پلمب کافهها بهدلیل حجاب مشتریان که بخشی از طرح حجاب و عفاف است، از فروردینماه امسال شروع شد و هنوز هم به قوت خودش باقی است. تقریباً هیچ شهری نیست که کافههایش درگیر پلمب و تعطیلی نشده باشد. در تهران هم کافههای محدوده ایرانشهر، انقلاب و چهارراه ولیعصر بودند که رکورد پلمب را بهنامِ خود ثبت کردند. صحبت درباره شرایط فعلی برای صاحبان کافه چندان راحت نیست؛ بعضی با دلهره و هراس میپذیرند چند جملهای بگویند و بعضی هم تمایلی ندارند، اما همه آنها یک درخواست مشترک دارند و آنهم نامی از آنها یا کافهشان برده نشود.
به گزارش هم میهن، کسی دقیقاً نمیداند بعد از چندبار پلمبشدن چه اتفاقی میافتد، اما شنیدهاند که ممکن است دادگاهی شوند و برایشان وثیقه تعیین یا جواز کسبشان باطل شود. حتی ممکن است بدون هیچ دلیلی پلمب شوند؛ مثل کافهای که مشتری نداشت و اماکن دستور تعطیلی موقت آن را صادر کرد یا کافه دیگری که بهدلیل نوع حجاب یک دختر ۱۰ ساله دستور پلمب گرفت. کافههای زیادی هم بهدلیل همین شرایط یا حتی صرف حضور در این محدوده، قید فعالیتهای فرهنگی را زدهاند یا آن را محدود کردهاند.
اردیبهشتماه امسال محسن برهانی، حقوقدان به هممیهن توضیح داد که چرا رویه فعلی درباره پلمب کسب و کارها بهدلیل حجاب مبنای قانونی ندارد. او گفته بود: «آقایان میگویند فلان مغازه را پلمب کردیم، چون این خانم بیحجاب در این مغازه بوده و این مغازه را به مرکز فساد و فحشا تبدیل کرده است، اما هیچ مستندی برای این امر وجود ندارد. ماده ۱۱۴ قانون آییندادرسی کیفری میگوید، مراکز تولیدی و خدماتی را نمیتوان توقیف کرد، حتی اگر صاحبمغازه مرتکب جرم شود چراکه مسائلی که با اقتصاد و زندگی مردم مرتبط است، برای قانونگذار مهم است، مگر اینکه باز بودن این مغازه باعث آسیب و فساد به جامعه شود.»
مرد جوان، صاحب کافهای در محدوده خیابان ایرانشهر است که کافهاش از ابتدای امسال ششبار پلمب شده و تعریف میکند که مدتهاست امنیت روانی و اقتصادی ندارند؛ چون هرروز صبح که کافه را باز میکنند ممکن است خبر برسد که تا ۷۲ ساعت دیگر کسبوکارشان پلمب میشود: «من بهعنوان مدیر این مجموعه از صبح تا زمانی که کافه را تعطیل میکنم، نگرانم که یکنفر بیاید داخل، چیزی بنویسد و تمام زحمات ما به هدر برود و ۷۰ نفر بیکار شوند. اگر یکنفر وارد کافه شود که لباس متفاوتی داشته باشد، چهارستون بدن ما میلرزد که چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟»
در طول ششبار پلمب، درمجموع کافه او، حدود ۶۰ روز پلمب بود: «کافه در شرایطی ۶۰ روز پلمب شد که باید مالیات و اجاره این مدت را پرداخت کنیم. در این وضعیت تعداد مهمانها هم خیلی کمتر میشود و آنها را از دست میدهیم. پلمبها جریمه نقدی ندارد، مبلغ کمی -حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان- است که اصناف میگیرد. ضرر اصلی آن تعطیلشدن کافه است. اما شنیدهایم که بعد از دو تا سه بار پلمبشدن بابت نوع حجاب، ممکن است دادگاهی شویم و باید حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون وثیقه بگذاریم تا دادگاه برگزار شود و بعد هم ممکن است جریمه مالی در نظر بگیرند. بگیر و ببند کافهها معمولاً در قالب اجرای طرح انجام میشود و ما اطلاعی از زمان آن نداریم، اگر بخواهند کافه را پلمب کنند حتی اگر تمام موارد را رعایت کرده باشیم باز هم بهانهای برای تعطیلی پیدا میکنند.» او ادامه حرفهایش را میگیرد و میگوید: «این طرحها از سال گذشته بیشتر شده و تمرکز اصلی هم روی حجاب است.
اگر حجاب مشتریان کافه مشکلی نداشته باشد، بهانه دیگری پیدا میکنند. مثلاً اینکه در کافه مافیا بازی کردهاند یا بازی فوتبال پخش شده است. همینها بهانهشان میشود. کارکنان اماکن، زمان مشخصی برای بازرسی ندارند، ممکن است ساعت ۱۰ شب بیایند، ممکن است ۱۰ صبح.» پلمبشدنهای پیاپی، تعداد نیروهای کافه او را کم کرده است، خودش تصمیم به تعدیل نگرفته، اما شرایط مالی باعث شده نیرو از کار در کافه منصرف شود: «در این شرایط اتفاقی که میافتد این است که زمان حضور نیروها در کافه کم شود و حقوق یکسوم ماه را دریافت نکند، بههمیندلیل بسیاری از آنها شغلشان را تغییر میدهند، چون کار در کافه برایشان امنیت روانی و اقتصادی ندارد.»
نزدیکترین وضعیت به این روزها از نظر اقتصادی، دوران کرونا بود، با این تفاوت که حالا خودش و همصنفیهایش را تنها میبیند: «ما کمکم داشتیم به شرایط قبل از دوره کرونا برمیگشتیم که این وضعیت پیش آمد. البته تفاوت با دوره کرونا این بود که آن زمان موضوع جمعی بود و همه درگیرش بودند، اما حالا دو قشر تحت فشار بیشترند؛ یکی کافهها و دیگری رانندگان تاکسیهای اینترنتی. البته باز هم راننده تاکسی یکنفر است، اما ما اینجا ۷۰ نفریم، بیرون به زنان میگویند؛ «گلم روسریت را سرت کن»، اینجا اگر مشتری حجابش را رعایت نکند، من جریمه میشوم.»
در ۱۰ سال کافهداری، تنها جایی که برای پلمب احتمالی کافه به آنها اخطار میداد، اداره اماکن بود، اما حالا قبل از اماکن، افراد دیگری وضعیت کافه را گزارش میکنند: «بعد از اخطار پلمب، ۷۲ ساعت فرصت میدهند تا برای رفع آن اقدام کنیم، در این ۱۰ سال فقط اماکن پلمب میکرد، اما در یکسال گذشته افرادی به کافه میآیند که نمیدانی چه کسی هستند؟ اما میآیند، چیزهایی مینویسند و میروند و چند روز بعد هم اماکن میآید و پلمب میکند. بسیاری از همصنفیهای ما هم که کافههای موفقی داشتند، بهدلیل همین شرایط مجبور به تعطیلی شدند. قبلاً ممکن بود کافهها سالی دوبار بهدلیل بیحجاب، سیگار، موسیقی و... پلمب شوند، امسال ما در ششماه اول، ششبار پلمب شدیم.»
آن یکی کافه، در خیابان انقلاب است. برچسب آخرین فک پلمب هنوز روی در باقی مانده و قبل از آن چندبار دیگر هم این برچسب روی در کافه چسبیده و برداشته شده: «ما در یکسال گذشته زیاد پلمب شدیم. فقط در دوهفته، دوبار این اتفاق برایمان افتاد. چند وقت پیش اماکن آمد و بهدلیل نوع حجاب یک دختر ۱۰ ساله پلمبمان کردند، رفتیم صحبت کردیم و مشکل حل شد.»
آن ساعت روز، مشتری زیادی ندارد و مدیر داخلی فرصت میکند درباره وضعیت کافه صحبت کند، آنهم بهشرط پنهان ماندن اسم خودش و کافهاش. او میگوید که برخورد با فعالیت کافهها تنها محدود به یکسال اخیر نمیشود. همیشه با کافهها مشکل داشتهاند: «یکدوره بهانه حجاب است، یکدوره آلودگی صوتی و نوع موسیقی و یکدوره سیگار کشیدن زنان. میگویند تو نباید به آنها خدمات بدهی! در مورد حجاب هم همین مسئله بوده و در یکسال گذشته که بحث آن پیش آمد فشار هم ادامه داشت. هربار تعهد، اخطار، بههرشکلی این فشارها وارد میشود.»
او پذیرفته که به مشتریان تذکر دهد، بین تذکر دادن و تعطیلی کافه، مجبور به انتخاب است: «ما بهدلیل اینکه یک دختر ۱۰ ساله حجاب نداشت، پلمب شدیم. تذکر حجاب دادیم و این موضوع بار روانی برای خودمان هم دارد. اما چارهای نداریم. بااینحال باز هم ممکن است همان لحظهای که یکی از مشتریان شال از سرش افتاده، مامور اماکن وارد شود و کافه را پلمب کند. برای تماشای فوتبال و دورهمی مشکلی ندارند و جام ملتهای آسیا را در کافه پخش کردیم، اخطاری به ما ندادند.»
برای کافهای مثل آنها که پشتوانه مالی ندارند، سهروز پلمبشدن برابر با برهم خوردن حساب و کتاب، حقوق پرسنل و اجاره و خراب شدن مواد اولیه است. در همین یکسال تعداد مشتریان کافه کمتر شده و مدیر داخلی کافه میگوید: «بعضی از آنها بهدلیل تذکر حجاب ما را تحریم کردهاند، اما ما ترجیح دادیم تذکر بدهیم، ولی پلمب نشویم، چون شنیدهایم چند کافه را پلمب کردند و تعهدهایی که از آنها گرفتند، بسیار سنگین بود. حتی به بعضی از کافهها گفته شد اگر یکبار دیگر پلمب شوید، جواز کسبتان باطل میشود.»
قبل از اعتراضات سال گذشته و آغاز یکدوره پر فشار برای کافهها، روال پلمب بابت حجاب اجرا میشد، اما شرایط متفاوت و حساسیتها کمتر بود: «قبلاً هم ماجرای پلمبشدن سر نوع حجاب وجود داشت، اما به این اندازه حساس نبود که از طرف مشتری نادیده گرفته شویم. الان از نظر مردم مبارزه فقط در کافه ادامه دارد، اما دودش فقط به چشم کافهدار میرود. قبل از این یکسال، اماکن به تتو داشتن، سیگار کشیدن زنان و... هم حساس بود. الان ما بیشتر از قبل تحت فشاریم و مردم هم کمتر رعایت میکنند.» کافه تا جایی که بتواند نیروهایش را حفظ میکند، حتی اگر حقوق سوپروایزرها پرداخت نشود: «ما تا جایی که بتوانیم نیروها را حفظ میکنیم. در دورهای که اعتراضات ادامه داشت، کافه هم بسته بود و بهعنوان سوپروایزر کافه حدود ۴-۳ ماه حقوق نگرفتیم تا حقوق پرسنل را بدهیم. اجارهها عقب افتاده بود. یکماه حقوق کارکنان دو قسمت پرداخت شد. هزینه را از جای دیگری جبران کردیم، ولی پرسنل را نگه داشتیم.»
کافه بعدی شرایط متفاوتتری دارد؛ مجموعهای که بخش فرهنگی هم دارد و علاوه بر پروتکلهای اماکن، باید دستورالعملهای وزارت ارشاد را برای اجراهای موسیقی و نمایش در نظر بگیرد. شرایط برای آنها هم مثل کافههای دیگر است؛ پلمبهای پیدرپی بهدلیل حجاب و بهخطر افتادن شرایط اقتصادی. برای آنها ماجرا بهشکل دیگری ادامه دارد، قرار گرفتن در محدوده خیابان انقلاب کار را برایشان سختتر کرده است. مدیر کافه تعریف میکند که بهواسطه محل کافه در این محدوده که فضای امنیتی بیشتری دارد، کار آنها را پیچیدهتر کرده است: «این فشار هم از سمت اماکن و ارشاد نبود. برای مثال همیشه یگان ویژه، حجاببان و لباس شخصی که نمیدانیم برای کدام دستگاه هستند، در این محدوده حضور دارند و روی مخاطبان و مشتریهای ما تاثیر منفی داشته است.
ما مجبور شدیم برنامههایمان را به پنجشنبه و جمعه محدود کنیم. اگر اجرای موسیقی گروهی داشته باشیم، نمیتوانیم در طول هفته برگزار کنیم. قبلاً در فضای باز شششب اجرای موسیقی و ۱۵۰ نفر میهمان داشتیم، اما حالا اصلاً این امکان وجود ندارد، چون اگر تعداد زیادی از مردم در این محدوده حضور داشته باشند، احساس میکنند خبر خاصی است.»
کم شدن برنامههای فرهنگی برای مجموعهای که ششبار پلمب شده، شرایط اقتصادی را تغییر داده است، شاید حدود ۳۰ درصد نسبت به سال قبل درآمد هر دو بخش کافه و فرهنگی کمتر شده: «ما یکی از رکوردداران پلمب بهشمار میرویم و بیش از پنجبار پلمب شدیم. تا حالا هزینهای برای فک پلمب ندادیم، اما شاید اگر خیلی حساسیتبرانگیز باشد، به لغو مجوز برسد. اماکن متوجه است که عمدی روی بیحجابی نداریم و تا جایی که دچار مسئله نشویم، تذکر میدهیم، اما عملاً بیشازآن نمیشود تذکر داد. حساسیتی روی نحوه برگزاری برنامههای فرهنگی نیست و حتی سال گذشته اگر اجرایی نداشتیم، از ما پرسیده میشد که چرا برنامهای برگزار نمیکنید، فکر میکردند امتناع میکنیم، اما مسئله این بود که در این محدوده نمیتوانستیم رویدادی برگزار کنیم؛ چون ممکن بود تعداد مخاطبان زیادی به سمت کافه بیایند و حساسیت ایجاد شود.»
او تعریف میکند که شرایط کافهها بعد از ۱۴۰۰ کمی تغییر کرد، اما آنقدر محسوس نبود، این رویکردها نهتنها دولت به دولت، بلکه در هر دوره شهرداری هم تاثیر دارد و در این سالها همیشه در اوج و فرود بودهاند، حتی در همین بازه زمانی یکسال گذشته که محدودیتها از پاییز آغاز شد، در زمستان شرایط کمی تغییر کرد و حساسیتها کمتر شد، اما از فروردینماه امسال روزهای سخت کافهها شروع شد: «درنهایت در هشتسال گذشته نسبت به این ششماهی که گذشت فشار وارد نشده بود. دلیل عمده آن هم دستورالعملهای وزارت کشور بود و اماکن بهصورت خودجوش بازدیدهای ماهانه و هفتگی دارد، حتی اتفاق افتاده که اماکن بخشهای مختلف -منطقه، کلانتری محله و کل تهران- هم سهروز پشت سر هم به مجموعه آمدند.»
صاحب کافه دیگری هم که امسال دوباره پلمب شده، توضیح میدهد که کافهها این روزها به غیر از مسئله حجاب، مشکل جواز کسب دارند؛ بخشی از آنها این جواز را ندارند و بخش دیگری هم درحال دریافت آن هستند. اگر کافهای این مدرک را نداشته باشد، اخطار دریافت میکند یا تعطیل میشود. او میگوید تابستان امسال برای دریافت مجوز کسب اقدام کرده و به آنها اعلام شده که قرار است در محدوده منطقه شش، جواز کسب صادر نشود. آنها هم جواز کسب دیگری به غیر از کافه دریافت کردند و با آن فعالیتشان را ادامه میدهند: «در یکسال گذشته دو ماه بهدلیل پلمب، تعطیل بودیم و در تمام این مدت هم باید هزینه پرسنل را پرداخت میکردیم، بااینحال تعدیل نیرو نداشتیم، ولی عموماً این اتفاق میافتد و اگر بیشتر از چند روز کافه تعطیل باشد، ممکن است نیروها بروند.
اگر یکهفته تعطیل شوید، آن ماه درآمد و هزینه سربهسر میشود، اگر ششهفته تعطیل شوید، تا آخر سال باید تلاش کنید تا خسارت آن را جبران کنید. اگر تا آخر امسال کار کنم، میتوانم ضرر مدتی که تعطیل بودیم را جبران کنم. ما تذکر حجاب نمیدهیم و اگر بخواهیم این کار را انجام دهیم، حتماً تعداد مشتریهایمان تغییر میکند. قبلاً با مسئله حجاب راحتتر برخورد میکردند و بیشترین دلیل برخورد هم جواز کسب بود، البته سطح حجاب مردم هم متفاوت بود و معمولاً هم کافه به این دلیل تعطیل نمیشد.»
کمکردن فعالیتهای فرهنگی در کافهها فقط شامل کافه قبلی نمیشود و جایی مثل کافه کتابی در محدوده خیابان انقلاب هم از بهار امسال تصمیم گرفت که دیگر هیچ برنامه فرهنگیای برگزار نکند: «ما کلاً عطای هر فعالیتی به غیر از سرویسدهی خوراکی به مردم را به لقایش بخشیدیم. تفاوت اصلی کافه با رستوران و سفرهخانه در این بود که به غیر از سرو چای و قهوه، محیطی برای فعالیت فرهنگی و هنری بود.
فعالیتهای فرهنگی و هنری بخشی از کار ماست، اما کلاً این موارد را کنار گذاشتیم، چون ممکن است عکسی بگیرند، گزارشی نوشته شود یا کسی در صفحات مجازی خود درباره آن مینویسد و آن رویداد در معرض دید قرار میگیرد و ما هم کنترلی روی آن نداریم. برای مثال در یکی از صفحات مجازی چند نفر نوشتند که در این کافه به ما ایراد نگرفتند، اما بعد از ۴۸ ساعت برای نظارت پیش ما آمدند. انگار تیمی وجود دارد که صفحات مجازی را رصد میکند. ازطرفدیگر کافه کتابی مثل ما که مجوز هم دارد، تحت نظارت بیشتری است.»
صاحب کافه از بهار امسال تمام فعالیتهای شخصی را کنار گذاشته تا بهصورت مداوم در مجموعه حضور داشته باشد و اگر اماکن تصمیم به پلمب گرفت، بتواند با گفتگو نظرش را تغییر دهد: «یکی از دلایل اصلی اینکه هنوز پلمب نشدیم، داشتن جواز بود. علاوه بر این حضور متصدی خیلی مهم است و میتواند از پلمب شدن جلوگیری کند. من از بهار امسال و بعد از ماه رمضان، تقریباً همه فعالیتهای خارج از محیط کارم را تعطیل کردم و شبانهروزی اینجا بودم که اگر آمدند، پاسخگو باشم. بررسیهای مالی ما نشان میدهد که در یک سال گذشته به شدت با ریزش مشتری روبهرو شدیم و حدود ۳۰ درصد از مشتریهای خود را از دست دادیم. یکی از نگرانیهای من این است که سال آینده باتوجه به مالیاتی که بستهاند، با مشکل تامین اجاره هم روبهرو شویم.»
شهرداری هم ادامه کار را برای کافهها سخت میکند، آن هم به شیوه خودش: «مشکل اصلی ما شهرداری است که به هیچ صراطی مستقیم نیست. وقتی برای جواز اقدام میکنید، یکی از مراکزی که به شما تاییدیه میدهد، شهرداری است. بحث نیوجرسی در سالهای اخیر برای کافههای زیادی مطرح شد و ما هم درگیر آن شدیم. یک نیوجرسی را روبهروی در کافه گذاشتند که دلیل آن را نمیدانستیم.
بعد آنها گفتند که برای ما مهم نیست که جواز دارید و باید به ما هزینهای پرداخت کنید. ما هم یک روند یکسالونیمه طی کردیم از طریق دادگاه و درنهایت بهنفع ما رأی داد و ششماه هم زمان برد تا آن را بردارند. اگر اماکن کافه را پلمب کند، حدود یکهفته طول میکشد، اما این اقدام شهرداری سنگینتر است و بیشتر کافهها ناچار شدند با این نهاد به توافق برسند و ماهانه مبلغی به آنها پرداخت کنند.
تعدادی از کافهها را میشناسم که همین موارد باعث شد، کافه را تعطیل کنند. رقمی که باید پرداخت شود هم متناسب با موقعیت کافه و متراژ آن متغیر است و حداقل از ماهانه ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان آغاز میشود. این اقدام مبنای قانونی ندارد و توضیح خاصی هم بابت آن مطرح نمیشود و بابت کاری که شهرداری کرد، مجبور به تعدیل نیرو شدیم.»
او هم درباره احتمال صادر نشدن مجوز جدید برای کافهها در منطقه ۶ شنیده که احتمالاً دلایل اقتصادی دارد: «غیرمستقیم درباره این موضوع شنیدهام و حدس میزنم برای مجوزهایی اتفاق بیفتد که بین سالهای ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۶ درخواست داده میشوند. مرکز شهر قبلاً جای خلوتی نبود و قیمتهایی که الان در این محدوده برای ملکها مطرح میشود، در چند سال اخیر به وجود آمده است؛ چون در سالهای اخیر در این منطقه مراکز فرهنگی و... شکل گرفته و ارزش منطقه بالا رفته است. حالا هم به این نتیجه رسیدهاند که ارزش منطقه خوب است و دیگر به وجود کافهها نیازی نداریم، یعنی حالا که قیمت ملک در مرکز شهر با مناطق بالا یکسان است، همه را به مواردی که خودمان دوست داریم تبدیل کنیم.»
حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس، درباره تاثیر پلمب کافهها و تعطیلی پیاپی این فضاها توضیح میدهد و میگوید: «طی سالهای گذشته در زمینه ایجاد فضاهای عمومی کوتاهی زیادی صورت گرفته و شهر از این نظر فقیر است و حالا کافهها بهعنوان بخش خصوصی جور این کمبود را میکشند. ما در دوره جدیدی قرار داریم و این فضاها بخشی ضروری از شهر بهشمار میروند.
وقتی اقتصاد به سمت «گیک» حرکت میکند و مشاغل ناپایدارند و جایی برای جمع شدن افراد و حتی محل کار وجود ندارد، دیگر بهمعنای سابق فضای اداری در اختیار بسیاری از افراد جوان نیست. در این شرایط کافه معنای کلاسیک خود را از دست داده و به محل کار، جلسه و گردهمایی عمومی تبدیل شده است. بههمیندلیل برخورد با آنها بهواسطه کارکردی که دارند، درست نیست. این موضوع علاوه بر جنبه اجتماعی، ابعاد اقتصادی هم دارد و خسارت ایجاد میکند؛ بههمیندلیل کسی باید پاسخگوی این خسارتها باشد.»
او ادامه حرفهایش را میگیرد و میگوید: «کافهها دیگر فقط محل تفریح نیستند و به نیازهای اساسیتری پاسخ میدهند. بخش قابلتوجهی از مشتریان، آنجا کار میکنند. ازایننظر باید به این کافهها نگاه کرد که دیگر با تعاریف قدیم خود همخوانی ندارند. سیاست برخورد با این مراکز، اثری ندارد و شرایط را تغییر نداده است. آیا امروز وضعیت نسبت به سال گذشته تغییر کرده است؟ اگر نگرانی دراینخصوص وجود دارد، راهحل آن برخورد با کسبوکارهای خصوصی نیست که بخش زیادی از نیازهای امروز را پاسخ میدهند.»
ایمانی جاجرمی در ادامه توضیح میدهد که برخورد با کافهها چه تبعاتی برای مشتریان این کافهها دارد: «وقتی در یک جامعه زندگی میکنید، بهترین استراتژی این است که افراد احساس کنند، بخشی از جامعهاند، نه اینکه از آن طرد میشوند. طرد افراد سیاست نادرستی است و مبتنی بر تبعیض و انزواست و به روح جامعه شهری صدمه میزند و مردم را از هم دور میکند. ضمن اینکه کافه جای تذکر نیست. این کار فضای خاص خود را دارد و بخش عمدهای از آن به خانواده و محله بر میگردد. خانواده الان در ایران چه جایگاهی دارد؟ چقدر اولویت دارد؟ چقدر فضا دارد؟ جایی که کانون اجتماعیشدن افراد است، رها شده و به حوزههایی ورود شده که هیچ تناسبی با انتظاراتی که از آنها وجود دارد، ندارند. حتی ممکن است بهجای اینکه افراد را متنبه یا هدایت کند، کار را بدتر کند.»
او میگوید: «شاید بتوانید در فضاهای عمومی اقداماتی مانند آموزش را انجام دهید، اما فضاهای خصوصی چارچوبهای خود را دارند و هنجارهای خاصی بر آن حاکم است. اگر نمیخواهند، آنها را تعطیل کنند، ولی آیا حاضرند هزینههایش را پرداخت کنند و پاسخگوی پیامدهای آن باشند؟ نمیتوان با این موضوع به شیوه یکبام و دوهوا برخورد کرد. از نظر من این اتفاقات به فرهنگ عمومی ما صدمه میزند.» این جامعهشناس تاکید میکند که نباید این مسئله را یکبُعدی دید: «قطعاً این روند باعث نارضایتی و سرخوردگی و انزوای اجتماعی بیشتر میشود؛ چون یکی از کارکردهای پنهان کافهها ایجاد همبستگی و برای مخاطبان خود است. ضمن اینکه بخش قابلتوجهی از طبقات اقتصادی مختلف هم از این فضا استفاده میکنند و حتی در حاشیه شهرها و بافتهای سکونتگاههای غیررسمی هم این فضا را دارند، بنابراین مسئلهای عمومی بهشمار میرود و فقط شامل یک طبقه خاص نیست.
علاوه بر این آن نظام قبلی که میتوانست کار اداری و کارخانهای را تامین کند، محدود شدند و چندان نمیتوانند پاسخگوی تامین اشتغال باشند. این کافهها بهعنوان بخشی از اقتصاد خدمات شهری به نیاز شما پاسخ میدهند و برای گروهی از مردم بدون کمک گرفتن از دولت شغل تامین میکنند. با تعطیل کردن و ضرر زدن به آنها، چه کسی پاسخگو خواهد بود؟»