bato-adv
bato-adv

«نفرین»؛ یک قطب‌نمای اخلاقی ترک‌خورده

«نفرین»؛ یک قطب‌نمای اخلاقی ترک‌خورده

«نفرین» که از ۱۲ نوامبر ۲۰۲۳ تا ۱۴ ژانویه ۲۰۲۴ در ۱۰ اپیزود در شوتایم پخش شد، به کمک ترکیب بی‌کم و کاست نویسندگی، کارگردانی و بازیگری نبض کار را کاملاً در دست دارد. سریال در پشت دوربین، مملو از انتخاب‌های قوی است که به بهترین شکل بیانگر لحن معماگونه و تقریباً رازورانه آن هستند.

تاریخ انتشار: ۲۰:۵۲ - ۲۵ بهمن ۱۴۰۲

«واقعاً فکر می‌کنی می‌توانی هر کاری که می‌خواهی بکنی و عواقبی نداشته باشد؟» ویتنی سیگل (اما استون)، یک شب، درحالی‌که تار و پود زندگی او و شوهرش، اشر (نیتن فیلدر) شروع به از هم پاشیدن کرده، این سؤال را می‌پرسد. این پرسشی است که نه‌فقط در تلاش‌های آن‌ها برای بهبود زندگی خانوادگی بلکه در هسته روح گسیخته‌شان نیز منعکس می‌شود.

به گزارش نماوا، زوج تازه ازدواج‌کرده قصد دارند بر مبنای رویکرد «کل‌نگر» به خانه و دیدگاه «زندگی تأثیرپذیر»، با یک برنامه تلویزیونی جدید برای شبکه اچ‌جی‌تی‌وی خودی نشان دهند و به‌سرعت معروف شوند و در این مسیر روی همکاری یک تهیه‌کننده تلویزیونی عوضی (بنی سفدی) که مردی با راز‌های سربه‌مهر است، حساب کرده‌اند. ویتنی و اشر منکر تلاش برای رسیدن به شهرت هستند – و ایده‌ای را طرح می‌کنند که به‌ظاهر به سود جوامع محلی بومی و لاتین تبار است –، اما به اعیان‌سازی اعتقاد دارند و می‌خواهند شهر کوچک و کم‌درآمد اسپانیولا در نیومکزیکو را به یک پاتوق سازگار با محیط زیست تبدیل کنند.

زمانی همه چیز به‌تدریج زیر و رو می‌شود – واقعاً وارونه می‌شود – که دختری کوچک در پارکینگ یک سوپرمارکت محلی، اشر را – چه مقصر یا نه – نفرین می‌کند. نتیجه سریال نفرین (The Curse) است، حاصل همکاری فیلدر و سفدی که به شکل غیر عادی و ناراحت‌کننده هرچند مهم، استعمار و طمع را نکوهش می‌کند.

«نفرین» که از ۱۲ نوامبر ۲۰۲۳ تا ۱۴ ژانویه ۲۰۲۴ در ۱۰ اپیزود در شوتایم پخش شد، به کمک ترکیب بی‌کم و کاست نویسندگی، کارگردانی و بازیگری نبض کار را کاملاً در دست دارد. سریال در پشت دوربین، مملو از انتخاب‌های قوی است که به بهترین شکل بیانگر لحن معماگونه و تقریباً رازورانه آن هستند.

تصویربرداری به سبک برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نما و به‌گونه‌ای است که سریال در بیشتر لحظه‌ها ویتنی و اشر را زیر نظر دارد، اما هرگز به‌طور کامل با آن‌ها مشارکت نمی‌کند. وقتی هم که در قاب قرار ندارند، دوربین با پیدا کردن خانه‌ای در گوشه‌های پنهان یا پشت پنجره‌ها، به‌اندازه کافی از این دو دور می‌ماند تا احساس شود حضوری ناخواسته آماده ورود به صحنه است. ویتنی و اشر همیشه تحت نظر کسی یا چیزی هستند. درنتیجه تمام انگیزه‌های این دو – چه خودشان بدانند یا نه – به نمایش گذاشته می‌شود. ما آن‌ها را در هر دو سوی جایگاه اخلاقی می‌بینیم.

تماشاگران سفیدپوست نیز شاید بخشی از خود را در آنجا ببینند – البته اگر مایل باشند اذعان کنند – بااین‌حال به خاطر لحن کمدی، هرچند پرتنش سریال، هفته‌به‌هفته برمی‌گردند تا اپیزود‌های جدید را ببینند. همه بازیگران با تمام توان خود ظاهر می‌شوند. آن‌ها در قالب یک واحد منسجم در خدمت پیام کلی قرار دارند و در عین حال به کمدی خاص فیلدر متمایل می‌شوند که طنز را از ناهنجاری‌های اجتماعی، لذت‌های نامطلوب، سرزنش خود، شوخ‌طبعی نامتعارف و پریشانی شخصی می‌گیرد. به دلیل شخصیت‌های غنی سریال، طنز درست از کار درآمده و با نقش‌آفرینی‌های چندوجهی و شجاعانه و غرق شدن در مناطق اخلاقی خاکستری حتی غنی‌تر نیز شده است.

ویتنی با بازی استون در تلاش خود برای کنترل همه چیز، به گردبادی از تناقضات و پیچیدگی غیر ضروری می‌ماند. نقش‌آفرینی او بر یک نوع تظاهر عمیقِ مجذوب‌کننده متکی است، اما دیدن ویتنی که حالت دفاعی کمتری به خود می‌گیرد، هیجان‌انگیزتر است، چرا که نمای ظاهری او از کنشگری نیز با آن می‌آید، درحالی‌که واقعاً هر تکه از آن ریشه در احساس گناه دارد.

این رویکرد به همان اندازه ناشی از اعتیاد به «آدم خوب بودن» است که به درک او از واقعیت‌های دنیایی که خودش را به‌زور وارد آن کرده برمی‌گردد. چرخش استادانه استون، سرشار از مهربانی آشکار و گلچین است و خیلی واضح نشان می‌دهد ویتنی می‌داند چطور بازی کند، حتی در شرایطی که خودش را قانع می‌کند فقط کار درست را انجام می‌دهد. زندگی او مملو از جهل توان‌فرسای توأم با شادکامی است و این به همان اندازه که شاهدی بر نویسندگی جسورانه سریال است، از نقش‌آفرینی دووجهی و بی‌عیب و نقص استون خبر می‌دهد؛ و بعد شوهر او را داریم. آن‌طور که اشر خودِ واقعی‌اش در پشت در‌های بسته را به ما نشان می‌دهد، مشخص است او به‌قدری با وجدان خود ارتباط برقرار نمی‌کند که دیگر خیلی دیر می‌شود. فیلدر، اشر را نه خیلی احساسی و بیشتر متکی بر منطق و دلیل نشان می‌دهد، مردی که در هر مرحله، این مفاهیم را مقدم بر همدلی واقعی می‌داند. درآن‌واحد، شخصیت او خود را دوست جوامعی می‌داند که به آن‌ها آسیب می‌رساند. درنهایت، فیلدر، اشر را فردی معرفی می‌کند که فکر می‌کند شیوه او خیلی بهتر است.

درنهایت، واقعیت ماهیت حقیقی اشر بر سر او فرو می‌ریزد و آن لحظه‌ها فیلدر را بازیگری تماشایی نشان می‌دهد. این چشمگیر‌ترین نقش او در یک سریال داستانی تاکنون است. خالق سریال کمدی واقع‌نمای «نیتن برای شما» نقش اشر را با جوش و خروش می‌بلعد و در همین حال مثل آب خوردن با ظرافت‌های روح و روان پیچیده شخصیت خود ارتباط برقرار می‌کند. داگی با بازی سفدی از اشر می‌پرسد: «خسته نمی‌شوی این‌قدر ادای آدم‌های خوب را درمی‌آوری؟» کمی پیش از آن نیز ویتنی به او می‌گوید: «اگر مجبورت نکرده بودم، هیچ کار خوبی نمی‌کردی.» فیلدر فرومایه‌ترین بخش‌های شخصیت اشر را می‌گیرد و درحالی‌که به‌طور یکنواخت بین خیر و شر در نوسان نگه می‌دارد، تصویری قانع‌کننده هرچند تهوع‌آور از او ترسیم می‌کند. نقش‌آفرینی فیلدر در مواجهه با اشتباهات بی‌شمار اشر، به‌طور دلپذیری، جنون‌آمیز و به طرز ویرانگری، انسانی است.

داگی که سفدی نقش او را با یک حس توهم دوگانه بازی می‌کند، ضلع سوم و عالی مثلث عجیب و غریب «نفرین» و ساختار «سریال در سریال» آن است. (هرچند سفدی بیشتر به خاطر فیلم‌های موفقی که با برادرش جاش می‌سازد معروف است، اما امسال پیش از «نفرین» در دو فیلم «اوپنهایمر» و «خدایا آنجایی؟ منم مارگارت» نقش‌های کوتاه بازی کرد.) این فیلمساز-بازیگر، شخصیت داگی را با یک حس غم‌انگیز انسانی در برخی از تاریک‌ترین لحظه‌های او آغشته می‌کند و همراه با آن حس شرارت‌آمیز و محکوم به فنای این فرد را که ناشی از جنگ خودخواسته او با خودش است به تصویر می‌کشد. داگی به «نفرین» یک قطب‌نمای اخلاقی ترک‌خورده دیگر می‌دهد، شخصیتی که در تلاش‌هایش برای حجاری زندگی واقعی در تصویر به‌ظاهر بهبودیافته خود به‌اندازه دو شخصیت اصلی دیگر اهمیت دارد.

نالا (حکمه وارسامی)، دختر کوچکی که اشر را نفرین می‌کند، به همان اندازه در پویایی سریال مهم است. کشمکش مرکزی تنها به خاطر نقش‌آفرینی بی‌ریا و ساده او کار می‌کند که پایه قوی اعتمادبه‌نفس و در عین حال و احساس ناامنی کودکانه می‌شود. یک تازه‌وارد تأثیرگذار دیگر، نیژونیا لوشی آستین، یک هنرمند واقعی اهل سانتافه است که در نقش کارا، هنرمند اهل پیکوریس پوئبلو و دوست ویتنی و اشر، با بی‌پروایی حس تحقیر و تنفر را به نمایش می‌گذارد. او هر صحنه را با حس بی‌اختیار تماشاییِ ترس و نفرت موجه از آدم‌هایی پر می‌کند که از دیدن تجربه بومی – به‌ویژه بومیان منطقه اسپانیولا – آن‌طور که هست خودداری می‌کنند.

درنهایت، یک قدرت برتر – شاید؟ – زوج اصلی را تنبیه می‌کند. لحن به‌طور اعجاب‌انگیز بداندیش «نفرین» ریشه در کیهان و ناشناخته‌ها دارد و نور علی نور آن موسیقی دلهره‌آور و بدشگون جان مدسکی است. در اینجا ته‌صدای الکترونیک فیلم‌های برادران سفدی (دانیل لوپاتین، آهنگساز «جواهرات تراش‌نخورده» و «اوقات خوش» تهیه‌کننده موسیقی این سریال است) با آثار موزیسین‌های جوامعِ به حاشیه رانده‌شده تلفیق می‌شود.

همه چیز «نفرین» به تصویر برمی‌گردد، از اولین صحنه تا دقایق پایانی آن – و هر قدم حساب‌شده که اشر و ویتنی در این فاصله برمی‌دارند. آیا زندگی سیگل‌ها فقط تظاهر مقابل دوربین‌هاست و درواقع قصد فریب بومیان را دارند؟

سریال می‌خواهد بدانید اگر از واقعیت‌های حضورتان در مجاورت افرادی که مدت‌ها قبل از شما اینجا بودند، چشم‌پوشی کنید، شما هم تحت نظر هستید. (به‌این‌ترتیب، طرح ویتنی و اشر به نفرین واقعی تبدیل می‌شود.) این یک سریال بی‌پروا و چندلایه است که شما را وا‌می‌دارد انگیزه‌ها را کنار هم بگذارید، انتخاب‌ها را زیر سؤال ببرید و تا وقتی دوربین‌ها خاموش شوند، در جستجوی معنا باشید.

راستش را بخواهید مجموعه تلویزیونی فیلدر و سفدی شایسته مکالمه‌ای بسیار فراتر از فضای این یادداشت است، اما یک چیز را قطعی می‌دانیم: «نفرین» یک کیفرخواست است، یک کیفرخواست که به طبقه ممتاز یادآوری می‌کند دنیا بدون نخوت، لوده‌گری و خشونت بینا فردی آن‌ها جای بهتری است.

من تو را نفرین می‌کنم

«نفرین» آمیزه‌ای درخشان از مهارت‌ها و کنجکاوی‌های نیتن فیلدر و بنی سفدی در مقام تهیه‌کننده، کارگردان، نویسنده و بازیگر است – یک سریال متراکم و مرموز، پرتنش و جذاب که هم‌زمان به تریلر عصبی، کمدی سیاه و درام با موضوع ازدواج می‌ماند، اما پروژه از کجا شروع شد؟

سفدی می‌گوید: «همه چیز از زمانی شروع شد که ما درباره نقل مکان نیتن به لس آنجلس حرف می‌زدیم.»

فیلدر ادامه می‌دهد: «من تلاش می‌کردم تجربیات عجیب و غریب خود را پس از آمدن به اینجا خلاصه کنم. لس آنجلس گاهی اوقات حس غریبی به آدم می‌دهد.»

یک روز که فیلدر برای یک کار عادی از خانه بیرون زده بود با زنی مواجه شد که از او کمی پول می‌خواست. او هیچی نداشت. وقتی گفت پول نقد ندارد، زن مستقیم به چشمان او نگاه کرد و گفت: «من تو را نفرین می‌کنم.» فیلدر راه خود را کشید و رفت، اما نمی‌توانست به حرف‌های تند فرد غریبه فکر نکند. برای همین به یک دستگاه خودپرداز رفت، ۲۰ دلار گرفت، برگشت و به او داد. با این کار، زن نفرین را از روی او برداشت.

وقتی سفدی قضیه را شنید، از فیلدر پرسید: «چه می‌شد اگر برمی‌گشتی و آن زن رفته بود؟ آن‌وقت کل زندگی ات خراب می‌شد، چون نفرین همیشه با تو می‌ماند. همیشه باید به آن فکر می‌کردی و هیچ‌وقت مطمئن نبودی هر اتفاقی می‌افتد به خاطر آن نفرین است یا نه.»

فیلدر می‌گوید: «من به این چیز‌ها عقیده ندارم، اما نمی‌توانم آن‌ها را از ذهنم بیرون کنم. بعضی وقت‌ها اگر کسی چیزی به شما بگوید حتی در حد مکالمه، طوری که احساس کنید گند زده‌اید، می‌تواند در ذهنتان بماند، بزرگ شود و شما را از درون بخورد. بعد من و بنی بیشتر درمورد این موضوع حرف زدیم و به این ایده رسیدیم که می‌شود بااین‌حال و هوا یک مجموعه تلویزیونی ساخت.»

داستان واقعی فیلدر با چند تغییر (او در سریال بجای یک زن بالغ با دختری کوچک روبرو می‌شود) «نفرین» را شکل داد، اما در آن زمان فقط در حد یک ایده بود. آن‌ها حال و هوا را داشتند، اما هنوز داستان را نداشتند و درهرحال به دنبال ساخت یک سریال جدید نبودند. بعد درحالی‌که همسر سفدی باردار بود، او ساعت‌های زیادی را در اتاق‌های انتظار پزشکان می‌گذراند. آنجا بود که مجذوب برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نما با موضوع بازسازی خانه‌ها شد. ذهن او در درجه اول درگیر روابط مجریان این برنامه‌ها و خانواده‌ها شد.

سفدی می‌گوید: «چیزی که به آن فکر نمی‌کنید این است: این مکان‌ها کجا هستند؟ در یک سفر خارج از لس آنجلس برنامه‌ای دیدم با این شعار تبلیغاتی که “اگر محله خود را دوست ندارید آن را عوض کنید. ” بلافاصله به نیتن پیام دادم: “خودش است. ” دیوانه‌وار است. چطور چنین چیزی امکان دارد؟»

ازآنجاکه فیلدر سال‌هاست به برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نما علاقه دارد، مجذوب ایده شد و این دو شروع به نوشتن طرح کلی داستان کردند – فقط برای این که ببینند جواب می‌دهد یا نه. فیلدر می‌گوید: «ما از همان مرحله اولیه پیچ و خم‌های زیادی در ذهن داشتیم و مطمئن نبودیم این سریال بتواند همه آن‌ها را حفظ کند. درنهایت نقشه کلی کار را کشیدیم. بعد ایده را با مسئولان شبکه در میان گذاشتیم و از آنجا به بعد همه چیز به‌سرعت جمع شد. به لحاظ لحن با موانع زیادی مواجه نشدیم. حال و هوا تقریباً از همان ابتدا به همین شکل بود.»

دست آخر «نفرین» تنظیم شد – با یک زوج متأهل در مرکز داستان که برای ستاره شدن در حوزه برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نما دست و پا می‌زنند و یک نحسی که بر هر حرکت آن‌ها تأثیر می‌گذارد (واقعاً به خاطر آن است؟). فیلدر و سفدی دیگر داستانی مملو از احتمال داشتند – و داستانی که نمی‌توانستند انکار کنند.

فیلدر می‌گوید: «این حس هر چه باشد، از خیلی جهات هسته اصلی سریال است. این ایده که واقعاً چه چیزی واقعی است یا در یک موقعیت چه چیزی اهمیت دارد، بخش زیادی چیزی است که سریال کاوش می‌کند و از آن لذت می‌برد. به‌راحتی می‌توان گفت فلانی آدم خوبی است یا فلانی آدم بدی است یا فلان چیز اصلی است و فلان چیز تقلبی، اما در خیلی از این موقعیت‌ها وضعیت بسیار پیچیده‌تر است.»

سفدی روند ساخت «نفرین» را به شبکه‌ای پیچیده مانند آنچه ویتنی و اشر در سریال دنبال می‌کنند توصیف می‌کند. آن‌ها شاید درصدد ساخت یک برنامه تلویزیونی نباشند، اما سریالی که در ذهن دارند به لحاظ ابعاد و بلندپروازی آن‌قدر رشد می‌کند که تنها یک گزینه پیش روی خالقان آن می‌ماند: تا آخر راه بروند.

او می‌گوید: «ناگهان آنچه به‌عنوان یک ایده شروع شد شکلی پیچیده‌تر به خود گرفت، درحالی‌که هر دوی ما در ابتدا فقط می‌خواستیم آن را درک کنیم.»

bato-adv
bato-adv
bato-adv