«اینکه ۱۱۰ امضاکننده باکیفیت و شناسنامهدار پای یک بیانیه تحلیلی سههزار کلمهای و متنی راهبردی را امضا کنند، در هر شرایطی اهمیت سیاسی و گفتمانی دارد و آن را شایسته توجه میکند.»
حمیدرضا جلاییپور، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در هم میهن نوشت: بیانیه ۱۱۰ امضایی جمعی از دغدغهمندان توسعه و مردمسالاری در ایران در دفاع از روزنهگشایی در انتخابات۱۴۰۲ با گذشت تنها یک روز از انتشارش واکنشهای انتقادی و حمایتی گستردهای را موجب و موضوع گفتگو در حلقهها و گروهها و احزاب و شبکههای اجتماعی و تیتر رسانههای هر سه جریان بزرگ سیاسی کشور شد و بیش از بیانیههای تحلیلی دیگر در سالهای گذشته مورد توجه (اعم از انتقادی و حمایتگرانه) قرار گرفت. چرا چنین شد وقتی ادبیات نسبتاً فنی آن گروههای مرجع مدنی و سیاسی را هدف میگرفت و برای مخاطب وسیع نبود؟ به نظرم از جمله به چهار علت مهمتر میتوان اشاره کرد:
محتوای بیانیه، راهبردی و استدلال محور و دارای غنای نظری و تجربی است. نشانهای از اینکه لااقل بخشی از نیروهای جوانتر مصلح و توسعهگرا در ایران دارای نظریه تغییر اصلاح تدریجیگرا هستند و این نظریه تغییر را متناسب با وضعیت کنونی ساختاری و نهادی حاکمیت و جامعه ایران و با بهرهگیری از آخرین دستاوردهای نظری و تجربی جهانی روزآمد کردهاند.
در متن نوعی نوسازی پایه نظری و ارتقای بنیه تئوریک سیاست اصلاحگرا دیده میشود که نشانه مبارکی است از اینکه حامیان آن در ادبیات دهه۹۰ میلادی و توصیههای برآمده از اجماع واشنگتن و حکمرانی خوب و گذارگرایی که اساساً برای نظمهای دسترسی باز (و نه نظم دسترسی محدود ایران) است نماندهاند، متناسب با تحولات نظری و تجربی در ایران و پساخزانِ عربی و جهان روزآمد کردهاند و از ساختارها و زمینههای نهادی در حاکمیت و جامعه متکثر ایران تصویر واقعنگرانهای دارند. حتی کسانی که با استدلالهای متن مخالفند نمیتوانند جدیت و اهمیتشان را انکار کنند.
دغدغه ایران و زندگی ایرانیان دال مرکزی متن است. امضاکنندگان به مطالبه و فهرست کردن آرزوها اکتفا نمیکنند، دغدغه تحقق عملیشان را هم دارند و برای ایران و در جهت ترویج این رویکرد و نگاه و باز کردن روزنه حاضرند از آبرویشان مایه بگذارند. بهویژه در شرایطی که خالصسازان و براندازان و گذاریها در سطح آرزواندیشی میمانند.
اینکه ۱۱۰ امضاکننده باکیفیت و شناسنامهدار پای یک بیانیه تحلیلی سههزار کلمهای و متنی راهبردی را امضا کنند، در هر شرایطی اهمیت سیاسی و گفتمانی دارد و آن را شایسته توجه میکند.
سرمایه اخلاقی تعدادی از امضاکنندگان (مثلاً مهدی غنی و محمد ترکمان)، سرمایه فکریشان (از جمله محمد فاضلی، محمدمهدی مجاهدی، مقصود فراستخواه، علی هنری و محمدامین نیکجو)، تجربه سیاسیشان (از جمله اعضای ارشد چند حزب)، و شمار زیادی از نسل جدیدی از اصحاب رسانه و فعالان سیاسی که دارای سوابق روشن و بعضاً بنیه نظری معتنابه اند، ترکیبی ساختهاست که متنشان را پراهمیت میکند. حتی کسانی که با پیشنهاد متن همراه نیستند، نمیتوانند کیفیت امضاها را انکار کنند.
در متن بیانیه، توافقگرایی (به جای ستیزگرایی)، تدریجیگرایی، آرمانگرایی واقعنگرانه، مسیراندیشی در کنار هدفاندیشی، ائتلافهای حل مسئلهای، بلندمدتگرایی و دغدغه مصالح ملی برجستگی ویژهای دارد که تاکنون به قدر کافی مورد عنایت مصلحان توسعهگرا و مردمسالار نبوده است و امضاهای پایین بیانیه نشانگر تقویت رویکردی است که در سالهای پیش رو میتواند ببالد.
در این بیانیه تحلیلی حتی یک بار نام جبهه اصلاحات و اصلاحطلبی نیامده است و صرفاً از مصلحان توسعهگرا دعوتی استدلالمحور شده است که در انتخابات ۱۴۰۲ روزنهگشایی کنند و با مصوبه جبهه اصلاحات که در تهران لیستی به نام جبهه داده نشود، تعارضی ندارد. بااین حال، لیست امضاکنندگان نشان میدهد که وجود این گرایش جدی در میان رهبران و نهادها و بدنه نیروهای اصلاحگرا و مدنی و روشنفکری قابلانکار نیست.
نوعی تکثر راهبردی در جریان اصلاحگرا شایسته به رسمیتشناسی است که ضمن روشن بودن تمایزشان میتوانند ائتلاف و همکاری جبههای هم داشته باشند، همانطور که بخشی از این جریان میتواند از ائتلافی از نیروهای میانه برای شکلگیری اقلیتی باکیفیت و توسعهگرا در مجلس حمایت کند.