«اگر اساسنامه حزب جمهوری اسلامی را به عنوان راهنمای کار و فعالیت و ساختار یک سازمان سیاسی، با هر حزب دیگری در جمهوری اسلامی مقایسه کنیم، به روشنی میبینیم که تجربه گرانبهایی که از متن انقلاب جوشیده بود، ناکام ماند و فراموش شد.»
عطاءالله مهاجرانی در روزنامه اعتماد نوشت: هر از گاهی یک نام غیرمتعارف و برساخته در فصل انتخابات مطرح میشود، نمودی پیدا میکند و هیاهویی و مثل موج مرده، پس از گذران انتخابات فرو مینشیند، نه برنامهای و نه نظارتی و نه آیندهبینی. «جمعیت آبادگران» که معجزه محترم هزاره سوم را قالب زد، کجایند؟ جمنا کجاست؟ و نامهای خرد و ریزی که به حساب نمیآیند.
نمیبایست حزب جمهوری اسلامی تعطیل و تلاش موفق شخصیتهایی مانند شهید آیتالله سیدمحمد بهشتی نادیده گرفته میشد.
حادثه هفتم تیر ماه سال شصت، در واقع از جمله آسیبهای جبرانناپذیرش متوقف شدن حزب جمهوری اسلامی و سازماندهی تشکیلاتی سنجیده و مدبرانه در کشور بود.
اگر اساسنامه حزب جمهوری اسلامی را به عنوان راهنمای کار و فعالیت و ساختار یک سازمان سیاسی، با هر حزب دیگری در جمهوری اسلامی مقایسه کنیم، به روشنی میبینیم که تجربه گرانبهایی که از متن انقلاب جوشیده بود، ناکام ماند و فراموش شد.
هر از گاهی یک نام غیرمتعارف و برساخته در فصل انتخابات مطرح میشود، نمودی پیدا میکند و هیاهویی و مثل موج مرده، پس از گذران انتخابات فرو مینشیند، نه برنامهای و نه نظارتی و نه آیندهبینی. «جمعیت آبادگران» که معجزه محترم هزاره سوم را قالب زد، کجایند؟ جمنا کجاست؟ و نامهای خرد و ریزی که به حساب نمیآیند.
حزب درواقع برای انباشت و حفاظت از تجربههاست. در یک سازمان سیاسی گسترده و منطقی، معرفی و تربیت نیروها انجام میشود و از همه مهمتر مسوولیتپذیری در پیروزی در انتخابات یا تحمل شکست، جایگاه خود را گم نمیکند.
نمیشود انتخابات را به عنوان یکی از ارکان اداره کشور و تبلور حقوق ملت، مطابق قانون اساسی، تلقی کرد، اما در عمل شاهد حضور احزاب ریشهدار و اصیل و شناخته شده و مورد اعتماد مردم نبود. برگردیم به همان روزگاری و حال و هوایی که حزب جمهوری تشکیل شد و شبیه همان اساسنامه و همان فضای ضرورت کار تشکیلاتی!