لیستی که به سرلیستی محمدباقر قالیباف در انتخابات شرکت کرده بود، فقط ۱۲ نفر را در ورودیهای اعلام شده در انتخابات تهران (تا زمان تهیه این گزارش) به خود اختصاص داده که البته ۹ نفر اختصاصی این لیست هستند. از این ۹ نفر اختصاصی این لیست زهره طبیبزاده، زهره لاجوردی، علی خضریان و مرتضی آقاتهرانی از اعضای جبهه پایداری هستند. بقیه هم با لیست امنا و یا صبح ایران مشترک بوده اند.
ساعت ۱۲ نیمهشب جمعه، رایگیری انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری به پایان رسید و از ساعات اولیه روز دوازدهم اسفندماه شمارش آرا آغاز شد؛ انتخاباتی که در هر دو جبهه سیاسی کشور بزنگاه حساسی محسوب میشد.
به گزارش هم میهن، اصلاحطلبانی که حداقل نقشآفرینی برایشان امکانپذیر شدهبود و در نهایت اکثریت به سکوت و عدم ارائه لیست براساس تصمیم جبهه اصلاحات پرداختند؛ و جمعیت زیادی از جمله سیدمحمد خاتمی رهبری جبهه اصلاحات هم براساس بیانیه ۱۵ مادهای که در بهمنماه سال گذشته منتشر کرد و تاکید داشت، «من نیز نه به سودای بازگشت به قدرت، بلکه برای گشودن راهی به سوی مهار بحران و عبور از تنگناها آنچه را گفته و نوشتهام در اینجا بهنوعی تکرار میکنم: لزوم اهتمام به انسجام ملی و به حساب آوردن همه گرایشها، سلیقهها و اقوام و مذاهب و طبقات و گروههای اجتماعی که رنگینکمان ملت از آن تشکیل شده است و فراهم آوردن امکان مشارکت جدی آنان در همه امور و از جمله برگزاری انتخابات آزاد و رقابتی و مقدمه آن گذر از فضای تنگ امنیتی به فضای باز و مسئولانه سیاسی...»
البته سند راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات، از حضور پای صندوق رای اجتناب کردند و البته جمعیت اقلیتی ۱۱۰ نفری نیز بودند که با بیانیهای با عنوان «روزنهگشایی کنیم» از حضور در انتخابات حمایت کردند و البته سه حزب اصلاحطلب ندای ایرانیان، کارگزاران سازندگی و اعتماد ملی و حزب میانهرو اعتدال و توسعه از ۱۰۳ نفر در سطح کشور حمایت کردند، در این بین لیست «صدای ملت» با نگاه «نه لیست اصلاحطلبان نه لیست اصولگرایان» در تهران از طرف علی مطهری بهعنوان لیستی میانهرو مطرح شد؛ صدوسه نفری که بنابر آمار انتخاباتی تا الان ۳۳ نفر از آنها به مجلس دوازدهم راه یافتهاند و البته از رایآوری «صدای ملت» در تهران در نبود فعالیت تشکلها و احزاب آن، هیچ خبری در کار نیست.
در آن سو و در جبهه رقیب، اما تنور انتخاباتی داغِ داغ بود. اختلاف بین جبهه پایداری و شورای ائتلاف نیروهای انقلاب (شانا) در بستن لیست ائتلافی، بحث بر سر حضور چهرهها در سایر لیستهای مختلف موجب شد که دعواهای اصولگرایان به فضای مجازی و رسانهای هم برسد؛ آنجا که امیرحسین ثابتی از غلامعلی حدادعادل و استفاده از اصطلاح «چنار و پاجوش» انتقاد کرد. یا مثلاً مالک شریعتی بر سر حضور محسن دهنوی تا قهر پیش رفت و پس از انصراف دهنوی از حضور در لیست شانا و جبهه پایداری، این بار محسن پیرهادی منتقد و شاکی شد که باید نام او اضافه میشد، اما محمود نبویان در لیست قرار گرفت. یا علیاکبر رائفیپور، دبیرکل «جبهه صبح ایران» در نشست خبری اعلام موجودیت این تشکل در روزهای منتهی به برگزاری انتخابات گفت: «ما را فرقه، ضدعلما و ضدولایت فقیه و نفوذی خطاب کردند، چه خبر است؟
فقط یک سوال از طرح شفافیت پرسیدیم.» و عملاً ورود به انتخابات را به دلیل بیتوجهی به نظراتشان در جبهه اصولگرایی عنوان کرد. تازه پس از اینکه لیست ائتلافی شانا و جبهه پایداری آمد؛ در کانالها و اظهارنظرات حامیان جبهه پایداری تاکید بر عدم ضرورت رای به همه لیست مطرح بود و در نهایت اصولگرایان با ۵ لیست و با وجود همه این اختلافات به رقابت در انتخابات مجلس دوازدهم پرداختند؛ انتخاباتی که در نبود اکثریت اصلاحطلبان به انتخاباتی درونجریانی بدل شد و حالا آمار اولیه انتخابات در تهران و برخی حوزههای انتخابیه پرجمعیت و آمار نهایی برخی از حوزههای انتخابیه منتشر شده است و همانطور که پیشبینی میشد و انتظار میرفت در وهله اول اصولگرایان با رای قاطع (در نبود اصلاحطلبان) در کشور پیشرو هستند، اما آنچه حداقل در تهران و پس از کشمکشها بر سر بستن لیستها و نتیجه اولیه آن به نظر میآید، اختلافات موجب تغییر چیدمان در ورودیهای مجلس حداقل از این حوزه انتخابیه شدهاست و اگر روند آرا همینطور ادامه پیدا کند، جبهه پایداری دست بالا را خواهد داشت. چنانچه سیدمحمود نبویان، حمید رسایی، امیرحسین ثابتی که فعلاً در رأس رایآورندگان تهران هستند، هر سه یا عضو یا نزدیک به این جبهه و البته تقریباً نقطه مقابل قالیباف و تیم او در مجلس بودهاند (البته محمود نبویان نامش در لیست ائتلافی بوده است).
در نهایت لیستی که به سرلیستی محمدباقر قالیباف در انتخابات شرکت کرده بود، فقط ۱۲ نفر را در ورودیهای اعلام شده در انتخابات تهران (تا زمان تهیه این گزارش) به خود اختصاص داده که البته ۹ نفر اختصاصی این لیست هستند. از این ۹ نفر اختصاصی این لیست زهره طبیبزاده، زهره لاجوردی، علی خضریان و مرتضی آقاتهرانی از اعضای جبهه پایداری هستند. بقیه هم بالیست امنا و یا صبح ایران مشترک بوده اند.
دو لیست دیگری که باز هم بیشترین اعضای آن را جبهه پایداری و همفکران آن در بر گرفته است و عملاً پیامآور پیروزی پایداریها در انتخابات است، «امنا» و «صبح ایران» که اولی ۱۷ نفر و دومی ۱۸ نفر از لیستش در جمع راهیافتگان از حوزه انتخابیه تهران (تا الان) است؛ بیشترین نزدیکی به این تشکل را دارند و با این اوصاف شاهد خنده پایداریها به سایر تشکلهای اصولگرایان در این انتخابات خواهیم بود.
البته فعلاً آنچه در خروجی رسانهها به عنوان کاندیداهای پیروز تهران آمده، مربوط به ۱۹۶۰ شعبه شمردهشده از ۵ هزار شعبه است که همین نتایج اولیه و میزان آراء آن فارغ از نتیجه هم پدیدهای در انتخابات است. مثلاً علی قلهکی، فعال سیاسی اصولگرا از احتمال سونامی آرای سفید (آرای سفید، مخدوش و باطله) گفته و نوشته است: «۴۰ درصد از صندوقهای تهران (مجلس ۱۲) شمارش شده و نفر اول تهران ۱۱۹ هزار رای و نفر سیام، ۴۴ هزار رای آورده! (مجلس ۱۱) نفر اول ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار رای و نفر سیام، ۶۴۱ هزار رای داشتند! چه خبر است؟! آیا با سونامی آرای سفید (سفید، مخدوش و باطله) مواجهیم؟!»
اگر روند همین باشد و ادامه شمارش آرا به همین منوال پیش برود پدیده سونامی رای سفید احتمالاً رخ میدهد و به موجبش اگر رایآورندگان ۲۰ درصد آرا را کسب نکنند؛ انتخابات تهران به دور دوم میرود. در نهایت هم با این چیدمان، برداشت اولیه این است که نوعی نارضایتی نسبی حامیان اصولگرایان از طیف حامی قالیباف و رئیس مجلس داشته اند. ضمن اینکه توجه به نوع نگاهی که به رای دادن وجود دارد و دلشورهای که برخی به دلیل فعالیت در نهادهای مختلف دارند، در صورت بروز سونامی آرای سفید، بهنوعی علاوه بر مشارکت پایین در انتخابات که میتوان آن را برابر با اعلام نارضایتی از شرایط موجود دانست، این افزایش آرای سفید را هم میتوان به معنی نارضایتی از مجلس یازدهم و نقد عملکرد اصولگرایان که حالا ارکان مختلف کشور را در اختیار دارند، برداشت کرد.
کاهش مشارکت در کشور و تهران و کاهش رای نفر اول تهران از ۱ میلیون و دویست هزار رای به احتمالاً چیزی قریب به ۳۰۰ هزار رای (متناسب با نتایج اولیه) به همان طیف نشان از ریزش پایگاه رای اصولگرایان حداقل در حوزه انتخابیه تهران دارد و احتمالاً چیدمان جدیدی را حداقل در هیئترئیسه مجلس دوازدهم نسبت به مجلس یازدهم شاهد خواهیم بود.
در ادامه نظرخواهی نسبت به نتایج انتخابات مجلس دوازدهم در تهران، با حسین نورانینژاد، قائممقام حزب اتحاد ملت، مهدی شیرزاد، فعال سیاسی، محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا و حسن بیادی، دبیرکل جمعیت آبادگران مصاحبهای داشتهایم که در ادامه میآید.
۱. چقدر میزان مشارکت در انتخاباتی که برگزار شد، با تصورتان از میزان مشارکت منطبق بود؟ آرا شمارششده حاکی از کشیده شدن انتخابات تهران به دور دوم است که فکر میکنم اولین بار است. دلیل این کاهش چشمگیر مشارکت را در تهران چه میدانید؟
محمد مهاجری: براساس نظرسنجیهای مختلفی که در این مدت و پیش از برگزاری انتخابات انجام شد، میزان مشارکت در این انتخابات در سراسر کشور همین حدود ۴۰ درصد برآورد شده بود و در تهران نیز تقریباً و با چند درصد اختلافی بین ۲۰ تا ۲۵ درصد پیشبینی میشد.
من با اعتنا به نظرسنجیها همین پیشبینیها را داشتم. دلیل کاهش مشارکت در تهران خارج از میزان مشارکت در کل کشور نیست، اما آنچه کاهش شدید مشارکت در تهران را تشدید میکند این است که پایتخت شهری سیاسیتر است. زمانی شرط حضور در مرحله اول مجلس برای انتخابات کسب پنجاه درصد آرا بود و الان به ۲۰ درصد رسیده است. اما به جز مجلس پنجم که ۲۷ نفر از نمایندگان تهران به دور دوم رفتند، هیچوقت سابقه نداشته است که نتیجه انتخابات اینگونه رقم بخورد که تعداد خیلی زیادی از کاندیداها به دور دوم بروند.
البته در مجلس پنجم هم، شرط اصلی کسب آرا ۵۰ درصدی بود و آن تعداد نماینده نتوانسته بودند نصف درصد آرا را به دست آورند، اما الان که شرط کسب ۲۰ درصد از آرا مطرح است نیز کاندیداها نتوانستند این میزان آرا را نیز کسب کنند و این مسئله چند دلیل دارد؛ اول، مشارکت بسیار پایین مردم تهران در انتخابات، دوم، نوع رای دادن مردم بوده است، کسانی که رای دادند، به صورت لیستی اسامی را در برگه رای وارد نکردند و احتمالاً در برگههای رای اسامی ۵ نفر و ده نفره زیاد خواهد بود و دلیل سوم اینکه حتی کسانی که به ۳۰ نفر رای دادند نیز لیستی رای ندادند و به تلفیقی از افراد در لیستهای مختلف رای دادند که باعث متفرق شدن آرا نوشتهشده بر روی برگهها شده است.
حسین نورانینژاد: تا حد زیادی منطبق بود. پیشتر گفته شده بود که چرا کسی منتظر انتخابات نیست. طیف تغییرخواه جامعه و مخالفان وضع موجود، با توجه به عدم انعطاف جریان حاکم در سیاستهایش و روندی که درباره انتخابات در پیش گرفته، امید چندانی به کارآمدی صندوقها نداشت. در نتیجه پایینترین میزان مشارکت در انتخابات مجلس اتفاق افتاد. میانگین مشارکت در انتخابات مجالس اول تا دهم بالای ۵۶ درصد است. در دو انتخابات اخیر و تغییر رویکرد به انتخابات که نتیجه را بر میزان مشارکت ترجیح میدهد، این رقم به ۴۲ و ۴۱ درصد رسیده است.
در انتخابات سال ۹۸ با خبر ناگهانی موج کرونا مواجه شدیم وگرنه انتخابات امسال نسبت به چهار سال پیش هم افت هفت تا هشت درصدی میداشت. میزان بالا و گویای آراء باطله هم اگر روشنتر شود، معلوم میشود افت مشارکت پس از سال ۹۶ ناشی از عملکرد صرفاً دولت روحانی بوده چنانچه اصولگراها تبلیغ میکردند یا اینکه گلایهها به فراتر از این دولت و آن دولت باز میگردد.
حسن بیادی: باتوجه به اینکه اکثر سازمانهای اجرایی کشور در ۶ ماه گذشته حتی یک قدم برای رضایتمندی مردم و خوشی دل آنان بر نداشتند و کاری انجام ندادند و متاسفانه مخالف مطالبات رهبری حرکت کردند، بهرغم تلاشهای گسترده رسانههای داخلی علیالخصوص صداوسیما نتایج خوبی بهدست نیامد و از کسانی که رای آوردند وضع و حال آینده را از همین الان میتوان پیشبینی کرد.
اگرچه از حرکت عجیب اعضای شورای محترم نگهبان که صدای رهبر انقلاب را هم درآوردند نیز در این نوع نتیجه نمیتوان غافل بود که برای رفع این معضل جدی مقام معظم رهبری با صلاح خودشان حتماً چارهای خواهند اندیشید. ظاهراً اعضای شورای نگهبان مخصوصاً چندتن از حقوقدانان این شورا از دینی جدید پردهبرداری کرده و از آن پیروی میکنند که در آن تهمت، افتراء، بیآبرو کردن و دروغ مباح میباشد. با این اوصاف میخواستید نتیجه بهتر از این باشد؟
مثلاً در قم با چند هزار رأیی که مردم شریف و فهیم قم برای خبرگان رهبری به صندوق ریختهاند، در بعضی از رسانهها دیدم که آقای سعیدی با ۲۴۰ هزار رای به مجلس مهم خبرگان؛ آنهم از شهر مقدس قم، نه از یک روستا راه پیدا کردهاند این حرکت مسئولین انتخابات خبرگان رهبری نشاندهنده این است که در این ۴۴ سال حوزههای ما نتوانستهاند به اندازه کافی مجتهد برای ورود به مجلس خبرگان تربیت کنند و یا اینکه این مجتهدین حضور دارند، ولی حضور آنان به مذاق تمامیتطلبان پشت پرده خوش نمیآید و یا اینکه این مجتهدین هستند که بهخاطر این روش انتخابات ابتدایی و صوری شورای نگهبان حاضر به حضور و ثبتنام نمیشوند.
خداوند تبارک و تعالی این مملکت و مردم باوفا و ایثارگر و در رأس آنان رهبر معظم انقلاب را از شر نفوذیها و مسئولین بیتدبیر محفوظ بدارد و شر آنان را با افشا شدن چهره کریهشان به خودشان برگرداند. در این رابطه از دوستان و سازمانهای امنیتی بهعنوان یک شهروند سوالم این است که علیرضا اکبری معدوم که جاسوس انگلیس بود جایگاهش کم جایگاهی بود؟ فلذا تقاضا دارم همانطور که او را شناسایی کردید کمی هم به سازمانهای مردمآزار دیگر سری بزنید، تاسیهروی شود آنکه در او غش باشد.
مهدی شیرزاد: مشارکت در سطح کشور را در حدود ۴۵ درصد پیشبینی کرده بودم و آنچه که رخ داد، حدود ۵ درصد از پیشبینی من کمتر بود. در رابطه با کلانشهرها پیشبینی من حدود ۱۵ درصد بوده است.
۲. عدم مشارکت اصلاحطلبها، ندادن لیست انتخاباتی و عدم شرکت آقای خاتمی را چقدر در کاهش مشارکت اثرگذار میدانید؟
محمد مهاجری: معتقدم حتی اگر همه اصلاحطلبها نیز در انتخابات مجلس دوازدهم حضور پیدا میکردند، کما اینکه شاهد بودیم برخی از اشخاص از گروه معتدلین و اصلاحطلب نیز مشارکت داشتند، اما مشکل در بدنه رای این گروه کماکان پابرجا بود. چراکه بدنه باور ندارد رأیی که میدهد مثمرثمر است و با توجه به همین موضوع که بدنه اعتقادی ندارد، در نتیجه حتی اگر سران اصلاحات نیز در این انتخابات حضور پیدا نمیکردند، اما بدنه خود را موظف نمیدانست که با تشکیلات اصلاحطلبی در این انتخابات همراهی کند.
حسین نورانینژاد: خیلی مؤثر نمیدانم. جمعبندی طیف خاموش و در واقع ناراضی جامعه، حاصل تجارب زیسته خودش بوده است. بدنه اجتماعی لزوماً پایگاه رای نیست و این مسئله بهخصوص در بدنه اصلاحات که اهل، چون و چرا هستند بیشتر دیده میشود. اما همراهی آقای خاتمی و اصلاحطلبان با این جامعه میتواند منشأ تحولات دیگری در آینده باشد.
برخی دوستان معتقد بودند موضع سیاسی همسو با جامعه با رعایت ملاحظات اصلاحطلبانه تاثیری نه در محبوبیت و نه سرمایه اجتماعی نیروهایی، چون آقای خاتمی و اصلاحطلبان ندارد، اما در همین دو روز شواهد رد این ادعا را بهراحتی میتوان دید. جامعه یک موجود غیرزنده و زمخت و ناشنوا نیست. حسب تجارب و باورهایش حقوقی برای خود قائل است و رفتار نیروهای سیاسی را با مطالبات خود میسنجد و واکنش نشان میدهد.
حسن بیادی: دیگر بحث اصلاحطلب و اصولگرا یک بحث انحرافی است مردم از این مقوله گذر نمودهاند و دیدید که ترکیبی رأی دادند و در این راستا هیچ لیستی نتوانست کامل رأی بیاورد اگرچه بعضی از ائتلافهای «چنارنما» کلک زدند و نیروهای خود را در لیستهای فرمایشی دیگر گنجاندند یعنی با رای آوردن آنان «آش همان آش است و کاسه همان کاسه»، ولی شک نکنید مردم انقلابی بهزودی تکلیف این تمامیتخواهان را روشن خواهند نمود. ببینید هنوز نتایج اعلام نشده چه بلایی بر سر قیمتها آوردند بالا رفتن قیمت دلار و... قسعلیهذا.
مهدی شیرزاد: عدم شرکت آقای خاتمی در انتخابات از قبل اعلام نشده بود و اگر از قبل اعلام میکردند که در انتخابات شرکت نخواهند کرد، میتوانستیم این مسئله را در معادلات لحاظ کنیم، اما تا دقیقه آخر روز انتخابات حتی فیکنیوزها نیز اخبار کذبی درباره حضور ایشان در انتخابات منتشر کردند که تکذیب شد و به همین دلیل نمیتوان از عدم مشارکت ایشان، سهم مشخصی را در عدم مشارکت مردم تصور کرد.
در رابطه با اصلاحطلبان و موضعی که اتخاذ کردند بیتردید مؤثر بوده است، اما نه تاثیری که بگوییم حتماً نتیجه متفاوتی را رقم میزد و نتایج انتخابات را عوض میکرد. شاید اگر اصلاحطلبها در رابطه با تهران چنین موضع سفت و سختی نداشتند، حداقل آقای علی مطهری این شانس را داشت که وارد لیست شود. در مجموع موضع اصلاحطلبها در کلانشهرها تاثیر کمتری داشته و حتی اگر موضع مثبت میگرفتند هم مردم احتمالاً پای صندوق نمیرفتند، اما در حوزههای انتخابیه کوچکتر اگر اصلاحطلبان موضع جبهه اصلاحات را نداشتند ممکن بود نتایج بهتری به دست میآوردیم.
۳. دلایل پیروزی جبهه پایداری در تهران با وجود اختلافاتی که بین اعضای این لیست بعد از ارائه لیست مشترک شانا و پایداریها وجود داشت، چه میدانید؟
محمد مهاجری: دلیل این امر کاملاً مشخص است و آن کاهش شدید مشارکت است که محصول آن را در شمارش آرا میبینید؛ بدین معنی که تعداد آرا در بین چهار لیست پخش شده است و از بین کاندیداهای تندرو و کاندیداهای تندروتر، افراد تندروتر در بالای لیست قرار گرفته اند.
حسین نورانینژاد: البته هنوز زود است از پیروزی پایداری یا حد و حدود آن بگوییم. آن چیزی که تا الان از شمارش صندوقها گفته شده نشان میدهد که آراء کاندیداهای در صدر به نسبت آراء اخذشده خیلی پایین است که نشان از آراء باطله زیاد و احتمالاً پراکندگی زیاد رایهاست. به همین دلیل احتمال دور دومی شدن تعداد قابلتوجهی از صندلیها بهخصوص در حوزه انتخابی تهران میرود. اما بدون این ملاحظات، چند عامل به سود پایداریها تمام شده است. اول، عدم مشارکت بالای بدنه سایر جریانها، دوم، ائتلاف اشتباه قالیبافیها با آنها، چون بدنه پایداری در شرایط فقدان رقبای جدی، نیروهای اصلی خودش را در لیستهای مختلف شناسایی میکند و به آنها رای میدهد.
سوم هم به نظر میرسد ارائه لیستهای مختلف ازجمله صدای ملت موجب کاهش رای نیروهای میانهروتر در اصولگراها مثل قالیبافیها شد و رای آنها را شکست تا به سود پایداریها شود. اساساً رای بدنه نیروهای موسوم به انقلابی همین تیپ پایداریهایی است که ما به عنوان تندرو میشناسیم. حتی در بین خودشان هم افراد فعال در محافل خودی و فضای مجازی رای بیشتری از افراد نزدیکتر به رهبران تشکیلاتی جبهه پایداری دارند.
حسن بیادی: این سوال را باید از مسئول و باغبان شورای ائتلاف چنارداران بپرسید که قضیه این تمامیتخواهی چیست؟
مهدی شیرزاد: یکی از مهمترین اتفاقاتی که رخ داد، چه در دولت آقای رئیسی و چه نمودی که در انتخابات میبینیم، پوستاندازی و تحول نسلی در جریان اصولگرا است.
بهویژه متأثر از اظهارنظر منفی که آقای حدادعادل درباره چنار و پاجوش داشتند، فکر میکنم بخشی از پیروزی جریان پایداری در این انتخابات و چهرههایی مثل امیرحسین ثابتی، متأثر از میلی است که در جوانان انقلابی برای فتح کرسیهای قدرت و کنارزدن نسل قبل از خود وجود دارد؛ که البته میتواند مسئله منفی هم نباشد، اما اگر در این کشور چرخ از نو بخواهد اختراع شود و سالها هزینه از بیتالمال شود تا فردی به بلوغ و پختگی برسد، خسارت بزرگی برای کشور خواهد بود.
به نظر میآید رای جبهه پایداری در این انتخابات یک رای سازماندهیشده است و اینکه این سازماندهی به چه صورت اتفاق افتاده است و از ظرفیتهایی که در بخشهای مختلف حاکمیت وجود دارد، یارگیری کردند، ابهامات و سوالاتی است که شاید در آینده روشن شود.
۴. دلیل افول حامیان طیف آقای قالیباف نسبت به دوره قبل چیست؟
محمد مهاجری: آقای قالیباف دو کارنامه منفی دارد. یکی مربوط به مدیریت مجلس است و به نظر من مجلس فعلی در افکار عمومی قوی و قدرتمند نیست و موضوع دوم، حاشیههایی است که برای خود آقای قالیباف در ماههای اخیر مطرح شده است. این دو عامل حتماً در کاهش رای ایشان تاثیرگذار بوده است. میدانید که آقای قالیباف در انتخابات چهار سال قبل بیش از یک میلیون و دویست هزار رای کسب کرده بود، اما بعید میدانم که در این دوره میزان آراء ایشان حتی به یکچهارم دوره قبل نیز برسد.
حسین نورانینژاد: آقای قالیباف و نزدیکانش اساساً به دلیل نداشتن گفتمان روشن و رفتار آونگی در سیاست و گنگی مواضعشان، هیچگاه مورد اعتماد و نماینده اصلی هیچ طیف و نگاهی در بدنه اجتماعی نبودهاند و فقط حسب مورد ممکن است با آنها ائتلاف بشود یا نشود یا شخص آقای قالیباف بهعنوان مدیر یک مجموعهای انتخاب بشود، اما حواسشان هم ششدانگ به او باشد. آقای قالیباف و نزدیکانش بهرغم تلاشی که برای تعیین قلمرو گفتمانی و برندسازی سیاسی داشتهاند، در این راه ناکام بودهاند.
گاهی میخواهند با منطق سیاسی و زبان اصلاحی و ادعای میانهروی استدلال کنند، ولی آخر سر نتایج اقتدارگرایانه و غیردموکراتیک بگیرند. این دوگانگی را جامعه میفهمد و توی ذوقش میخورد. گاهی هم میخواهند از تندروها تندتر شوند. آنها نه میانهرو هستند، نه نماینده توسعهگرایی اقتدارگرا. در بین کشمکش سیاسی سایر جریانها اینطرف و آنطرف میشوند و کسی هم در حوزه گفتمانی و سیاسی نهایتاً جدی شان نمیگیرد. رفتار آنها در ماجراهایی، چون قانون عفاف و حجاب را جامعه دید و عیارشان را شناخت. اما برایشان در بین افراطیون هم آوردهای نداشت و مانند اغلب اوقات از اینجا رانده و از آنجا مانده شدند.
حسن بیادی: اگرچه انتقادات جدی به دکتر قالیباف دارم، اما صادقانه باید بگویم که حامیان ایشان نوعاً در شرایط پیروزی باایشان هستند و الا حمایتی در کار نیست. دوستان واقعی ایشان به تعداد انگشتان یک دست نمیرسند بنابراین با این معضلات موجود در کشور آقای دکتر قالیباف را هم از مجلس بگیرید دیگر چه چیز میماند. اصلاً کجا افرادی که در لیست ایشان بودند همتراز ایشان بودند؟
مهدی شیرزاد: کمتر اتفاق میافتد کسی که در قدرت است در ادامه و در انتخابات بعدی نیز رای بالا کسب کند. اما مهمترین دلیل را قدرت گرفتن رقبای آقای قالیباف در جریان اصولگرا میدانم و عملکرد خود ایشان را خیلی پررنگ نمیدانم. وقتی صحنه سیاسی کشور به سمت قطبی شدن پیش میرود و در طرفین طیف نیروهای تندتری قدرت میگیرند، بخشهای میانهرو آسیب بیشتری میبینند.
عملاً در طیف اصلاحطلب یک نوع رادیکالیسم در مواضع جبهه اصلاحات را شاهد بودیم؛ بهویژه درخصوص شهر تهران، که نتیجه آن، تندتر شدن فضا در طیف مخالف آنها نیز هست. نمیگویم این عامل اصلی نیست، اما در تمام دو سه دهه گذشته، اصولگرایان به جای اینکه سعی در آشتی ملی، توافقسازی و ساختن ائتلافهای پایه بر سر مسائل اساسی کشور داشته باشند، همواره یک چهره وحشتناکی از اصلاحطلبان برای بدنه خودشان ساختند که اگر بر سر کار بیایند، کشور را دودستی تقدیم آمریکا و غرب میکنند و مروج فساد و بیبندوباری میشوند و سالهاست که با این گزارههای غلط سعی میکنند از بدنه خود رای بگیرند و نتیجه آن، این است که وقتی جریان اصلاحطلب به سمت رادیکال شدن پیش میرود، تاکید طیف تندرو اصولگرا بر این گزارههای غلط برای رای گرفتن از بدنه خود بیشتر میشود، در نتیجه نیروهای میانهروتری مانند طیف آقای قالیباف شانس کمتری خواهند یافت.