bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۷۲۶۲۸۶
سیاست خارجی توسعه‌محور چین چگونه کار می‌کند؟

بلعیدن جهان به سبک چینی

بلعیدن جهان به سبک چینی

شی جین‌پینگ تلاش دارد تا دیپلماسی اقتصادی را در اولویت سیاست خارجی قرار دهد و در خاورمیانه و آفریقا متحدان و رد پایی برای خود بیابد.

تاریخ انتشار: ۱۰:۰۲ - ۲۸ فروردين ۱۴۰۳

محمدحسین باقی در دنیای اقتصاد نوشت: چین در روابط خارجی خود هیچ محدودیتی قائل نیست. آن‌ها با برداشتن عینک هنجاری از پتانسیل تمام کشور‌ها برای توسعه استفاده می‌کنند: از اسرائیل گرفته تا کشور‌های منطقه آسیای مرکزی و قفقاز؛ از اروپا و آمریکا تا قلب آفریقا. چینی‌ها نه تنها در منابع و زیرساخت‌های استراتژیک کشور‌های ثروتمند که در زیرساخت‌های استراتژیک کشور‌های فقیر یا درحال‌توسعه هم سرمایه‌گذاری می‌کنند. چینی‌ها با افزایش قدرت اقتصادی خود نه تنها اشتهای زیادی دارند تا قواعد غربی شکل‌گرفته و موجود در جهان را تغییر دهند، بلکه به دنبال دسترسی به مواد اولیه ارزان و بازار مصرفی بکر هستند و می‌کوشند تا اقتصاد دیگر کشور‌ها را به خود وابسته سازند.

به‌طور مثال، اسرائیل یک بازیگر تکنولوژیک‌محور است. چینی‌ها علاقه‌ی وافری دارند تا به فناوری‌های حساس دست یابند. چینی‌ها از فناوری اسرائیل برای رشد اقتصادی خود استفاده می‌کنند. در سال۲۰۱۶ سرمایه‌گذاری مستقیم چین در اسرائیل تقریبا ۳برابر شد و به ۱۶میلیارد دلار رسید. دانیل گالی، یک تبعه اسرائیل که در دانشگاه گیلی در پکن تدریس می‌کند، معتقد است: «چین در تلاش است تا از ابتکار و خلاقیت اسرائیلی‌ها در اقتصاد کشورش استفاده کند.»

حقای تال، مدیرعامل تاپتیکا، شرکت تبلیغات موبایل معتقد است: «چین برای اینکه به‌عنوان یک اقتصاد مبتکر خود را تثبیت کند، می‌خواهد تا می‌تواند از تکنولوژی اسرائیل بهره ببرد.» برخی دیگر از مدیران اسرائیلی هم بر این باورند که «چینی‌ها مجذوب اسرائیل و توانایی‌های این کشور در زمینه صادرات تکنولوژی شده‌اند.»

از کوچک‌ترین کشور‌ها تا بزرگ‌ترین کشور‌ها از دید تیزبین چینی‌ها در نمی‌رود. برخی کشور‌ها در خاورمیانه هستند که ارتباط کلان سیاسی- اقتصادی با آن‌ها ممکن است برای سیاست خارجی چین «هزینه‌بر» باشد و ارتباط گسترده با آن‌ها «مطلوبیت استراتژیک» برای چین نداشته باشد؛ چراکه این کشور‌ها عضو ناساز جامعه بین‌المللی هستند. روابط چین با این دسته از کشور‌ها همچون جاده یک‌طرفه است. اما ارتباط با اسرائیل یا کشور‌های عربی مانند امارات و عربستان در خاورمیانه که فاقد حساسیت سیاسی در رابطه با قدرت‌های بزرگ هستند، منافع فراوانی برای چین دارد.

تصمیم‌گیران چین همواره از فرصت‌های استراتژیک برای بهبود رابطه با محیط پیرامون و همچنین نزدیک شدن به قدرت‌های بزرگ با هدف ساختن جامعه ثروتمند در داخل استفاده بهینه کرده‌اند. به تعبیر دیگر، نخبگان چینیِ بعد از مائو با ارائه تعریفی برون‌گرایانه از خود نقش کلیدی برای سیاست خارجی توسعه‌گرا به عنوان بسترساز محیط مناسب برای توسعه اقتصادی قائل شدند. چنین است که برخی از «نو استعمارگری چین»، «نظم جهانی جدید چین»، «کابوس واشنگتن» و ... سخن به میان آوردند.

چین روابط خود با کشور‌های دنیا را به گسترده‌ترین شکلی بسط داده است. شاید بتوان گفت هر جا نفوذ آمریکا حداقلی بود، چین از این خلأ قدرت استفاده و جای پایی برای خود باز کرد. چین این روابط گسترده را در گام اول با مناطق خودمختار خود برقرار کرد تا رویای ژئوپلیتیک خویش را تحقق بخشد. چینی‌ها با ساخت بزرگ‌ترین پل دریایی جهان، هنگ‌کنگ-ماکائو را به چین وصل کردند. ساخت این پل ۵۵ کیلومتری که برای اولین‌بار در سال۲۰۰۳ پیشنهاد شد نه تنها دلیلی است بر توانایی چین در ساخت یک «ابر پروژه ساخت‌وساز» و رکوردزنی آن، بلکه نمادی است از آرزو‌های ژئوپلیتیک روزافزون چین.

با وجود تنش‌های شکل‌گرفته میان پکن، هنگ‌کنگ و تایوان و اینکه چین همچنان مدعی اصلی در دریای چین جنوبی است، اما ساخت این پل به‌منزله تجلی عزم چین در رهبری و اعمال نفوذ در منطقه تلقی می‌شود. این پل قرار است شهر نسبتا کوچک «ژوهای» در سرزمین اصلی چین را به دو منطقه اداری هنگ‌کنگ-ماکائو وصل کند.

پل «هنگ‌کنگ-ژوهای-ماکائو» قطعه‌ای محوری از طرح بزرگ چین برای توسعه «منطقه بزرگ‌تر خلیجی» خویش است؛ منطقه‌ای که چین امیدوار به توسعه آن است تا با موارد مشابه مانند سان‌فرانسیسکو، نیویورک و توکیو از لحاظ ابداع تکنولوژیک و موفقیت اقتصادی رقابت کند. روایت رسمی این است که یکپارچگی منطقه‌ای بزرگ‌تر موجب رشد اقتصادی خواهد شد. این منطقه که سکونتگاه ۶۸ میلیون نفر است حدود ۲۱۸۰۰ مایل مربع (۵۶۵۰۰ کیلومترمربع) را در مرکز چین جنوبی تحت پوشش قرار می‌دهد و مشتمل است بر ۱۱شهر (هنگ‌کنگ، ماکائو و ۹شهر در امتداد استان گوانگدونگ). «مارکوس چان» - مدیر تحقیقات برای مشاوره املاک و مستغلات تجاری CBRE هنگ‌کنگ، چین جنوبی و تایوان– می‌گوید منطقه بسیار پر جنب‌وجوش است و به لحاظ اقتصادی سازنده و مولد.

او می‌افزاید: «این منطقه کمتر از یک‌درصد از سرزمین اصلی چین را تشکیل می‌دهد و سکونتگاه کمتر از ۵درصد از جمعیت است؛ اما ۱۲درصد از تولید ناخالص داخلی چین را تولید می‌کند.» او می‌گوید وقتی با کشور‌های دیگر دنیا مقایسه می‌شود «منطقه بزرگ‌تر خلیجی یازدهمین اقتصاد بزرگ دنیا می‌شود.»

ایده «منطقه بزرگ‌تر خلیجی» ابتدا در سال۲۰۰۹ مطرح شد، اما توسعه آن با محدودیت‌هایی مواجه شد؛ زیرا به گفته مارکوس چان «موانع زیادی میان شهر‌ها وجود دارد.» این منطقه دارای سه مرز (هنگ‌کنگ/چین، ماکائو/چین، هنگ‌کنگ/ماکائو) سه نظام حقوقی متفاوت و سه واحد پولی متفاوت هستند. افزون بر این، ساکنان دارای سه پاسپورت/شناسنامه هستند و به دو زبان سخن می‌گویند (کانتونی و ماندارینی).

«چان» می‌گوید: «برای رقابت با دیگر مناطق خلیجی در جهان، دولت چین باید این موانع را کاهش دهد یا از میان بردارد و هماهنگی و یکپارچگی را میان این شهر‌ها برقرار سازد.» ساخت این پل ساعت مسافرت میان این شهر‌ها را از سه ساعت به ۳۰دقیقه کاهش و ارتباط میان آن‌ها را افزایش می‌دهد.

«چان» معتقد است: «در حال حاضر، توزیع اقتصادی میان سواحل شرقی و غربی دلتای رودخانه مروارید بسیار ناهموار است. شهر‌هایی که در بخش شرقی قرار گرفته‌اند مانند هنگ‌کنگ، شنژن و دانگوان به لحاظ اقتصادی توسعه‌یافته‌تر از شهر‌هایی سمت غرب مانند ژوهای، جیانگمن و ژونگشان هستند.»

او می‌گوید این پل تبادل و صادرات کالا‌های تولید شده از سوی کارخانه‌های سمت غرب را از طریق هوا و دریا به‌سوی شرق آسان‌تر می‌سازد مانند فرودگاه بین‌المللی هنگ‌کنگ که شلوغ‌ترین فرودگاه باری در جهان محسوب می‌شود. این پل همچنین می‌تواند موجب تقویت صنعت گردشگری هم شود.

چان می‌گوید: «هم‌اکنون توریست‌های چینی تمایل زیادتری پیدا کرده‌اند که از هنگ‌کنگ بازدید کنند. این بازدید عمدتا برای خرید است و به‌ندرت به دیگر نقاط دلتای رودخانه مروارید سفر می‌کنند.» به‌محض بازگشایی این پل، توریست‌ها (از چین و دیگر کشورها) خواهند توانست از فرودگاه هنگ‌کنگ به ماکائو و سرزمین اصلی طی ۴۵دقیقه سفر کنند. ژو‌های هم به خاطر مناظر سرسبزش از آن با عنوان «فلوریدای چین» یاد می‌شود.

گام بعدی چینی‌ها در سریلانکا برداشته شد. چین نه‌تن‌ها به دنبال گره زدن اقتصاد خود به قدرت‌ها و اقتصاد‌های برتر است، بلکه می‌کوشد کشور‌های درحال‌توسعه یا کمتر توسعه‌یافته و فقیر را به خود وابسته کند و از منابع اولیه و خام آن‌ها در راستای توسعه خویش بهره جسته و بازاری مصرفی برای خود دست‌وپا کند. سریلانکا برای توسعه ساحل جنوبی خود نیازمند سرمایه‌گذاری است. این پروژه در یک روستا در یکی از نقاط دور دست سریلانکا بود که مردمانش با ماهی‌گیری امرار معاش می‌کردند و در سال۲۰۰۴ با سونامی ویران شده بود.

چینی‌ها سرمایه‌گذاری ۱.۵ میلیارد دلاری در ساخت این بندر در سال۲۰۱۰ انجام دادند. این سرمایه‌گذاری دسترسی دیگری به مسیر‌های کلیدی دریایی و کشتیرانی به چینی‌ها می‌دهد. نکته دیگر این است که حضور گسترده چین در حیاط خلوت هند و حوزه نفوذ این کشور، پکن را به سواحل دهلی نزدیک‌تر می‌سازد.

تصمیم سریلانکا برای اجاره ۹۹ساله بندر «هامبانتوتا» به یک شرکت چینی چند پیامد دارد: از یکسو میلیارد‌ها دلار بدهی این کشور به چین تسویه شده و از سوی دیگر نگرانی ناظران را برانگیخته که چگونه دیگر کشور‌های در حال توسعه در قالب «یک کمربند، یک جاده» به تجارت با چین پرداخته و در زمره اقمار مالی چین به‌حساب می‌آیند.

«جف اسمیت»، محقق مسائل جنوب آسیا در بنیاد هریتیج در واشنگتن، می‌گوید: «چین تنها طرفی است که از سرمایه کافی برای تامین مالی این پروژه‌ها برخوردار است. یک پرسش برای همه این است: به چه قیمت؟» برای چینی‌ها مسائل حقوق بشری اهمیت ندارد. این در حالی است که غربی‌ها برای اعطای وام بسیاری از مسائل مرتبط با دموکراسی، حقوق بشر و شفافیت را مطمح نظر قرار می‌دهند. چنین است که کشور‌ها برای اخذ وام بیشتر به چین روی می‌آورند تا کشور‌های غربی. چین دهه‌هاست در سریلانکا سرمایه‌گذاری کرده است. در زمانی که این کشور به‌دلیل سوءاستفاده‌های حقوق بشری طی جنگ داخلی میان «نیرو‌های دولتی» و «ببر‌های تامیل» از سوی اتحادیه اروپا تنبیه شد، چینی‌ها نمایندگی این کشور در سازمان ملل را به عهده گرفتند. چین همچنین به دولت سریلانکا کمک‌های نظامی هم کرده و وعده داده که زیرساخت‌های آسیب‌دیده این کشور را بازسازی کند.

جنگ داخلی در این کشور در سال۲۰۰۹ به پایان رسید. در فاصله ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۷ چینی‌ها حدود ۱۵ میلیارد دلار در سریلانکا سرمایه‌گذاری کردند. این در حالی است که «شرکت مالی بین‌المللی» (IFC) که بخشی از مجموعه بانک جهانی است می‌گوید در فاصله ۱۹۵۶ و ۲۰۱۶ حدود یک‌میلیارد دلار در سریلانکا سرمایه‌گذاری کرده است.

«جف اسمیت» می‌گوید چینی‌ها در کنار سرمایه‌گذاری در این بندر، در سال۲۰۱۰ هم وامی به مبلغ ۲۰۰ میلیون دلار برای توسعه دومین فرودگاه بین‌المللی این کشور اختصاص دادند و یک‌سال بعد هم ۸۱۰میلیون دلار دیگر برای توسعه فاز دوم این فرودگاه اختصاص دادند. در سال۲۰۱۳ حدود ۲۷۲ میلیون دلار صرف راه‌آهن و یک‌میلیارد دلار هم صرف پروژه شهر بندری کولومبو شد. این سرمایه‌گذاری‌ها نفع دیگری هم برای چین دارد. دولت سریلانکا در گزارشی در سال۲۰۰۹ اعلام کرد که تعداد نیرو‌های چینی شاغل در سریلانکا ۲۵ هزار نفر است.

این دیاسپورای چینی –چنان‌که در بالا ذکر شد- نفع فراوانی برای چین دارد: اشتغال برای نیرو‌های داخلی، اسکان بخشی از جمعیت در کشور میزبان، کمک به توسعه صنعت توریسم چین در کشور‌های دوست یا اقمار این کشور و غیره. در سال۲۰۱۵ سریلانکا ۸ میلیارد دلار به چین بدهکار بود و مقام‌های این کشور می‌گویند کل بدهی‌های خارجی این کشور به چین و دیگر کشورها، ۹۴ درصد از جی. دی. پی این کشور را می‌بلعد.

نفوذ در قزاقستان هم از دید چینی‌ها پنهان نمانده است. شرکت‌های چینی شروع به خرید بنادری در کشور‌های دریایی در جهان کرده‌اند. اما یکی از جدیدترین محل‌های سرمایه‌گذاری خارجی کلان، جاه‌طلبی‌های رو به گسترش «شرکت کشتیرانی اقیانوسی چین» است. غول حمل‌ونقل دولتی چین که به «COSCO» معروف است، ۴۹ درصد از سهام شرکتی در قزاقستان را خرید که کارش تجهیز مسیر‌های راه‌آهن و انبار‌ها در قزاقستان بود. چین دو رویکرد دریایی در پیش گرفته است: از یکسو مبادرت به خرید بنادر در کشور‌هایی می‌کند که به دریا متصلند و از سوی دیگر، شرکت کشتیرانی این کشور مبادرت به خرید سهام در کشور‌های محصور در خشکی می‌کند. مثال آن قزاقستان است که بیابانی بی‌روح نزدیک به مرز با چین است و نزدیک قطب مهم اوراسیا ایستاده است. اما در قزاقستان جرثقیل‌های بزرگ چینی، به‌جای کشتی‌ها، کانتینر‌ها را به قطار‌ها می‌اندازند. چین و قزاقستان وارد مرز جدیدی در تجارت جهانی شده‌اند.

«اندرو هیگنز»، گزارشگر نیویورک‌تایمز در سال ۲۰۱۸ نوشت: «اینجا جایی است که شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، آنجا را «پروژه قرن» نامیده است؛ برنامه زیرساختی یک تریلیون دلاری که به «یک کمربند، یک جاده» معروف است که هدفش احیای جاده کهن ابریشم و ساخت مسیر تجاری دیگری میان آسیا و اروپا برای پمپاژ کالا‌های چینی به بازار‌های خارجی است.» قمار چینی‌ها نه تنها نوعی تجدید سازمان در مسیر‌های حمل‌ونقل جهانی است، بلکه سیاست داخلی قزاقستان و سیاست جهانی را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ زیرا چین به شکلی عمیق خود را وارد منطقه‌ای کرده که به‌طور سنتی حیاط خلوت و منطقه نفوذ روسیه شناخته می‌شود. ایجاد یک قطب حمل‌ونقلی- «دروازه کورگوز»، «بندر خشک» یا ترمینالی بدون آب برای جابه‌جایی کالا‌ها به‌جای کشتی -در یکی از دورافتاده‌ترین و پرت‌ترین مناطق جهان دربردارنده اقدامی گران در مهندسی اجتماعی است.

شهر جدیدی به نام «نورکنت» در حال ساخته‌شدن است؛ شهری که دارای بلوک‌های آپارتمانی، مهدکودک و مغازه برای برآورده کردن نیاز‌های کارگران راه‌آهن، کسانی که سوار بر جرثقیل عملیات انجام می‌دهند، کارمندان گمرک و دیگر کارکنان موردنیاز برای تداوم کار در این «بندر خشک» است. این شهر ۱۲ هزار نفر جمعیت دارد؛ اما قرار است جمعیت آن به بیش از ۱۰۰ هزار نفر افزایش یابد. کارشناسان به «آینده» این منطقه امیدوارند.

«ژاسلان کامزین»، مدیر اجرایی این شرکت بر این باور است که «چینی‌ها احمق نیستند. تاجران پول خود را می‌شمارند. آن‌ها می‌دانند که اگر اکنون سرمایه‌گذاری کنند ظرف ۵ یا ۱۰سال آینده پول و سودش را به دست می‌آورند.» مرز قزاقستان با چین طی جنگ سرد منطقه نظامی بود و در اینجا بود که در سال۱۹۶۹ ارتش‌های چین و شوروی برخوردی مختصر در امتداد مرز مشترکشان در شمال کورگوز داشتند.

قزاقستان که بزرگ‌ترین کشور در آسیای مرکزی است و روزگاری از مسکو اداره می‌شد، از سال۱۹۹۱ به بعد ضمن حفظ روابط خوب با مسکو تلاش کرد تا از زیر یوغ مسکو خارج شود و روابط با چین را بهبود بخشد. این «بندر خشک» جدیدترین اقدام در عمیق‌تر کردن روابط با چین است. تکمیل خط لوله نفت میان قزاقستان و چین در سال۲۰۰۹ انحصار خط لوله روسی «Transneft» را شکست. این نور سلطان نظربایف، رئیس‌جمهور سابق قزاقستان بود که احیای مسیر تجاری جاده‌ی ابریشم را پیشنهاد داد. این رویکرد، یک رویکرد چند بُعدی است: از یکسو، موجب آزادی قزاقستان و آزادی عمل این کشور در برابر روسیه می‌شود. از سوی دیگر، زمینه‌های پیوند و نزدیکی اقتصادی بیشتر را با چین فراهم می‌کند؛ در عین‌حال، قزاقستان به نقطه‌ای محوری در استراتژی سیاست خارجی چین در آسیای مرکزی تبدیل می‌شود و در نهایت، احتمالا موجب رشک روسیه و در نهایت رقابت چین با این کشور می‌شود.

نویسنده نیویورک‌تایمز بر این باور است که «ملی‌گرایان قزاق از این شکایت می‌کنند که کشورشان پس از کسب استقلال از مسکو ممکن است در مدار چین قرار بگیرد.» وقتی قزاقستان قانونی تصویب کرد که به‌موجب آن خارجی‌ها می‌توانند زمین‌هایی را به مدت طولانی اجاره کنند، تظاهرات‌کنندگان به خیابان‌ها ریختند تا آنچه را که «بلعیدن زمین از سوی چینی‌ها» می‌نامیدند مورد انتقاد قرار دهند. اکنون قزاقستان بر خلاف میل ملی‌گرایان در مدار چین قرار گرفته است.

خاورمیانه عربی هم از این قاعده مستثنی نیست. حضور چینی‌ها در خاورمیانه به‌منزله «خیزش» توصیف شده است. خیزش اژد‌های زرد در خاورمیانه اتفاق جدیدی است که نشان می‌دهد این منطقه حساس در جهان در سیاست خارجی چین جایگاهی ویژه یافته است. رئیس‌جمهور چین در سفری بی‌سابقه و البته رسمی پنج‌شنبه ۲۸ تیرماه۹۷ به امارات متحده عربی رفت. این اولین سفر رسمی رئیس‌جمهور چین به یک کشور عربی در سه دهه گذشته بود. در این سفر اماراتی‌ها برای رهبر چشم‌بادامی‌ها سنگ‌تمام گذاشتند. هواپیمای رئیس‌جمهور چین وقتی وارد فضای هوایی امارات شد با جنگنده‌های اماراتی استقبال و اسکورت شد. به‌محض ورود «شی جین‌پینگ» و همسرش «پنگ لی یوان»، ۲۱ گلوله نیز به افتخار آن‌ها شلیک شد. در سفر سه‌روزه رئیس‌جمهور چین به امارات ۱۳ توافق‌نامه و یادداشت‌تفاهم میان دو کشور امضا شد. این توافق‌نامه‌ها در زمینه‌های احداث ساختمان سفارت‌خانه‌ها، ایجاد مراکز فرهنگی، انرژی و صنعت، تجارت الکترونیک، کشاورزی، اقتصاد، نفت، همکاری اداری در امور گمرک، همکاری میان بازار بین‌المللی ابوظبی و چین و توافق شراکت و سرمایه‌گذاری در بزرگ‌ترین پروژه انرژی خورشیدی در جهان است. در این سفر همچنین خلیفه بن‌زاید آل‌نهیان، ولیعهد ابوظبی «نشان زاید» را به رئیس‌جمهور چین تقدیم کرد. این بالاترین نشان در امارات است که در مراسم استقبال از رئیس‌جمهور چین در کاخ ابوظبی به وی تقدیم شد.

چین به دنبال شراکت استراتژیک قوی‌تر با امارات است و امارات نیز به دنبال تجارت غیرنفتی با چین تا سقف ۵۸میلیارد دلار در سال است. این دو کشور درصدد توسعه «شراکت استراتژیک» در تمام حوزه‌ها هستند. چین از کشور‌هایی است که به نفت خاورمیانه نیازمند است. در قاموس چینی‌ها، امارات و عربستان حلقه‌های زنجیری هستند که می‌توان از طریق آن‌ها با سایر کشور‌های عربی ارتباط برقرار کرد.

بر اساس این نگاه و با توجه به اینکه تقریبا ۸۰درصد نفت چین از خاورمیانه تامین می‌شود، بهبود رابطه با «برادران بزرگ‌تر اعراب» یعنی امارات و عربستان می‌تواند رابطه با دیگر کشور‌های عربی را تسهیل سازد. هم‌اکنون حدود ۲۰۰ هزار مهاجر چینی در امارات سکنی دارند. چینی‌ها قصد دارند با «یک کمربند، یک جاده» روابط تجاری میان کشور‌های اوراسیا را تقویت کنند. از سوی دیگر دو خط هوایی «اتحاد» و «امارات» که حلقه اتصال شرق و غرب هستند، می‌توانند ترانزیت هوایی میان دو کشور را تقویت کنند.

«شی جین‌پینگ» همچنین چهارشنبه‌شب مورخ ۱۶ آذر۱۴۰۱ وارد ریاض شد. او در جریان این سفر ضمن شرکت در دو نشست جداگانه با سران عرب و سران کشور‌های عربی حاشیه خلیج‌فارس و نیز با مقامات سعودی از قبیل «ملک سلمان» پادشاه و «محمد بن‌سلمان» ولیعهد آن دیدار و در زمینه‌های مختلف گفتگو و حدود ۳۴ توافق‌نامه سرمایه‌گذاری به ارزش تقریبی ۳۰ میلیارد دلار امضا کرد. دو کشور «توافق‌نامه همکاری جامع راهبردی» هم امضا کردند.

شی جین‌پینگ تلاش دارد تا دیپلماسی اقتصادی را در اولویت سیاست خارجی قرار دهد و در خاورمیانه و آفریقا متحدان و رد پایی برای خود بیابد. خاورمیانه به‌دلیل داشتن «بازار بزرگ مصرفی» و مهم‌تر از همه «نفت» مدنظر سیاستگذاران چینی است. بر اساس برخی آمارها، طی یک دهه گذشته در میان کشور‌های خاورمیانه عربی، عربستان بزرگ‌ترین شریک تجاری چین در آسیای غربی و آفریقا بوده و این کشور عنوان بزرگ‌ترین صادرکننده نفت به چین را نیز از آن خود کرده است. روابط این دو کشور اکنون «دوران طلایی» خود را می‌گذراند. این دو کشور هدف‌گذاری کرده بودند که تا سال۲۰۱۵ روابط تجاری خود را به ۶۰ میلیارد دلار برسانند؛ اما در سال۲۰۱۲ حجم تجارت دو کشور ۷۳ میلیارد دلار را رد کرد. اگرچه چین به شکل سنتی از وارد شدن به مسائل خاورمیانه احتراز می‌کرد، اما حالا تلاش دارد تا جای پایی در معادلات منطقه برای خود بیابد.

برخی تحلیلگران از نقش جدید خاورمیانه‌ای چین با عنوان «خیزش چین در خاورمیانه» نام می‌برند و می‌افزایند این کشور علاوه بر برقراری روابط تجاری با کشور‌هایی مانند امارات و عربستان به دنبال ارائه کمک مالی به کشور‌های خاورمیانه‌ای و آفریقایی هم هست. چنین بود که رئیس‌جمهوری چین در جمع نمایندگان ۲۱کشور عرب در پکن اعلام کرد این کشور متعهد شده است ۲۰میلیارد دلار به شکل وام و ۱۰۶ میلیون دلار را به شکل کمک مالی، برای رشد اقتصاد غیرنفتی به مجموعه کشور‌های عرب خاورمیانه کمک اختصاص دهد. سی. ان. ان، در سال ۲۰۱۸ نوشت: «تلاش‌هایی که چین در خاورمیانه عربی و آفریقا انجام می‌دهد جالب توجه است. این کشور یک سیاست چندوجهی را دنبال می‌کند: از یکسو به دنبال جلب اعتماد کشور‌های خاورمیانه است تا در فردای خروج آمریکا منطقه دچار خلأ قدرت نشود و درعین‌حال، منافع نفتی خود را تامین کند. از سوی دیگر، به دنبال حضور در ساحل آتلانتیکِ آفریقا، تسلط بر اقیانوس هند و تبدیل آفریقا به شریک تجاری است آن هم با حجم تجارت ۲۲۰ میلیارد دلاری.»

«یان تیلور»، استاد سیاست در دانشگاه سنت اندرو، بر این باور است که آمریکا در دو منطقه حساس یعنی خاورمیانه و آفریقا در حال از دست دادن نفوذ خود است و چشم‌بادامی‌ها تلاش دارند پا جای پای آمریکایی‌ها بگذارند. تیلور می‌گوید: «چینی‌ها در حال «مغازله دیپلماتیک» با این کشور‌ها هستند تا نفوذ خود را تقویت کنند.» روابط نزدیک چین با کشور‌های عربی-آفریقایی محصول طبیعی دهه‌ها تلاش آن‌ها برای ریختن دانه بود و اکنون در حال دروی محصول هستند. آن‌ها معتقدند چینی‌ها با «نوکلنیالیسم» (نو استعمارگرایی) درصدد تغییر شکل این دو منطقه بر اساس منافع خود هستند. به همین دلیل است که در زمینه زیرساخت‌ها، جاده، ارتباطات، برق، راه‌آهن و ... در حال سرمایه‌گذاری هستند تا به این وسیله در آینده بتوانند هم دسترسی به بازار بکر و مواد اولیه داشته باشند و هم با «استعمارگرایی نو» بتواند توریست‌های چینی را به «سرزمین‌های خودی» بفرستند تا در نهایت ارزآوری آن به خودشان بازگردد.

bato-adv
bato-adv
bato-adv