دلیل اصلی کاهش رشد جمعیت در ایران بهخاطر آن نیست که وزارت رشد جمعیت نداریم. چراکه اگر قرار بر حل مشکل با تأسیس وزارتخانه بود در عرصههای دیگر که الیماشاءالله وزارتخانه و ادارۀ دولتی و نهاد حاکمیتی داریم کاستی و مشکل نداشتیم و در دهه ۶۰ که چنین وزارتخانهای نداشتیم شاهد رشد جمعیت نبودیم.
آقای حداد عادل گفته «کرهجنوبی با همه پیشرفتی که در صنعت و رشد اقتصادی داشته، الآن به شدت با گرفتاری [کاهش]رشد جمعیت روبهرو است و از این رو تصمیم گرفتهاند یک وزارتخانه برای رشد جمعیت خود ایجاد کنند.»
به گزارش هم میهن، او بر همین اساس تصریح کرده است: «امروز بسیاری از کشورهای دنیا به فکر تأسیس وزارت رشد جمعیت افتادهاند. ما هم باید هر آنچه که در توان داریم در این مسیر بگذاریم که درآینده دچار این بحرانها نشویم.» به این بهانه ذکر ۱۰ نکته خالی از فایدت نیست:
۱- در سالهای اخیر مثال کرهجنوبی از تمثیلهای اصولگرایان غایب بوده و حتی متهم شدهاند که الگوی کرهشمالی را دنبال میکنند. کشوری که ارتباط چندانی با جهان ندارد و در همۀ امور قائل به خودبسندگی و بینیازی از دیگران است. آقای حدادعادل البته اگرچه در این اردوگاه قرار دارد و از نمادها و هدایتکنندگان آنان به شمار میرود، اما در انگلستان تحصیل کرده و در دانشگاه «کانت» تدریس میکند و سالها قبل ایدۀ ژاپن اسلامی را مطرح کرده بود و شاید یکی از دلایل سرکشی نواصولگرایان بر او و واکنش به تشبیه جریانهای تازه به «پاجوش» در مقابل چنارهای ریشهدار همین بود که او را عمیقاً ضدغرب و غربگرایی نمیدانند. در مثال کرۀجنوبی به جای کرۀشمالی هم میتوان نشانی از این امر یافت.
۲- اگر کرهایها به فکر تأسیس وزارت رشد جمعیت افتادهاند سالیانی قبلتر در امارات متحدۀ عربی وزارت «خوشبختی» ایجاد شد. اگر باید به ابتکار یک کشور غیرمسلمان در خاور دور توجه نشان داد و از آن الگو گرفت که وزارت «رشد جمعیت» تأسیس کرده یا در اندیشۀ آن است چرا نباید به وزارت خوشبختی در همسایگی خودمان و در کشوری اسلامی توجه نشان داد؟
۳- دلیل اصلی کاهش رشد جمعیت در ایران بهخاطر آن نیست که وزارت رشد جمعیت نداریم. چراکه اگر قرار بر حل مشکل با تأسیس وزارتخانه بود در عرصههای دیگر که الیماشاءالله وزارتخانه و ادارۀ دولتی و نهاد حاکمیتی داریم کاستی و مشکل نداشتیم و در دهه ۶۰ که چنین وزارتخانهای نداشتیم شاهد رشد جمعیت نبودیم.
واقعیت این است که سطح دانش عمومی و آگاهی مردم نسبت به حقوق اولیۀ انسانی که با ارادۀ آنها به دنیا میآید بالا رفته و بیم دارند این حقوق را میتوانند تأمین کنند یا نه. به عبارت دیگر تا ۵۰ سال پیش نگران نبودند که در معرض این پرسش قرار گیرند که چرا مرا به دنیا آوردید و چنین گفتوگویی اساساً در نمیگرفت.
در دوران مدرن، اما این پرسش اگر هم به زبان نیاید در ذهن شکل میگیرد. نکته دیگر اینکه اکنون زن و مرد با هم تصمیم میگیرند فرزند بیاورند یا نه. در دنیای ماقبل مدرن زن سنتی در این زمینه چندان تصمیمگیر نبود.
القای ترس در امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی برای میانهرو و مطیع کردن مردم سبب شده در فرزندآوری هم میانهرو شوند و این امر و با وام و مشوق به هر میزان حل نمیشود.
مهمتر اینکه درنگاه بخشی از مردم مشکلات اقتصادی چند فرزندی را چشیدهاند و تنها انگیزهای که میتواند آنان را به فرزندآوری تشویق و در واقع تشجیع کند، این است که آنچه را که مزیت میپندارند مزیت ندانند.
تعریف «دارایی» هم نسبت به گذشته تغییر کرده و فرزند دیگر دارایی به حساب نمیآید. ماجرا به همینها محدود نیست و، چون پیشتر در این باره ۲۰ دلیل آورده بودم تکرار نمیکنم.
۴- در پیشنهاد آقای حدادعادل به این نکته توجه نشده که یکی از ناموفقترین تجربهها در تاریخ ۴۵ سال جمهوری اسلامی تأسیس وزارتخانههای تازه بوده است.
کما اینکه اکثر قریب به اتفاق وزارتخانههای تازهتأسیس یا دوام نیاوردند یا در وزارتخانه دیگری ادغام شدند: وزارت صنایع سنگین، معادن و فلزات، برنامه و بودجه (بهعنوان وزارتخانه نه سازمان)، جهاد سازندگی، سپاه پاسداران (وزارتخانۀ آن) و تعاون تنها چند نمونه است و به ضرس قاطع میتوان گفت به جز وزارت اطلاعات هیچ وزارتخانۀ جدیدالتأسیس در جمهوری اسلامی نمانده و نپاییده است و تازه وزارت اطلاعات هم به این خاطر بود که خاطره تلخ سازمان امنیت در رژیم پهلوی تکرار نشود و یک مجتهد در رأس آن قرار گیرد و عضوی از دولت باشد.
با این پیشینه چگونه انتظار دارند وزارتخانه رشد جمعیت دوام بیاورد درحالیکه اکثر قریب به اتفاق وزارتخانههای دیگر برچیده یا ادغام شدند.
۵- اگر هدف غایی رشد جمعیت باشد میتوان تصمیمات آنی و عاجل هم اتخاذ کرد و به وزارتخانهای نسپرد که با این روند قانونگذاری به سرعت موجودیت نمییابد. راهکارهایی که شاید در نگاه نخست متناقض در نظر آید و غیراجرایی، اما میتوان به مواردی اشاره کرد؛ مانند اصلاحات حقوقی در قوانین مربوط به زنان.
چراکه یکی از مهمترین دلایل اجتناب دختران از ازدواج یا فرزندآوری بعد از آن یا اکتفا به یکی به این خاطر است که اگر به هر دلیل نخواستند ادامه دهند بهراحتی بتوانند از آن تعهد خارج شوند و طبیعی است که بدون فرزند یا با تکفرزند این امر میسرتر است. اندیشیدن به این امور راهکارهای کمهزینهتری است از تأسیس وزارتخانه درحالیکه به لحاظ اداری با تأسیس یک معاونت ذیل وزارت ورزش و جوانان میتوان جامۀ بوروکراتیک بر آن پوشاند.
۶- بعید است آقای حداد با نظر وزیر کشور موافق و از مشارکت ۸ درصدی در انتخابات میاندورهای ۲۲ اردیبهشت خرسند باشد. ربط قضیه به موضوع نگریستن تمام امور از منظر سیاست نیست بلکه به این سبب است که هرچه نسلهای تازه وارد عرصه میشوند فاصله آنان با قرائت رسمی بیشتر میشود و میتوان حدس زد این ۸ درصد به چه سنینی تعلق داشتهاند؛ بنابراین چهبسا توصیه یا تلاش برای رشد جمعیت از منظری با امنیت ملی در تعریف اصولگرایی رادیکال ناسازگار باشد. از این منظر که بر شمار ناراضیان میافزاید و در انتخابات بعدی مخرج کسر بیشتر و صورت آن کمتر میشود. چندان که در انتخابات اخیر از ۷ونیم میلیون واجد شرایط رأی دادن زیر ۷۰۰ هزار نفر شرکت کردند و با این نگاه طبیعی است که اگر این ۷ و نیم میلیون به ۹ یا ۱۰ برسد آن ۷۰۰ هزار به دو میلیون نخواهد رسید.
۷- بدنه دولت روزبهروز از کارشناسان و مدیران خبره خالیتر میشود، زیرا جناح حاکم بیشتر به جذب نیروهای وفادار یا با سابقه فعالیت در ستادهای انتخاباتی میاندیشد و با این نگاه میتوان حدس زد وزیر و معاونین و مدیران کل و پرسنل وزارت رشد جمعیت چه نگاهی داشته باشند. به زبان سادهتر این نگرانی وجود دارد که وزارت جدید ولو با نامی موجه به قصد این پا بگیرد که دست عمهزادهها و خالهزادههایی که به خرمای نخل قدرت و ثروت نرسیده، جایی بند شود! هرچند پیشاپیش نمیتوان قضاوت کرد، ولی وقتی در جاهای دیگر این پدیده رایج شده، نمیتوان داستان را تنها با حُسنظن نگریست ولو پیشنهاددهنده خود بر این سَبیل نباشد.
۸- به طعنه میتوان گفت بیم آن هم میرود که وزارت رشد جمعیت به جای آنکه به دنبال رشد جمعیت باشد موجب کاهش آن باشد. کما اینکه وزارت ارتباطات متهم به کاهش ارتباطات است و هر چه قسم و آیه میآورند که نقشی در فیلترینگ و محدودیت ارتباطات ندارد در مظان این اتهام است یا وزارت ارشاد را بیش از بسترسازی برای تولیدات فرهنگی به کنترل و سانسور و ممیزی میشناسند.
حکایت وزارت کشور و تشکلها نیز اینگونه است و با این بدبینی چه تضمینی وجود دارد که بروندادِ وزارت رشد جمعیت، همین موضوع آن – رشد جمعیت – باشد وقتی در وارونهسازی تبحر داریم و در سال جهش تولید به قرارداد دو میلیارد یورویی خرید اتوبوس برقی از چین میبالیم؟ به بیان دیگر و با ادبیات طنزپرداز مشهور در این فقره هم از افعال معکوس استفاده شود و به جای رشد جمعیت کاهش جمعیت شکل گیرد.
۹- اگر دغدغه اصلی رشد جمعیت است، چرا اطمینان ندهید که هر ایرانی از یک مسکن مناسب در منطقهای که چند دهه خانواده او سکون داشتهاند برخوردار خواهد شد و پیشاپیش خاطرشان را آسوده سازید؟ وزارت رشد جمعیت چه کاری میخواهد انجام دهد که مثلاً از معاونت رشد جمعیت در وزارت ورزش و جوانان یا ذیل معاونت زنان و خانواده ریاستجمهوری برنیاید؟
۱۰- سرانجام اینکه در همان کرۀ جنوبی هم ایدۀ تشکیل و تأسیس وزارت رشد جمعیت به منزلۀ تضمین موفقیت آن نیست. بحرانی جهانی است و ناشی از میل بشر مدرن که در جوامع صنعتی بیشتر است و اتفاقاً مثال کره جنوبی نشان میدهد اگر مشوقهای اقتصادی راهگشا بود در آنجا نتیجه میداد. مادام که حاکمیت تغییر سبک زندگی ایرانیان را به رسمیت نشناسد و نخواهد با اکثریت ناراضی از این وضعیت وارد گفتگو شود توصیه به فرزندآوری چه با وعدۀ زمین و دنا و چه در چارچوب وزارت رشد جمعیت راه به جایی نمیبرد. جوانان دختر و پسر هنگامی به تشکیل خانواده راغب و مشتاق میشوند و پس از آن به فرزندآوری که احساس تعلق کنند نه آنکه فوج فوج در اندیشۀ ترک میهن باشند.
مادام که این حس – درست یا نادرست- غلبه دارد از وزارت رشد جمعیت کاری برنمیآید. راز در حس تعلق نداشتن و خستگی از رنجی است که نه تمام که بخش معتنابهی از آن بیدلیل بر آنان بار شده است.