مشارکت ایجاد نمیشود. مشارکت زمانی ایجاد میشود که از همه جریانات و همه طیفها افرادی که چارچوبهای اصل نظام را قبول دارند حضور داشته باشند.
هنوز هم نتایج نهایی اعلام نشده است و من هم به نوبه خودم به عنوان یک شهروند (چون من الان نه جایی هستم و نه کاری داریم و استاد دانشگاه هستم و کارهای پژوهشی و تدریس میکنم) خواهش میکنیم آن سعه صدر در افراد به ویژه شورای نگهبان باشد، حتی اگر ایراداتی کار هیاتهای اجرایی داشت، رسیدگی و برطرف شود و این فضا باز شود که همه طیفها بتوانند حضور یابند.
آقای محمد شما هم اشاره کردید که فراجناحی هستید و به آن تاکید دارد هم عنوان کردید که بخاطر این نگاه و عدم وابستگی تشکیلاتی هزینه داده اید، اگر بخواهید احیانا ۱۴۰۴ کاندیدا شوید همین نگاه را دارید یا در واقع ضربهای که از عدم وابستگی تشکیلاتی خوردید را سعی میکنید جبران کنید؟
حقیقتا من برنامهای برای انتخابات ۱۴۰۴ ندارم. ما وظیفه محور هستیم و اگر یک وقتی احساس کنیم که لازم است حضور داشته باشیم اینکار را میکنیم، ولی الان برنامه برای ۱۴۰۴ ندارم و الان هم که ورود کردم، به این خاطر است که من فکر میکنم بحث مجلس در اولویت است و برای مجلس هم مردم باید آگاه شوند و یک سری از مردم شاید بر اساس برخی اتفاقاتی که افتاد اندکی از نظام فاصله گرفته باشند. باید این مردم روشن شوند که عدم حضور هیچ چیزی را حل نمیکند بلکه مشکلاتی را هم اضافه میکند.
دولت از همان ابتدا که شکل گرفت، واقعا برای پذیرش این مسئولیت آمادگی نداشت و از قبل برنامه ریزی نکرده بود و کلا جریانات سیاسی ما کادرسازی ندارند، به این فکر نمیکنند که افرادشان را در جاهای مختلف قرار دهند، آموزش ببیند و در وزارتخانههای مختلف کار یاد بگیرند تا وقتی که فرمان به دستشان افتاد بتوانند حرکت و برنامه ریزی کنند و افرادشان با هم همسو باشد.
خیلیها علاقهمند بودند که مردم حضور پیدا نکنند و با یک رای حداقلی بتوانند کسانی را به مجلس وارد کنند. مردم حتما باید حضور پیدا کنند و اتفاقا با مطالعه هم حضور پیدا کنند. به این جریانات سیاسی هم توجهی نکنند و به لیستهایی هم که داده میشود توجه نکنند. الان همه سواد دارند و در فضای مجازی هم انقدر دیتا و اطلاعات رد و بدل میشود، که میتوانند نخبگان را پیدا کنند.
رزمه افراد هم مشخص است، کسی که هم تحصیلات دارد هم سابقه سوئی در گذشته اش نبود، هم علم و دانشش را دارد، بر آن اساس نهایتا مجلسی شکل میگیر که در کمیسیون اقتصادی آن همه اقتصاد دان و اقتصاددانهای برتر کشور هستند. مثلا کمیسیون حقوقی که تشکیل شد ببینند سی چهل نفر از برترین فرزندان این کشور در حوزه حقوقی حضور دارند که هم تحصیلات و تجربه دارند، هم کار کردند و مشکلات را میدانند.
میدانید که وقتی این کاندیداها رای میآورند جنگی میشود، تازه مشخص میشود که چه کسی به کدام کمیسیون برود. مثلا یک عده میخواهند به کمیسیون آموزش و پرورش بروند، اما مردم حوزه انتخابیه شان از این انتخاب ناراحت میشوند و میگویند چرا آنجا رفته است برود کمیسیونهای اقتصادی تا حداقل در آنجا مشکل ما را حل کند یا برود در عمران دو تا جاده ما را آسفالت کند. دیدگاه وقتی این باشد عملا میبینید کمیسیونها هم توانمند و تخصصی نیستند و خروجی ندارند. مشکل باید در آنجا حل شود. یعنی اگر در آنجا افرادی باشند که فهم کار داشته باشند، میشود انتظار داشت که مجلس آینده مجلس خوبی باشد و برای همین من شعار تحول نخبگانی دادم.
آقای محمد! ورود شما به سیاست با واکنشهای متفاوتی از سوی هم لباسهای شما در سپاه مواجه شد، به نظر میرسید برخی نگرانند از این بابت که همیشه تاکید بر عدم ورود نظامیها به سیاست وجود داشته. برخی، اما مشکل شان با شخص شما بود، خصوصا بخاطر فعالیتهای شما در بحث مبارزه با فساد که به هرحال یک سریها را دلخور کرده بود. الان که از آن فضا فاصله گرفتید، فکر میکنید چقدر آن فضاسازیها در ردصلاحیت شما اثرگذار بود؟ این سوال را از این جهت میپرسم که در آن فضای انتخابات سال ۱۴۰۰ تا یک مقطعی فضا دربین کاندیداهای اصولگرا به نفع شما هم بود، ولی بعد از حرفهایی که زده شد فضا برگشت. خودتان ورودتان به سیاست را یک ریسک برای جایگاه خودتان میدانستید یا نه؟ و اینکه قبل از شما چهرههایی مثل محسن رضایی این مسیر را رفتند و خیلی از طرف مردم پذیرش نشدند. ممکن است که شما بازنگری کنید در این موضوع یانه فکر میکنید این قابلیت را دارید که نگاه مردم را به سمت خود جلب کنید؟
فضاسازی را باید روی بد سلیقگی گذاشت و در آنچه اتفاق افتاد به جرات عرض میکنم که بخاطر همان پیگیری پرونده فسادی که داشتیم بود و در این فضاسازی و اینکه عدهای مخالفت کنند، بسیار موثر بود.
اما در بحث نظامی بودن، در آن انتخابات ۴ کاندیدای نظامی مطرح بودند، من، آمرحوم رستم قاسمی، آقای محسن رضایی و آقای دهقان. اینکه به من فشار آورند که انصراف دهم، بیشتر برای رای آوری بود یعنی احساس خطر شد که فلانی شاید رای آوری داشته باشد و مشکلاتی را ایجاد کند. سپس کارهای غیراخلاقی کردند و مصاحبههای غیر اخلاقی کردند که هیچگونه مدرکی هم برای آن نداشتند.
مثلا بزرگواری مصاحبه کرد و گفت آقای محمد به دلیل تخلفات سیاسی از قرارگاه خاتم برکنار شده است. یکی از خبرگزاریها این مصاحبه را منتتشر کرد، من با مدیران خبرگزاری صحبت کردم، چون دیدم تیتر زده اند تخلفات. به آنها گفتم در متن نوشته اید تخلفات سیاسی، اما تیتر زده اید تخلفات؟ گفتند خود مصاحبه کننده به من گفت تیتر را تخلفات بزن.
یعنی هدف این بود که فضایی علیه آقای محمد ایجاد کنند آقای محمد که ۳۰ سال کار اقتصادی کرده و پرونده شفاف دارد و هیچگونه مسئله و مشکل و نقطه حتی خاکستری در پرونده اش نیست چه برسد به نقطه سیاه، هیچ چیزی نمیتوانند به او ببندند، مبارزه با فساد کرده و پا روی دم خیلیها گذاشته است. خیلیهایی که بعضی هاشان در آن مقطع درباره صلاحیت من نظر میدادند.
یعنی در نهادهای نظارتی؟
بعضیها که کار کارشناسی میکردند و درباره من به شورای نگهبان نظر میدادند، چون مسائل و مشکلاتی داشتند و ما مقابلشان ایستادیم، زیاد از من خوش شان نمیآمد. مثلا همین احمدی نژاد دوم را آنها درست کردند و گفتند که سعید محمد آدمی است که جلوی همه میایستد و البته باعث افتخار ماست.
آن فضاسازی کاملا غیر اخلاقی بود و من هم برای اینکه آسیبی به وجهه سپاه خورده نشود، هیچ پاسخی ندادم و الان هم پاسخ نمیدهم و آن را به خداوند متعال واگذار کردیم، اما جالب است بگویم (چون دائما رصد میکردیم) آن حرکت که رخ داد، محبوبیت میان مردم عامه بیشتر شد و با آنکه میخواستند من را تخریب کنند، اما آراء را بعد از آن قضیه چک کردیم اتفاقا خیلی وضعیت بهتر شده بود. به گونهای که وحشت کردند و با فضاسازی جدیدی که در شورای نگهبان انجام دادند، من را حذف کردند.
به رئیسی گفتم فکر میکردم وقتی مقابل فساد میایستم الگوی جوانها میشوم، اما الان درست عبرتشان شده ام.
اما به آن گذشته که نگاه میکنم من افتخار میکنم. در جلسهای با آقای رئیسی هم گفتم؛ آقای رئیسی یک دورهای هم قوه قضائیه بودند و پروندهها آنجا رسیدگی میشد. به آقای رئیسی عرض کردم که من فکر میکردم ما وقتی به عنوان یک جوان در مقابل این فساد میایستیم، الگوی جوانها میشویم، اما الان درس عبرت جوانها شده ام.
یعنی الان نگاه میکنند میگویند هرکس جلو فساد بایستد این بلاها را سرش میآورند. ولی محکم باز هم ایستادگی میکنیم و اگر به آن موقع برگردیم شاید خیلی شدیدتر و محکمتر برخورد میکردیم. چون احساسم این است که اسم اسلام را عدهای خراب میکنند و از اسلام هزینه میکنند به جای اینکه خودشان را فدای نظام کنند، دارند نظام را فدای خود میکنند و روابط اشتباهی را ایجاد کردند، خودشان و فرزندانشان به وجهه اسلام و نظام آسیب میزند.
باید جلوی اینها ایستاد و ترسی هم نداشته باشیم که علیه ما مصاحبه کنند، تیتر بزنند، فضاسازی کنند. به نظرم عزت دست خداست و نباید نگران این چیزها بود.
برداشتمای است که آقای سعید محمد امیدوار به عبور از این شرایط است.
ما امیدمان به این است که انشالله مشکلات مردم حل شود و راهکار هم دارد. من واقعا میدانم و میبینم که راهکار دارد. شاید بتوان گفت که الان میدوییم، اما فقط دویدن و عرق کردن شرط نیست. الان هم میدوییم و هم عرق میکنیم، ولی خیلی جاها میبینیم که مسیر اشتباه است هر چه میدوییم از هدف دورتر میشویم، اگر این قطار پیشرفت روی ریل اصلی بیفتد و به سمت مقصد حرکت کند، فکر میکنم که دستاوردهای خیلی بیشتری داشته باشیم و با این انرژی که میگذاریم به هدفهای خیلی بالاتری برسیم.
در برنامه ریزیهای سیاسی شما نسل Z یا نسل تیک تاک هم جایگاهی دارند؟
نسل z خیلی از نظام و از آن آرمانهایی که از روز اول مدنظر بوده دور شده است. علت هم این بود که شعار و ناکارآمدی دیدند. راه اینکه بتوانیم اینها را برگردانیم این است عمل کنیم و کارآمد باشیم. نیاز به حرف زدن هم نیست. اگر در خیلی از موضوعات ما بتوانیم مسائلشان را حل کنیم، کار بزرگی است. واقعا طرف ناامید است و میبیند مثلا ۵۰ سال باید کار کند تا بتواند خانه بخرد یا مثلا نه خودرو دارد و نه میتواند ازدواج کند.
نسلی داریم که اصلا نمیتواند ازدواج کند و ناامید شدند. وقتی اینها را میبیند ناامید شده و دور میشود. باید با حل مسائل اقتصادی آنها را امیدوار کنیم. چون بحث اقتصاد و فرهنگ، مسائل اجتماعی و سیاسی، ۴ گزینهای هستند که از هم تاثیرگذار دارند هم ازهم تاثیرپذیرند و نمیشود هر کدام را تک تک حل کرد اینها با هم عجین شده است.
۴ معادله و N مجهول دارد. باید حل کنیم و راهکار هم دارد. قدم اول اعتماد مردم خصوصا جوانها است. یعنی اگر جلب شود کارهای بزرگی در کشور میتوان انجام داد.