bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۷۲۲۹۳۳

درخشش ستاره‌های سینما در رویای بن سلمان با جشنواره‌ای در حاشیه دریای سرخ

درخشش ستاره‌های سینما در رویای بن سلمان با جشنواره‌ای در حاشیه دریای سرخ

جشنواره فیلم دریای سرخ؛ پدیده نوظهور در سینمای جشنواره‌ای آسیاست؛ و عربستان سعودی؛ امسال سومین دوره آن را برگزار کرد. جشنواره‌ای که همچون فوتبال این کشور؛ روند ستاره محوری را بخشی از برنامه‌ریزی خود، قرار می‌دهد. مثلاً آنگونه که کریستیانو رونالدو؛ ستاره ورزشی؛ مهمان فوتبالی این کشور است؛ برای سینما هم به حضور ستارگان این حوزه توجه دارد. به همین دلیل؛ جشنواره سوم این کشور میزبان؛ جانی دپ، شارون استون، ویل اسمیت، فاتح آکین و هانده ارچل بود.

تاریخ انتشار: ۱۹:۵۳ - ۱۶ فروردين ۱۴۰۳

هنر هفتم؛ در سال سپری‌شده؛ روز‌هایی متفاوت را پشت گذاشت. چهارگوشه جهان، شاهدِ اتفاقاتِ ریز و درشت سینمایی بود؛ و خونی تازه در رگ‌های این هنر به جریان افتاد! نخستین دلیل رونق سینما (در سال گذشته)؛ کوچِ آرامِ ویروس کرونا بود. بنابراین؛ بسیاری از فیلم‌های پشتِ در، مانده؛ وارد شدند؛ و راه فستیوال‌های معتبر جهانی؛ یا اکران عمومی را درپیش گرفتند. برخی از تهیه‌کنندگانِ آینده‌نگر؛ که به صورتِ عمدی، فیلم‌های شاخص را در ایام کرونا نگه‌داشتند. حالا با گشایش بیشتر سینماها، برای برگشت سرمایه خود به انتظار نشستند.

به گزارش خبرآنلاین، از دیگر تفاوت‌های سال گذشته؛ حضور نسل‌های قدیمی، میانه و جدید سینمای جهان بود. برخی از قدیمی‌ترین فیلسمازن در قید حیات دنیا، در کنار نسل‌های میانه و جدید، دنیایی متنوع و گوناگون را به روی پرده نقره‌ای آوردند. برای تورق دفتر خاطرات ۲۰۲۳ سینمای جهان؛ باید برگ‌هایش را در هر ۴ قاره؛ دنیا ورق زد؛ و به سطور پیدا و پنهان آن؛ سرک کشید.

قاره کهنسال آسیا و سینمای چشمگیرش

سینمای آسیا؛ همچون یکی از قطب‌های اصلی این هنر؛ در جهان کنونی دارای جایگاه خاص است. رویکرد ارائه محصولات سینمایی این قاره کهنسال؛ همواره دوگونه بوده است.

بخشی از آثار در جشنواره‌های بومی، خود را نشان می‌دهند؛ با مردم و مخاطبان ارتباط می‌گیرند؛ و سپس از طرف خود کشورها؛ به اسکار معرفی می‌شوند. مراسم آکادمی اسکار؛ همچون آخرین ایستگاه سینمایی؛ و یک خروجی مهم به شمار می‌رود. آثار برنده؛ یا حتی نامزد جایزه، مسیری تازه پیدا می‌کنند و محصولات سینمایی آنان مورد توجه جهانی قرار می‌گیرد.

شرکت‌های پخش و توزیع فیلم؛ به سراغ اینگونه آثار می‌آیند و در معرفی و شناخت جهانی از فیلم نقش اصلی را ایفا می‌کنند. بنابراین؛ ده‌ها فستیوال آسیایی از جمله؛ جشنواره بین‌المللی فیلم شانگهای‏، جوایز فیلم هنگ کنگ‏، فیلم توکیو‏، یوکوهاما‏، پوسان کره جنوبی، فجر و سینما حقیقت ایران، جشنواره فیلم استانبول، کراچی، فیلم دبی، ابوظبی، دریای سرخ عربستان سعودی؛ و ده‌ها رویداد دیگر، سهمی مهم در معرفی آثار آسیا دارند.

اما رویکرد دوم؛ جریان سینمای آسیا، حضور و درخشش در فستیوال‌های درجه الف اروپایی است. وضعیت آثار حاضر یا برندگانِ این رویداد‌ها هم؛ به همان مسیر اسکاری شبیه است. گاهی؛ از لحاظ هنری درجه‌ای بالاتر از اسکار هم قرار گیرد؛ و اصولا‍ً بازتابِ فرامتنی، فلسفی و جامعه‌شناختی آن به مراتب بیشتر است.

بسیاری از ستاره‌های جهانی سینمای آسیا از جمله؛ ژانگ ییمو (چین) عباس کیارستمی (ایران) شوهی ایمامورا (ژاپن) وونگ کار وای (هنگ کنگ) چن کایگه (چین) هو شیا شین (تایوان) پارک چان ووک (کره جنوبی) کیم کی دوک (کره جنوبی) هیروکازو کورئیدا (ژاپن) اصغر فرهادی (ایران) بونگ جون هو (کره جنوبی) نوری بیلگه جیلان (ترکیه) نادین لبکی (لبنان) و... طی سال‌های گذشته؛ از هنری‌ترین فستیوال سینمایی (کن) آثارشان به دنیا معرفی شده است.

جریانِ حضور جهانی سینمای آسیا، پرفراز و فرود؛ و البته همواره درخشان و دارای نگاهی ژرف، برای جهانیان بوده است. اما، در ارزیابی سینمای آسیا؛ در سال سپری شده به یک نکته جدید، برمی‌خوریم. اینکه نام سه کشور ژاپن، کره جنوبی و ایرن در فستیوال‌های جهانی فیلم، پُرتکرار است. حضور کشور‌های دیگر؛ در حد تک چهره‌ها و و نخبه‌های سینمایی است. مثلاً نوری بیلگه جیلان (ترکیه) لینا سوآلم (فلسطین) و... نمونه آن است.

در این میان؛ دو کشور ژاپن و کره جنوبی، وضعیتی مشابه دارند. در واقع می‌توان؛ آن را نوعی «رشد طولی» سینمای این کشور‌ها دانست. چون؛ اغلب کارگردانان؛ این کشور‌ها را افرادی مشخص، فیلمسازان مولف و سرشناس کشور، در برگرفته اند.

نمونه‌اش سینماگر شهیر کره‌ای (هونگ سانگ-سو) مشهورِ به «اریک رومر کُره» و بنیانگذار سبک «رئالیسم خانگی» در این کشور است. مردی؛ که تا به حال ۴ خرس نقره‌ای بهترین کارگردانی، فیلمنامه‌نویسی و جایزه بزرگ هیات داوران برلین را گرفته است. برلینی‌ها؛ احتمالاً برای این سینماگر مولف؛ یک خرس طلای بهرین فیلم دارند؛ تا در فرصت مناسب اهدایش کنند.

همچنین؛ بونگ جون- هو؛ دیگر کارگردان صاحب‌سبک کره‌ای؛ برنده نخل طلای کن (۲۰۱۹)؛ مثال زدنی است. او با فیلم «انگل»؛ چهار جایزه اصلی اسکار؛ بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه؛ و بهترین فیلم بین‌الملل (۲۰۲۰) را تصاحب کرد. علاوه براین؛ فیلمش ۲ اسکار؛ بهترین تدوین و طراحی صحنه را هم برد؛ و عکس ۶ جایزه اسکاری که هر دو دست؛ و آغوش «بونگ جون- هو» را پُر کرده؛ احیاناً در تاریخ جوایز جهانی، تکرارناپذیر؛ یا شاید به سختی برای هنرمند دیگری، تکرارپذیر باشد.

سوای چنین شخصیت‌هایی نخبه؛ در سینمای کره؛ دستِ‌کم ده، دوازده اسمِ معتبر بین‌المللی را می‌توان برشمرد؛ که با مجموعه‌ای از این جوایز جهانی، نام کره جنوبی را بالا برده‌اند. «لی چانگ-دونگ»، «یون گا-اون»، «پارک چان-ووک»، «ییم سون-ری»، «سو یونگ کیم»، «کیم جی-وون»، «لی جئونگ-هیانگ» و... را نام برد که پرداختن به دنیای آنها، فرصت و نوشتاری مستقل می‌طلبد. برخی از این افراد همچون؛ سلین سانگ؛ در آمریکای شمالی زندگی می‌کنند و فرهنگ کره‌ای را در تئاتر و سینمای این قاره، توسعه داده‌اند.

این هنرمند جوان؛ که با فیلم «زندگی‌های گذشته» نامزد اسکار بهترین فیلم بود؛ در جایزه معتبر سال منتقدان؛ در رتبه اول قرار گرفت. انجمن ملی منتقدان فیلم آمریکا، «زندگی‌های گذشته» را بهترین فیلم و آثار مشهوری از جمله؛ منطقه مورد علاقه و اپنهایمر را دوم اعلام کرد.

داستان در مورد؛ سینمای ژاپن هم؛ شکلی مشابه دارد. «هیروکازو کورئیدا» خالق دزدان فروشگاه (برنده نخل طلای ۲۰۱۸) ریوسوکی هاماگوچی (برنده اسکار ۲۰۲۱) و چند اسم معتبر دیگر از جمله؛ «تاکاشی میکه»، «کاتسوهیرو اوتومو» و... سینمای ژاپن را در سطح دنیا، پرفروغ معرفی می‌کنند.

جریان سینمای ایران؛ در مقایسه با دو کشور یاد شده، قابل ارزیابی است. منتهی برای سینمای ایران می‌توان؛ گونه‌ای رشد عرضی را تصور کرد. یعنی جریان پیشرو سینمای ایران؛ اگرچه در زمینه تک چهره‌ها، همچون اصغر فرهادی و... چشمگیر است.

اما رشد عرضی را می‌توان؛ در حضور گسترده‌ی سینماگران جوان؛ گمنام؛ گاهی ناشناس و حتی درمواردی؛ چهره‌های سینمای دانشجویی ایران دید؛ که در قالب هنرمندانی خلاق و تجربه‌گرا، بر جوایز جهانی سایه می‌اندازند و آن را تصاحب می‌کنند. این نکته؛ زمانی جالب توجه است که به رشد آمار تماشاگران سینما در کشور نگاهی بیندازیم. این آمار ناگهان؛ در مقایسه با دو دهه گذشته رشدی چشمگیر داشت.

این پدیده ممکن است؛ ریشه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی داشته باشد. چون، نحستین دلیل محوری، چنین اتفاقات کلانی در حوزه فرهنگ، به حس و حال و انگیزه تماشاگر، برمی‌گردد. بنابراین، کنار رفتن شبح جانگیر کرونا، پایان دنیا‌های قرنطینه و انزوا‌های اجباری، خود به خود یک انرژی تلنبار شده دیدن محیط و فضا‌های مختلف را به وجود می‌آورد. این انرژی نیز ممکن است؛ به سوی استادیوم فوتبال، سفر به شمال، یا کوهنوردی برود. اما از خوش‌اقبالی جامعه هنر؛ به سمت سینما سرازیر شده و چرخه‌ای فرهنگی- اجتماعی - اقتصادی را به وجود آورده؛ که نویدبخش روز‌های طلایی هنر است.

اما درتاویل دیگر این رویداد فرهنگی- اجتماعی هم می‌توان؛ ظهور نسل‌های تازه را حدس زد. جوانانی که نسبت به ما؛ و پدران ما، به هنر، جدی‌تر فکر می‌کنند؛ و سینما را جزو اولویت برنامه‌های خود قرار داده اند. داستان این نسل از تماشاگران؛ با نسل جدید تولیدگر یکی است. یعنی در زیر پوست جامعه می‌توان نسل‌های تازه سینما را دید که پیروزمندانه در رویداد‌های جهانی موفق می‌شوند؛ و در آینده‌ای دور؛ یا نزدیک سینماگران مولف این دیار خواهند بود. با این حال، علاوه بر درخشش در فستیوال‌های بین‌المللی، رویداد‌های داخلی و بومی خود قاره آسیا هم؛ جای اشاره دارند.

توکیو و توجه جهانی دنیای رسانه

توجه جهانی رسانه‌ها؛ بر جشنواره فیلم توکیو، یکی از نکات قابل اشاره سینمای آسیا در سال سپری شده است. تیتر «توکیو در جست‌وجوی شهرت جهانی» از منتقد هالیوود ریپورتر و ده‌ها مورد مشابه، نمودی از این واقعیت است. این رویداد بین‌المللی مجموعه‌ای از فیلم مطرح روز از جمله؛ بیچارگان (یورگوس لانتیموس) برنده جایزه کارگردانی کن؛ فیلم طعم چیز‌ها (تران آن هانگ) آثار پرفروش چینی از جمله؛ «رودخانه سرخ» و «امپراتور فیلم» و کمدی ورزشی تایکا وایتیتی با عنوان «هدف بعدی پیروزی است» و... طیف وسیعی از ژانر‌ها و گونه‌های سینمایی اکران شده در این رویداد بودند.

در واقع سیاست برگزار کنندگان این رویداد؛ رویکرد ویترینی به شاخه‌های مختلف سینمایی و کشور‌های مختلف جهان بود. این رویداد؛ همچنین، دو مراسم بزرگداشت و یک مجلس یادمان برگزار کرد. ژانگ ییمو؛ سینماگر جهانی چین و ویم وندرس سینماگر مولف آلمانی شاهد مراسم بزرگداشت خود بودند.

همچنین؛ توکیو میزبان مراسم یادبود «یاسوجیرو اوزو» استاد فقید سینمای ژاپن بود. اوزو از سینماگران متفاوت تاریخ سینماست. او در تمامِ در طول زندگی حرفه‌ای خود؛ از یک لنز ۵۰ میلی‌متری استفاده می‌کرد که معمولاً نزدیک‌ترین عدسی به دید انسان است. وی همچینن؛ به جای استفاده از نما‌های معمولی؛ دوربین را روی شانه‌اش قرار می‌داد؛ بنابراین؛ دوربین در در صحنه‌های دیالوگ، مستقیماً به بازیگران خیره می‌شد!

این تکنیک؛ باعث می‌شود بیننده در وسط صحنه قرار گیرد. «یاسوجیرو اوزو»؛ خالق نما‌هایی با ارتفاع کم است. این زاویه دید؛ از چشم کاراکتر ژاپنی است که روی تشک می‌نشنید و از زاویه نشسه به دنیا می‌نگرد. او همواره؛ از این ارتفاع کم استفاده می‌کرد؛ حتی زمانی که صحنه‌های نشستن وجود نداشت، مانند زمانی که شخصیت هایش در راهرو‌ها راه می‌رفتند.
جشنواره فیلم توکیو در نهایت با اهداء جایزه بزرگ بهترین فیلم به «یوزپلنگ برفی» ساخته «پما تسیدن» سینماگر چینی، به ایستگاه پایانی رسید.

فیلم «ماریا» ساخته‌ی مهدی عسگری ازغدی نیز؛ جایزه بهترین فیلم (بخش آینده آسیا) را به خود اختصاص داد. همچنین؛ هیات داوران جیازه بزرگ این جشنواره را به امیر ابراهیمی و گای ناتیو، اهداء کرد. همچنین؛ یسنا میرطهماسب از ایران؛ تندیس بهترین بازیگر جشنواره توکیو را به خود اختصاص داد. او در فیلم «رکسانا» بازی می‌کرد. این فیلم آخرین ساخته‌ی پرویز شهبازی، سینماگر اجتماعی ایران؛ و از شاگردان شناخته شده‌ی عباس کیارستمی است. مائده طهماسبی و مهسا اکبرآبادی از دیگر بازیگران این فیلم به شمار می‌روند.

مرز‌های بوسان گسترده‌تر شد

جشنوارفیلم بوسان ۲۰۲۳ به دلیل استقبال کشور‌های مختلف جهان امسال ناچار شد؛ فضای بازار فیلم خود را ۳۰ درصد گسترش دهد. ۲۴۷۹ شرکت‌کننده از ۴۹ کشور در این بازار شرکت کردند. این اتفاقات؛ از توسعه صنعت فیلم در کره جنوبی حکایت دارد و قطعاً بر جریان کلی فیلم در آسیا تاثیر مثبت خواهد داشت.

این رویداد ۳۰ پروژه را به عنوان سوژه‌های جذب سرمایه و تولید اعلام کرد؛ که کار جدید ارسلان امیری و آیدا پناهنده؛ زوج خلاق نسل نوی سینمای ایران را هم در برمی‌گرفت. این فیلم با عنوان «برای دختران قبیله» قرار است به کاگردانی ارسلان امیری و تهیه کنندگی آیدا پناهنده؛ و «روث یوشی لینتون» تهیه‌کننده ژاپنی؛ ساخته شود.

آخرین کار ارسلان امیری، «زالاوا» نام داشت که براساس فیلمنامه‌ای از آیدا پناهنده، مقابل دوربین رفت. پناهنده کارگردان سه‌گانه‌ی «ناهید»، «اسرافیل» و «تی تی» است. فیلم آخر او (تی تی) با بازی الناز شاکردوست، پارسا پیروزفر و هوتن شکیبا با بازتاب‌های متفاوتی رو به رو شد.

با این حال؛ پوسان برخلاف توکیو؛ با درخشش نسبی هنرمند ایرانی روبه رو بود. به گفته‌ای دیگر؛ جایی برای عرضه اندام فیلم کوتاه و نه بلند و داستانی بود. «۲۱ هفته بعد» به کارگردانی نسرین محمدپور اثر یاد شده است؛ که بهترین فیلم کوتاه جشنواره بین‌المللی بوسان کره جنوبی لقب گرفت. فیلم موضوع محوری خود را مادرانگی قرار داده و در این دنیای داستانی می‌گذرد. بنفشه ریاضی، لیلا حسین زاده، سودابه بهرامی نژاد و پریسا عسگری در این اثر ایفای نقش داشته اند.

هیات داوران جشنواره بوسان؛ جایزه بهترین فیلم (مسابقه جریان‌های نو) را به «کشتی‌گیر» ساخته اقبال چوداری» هنرمند بنگلادشی و «سپتامبر ۱۹۳۲» به کارگردانی «تاتسویا موری» از ژاپن اهداء کرد. دو فیلم «بهشت» ساخته «پراسانا ویتاناژ» (سریلانکا-هند) و «رُبودن عروس» ساخته «میرلان عبدیکالیکوف» (قرقیزستان) موفق به دریافت جایزه ویژه شدند.

رویداد مطرح کره جنوبی با اکران مستند «کیارستمی مشغول کار است» دومین مستند سیف‌اله صمدیان درباره عباس کیارستمی، «منطقه بحرانی» ساخته علی احمدزاده در بخش «پنجره‌ای به سینمای آسیا»، «بوف، باغ و نویسنده» به کارگردانی سارا دولت آبادی و... بخش‌های دیگر جشنواره خود را برنامه ریزی کرده بود.

دریای سرخ؛ جشنواره تخصصی جهان عرب

جشنواره فیلم دریای سرخ؛ پدیده نوظهور در سینمای جشنواره‌ای آسیاست؛ و عربستان سعودی؛ امسال سومین دوره آن را برگزار کرد. جشنواره‌ای که همچون فوتبال این کشور؛ روند ستاره محوری را بخشی از برنامه‌ریزی خود، قرار می‌دهد. مثلاً آنگونه که کریستیانو رونالدو؛ ستاره ورزشی؛ مهمان فوتبالی این کشور است؛ برای سینما هم به حضور ستارگان این حوزه توجه دارد. به همین دلیل؛ جشنواره سوم این کشور میزبان؛ جانی دپ، شارون استون، ویل اسمیت، فاتح آکین و هانده ارچل بود.

این جشنواره؛ در دوره نخست نیز؛ «جوزپه تورناتوره» کارگردان نامدار ایتالیایی برنده اسکار؛ و خالق «سینما پارادیزو»، افسانه ۱۹۰۰، ستاره‌ساز و مالنا را به عنوان رئیس هیات داوران؛ در کنار خود؛ داشت. فرش قرمز جده همچنین؛ شاهد گام‌های چهره‌هایی از جمله؛ جکی چان، شاهرخ خان، اولیور استون، آنتونیو باندراس، مایک تایسون، ویل اسمیت و... بوده است. شعار جشنواره «داستان شما، جشنواره شما» است و جایزه نقدی بالای بهترین فیلم (مبلغ ۱۰۰ هزار دلار) احتمالاً پای آثار مشهور جهانی را نیز به این رویداد سینمایی؛ باز خواهد کرد.

این جشنواره دو رویکرد فنی و مدیریتی دارد. نخست؛ میزبانِ همه کشور‌های جهان؛ برای شرکت در جشنواره است. آنچنانکه به برندگان نیز جوایز بالایی را اهدا می‌کند. اما رویکرد دومش؛ در رابطه با حمایت و ساخت آثار است. این بخش؛ فقط ویژه‌ی کارگردانان بومی و اهل سعودی، هنرمندان جهان عرب؛ یا هنرمندان مسلمان و عرب اهل آفریقاست. مدیران جشنواره؛ برای این هدف؛ صندوق سرمایه‌گذاری و حمایتی دریای سرخ را راه اندازی کرده‌اند. این صندوق به تناسب آثار کوتاه، بلند، داستانی و مستند؛ از هنرمندان واجد شرایط حمایت کامل می‌کند و به تولید فیلم‌های؛ پذیرفته شده آنان می‌پردازد.

این جشنواره همچنین؛ طی سه دوره از برگزاری خود؛ شاهد اکران آثار متعددی از سینمای ایران بوده و جوایز مختلفی را به هنرمندان ایرانی اهداء کرده است. جشنواره دریای سرخ در سال پیش رو به ایستگاه چهارم خود نزدیک می‌شود. کارشناسان سینمایی جهان عرب امیدوارند؛ که این جشنواره بر رونق سینما در عربستان تاثیر بگذارد. دومین شرکت خدمات حرفه‌ای جهان نیز؛ برآورد نموده؛ که چرخه این صنعت هنری در عربستان به چشم‌انداز گردش مالی ۹۵۰ میلیون دلاری در سال بینجامد.

سینمای آفریقا و ستارگان پیدا و پنهان

خرس طلایی بهترین فیلم برلین ۲۰۲۴ و اهدای آن به «ماتی دیوپ»؛ دربرگیرنده ۲ تحلیل ظاهری و یک جریان پوشیده؛ و مستتر در جهان سینماست. تحلیل ژورنالیستی به این سو می‌رود؛ که برلین؛ به عنوان یکی از سه‌گانه‌های مطرح دنیای فیلم؛ دو سال پیاپی؛ جایزه بهترین فیلم را به یک اثر مستند می‌دهد.

تحلیل ژورنالیستی دوم این است؛ که آیا فرانسوی‌ها پس از موفقیت جهانی یک زن سینماگر (ژوستین تریه) قرعه فال را به نام دومی (ماتی دیوپ) کارگردان ۴۱ ساله؛ متولد پاریس، می‌زنند؟ و از هم‌اکنون به عنوان نماینده اسکار بعدی؛ و موفقیت‌های احتمالی‌اش؛ در دیگر جوایز جهانی فکر می‌کنند؟

از سوی دیگر؛ آن‌ها کن امسال را هم در آستین دارند و احیاناً روی شانس‌های بعدی و گزینه رقیب، حساب باز می‌کنند. اما این همه داستانِ بانوی پاریس‌نشین نیست! فیلم او آنچناکه اشاره شد؛ راویتی از آثار باستانی پادشاهی قدیم داهومی و موزه‌ای در پاریس است. این آثار به کشور کنونی «بنین» برگردانده می‌شوند. بنابراین؛ در کنار دو تحلیل بالا، تفسیری موازی نیز شکل می‌گیرد که فیلم ممکن است؛ نماینده سال آینده‌ی جمهوری بنین در اسکار (۲۰۲۵) باشد! یا شاید هم سنگال؛ این فیلم را به عنوان نماینده خود به مراسم آکادمی معرفی کند!

خانم «ماتی دیوپ» کارگردان برنده خرس طلایی برلین؛ متولد پاریس، اما اصالتاً سنگالی و یکی از اعضای خانواده مشهور و بزرگ سنگالی دیوپ است. پدرش واسیس دیوپ؛ موسیقیدان و مادرش کریستین بروسارد؛ گالری‌دار و عکاس هنری است. «ماتی» همچنین؛ خواهرزاده فیلمساز برجسته سنگالی، جبریل دیوپ مامبتی است. او در دوران کودکی خود، اغلب بین فرانسه و سنگال در رفت و آمد بود؛ و هویتی فراملی داشت. اما؛ با هم هیچکدام از تحلیل‌های اخیر هم عمق ندارد. نهایتاً در حد خبری تازه می‌آید و بعد کهنه می‌شود.

نکته پوشیده و مستتر داستان، روح سینمای آفریقاست. آبشار جریانی قدرتمند که در دیدگاه و نگرش کارگردانان نسل نو؛ تبلور یافته است. آنگونه که بانوی متولد پاریس؛ همچنان از روحِ آفریقا و آثار باستانی‌اش فیلم می‌سازد! چرا که ظاهراً؛ نه برج ایفل و زادگاه بارانیش، نه شهر شب (پاریس) نه رمانتیسیم و سانتی‌مانتالیسم روزمره پایتخت؛ نه حتی، صدای پُرعمق غول‌های ادبی فرانسه؛ یا سینماگران جادوگرش؛ شاکله‌ی شخصیت و ذهنِ این زن سینماگر را نساخته است.

انگار؛ تار و پود شخصیتِ «ماتی» را نت‌ها، ملودی‌ها، آوا‌ها و ترانه‌های پدر موسیقیدانش؛ ساخته است. این همان «روح آفریقا» است. جریان نهان و پیشرویی که در سراسر جهان، صدای این قاره‌ی دیرین و خاستگاه اولیه‌ی بشری را فریاد می‌زند!

جریان پیشرو سینمای آفریقا؛ را چنین هنرمندانی شکل داده‌اند؛ همچنین نام‌های آشنایی همچون؛ کوثر بن هنیه؛ برنده جایزه بهترین فلیم مونیخ، نامزد اسکار و کارگردان آثاری از جمله؛ مردی که پوستش را فروخت، چهار دختر و... که طی سال‌های گذشته برای سینمای تونس آبرو؛ و اعتبار فرهنگی به شمار رفته‌اند.

دیگر کارگرادانان این منطقه از زمین؛ طیفی از گسترده از نام‌هایی مطرح از جمله؛ محمد صالح هارون؛ هنرمند اهل چاد؛ برنده جایزه بزرگ هیات داوران ونیز، نشان روبر برسون، نامزد نخل طلا، نبیل بن یادیر کارگردان مراکشی (برنده جوایز مارگریت و لومیر فرانسه و...) ر در برمی‌گیرند. همچنین مریم بن مبارک؛ دیگر هنرمند مراکشی؛ و کارگردان فیلم سوفیا (بهترین فیلمنامه کن- ۲۰۱۸) و دارنده جوایز بهترین فیلم از جشنواره آتلانتا، رود آیلند و... از دیگر چهره‌های مثال‌زدنی است.

نبیل عیوش (برنده جایزه مونترال و...) نیز از چهره سینمای مراکش و این منطقه است. امل رمسیس کارگردان زن اهل مصر؛ وبرنده جوایز متعددی از جمله؛ بهترین فیلم از روتردام، مادرید، کلن، کالیفرنیا و استانبول، از هنرمندانی است؛ که طی این سال‌ها با سینمایی اجتماعی و زنانه، حضوری نیرومند در سطح بین المللی داشته است.

سینمای نو مصر؛ را گروهی دیگر از سینماگران مطرح نسل‌های جدید از جمله؛ عایده الکاشف، ماجی انور، بتول عرفه، صفا فتحی و... تکمیل می‌کنند. صفا فتحی؛ فارع لتحصیل دکتری فلسفه؛ از دانشگاه سوربن پاریس؛ استاد تئاتر، سینما و فلسفه است. فیلم او درباره ژاک دریدا (فیلسوف پست مدرن) بیش از بقیه آثارش مورد توجه بوده است.

نکته مهم درباره موج سینمای کنونی آفریقا؛ ظهور چهره‌های جدید است؛ هنرمندانی که در دهه ۴۰ سالگی یا نهایت ۵۰ سالگی خود قرار داشته؛ و سالیان تجربه و پختگی را پیش رو دارند. نکته دیگر؛ ظهور گسترده طیفی از سینماگران زن؛ تحصیل‌کرده و اندیشمند است که بر فرهنگ، ادب و تاریخ آفریقا، تسلط بالایی دارند و با نوع نگاه زنانه، حسی، گاهی؛ نمادین و سمبولیک؛ و گاهی، شاعرانه، جهان آفریقا در قاب به تصویر کشیده اند.

پرداختن به تک تک دنیای سینمایی این هنرمندان؛ از توانِ این نوشته خارج است؛ و گوشه‌ای از موج مستتر سینمای آفریقا؛ در دل جریان‌های جهانی فیلم را دنبال کرده است. تنها اشاره به جایزه خرس طلای برلین امسال از کارگردان ۴۱ ساله‌ی سنگالی الاصل کافیست که ظرفیت‌های این سینما را دید؛ یا بازتاب های، فیلم «چهار دختر» ساخته «کوثر بن‌هنیه» را در جشنواره کن (۲۰۲۳) کاوید که ناشی از پیشتازی سینمای قاره گرم؛ در نیمکره‌ی غربی زمین؛ و جهان مطبوعاتی آن است.

پیتر بردشا؛ منتقد روزنامه گاردین؛ این فیلم را دارای گرمای واقعی و همدردی بشری دانست. یک درام مستند تجربی؛ که بازیگران به جای انسان‌های واقعی؛ به یک قصه تراژیک آمده‌اند. همچنین؛ بئاتریس لوآیزا؛ منتقد نیویورک تایمز؛ از چهار دختر به عنوان فیلمی حساب شده؛ یاد کرد. اثری که واقعیت را بازنمایی می‌کند و تنش‌ها و زخم‌های یک خانواده را نشان می‌دهد.

جسیکا کیانگ؛ منتقد ورایتی نیز؛ به مقایسه این فیلم با اثر قبلی و نامزد اسکار بن هنیه؛ «مردی که پوستش را فروخت» پرداخته و نوشته است؛ فیلم «چهار دختر» یک پیشروی کامل و خیره‌کننده است!

سینمای آفریقا؛ البته دو جشنواره مشهور دارد؛ که هم رقیب همدگیر به شمار می‌روند؛ و هم شهرتی همسان با هم، دارند. جشنواره فیلم قاهره؛ از قدیمی‌ترین فستیوال‌های منطقه نیز به شمار می‌رود. سال ۱۹۷۶ به شکل مستقل بنیان گذاشته شد و جزو ۱۲ فستیوال برتر جهان است. این رویداد بزرگ آفریقا، بار‌ها جایزه هرم طلایی خود را به هنرمندان ایرانی اهداء کرده است.

فیلمساز فیقد؛ شاهپور قریب، برای نخستین بار از این جشنواره جایزه گرفت. بعدها، هنرمندانی از جمله؛ مسعود کیمیایی، کیانوش عیاری، تهمینه میلانی، نیکی کریمی، پگاه آهنگرانی و... جایزه بهترین کارگردانی، فیلمنامه، یا بازیگری این جشنواره؛ را به دست آوردند. مراکشی‌ها البته؛ ۲۵ سال بعد و در سال ۲۰۰۱ کارشان را شروع کردند. اما با تعاملِ همه جانبه؛ با چهار گوشه جهان، توانِ خود را به رخ کشیدند. حضور سینماگرانی از جمله؛ مارتین اسکورسیزی، آنیس واردا، رابرت دنیرو، داکوتا جانسون، گیرمو دل تورو، رابرت پتینسون و... در این رویداد؛ از دوستی مراکشی‌ها با دنیای سینما حکایت دارد.

آمریکای شمالی؛ دیالکتیک صنعت و ستارگان

معمولاً، جریان‌های سینمایی؛ در نیمکره غربی زمین؛ و قاره‌ای با ابعاد سه‌گانه؛ در بخش شمالی آن، نمود و بازتاب می‌یابد؛ اکثرِ جریان‌ها، مثل رود‌های کوچک و بزرگ به هم می‌پیوندند؛ و در نهایت؛ به دریاچه اسکار می‌ریزند؛ اگرچه؛ مراسم آکادمی؛ در مقیاسی فرا قاره‌ای هم؛ همین نقش را بازی می‌کند؛ و قطار سینمای دنیا، در نهایت در ایستگاه، اسکار، مسافرانش را پیاده می‌کند.

جریان‌های سینمای امسال آمریکا؛ را می‌توان؛ در سه مسیر متفاوت مهم، دید. نخست؛ باید فلش‌بکی به همان، قلب اروپا زد؛ و تیتر روی تی شرت «جسیکا چستین» ستاره تئاتر و سینما را خواند: «بازیگران در اعتصاب»

داستان «ژولیت برادوی» انتقادی نرم و نوستالژیک نیست؛ یا، رئیس جشنواره ونیز؛ عشقی و برای هواخوری؛ تی‌شرت آرم‌دار نویسندگان را نپوشید؛ و صنف کارگردانان را برای تفریح و دورهمی، جمع نکرد؛ که گپ و گفتی؛ درباره خالقان کلمه و دیالوگ و درام (فیلمنامه‌نویسان) داشته باشند. داستان از این؛ زبان سمبلیک، و بیان آن؛ با ایهام، کنایه و استعاره به مراتب؛ جدی‌تر، خطرناکتر؛ حتی در صورت تحقق؛ خانمانسوز و ویرانگر است. درست؛ مثل آن بمبی که اوپنهایمر؛ ساخت؛ و تا قرن بعد، بشر را؛ در لبه‌ی پرتگاه هستی و نیستی قرار داد.

سناریو؛ در صورت شکل‌گیری؛ اول باعث شکاف در هنر سینما، می‌شود. دوم؛ دوقطبی صنعت (سرمایه) در مقابل انسان یا نیروی انسانی (اندیشه) قرار می‌گیرد. سوم؛ قطعاً صاحبان صنعت، قطب دوم را برمی‌دارند. چون سرمایه برداشتنش را دارند!

از همین حالاهم؛ به راحتی نیروی جایگزینش (هوش مصنوعی) را به‌عنوان گزینه روی میز گذاشته؛ و کارکرد چماقی‌اش؛ را یادآوری می‌کنند؛ تا بر سر و مغز و اندیشه‌ی وارثانِ کلمه؛ در زمین بکوبند؛ غافل از اینکه به قول شاعر؛ «تن‌ها شاعران، از پسِ کلمات برمی‌آیند و با کلمات به خدا می‌رسند!»

لایه پنهانِ داستان این است! استفاده از هوش مصنوعی و احیاناً رباط‌ها و آدمک‌ها، که هر لحظه ممکن است؛ جای انسان را بگیرند. ولی به‌راستی؛ تهیه کنندگان هالیوود؛ چرا به این فکر نمی‌کنند؛ که کلنگ هالیوود را دیوید وارگ کریفیث در دل آن کوه ناشناس زد! «چاپلین‌ها»، «جان فوردها»، «هاوارد هاکس‌ها»، «هیچکاک‌ها» به آن حیث بخشیدند؛ نه تنها این چهره‌ها، بلکه فراریانی که از دست هیلتر گریختند؛ و در سینما، نام‌هایی بزرگ شدند.

بعضی‌ها هم؛ مثل فریتس لانگ اتریشی، بزرگ بودند؛ هیچکاک همان دوران؛ آرزوی شاگردی و دستیاریش را داشت. از این‌ور؛ هیتلر هم؛ آرزوی نشست؛ و برخاست؛ با او را در سر می‌پروراند. «متروپلیس» استاد اتریشی؛ فیلم مورد علاقه هیتلر، بود.

حاضر می‌شد؛ به لانگ لقب ریشخندآمیز «آریایی افتخاری» بدهد؛ تا در تصور هم که باشد؛ او خودش را یک نژاد برتری؛ یک مو زرد و چشم آبیِ افسانه‌ی آریا، تصور کند. غافل از اینکه؛ نابغه‌ی بیچاره؛ دربه در؛ دنبالِ قرض و قوله بود؛ که چمدانی دسته دوم گیر بیاورد؛ مخارج سفر، تهیه کند؛ و برای همیشه؛ از دست ژن برتر بشری؛ پا به فرار بگذارد!

داستان ساخت هالیوود بی شباهت به اهرام ثلاثه مصر نیست! سنگهایش بر دوش هزاران نفر بالا رفته است. اما حالا یک صنف در پی این است که کنترل آن را به دست گیرد. این گمان؛ و البته چند خوتسته صنفی مهم باعث بزرگترین اعتصابات نویسندگان در هالیوود شد.

۱۵ سال پیش هم چنین اتفاقی رخ داد، اما قطعا به بزرگی مورد اخیر نبود. برخی از جامعه شناسان و اندیشمندان، از این تجمعات به عنوان اعتصابات کارگری یاد کرده اند. اما واقعیت این بحران را نمی‌توان؛ صرفا در لایه طبقاتی تفسیر کرد. چراکه؛ اگر بحث هوش مصنوعی به میان آید، بحث از پاکسازی انسانی و اندیشه انسانی است. طنز تلخی است که هوش مصنوعی پشت میز بنشیند و فیلمنامه بنویسد.

این نگرانی پس از انتشار یک آگهی؛ برای استخدام مدیر تولید هوش مصنوعی از سوی شرکت نتفلیکس به اوج خود رسید! با این حال نویسندگان؛ خواسته‌های حقوقی خود را هم داشتند. افزایش دستمزد نسبت تورم محوری‌ترین خواسته صنفی آنان بود. همچنین؛ حداقل ۶ تا ۱۲ نویسنده در هر سریال کار کنند و زمان استخدام هر نویسنده حداقل از ۱۰ هفته تا ۵۲ هفته شده باشد. نکته حیاتی دیگر اطمینان از این که هوش مصنوعی جای آنان را نگیرد.

پیوستن خانواده ۱۶۰ هزار نفری بازیگران نیز بر حجم و گسترگی بحران افزود. بازیگران نیز خواسته‌های حقوقی مشابهی داشتند. منتهی؛ وضعیت بازیگران بسیار، فرمولیزه و حساب و کتابی شده بود. سه استاد دانشکده اقتصاد؛ در یک بررسی آماری؛ به این نتیجه رسیدند که بازیگران مرد نسبت به زنان ه طور میانگین بیش از یک میلیون دلار؛ از زنان بیشتر است. آنها؛ ۲۴۶ بازیگر مرد و زن را زیر ذربین تحقیقی خود گذاشته و ۱۳۴۳ فیلم را از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۵ بررسی کرده بودند. نکته جالب اینکه این تفاوت در ۳۵ سال دستنخورده و همچنان ثابت مانده بود.

از سوی دیگر، تفاوت گران‌ترین بازیگر مرد؛ تام کروز (۹۶ میلیون دلار) با گران‌ترین بازیگر زن؛ مارگوت رابی (۱۲ میلیون و پانصد هزار دلار) تفاوتی ناخوشایند را نشان می‌داد. اعتصابات این دو صنف از جامعه سینمایی ماه‌ها به طول کشید، ۴۵ هزار شغل روبه سوختن رفت، بسیاری از پروژه‌ها خوابید؛ و بازیگران از حضور در کار‌های جدید؛ یا نمایش اکران فیلم‌های قبلی؛ خودداری کردند. بسیاری از بازیگران مطرح؛ نفری یک میلیون دلار به همکاران بیکار و در اعتصاب خود، کمک کردند.

این افراد طیفی گسترده از بازیگران نامدار از جمله؛ دواین جانسون، جورج کلونی، مریل استریپ، اپرا وینفری، هیو جکمن، دواین جانسون، نیکول کیدمن، مت دیمون، لئوناردو دی‌کاپریو، جنیفر لوپز، بن افلک، رایان رینولدز، بلیک لایولی، جولیا رابرتز و آرنولد شوارتزنگ را شامل می‌شد. اعتصبات گسترده صنوف سینمایی با مذاکرات دوسویه پس از ماه‌ها به پایان رسید؛ اما آتش زیر خاکستر آن، کیان سینما را تهیدید می‌کند.

جشنواره‌های آمریکای شمالی؛ ریتم آرام؛ ندیدن پدیده

جشنواره‌های آمریکای شمالی؛ وسعتی گسترده دارند. رویداد‌هایی از جمله؛ جشنواره بین‌المللی فیلم آتن، فیلم پام اسپرینگز، سانتا باربارا، سیاتل، فیلم شیکاگو، پام اسپرینگز، پام اسپرینگز، فیلم هاوایی، فیلم‌های ویتنامی، موزه هنر‌های زیبای هیوستون، ترایبکا، فیلم تلیوراید، دروازه طلایی، فیلم نور، جشنواره فیلم نیویورک، جنوب از جنوب غربی و... را شامل می‌شوند.

هنری‌ترین این فستیوالها؛ جشنواره فیلم ساندنس است. معمولاً، کارگردانان خوش ایده، استعداد‌های درخشان، جوانان آینده دار از این جشنواره می‌آیند. البته؛ در کنار ساندنس؛ باید رویداد‌های مطرح کانادا از جمله؛ جشنواره بین‌المللی فیلم مونترآل و تورنتو را نیز حائز اهمیت دانست. با این حال، ساندنس ۲۰۲۳ دو فیلم اصلی خود «هزار و یک» ساخته ای. وی راکول (برنده جایزه بزرگ هیات داوران) «اسکراپر» ساخته شارلوت رنگان (جایزه بزرگ بخش سینمای جهان) را در حالی معرفی کرد؛ که هیچکدام راه به جایی نبردند.

این جشنواره؛ یک فیلم پدیده داشت که ظاهراً آن را ندید. زندگی‌های گذشته (Past Lives) درامی عاشقانه و راونشاختی نوشته و کار ««سلین سونک» یا؛ با تلفظ آمریکاییش «سانگ»؛ اثر یاد شده است. این فیلم در برلین هم؛ نمایش داده شد، اما چندان خبری از بازتابش نبود.

سپس در اکران‌های محدود فیلم؛ به شکلی خزنده و گیرا، به آرامی تاثیرات خود را بر جامعه هنری به ویژه ذهن منتقدان، به شکلی ژرف به جا گذاشت. میانگین امیتاز ۹۴ از ۱۰۰ در مجموع نقد‌های فیلم، نوعی معما، و شگفتی غیرمنتظره را به وجود آورد.

انجمن ملی منتقدان فیلم (NSFC) جایزه اول خود را برای دستاورد‌های سینمایی؛ به «زندگی‌های گذشته» اهداء کرد و اوپنهایمر و منطقه مورد علاقه؛ در رده‌های بعدی قرار گرفتند. این، مراسم سینمایی همچنین؛ جایزه فیلمنامه برتر را نیز به فیلم یاد شده داد. از اینجا به بعد؛ سیر حرکت این فیلم تندتر شد، ۳ نامزدی گلدن گلوب؛ ۲ نامزدی اسکار (از جمله بهترین فیلم) با نام «زندگی‌های گذشته» گره خورد!

این فیلم جوایزی را هم کسب کرد. جایزه بهترین فیلم را در جشنواره؛ فیلم مستقل نیویورک (گاتهام) برد. این درحالی بود که دو جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم بین‌المللی سال به «آناتومی یک سقوط» ساخته «ژوستین تریه» برنده جایزه نخل طلا تعلق گرفت. جایزه بهترین مستند (چهار دختر) از کوثر بن هنیه نیز؛ گویای سلیقه‌ی داوران جشنواره بود. قرار گرفتن نام سلین سانگ؛ کارگردان زن ۳۶ ساله؛ در کنار نام‌های مشهورتر، جلوه ارتباطی رسانه‌ای کارش؛ را وسیع‌تر ساخت.

این هنرمند اصالتاً؛ اهل کره جنوبی، با این دستاورد‌های مهم؛ آینده‌ای امیدوار کننده ساخت. او تا ۱۲ سالگی در کره جنوبی، زندگی کرد. سپس خانواده‌اش به کانادا مهاجرت کردند. «سانگ» ایام دبیرستان در یک جشنواره کلاسیک شرکت و نمایشنامه‌ای اقتباسی براساس پرومته نوشت. بعد‌ها در دانشگاهِ دانشگاه کوئینز در انتاریو؛ شرق کانادا، روانشناسی و فلسفه خواند. او در سال ۲۰۱۹ در تئاتر رپرتواری آمریکا نمایشنامه «پایان‌ها» را نوشت. برادوی به خاطر؛ ویروس کرونا تعطیل بود و سانگ این اثر را در کارگاه تئاتر نیویورک، اجرا کرد. داستان نمایش؛ روایتی از سه زن، پا به‌سن‌گذاشته کره‌ای؛ در مواجهه با نویسنده‌ای کانادایی- کره‌ای است.

همان ایام؛ الکساندرا شوارتز منتقد نیویورکر؛ درباره این تئاتر؛ نقدی نوشت و آن را ترکیبی از یک درام سنتی و یک ایده‌ی مرکزی فراداستانی دانست! او گفت؛ آدم‌های نمایش قبل از اینکه به جامعه بپیوندند؛ مسیری بی بازگشت را در پیش می‌گیرند. این نمایش همچنین؛ نامزد دو رویدا مشهور تئاتر امریکا؛ از جمله جایزه یوجین اونیل و جایزه سوزان اسمیت بلکبرن شد.

«سانگ» بعد از این کار؛ «مرغ دریایی چخوف» را در نوامبر ۲۰۲۰ اجرا کرد؛ و در همان کارگاه تئاتر نیویورک؛ میزبان تماشاگران کلانشهر بود. هلن شاو؛ منتقد تئاتر، نقدی ستایشی؛ درباره این اجرا نوشت. او گفت؛ سانگ، اثر خود را یا شیوه؛ منطقِ بازی- نمایش؛ نمایش- بازی؛ هدایت و کاگردانی می‌کند. این امر؛ ناشی از کار کردن درست هنرمند؛ بر یک متن نمایشی است. «سلین سانگ» همچنین؛ نمایشنامه تام و الیزا را نوشت که فینالیست جشن بنیاد نمایشنامه نویسی آمریکا و نامزد کسب جایزه اول بود.

این هنرمند کره ای- کانادایی؛ با این کارنامه کاری و دستاورد‌ها به سینما آمده و نخستین فیلم خود «زندگی‌های گذشته» را کلید زده است. به گفته خودش؛ فیلم تا حدودی؛ زندگی خود کارگردان است. دو دوست دوران مدرسه؛ قرار است؛ با هم در آینده ازدواج کنند. اما به دلیل مهاجرت این؛ وصلت سر نمی‌گیرد.

حالا آنها؛ پس سالها، همدیگر را ملاقات می‌کنند. فیلم؛ نه در بستری رمانتیسیم؛ بلکه در زمینه‌ای روانشناختی سیر می‌کند. تاثیر جهان کنونی آدم‌ها بر دنیای گذشته‌شان؛ را به تصویر می‌کشد. یگانه کلید این فیلم؛ برخلاف آثار شرقی و نوستالژیک؛ پیروزی آینده بر گذشته است!

بی شک سلین سانگ؛ در آینده‌ای دور یا نزدیک نامی مشهورتر خواهد بود. رسانه‌ها و مطبوعات کانادایی؛ به تازگی از جدیدترین کار او خبر داده‌اند. فیلم جدیدی؛ که ماده‌گراها؛ (Materialists) نام دارد. سانگ؛ برای فیلم جدیدش؛ با بازیگران نامداری از جمله؛ داکوتا جانسون، پدرو پاسکال و کریس ایوانز در حال مذاکره و رایزنی برای بازی در فیلم خود است. همچنین بازار فیلم اروپا؛ در صحبت اخیری که با این کارگردان جوان داشته؛ حقوق توزیع بین المللی «ماده‌گراها» را بر عهده خواهد گرفت.

اسکار ایستگاه پایانی؛ شاید و باید‌ها

اسکار امسال؛ بنابر اکثر ابراز نظر‌ها برآوردشدنی بود. جوایز؛ به همان گزینه‌هایی تعلق گرفت که اکثریتی از علاقه‌مندان و جامعه سینما، انتظارش را داشتند. دوباره خاطرات نامزدی و ناکامی اسکورسیزی در ادوار اسکار (رفقای خوب- دارودسته‌های نیویورکی) و آمدن و جایزه بردن «کوین کاسنرها» و «رومن پولانسکی ها» زنده شد! و تحلیل‌های مختلف که در نزدیکی و دقایق نودِ اسکار؛ برای گزینه‌ی بهترین فیلم؛ «منطقه مورد علاقه» را نشانه می‌رفتند؛ تیرشان به سنگ خورد؛ و همچنان کارگردانی متفاوت «یورگوس لانتیموس» با اسکار‌هایی غیر از کارگردانی؛ یا بهترین فیلم روبه رو شد!

مراسم اسکار امسال؛ با دادن جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی به اوپنهایمر (کریستوفر نولان) بهترین فیلمنامه اورژینال (ژوستین تریه) بهترین فیلم بین الملل (منطقه مورد علاقه) بهترین بازیگر نقش اول زن (اما استون – بیچارگان) بهترین بازیگر نقش اول مرد (کیلین مورفی – اوپنهایمر) پرونده خود؛ را بست و به خاطره‌ها پیوست.

واقعیت امر هم؛ همین است؛ که جایزه‌ای عجیب و بیراه داده نشد؛ در بعضی بخش‌ها مثل بازیگری؛ تقریباً برای اکثریت علاقه‌مندان سینمای جهان، برندگان کنونی مسجل شده بود.

شاید در بخش کارگردانی؛ تا حدودی؛ فاصله‌ها نزدیک بود؛ اما انتخاب محتمل نولان، همواره به ذهن هر کسی می‌آمد. در بخش متن؛ فاصله ژوستین تریه؛ تقریبا با بقیه؛ به نظر می‌آمد و منطقه مورد علاقه؛ اگرچه می‌توانست؛ بهترین فیلم باشد؛ اما دست‌آخر، فقط یک پسوند اضافه بین‌الملل، دریافت کرد؛ و اسکارش؛ با برند بین الملل گره خورد!

bato-adv
bato-adv
bato-adv