در عصر ویکتوریایی ازدواج هدف اصلی زندگی یک زن دانسته میشد. البته برای مردان هم ازدواج مسألهی جدیای بود. به همین دلیل، برای انتخاب زن یا شوهر خود باید دقت زیادی به خرج داده میشد. کتابها و راهنماهای مختلفی منتشر شده بود که حاوی متدها و فرمولهایی برای کمک به پیدا کردن یک همسر ایده آل بودند.
عصر ویکتوریایی، دوران حکومت ملکه ویکتوریا بر بریتانیا (از سال ۱۸۳۷ تا ۱۹۰۱)، با تغییراتی در مُد، طرز نگرش و عادتهای روزانه همراه بود.
به گزارش روزیاتو، اما برخی از قوانین و باورهای این دوره حالا بسیار عجیب و منسوخ به نظر میرسند. در ادامه با برخی از عجیبترین آنها آشنا خواهیم شد.
در عصر ویکتوریایی اگر بانوی متشخصی میخواست برای پیاده روی به مرکز لندن برود، هنگام انتخاب مسیر خود باید دقت میکرد که جایی برای رفتن به دستشویی داشته باشد. معمولاً این کار تنها در خانهی دوستان یا اقوام امکان پذیر بود، چون در شهر هیچ دستشویی عمومیای برای زنها وجود نداشت. آن زمان رفتن به چنین مکانی را برای یک بانو شرم آور میدانستند.
دلیلش این بود که در عصر ویکتوریایی زن «فرشتهی خانه»، مادر، همسر یا دختر تلقی میشد و اعتقاد بر این بود که هیچ دلیلی برای دور شدن او از خانه وجود ندارد و مکانهای عمومی صرفاً به مردان تعلق دارد.
در عصر ویکتوریایی ازدواج هدف اصلی زندگی یک زن دانسته میشد. البته برای مردان هم ازدواج مسألهی جدیای بود. به همین دلیل، برای انتخاب زن یا شوهر خود باید دقت زیادی به خرج داده میشد. کتابها و راهنماهای مختلفی منتشر شده بود که حاوی متدها و فرمولهایی برای کمک به پیدا کردن یک همسر ایده آل بودند.
مثلاً لویی آلن ووت، نویسندهی انگلیسی، در سال ۱۹۰۲ کتابی به نام «راهنمای کاربردی شخصیت خوانی» منتشر کرد که در آن توضیح داده بود چطور میتوان از روی شکل بینی یا جمجمهی یک مرد متوجه شد که آیا او همسری وفادار و پدری دلسوز خواهد شد یا خیر. به علاوه، توصیه میشد اگر زن و مرد هر دو بینی عقابی داشتند، از ازدواج با یکدیگر خودداری کنند، چرا که این فرم بینی نشانهی لجباز بودن فرد دانسته میشد و اعتقاد بر این بود که دو شخص لجباز برای تشکیل خانواده با یکدیگر مناسب نیستند.
همچنین امکان محاسبهی اختلاف سنی ایده آل میان زن و شوهر وجود داشت: برای این منظور سن مرد را تقسیم بر ۲ میکردند و سپس عدد به دست آمده را به اضافهی ۷ میکردند. مثلاً اگر مردی ۳۰ ساله بود باید یک همسر ۲۲ ساله برای خود پیدا میکرد و برای یک مرد ۴۰ ساله، یک همسر ۲۷ ساله مناسب دانسته میشد.
در دهههای ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰، سفر با قطار رواج زیادی پیدا کرد. با این حال، مردم عصر ویکتوریایی قطار را بسیار خطرناک میدانستند. آنها معتقد بودند که استفاده از قطار به مغز آسیب میزند. به باور آن ها، حرکتهای ناگهانی قطار و صدای آن میتوانست باعث حملهی عصبی شود و حتی فرد را به جنون بکشاند.
روزنامهها با نوشتن دربارهی رفتارهای عجیب و غریب زنان و مردانی که حین سفر با قطار عقل خود را از دست داده بودند، به این باور دامن میزدند. در مقررات مربوط به راه آهن قید شده بود که «مجانین» باید درون یک کوپهی مجزا ایزوله شوند. خوشبختانه این باور اشتباه دربارهی قطار خیلی زود از میان رفت و بریتانیاییها توانستند از این شیوهی نوین، بی دردسر و امن برای سفر بهرهمند شوند.
برای بانوان ویکتوریایی امکان مراجعهی تنهایی به پزشک وجود نداشت و این کار باید حتماً با حضور همسر زن یا یک همراه انجام میشد. به علاوه، زن نمیتوانست آن قسمت از بدنش که احساس درد میکرد را به پزشک نشان دهد و برای این کار یک مانکن در نظر گرفته شد که محل درد را روی آن به پزشک نشان میدادند.
معاینهی ناحیهی تناسلی تنها در موارد حاد انجام میشد و اگر چارهای جز انجامش نبود، معاینه از روی پارچه یا در یک اتاق تاریک، و یا به کمک یک پرده که پزشک و بیمار را از هم جدا میکرد، صورت میگرفت.
پرداخت پول ویزیت به پزشکان هم با دردسر همراه بود، چرا که آن زمان اعتقاد بر این بود که مردان متشخص برای پول کار نمیکنند. به همین دلیل، نباید پول را به طور مستقیم به پزشک میدادند. به جای این کار، باید پول را داخل کاغذ میپیچیدند و روی یک میز قرار میدادند.
در ربع نخست قرن نوزدهم، رنگ سبز زمردی در اوج محبوبیت قرار داشت. این رنگ هم مورد علاقهی مُد دوستانی بود که لباسهای سبز رنگ به تن میکردند و هم بانوان ثروتمندی که این رنگ را برای دکوراسیون داخلی انتخاب میکردند.
مشکل، اما این بود که از مواد بسیار سمیای برای درآوردن پارچه ها، فرشها و کاغذ دیواریها به رنگ سبز استفاده میشد. این رنگ سبز حاوی آرسنیک بود و مشکلات پزشکی شدیدی ایجاد میکرد، اما تازه در نیمهی دوم قرن نوزدهم بود که به این مسأله پی برده شد.
آن زمان تصور میشد دلیل ابتلا به اسهال خونی و وبا، نه مصرف آب آشامیدنی آلوده، بلکه سرد شدن شکم بود. به همین دلیل مردم عصر ویکتوریایی برای پیشگیری از بیماری، از کمربندهای پشمی یا بافتنی استفاده میکردند که به «کمربند وبا» معروف بودند.