bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۷۳۹۸۷۸
از دبیرکل سازمان سنتو تا قرارداد الجزایر؛

کارنامه عباسعلی خلعتبری؛ رئیس دفتر روابط خارجی شاه

کارنامه عباسعلی خلعتبری؛ رئیس دفتر روابط خارجی شاه

عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه دهه پنجاه محمدرضا پهلوی در سال ۱۲۹۱ در تهران به دنیا آمد. او فرزند نصرالله اعتلاءالملک خلعتبری و نواده شکرالله نامه‌نگار بود که هر دو در دستگاه سیاست خارجی دوران قاجار مشغول به کار بودند. پدربزرگ مادری‌اش اسدالله‌خان مشارالسلطنه نیز در زمان احمدشاه قاجار وزیر امور خارجه بود.

تاریخ انتشار: ۱۷:۵۹ - ۰۸ خرداد ۱۴۰۳

عباسعلی خلعتبری که از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عهده‌دار وزارت امور خارجه بود، همانگونه که خود در دادگاه پس از وقوع انقلاب اسلامی گفت، وزیر امور خارجه «در حقیقت کار یک رئیس‌دفتر روابط خارجی» بوده و «نه‌تن‌ها من، بلکه پیش از من و بعد از من وظایفی به عهده آن‌ها گذاشته شده بود؛ به دربار می‌رفت و کسب تکلیف می‌کرد و شاه در این مورد تصمیم‌گیرنده همه کار‌ها و برنامه‌ها بود و قدم به قدم سیاست را خود دنبال می‌کرد». خلعتبری به‌عنوان کسی که طولانی‌ترین دوران وزارت امور خارجه را در عصر پهلوی داشت، به نماد سیاست خارجی شاه در سال‌های پایانی بدل شد و از سوی ایران قرارداد الجزایر را امضا کرد و در رابطه با آمریکایی‌ها قرار گرفت و سال‌ها دبیرکل پیمان سنتو را برعهده داشت و در این مقام نیز در ارتباط با انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها نقش مهمی ایفا کرد.

به گزارش هم میهن، در دوره او ایران در سرکوب شورشیان ظفار در عمان مشارکت کرد. او که پیش از وزارت سال‌ها به‌عنوان قائم‌مقام این وزارتخانه نقش ایفا می‌کرد، از سابقه خاندانی نیز برخوردار بود و پدرش با وجود آنکه کارمند وزارت خارجه بود، اما در کابینه‌های وثوق‌الدوله و حکیمی به وزارت دارایی و کشاورزی رسید. نصرالله خلعتبری قرارداد مرزی را با عثمانی در مورد اروندرود امضا کرد که پسرش عباسعلی خلعتبری با قرارداد الجزایر تکلیف آن را تمام کرد و حاکمیت ایران بر اروندرود را تثبیت کرد؛ هرچند در دوران دفاع مقدس، ایران در جنگ هشت‌ساله تحمیلی از سوی عراق مجبور شد مفاد این قرارداد را با خون صد‌ها هزار نفر از سربازان خود قطعیت ببخشد. خلعتبری به‌عنوان وزیری که کاره‌ای نبود تاوان سختی داد و در ۶۶سالگی توسط صادق خلخالی به اعدام محکوم شد. او در میان وزیران امور خارجه دوران پهلوی تنها کسی بود که پس از انقلاب اعدام شد.

عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه دهه پنجاه محمدرضا پهلوی در سال ۱۲۹۱ در تهران به دنیا آمد. او فرزند نصرالله اعتلاءالملک خلعتبری و نواده شکرالله نامه‌نگار بود که هر دو در دستگاه سیاست خارجی دوران قاجار مشغول به کار بودند. پدربزرگ مادری‌اش اسدالله‌خان مشارالسلطنه نیز در زمان احمدشاه قاجار وزیر امور خارجه بود.

تکلیف مرز ایران در اروندرود

نصرالله خلعتبری، فرزند شکرالله نامه‌نگار در سال ۱۲۴۷ شمسی در تهران متولد شد. پس از تحصیلات به خدمت در وزارت خارجه پرداخت و لقب اعتلاءالملک به او اعطاء شد. او در تحدید حدود ایران و عثمانی نقش مؤثری داشت. اعتلاءالملک پس از فتح تهران در سال ۱۲۸۸ به دست مشروطه‌خواهان و فرار محمدعلى‌شاه، به عضویت محکمه قضاوت عالى درآمد. کار این محکمه، محاکمه مخالفان مشروطه بود که به حکم آن کسانى، چون آیت‌الله شیخ فضل‌الله نورى و میرهاشم تبریزى دوه‌چى اعدام شدند.

مهدی بامداد درباره او در کتاب شرح حال رجال ایران می‌نویسد: «نصرالله خلعتبری از کارمندان وزارت خارجه شغلش راقم نامجات مبارکه و فرامین وزارت خارجه بود و ملقب به اعتلاءالملک گردید. اولین سفیر ایران در افغانستان بود.»

از طرف دولت ایران نماینده تحدید حدود مرز‌های غربی ایران گردید که خان‌ملک ساسانی، در کتاب «دست پنهان سیاست انگلیس در ایران» می‌نویسد: «آقای نصرالله خلعتبری، اعتلاءالملک که آن وقت در وزارت امورخارجه تهران مدیر اداره عثمانی بود... به نمایندگی دولت ایران تعیین شده، به اسلامبول رفتند و در مدت ۹ ماه به دستور اجانب، با نمایندگان عثمانی به تبانی و مجامله وقت گذرانده و نتیجه نگرفتند... این ناحیه‌ای را که به امضاء آقای نصرالله خلعتبری، اعتلاءالملک نماینده ایران که دول واسطه به رایگان و به دلخواه خود از ایران جدا کرده‌اند در حدود ۴۸ فرسخ‌مربع مساحت دارد».

منظور از این قرارداد، معاهده‌ای است که در سال ۱۹۱۳ میلادی برابر با ۱۲۹۱ شمسی بسته شد و به عهدنامه اسلامبول معروف است. به موجب این قرارداد، حاکمیت اروندرود از خط قعر تعیین شد. همچنین بخشی از اراضی واقع در شمال و جنوب قصر شیرین به دولت عثمانی واگذار شد. این اراضی بعد‌ها به اراضی انتقالی شهرت یافت.

اعتلاءالملک خلعتبری در کابینه وثوق‌الدوله وزیر دارایی و در کابینه حکیمی، وزیر کشاورزی شد و مدتی سفیر ایران در افغانستان بود. در دوره اول مجلس سنا با عنوان سناتور انتصابی شرکت نمود و در سال ۱۳۴۱ در ۹۴سالگی در تهران درگذشت. عباسعلی خلعتبری پس از پایان دوره ابتدایی، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و دوره متوسطه را آنجا سپری کرد. سپس دانشنامه خود را از مدرسه سیاسی پاریس و دکترایش را در رشته حقوق بین‌الملل از دانشگاه پاریس گرفت. در سال ۱۳۲۱ مشاغل دولتی را با ورود به وزارت دارایی آغاز کرد. اما خیلی زود در وزارت امور خارجه شاغل شد و از سال ۱۳۲۳ تا اواخر دهه سی این مناصب را بر عهده داشت: کارشناس اداره تشریفات ۱۳۲۱، کارشناس اداره سوم سیاسی ۱۳۲۳، کارشناس ارشد اداره سوم سیاسی ۱۳۲۴، دبیر دوم در برن ۱۳۲۴، کاردار در ورشو ۱۳۲۶، رئیس اداره سازمان ملل متحد ۱۳۲۹، رایزن اول در پاریس ۱۳۳۴، رئیس اداره سوم سیاسی ۱۳۳۶، وزیر مختار ۱۳۳۷، نماینده اصلی ایران در اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد ۱۳۳۷، رئیس اداره تشریفات ۱۳۳۷، وزیرمختار در ورشو ۱۳۳۸، سفیرکبیر در ورشو ۱۳۴۱، دبیرکل سازمان سنتو ۱۳۴۰، معاون سیاسی وزارت امور خارجه ۱۳۴۶، قائم‌مقام وزیر امور خارجه ۱۳۴۸، وزیر امور خارجه در دولت‌های امیرعباس هویدا و جمشید آموزگار از شهریور۱۳۵۰ تا شهریور ۱۳۵۷، بازنشسته شهریور ۱۳۵۷.

خلعتبری در سال ۱۳۳۸ به‌عنوان سفیر ایران در ورشو منصوب شد و در سال ۱۳۴۰ با پیشنهاد مسعودی‌انصاری به دبیرکلی سازمان پیمان مرکزی سنتو انتخاب شد و به آنکارا رفت و تا هفت سال این سمت را بر عهده داشت. او در سال ۱۳۴۷ و در دوره‌ای که اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه بود، به معاونت وزارت امور خارجه منصوب شد. دو سال بعد قائم‌مقام این وزارتخانه شد و سرانجام در شهریور ۱۳۵۰ در دولت امیرعباس هویدا سکان هدایت وزارت امور خارجه ایران را بر عهده گرفت.

وی تا ۲۵ شهریور ۱۳۵۷ در دولت جمشید آموزگار وزیر امور خارجه بود و با استعفای آموزگار از نخست‌وزیری، خلعتبری نیز از سمت خود استعفا داد و بازنشسته شد. عباسعلی خلعتبری در دوران بازداشت خود در فروردین ۱۳۵۸ یادداشت‌هایی به‌جا گذاشت که در خور اهمیت است. از مهمترین اقدامات او امضای پیمان معروف ۱۹۷۵ الجزایر بود که ایران و عراق با آن مرز خود را در آب‌های اروندرود تعیین کردند. این قرارداد به دلیل انتشار اعلامیه مشترک دو کشور در ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ - ۶ مارس ۱۹۷۵ - در الجزیره که پیش‌زمینه امضای پیمان‌نامه شد و با میانجی‌گری مقامات الجزایر در تمام مراحل، به پیمان الجزایر معروف شده‌است؛ هرچند محل امضای تمام پیمان‌ها و پیوست‌ها و موافقتنامه‌های مرتبط در بغداد بوده است. گسترش روابط با آمریکا و قرارداد‌های نظامی هنگفت دهه پنجاه نیز یکی دیگر از مهمترین اتفاقات در دوران وزارت خلعتبری است؛ هرچند او در این زمینه نقش کمتری داشت و خود شاه بود که این امور را هدایت و برنامه‌ریزی می‌کرد.

روابط ایران و آمریکا

روابط ایران و آمریکا در سه دهه پایانی حکومت پهلوی مهمترین موضوع در روابط خارجی ایران بود و خلعتبری نیز در این زمینه بسیار فعال بود. سفارت آمریکا در گزارشی درباره بیوگرافی خلعتبری می‌نویسد: «خلعتبری که در سپتامبر ۱۹۷۱ مصادف با شهریور ۱۳۵۰ به‌عنوان وزیر امورخارجه منصوب شد، قبلاً در سمت‌های معاون وزیر خارجه و معاون سیاسی وزیر خدمت کرده است. خلعتبری، ۵۲ ساله، دارای دکترای حقوق از دانشگاه پاریس، جایی که در علوم سیاسی نیز کار کرده است، می‌باشد. خلعتبری از سال ۱۹۴۲ - ۱۳۲۱ ش - در برن، ورشو، واشنگتن و پاریس به‌عنوان دیپلمات کار کرده و به‌عنوان دبیرکل پرسابقه سنتو شهرت فراوانی کسب کرده است... وی علاوه بر عضویت در حزب ایران نوین، دوست قدیمی شخصی [امیرعباس]هویدا است. هرچند برای پرسنل وزارت خارجه محبوب است، ولی بسیاری احساس می‌کنند که کارآیی و نفوذ وزارتخانه از زمان تصدی وی در آنجا، رو به کاهش نهاده است. خلعتبری ازدواج کرده است و چهار فرزند دارد. او و همسرش، فرانسه و انگلیسی صحبت می‌کنند».

کاردار سفارت آمریکا در ایران در گزارشی با اشاره به این انتصاب به مسئول رده‌بالای خود نوشت: «از زمانی که وی وزیر خارجه شده، برای ما به سهولت در همه اوقات قابل دسترس بوده است».

در سه دهه بعد از جنگ جهانی دوم و به‌ویژه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سفیران آمریکا در تهران نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در امور داخلی ایران داشتند. یکی از مهمترین سفیران آمریکا در تهران، ریچارد هلمز، رئیس سابق سازمان سیا بود که دوران سفارت او با وزارت خلعتبری همزمان شد و این دو رابطه بسیار نزدیکی با هم پیدا کردند.

خلعتبری در دست‌نوشته‌های خود، ریچارد هلمز را این‌طور معرفی کرده است: «او با توجه به سابقه‌اش و این‌که بعد از خاتمه دوره سفارت باز ارتباط خود را با ایران در رشته بازرگانی و حمل و نقل نگاه داشته است، قطعاً دارای مأموریت‌هایی بود. جای تردید نیست که با سابقه‌اش در سیا اشخاص را خوب می‌شناخته و با نزدیکی‌ای که با شخص کیسینجر داشته، در پیشرفت و توسعه روابط ایران و آمریکا سهم بزرگی داشته است.»

سندی از مکاتبه بین ریچارد هلمز و عباسعلی خلعتبری در دست است که در آن پس از اشاره به روند رو به رشد تبادل اطلاعات طبقه‌بندی‌شده بین دولتین و توافق دوجانبه بر سر محرمانه بودن این اطلاعات، پیشنهاد می‌نماید که یک تفاهم‌نامه دوجانبه را در خصوص تبادل اطلاعات طبقه‌بندی‌شده، که چه به‌طور مستقیم و چه غیرمستقیم بین دو دولت تبادل می‌گردد، تأیید نماید.

در ادامه سند مواد مـختلف ایـن تفاهم‌نامه تشریح شده و بیان نموده که هرگونه سند، نوشته، نقشه، عکس، طرح، مدل، مشخصات و یا نمونه‌هایی که چه به صورت شفاهی و چه کتبی، یا به صورت انتقال تجهیزات و مصالح بین دو دولت مبادله می‌گردد، مشمول این تفاهم‌نامه می‌شود. همچنین براساس تفاهم‌نامه مزبور، به هر یک از متخصصین امنیتی دولت مقابل اجازه داده شده به قلمرو کشور طرف مقابل سفر کرده تا با مقامات امنیتی آن در مورد روش‌ها و تسهیلات لازم جهت حراست از اطلاعات طبقه‌بندی‌شده تبادل‌نظر به عمل آورد. تاریخ این سند، ۲۸ مه ۱۹۷۴ - ۷ خرداد ۱۳۵۳ - است.

در ابتدای این تفاهم‌نامه آمده است: «مفتخراً در اینجا به روند رو به رشد تبادل اطلاعات طبقه‌بندی‌شده بین دولتین ما اشاره می‌نماید. همان‌گونه که در روابط دیپلماتیک معمول است، این اطلاعات به‌طور محرمانه مبادله گردیده و توافق بر این است که محرمانه بودن آن‌ها حتماً رعایت گردد. این اصل در زمینه قوانین و مقررات داخلی در حراست از اسرار نظامی و دولتی منعکس و در بسیاری از قرارداد‌های دو و یا چندجانبه نیز گنجانده شده است. بنا به اعتقاد دولت آمریکا اطلاع از اصول حاکم بر تبادل این اخبار بسیار شایسته است، تا تبادل این‌گونه اطلاعات بین دو دولت با سهولت بیشتری انجام گیرد.»

رئیس دفتر روابط خارجی شاه

عباسعلی خلعتبری در ذیل این توافق نوشت: «در اینجا با کمال افتخار اعلام می‌دارد که دولت شاهنشاهی ایران با پیشنهاد مندرج در یادداشت فوق‌الذکر و ضمیمه آن موافقت خویش را اعلام می‌نماید. در رابطه با اطلاعاتی که از سوی دولت ایران ارائه می‌گردد، اصول و روش‌های مطروحه شامل تمام اطلاعات دارای طبقه‌بندی محرمانه، خیلی محرمانه می‌باشد، مگر آن‌که در مورد این‌گونه اطلاعات توافق خاص دیگری به عمل آید... بدین وسیله موافقت می‌نماید که یادداشت شما و ضمیمه آن و این پاسخ از همین تاریخ به صورت قراردادی بین دو دولت تلقی گردد. با استفاده از این فرصت احترامات بی‌شائبه خود را تقدیم می‌دارد. عباسعلی خلعتبری - وزیر امور خارجه ایران.»

در دوران نخست‌وزیری امیرعباس هویدا و وزارت امور خارجه عباسعلی خلعتبری روابط دو دولت ایران و اسرائیل نیز بسیار گسترش یافت. خلعتبری در یادداشت‌های دوران زندان در این باره نوشته است: «ایران با اسرائیل روابط سیاسی رسمی و حقوقی دوژوره ندارد، ولی از قریب بیست سال پیش با اسرائیل روابط عملی دوفاکتو داشته. اسرائیل در ایران نماینده رسمی ندارد، ولی آژانس یهود که یک سازمان یهودی جهانی است در تهران یک دفتر برای امور مربوط به یهودیان ایرانی و ایرانیانی که به اسرائیل برای معالجه و کار‌های دیگر می‌رفتند دارد که با وزارت امور خارجه در تماس بوده است. تردیدی نیست که دفتر آژانس یهود در تهران فعالیت‌های دیگری نیز دارد که به‌طور غیررسمی و سرّی انجام می‌داد. حافظ منافع ایران در اسرائیل دولت سوئیس است که یک دفتر حفاظت منافع ایران در سفارت سوئیس دارد، ولی عملاً، چون کار‌های ایرانیان به زبان فارسی انجام می‌گیرد، یک مأمور وزارت امور خارجه ایران به‌عنوان همکار سفارت از طرف دولت سوئیس به وزارت خارجه اسرائیل معرفی می‌گردد و در دفتری که به هزینه وزارت امور خارجه اجاره می‌شود کار می‌کند. روابط ایران با اسرائیل... تا آنجا که شنیده می‌شد بیشتر در زمینه اطلاعاتی و نظامی بود.»

دستگیری و محاکمه و اعدام

با شدت گرفتن اعتراضات انقلابی در سال ۱۳۵۷ اعضای کابینه هویدا که در کابینه آموزگار نیز حضور داشتند یک به یک کنار گذاشته شدند و خلعتبری نیز اینگونه صحنه سیاست را ترک کرد. اما پیش از آن در سال پایانی وزارت علیه اقدامات انقلابیون

فعال بود و ۲۵ دی ۱۳۵۶ درباره کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر و نامه‌نگاری با دبیرکل سازمان ملل اظهار داشت:

«گروهی که خود را طرفدار حقوق بشر معرفی کرده‌اند، نامه‌ای به کورت والدهایم نوشته‌اند و درخواست ملاقات با دبیرکل سازمان ملل متحد را کرده‌اند. دبیرکل سازمان ملل متحد درباره این نامه و تقاضای این عده با من گفتگو کرد، ولی خیلی میل داشتم که وی این افراد را می‌پذیرفت. مخصوصاً از ایشان انتظار داشتیم که این ملاقات انجام شود، تا ایشان بدانند که این‌ها چه طرز فکر و برداشتی از حقوق بشر دارند. اتفاقاً روز‌های سفر والدهایم تظاهرات قم و دادن نامه به والدهایم با دو روز تاریخی در تاریخ معاصر ایران همزمان بود که یکی روز ۱۷ دی روز کشف حجاب زنان ایران و آزادی زن ایرانی است و این عده جمعی از زنان همفکر و بستگان خود را با چادر سیاه برای تظاهر علیه آزادی زن ایرانی بسیج کرده بودند. حال باید دید هدف این عده از این نوع تظاهرات چیست؟ و چرا پای مذهب را به میان می‌کشند درحالی‌که کشور‌های عربی نیز که مهد اسلام هستند، این رویه را رها کرده‌اند؛ بنابراین به‌خوبی می‌توان نتیجه گرفت که هدف این گروه مخالفت با آزادی و تساوی حقوق زن و تجدید وضع گذشته است که زنان در مقام ضعیفه و در ردیف مهجوران و دیوانگان قرار داشتند، آن‌ها در واقع به نام حقوق بشر با هر نوع حقوق انسانی و اجتماعی زنان مخالفت می‌کنند، افکار واقعی خود را که با ویژگی‌های عصر ما و دنیای امروز مباینت دارد، نشان می‌دهد. روز بزرگ دیگر در تاریخ معاصر ما که با این روز‌ها مصادف بود، روز ۱۹ دی سالروز اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب رعیتی است که این‌ها دست به تظاهرات علیه آن زدند. این نغمه‌های مخالف برای چیست؟ آیا جز برای این است که دهقان آزاد شده ایرانی بار دیگر به صورت رعیت سابق درآید؟ این تلاش‌های مذبوحانه جز نوحه‌سرایی در غم از میان رفتن رژیم ارباب‌رعیتی است؟ هدف این به اصطلاح مدافعان حقوق بشر تجدید وضع گذشته برای زنان و دهقانان و دیگر گروه‌های جامعه ایرانی است و این به‌خوبی طرز فکر و برداشت‌های چهره واقعی این مدافعان حقوق بشر را نشان می‌دهد.»

خلعتبری که ۲۵ شهریور ۱۳۵۷ از وزارت کنار رفته بود برخلاف بسیاری از رجال عصر پهلوی تهران را ترک نکرد و توسط انقلابیون دستگیر و زندانی شد. روز سه‌شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۵۸، دادگاه رسیدگی به اتهامات عباسعلی خلعتبری و چند نفر دیگر از مقامات دوره شاه ازجمله ناصر مقدم رئیس ساواک، حسن پاکروان رئیس سابق ساواک و وزیر اطلاعات دولت هویدا، سناتور محمدعلی علامه وحیدی، غلامرضا نیک‌پی شهردار تهران و... برگزار شد.

خلعتبری، متهم به «فساد در زمین، قیام علیه حاکمیت ملی، عضویت در هیئت حاکمه ضدملت» بود. روزنامه کیهان در گزارشی، جلسه محاکمه عباسعلی خلعتبری را پوشش داده است: «رئیس دادگاه: آقای خلعتبری شما متهم هستید به فساد در زمین، قیام علیه حاکمیت ملی، عضویت در هیئت‌حاکمه ضدملت، وزیر خارجه و عضو ارشد آن حکومت. شما شریک جرم آن حکومت بودید که به دست امپریالیست‌ها و اربابان آمریکایی اداره می‌شد. استخدام عناصر ساواک و سیا در وزارت خارجه و اعزام آن‌ها به خارج برای مراقبت جاسوسی از ایرانیان مقیم خارج. آقای خلعتبری شما از یک خانواده اصیل هستید بنابراین حقایق را بگویید و در مورد کیفرخواست اگر دفاعی دارید بفرمایید.

خلعتبری: در بازجویی که شده صمیمانه و بدون هیچ کم و کسر پاسخ دادم که وزیر امور خارجه در حقیقت کار یک رئیس‌دفتر روابط خارجی بوده. نه‌تن‌ها من، بلکه پیش از من و بعد از من وظایفی به عهده آن‌ها گذاشته شده بود؛ به دربار می‌رفت و کسب تکلیف می‌کرد و شاه در این مورد تصمیم‌گیرنده همه کار‌ها و برنامه‌ها بود و قدم به قدم سیاست را خود دنبال می‌کرد. وجود عناصر ساواک در وزارت خارجه صحیح است. همان‌طوری که در بالا گفتم با توجه به طبیعت امور خارجه، ساواک همیشه می‌خواست کار امور خارجه را کنترل کند، زیرا آن‌ها برای حفظ قدرت به وزارت خارجه اهمیت بیش‌تری می‌دادند. مدتی وزارت امور خارجه کار کنترل دانشجویان را به عهده گرفت، بعداً شورای هماهنگی برای کار‌های دانشجویان تشکیل شد. آقای کاظمیان و یکی هم پرویز خوانساری در این راه تصمیم‌گیرنده بودند.

سؤال: آیا درست بود که سفیر ایران را در خارج به نام سفیر شاهنشاه آریامهر بخوانند؟

جواب: تمام فرامین برای سفرا به‌عنوان سفیر آریامهر صادر می‌شد.

سؤال: شما یک فراماسونر بودید و اسم شما جزو لیست در آمده، هدف از لژ فراماسونری چیست؟

جواب: من شرکت داشتم. من در فرانسه در لژ بزرگ ملی فرانسه وارد شدم. البته ۲۵ سال پیش. لژ فراماسونری شهرتی را که در فرانسه دارد در ایران ندارد. چون انقلاب کبیر فرانسه به دست فراماسونر‌های فرانسه صورت گرفت. من در ایران فعالیتی نداشتم.

سؤال: شاه عضو لژ نبود؟

جواب: نه.

سؤال: از جریان آتش زدن کریم‌پور شیرازی به دست شاه چه می‌دانید؟

جواب: من تا به حال چنین چیزی نشنیده‌ام.

سؤال: در جریان انعقاد قرارداد دفع زباله‌های اتمی جز شما چه کسی دخالت داشت؟

جواب: من خبر نداشتم، اطلاع داشتم که یک سال پیش قرارداد بسته شده. علی‌اکبر اعتماد دخالت داشت.

سؤال: سیا از چه مسیری با وزارت خارجه رابطه برقرار می‌کند؟

جواب: مخفی است، اشخاصی بودند که سیا با آن‌ها تماس می‌گرفت.

سؤال: نقش آمریکا در تعیین وزارت امور خارجه چه بود؟

جواب: نقش رسمی نداشت.

سؤال: در جریان انعقاد قرارداد دفع زباله‌های اتمی جز شما چه کسی دخالت داشت؟

جواب: من خبر نداشتم، اطلاع داشتم که یک سال پیش قرارداد بسته شده. علی‌اکبر اعتماد دخالت داشت.

سؤال: شما چرا همکاری می‌کردید؟ مگر چقدر حقوق به شما می‌دادند؟

جواب: ۱۱ هزار تومان!

سؤال: چرا به ملت خیانت کردید؟ شما که عضو این دستگاه بودید چرا پذیرفتید؟

جواب: این یک ادامه خدمت بود، من عضو کاری وزارت امور خارجه بودم. من پایه‌گذار سیستم گذشته نبودم...

سؤال: در بانک‌های سوئیس چقدر پول دارید؟ در کدام محل؟ یادداشت کنید.

جواب: ۸۰ هزار تومان در برلن و در ایران یک خانه دارم و یک آپارتمان.

سؤال: بعد از نابودی مملکت از نظر اقتصادی و سیاسی، صادقانه حقایق را بازگو کنید. بگذارید دنیا هم بفهمد و به این ملت از نظر تاریخی خدمت کرده باشید. چرا ایران به ظفار نیرو می‌فرستاد؟ بحرین چرا از ایران جدا شد؟ چطور شد که به این آسانی از بحرین گذشتند و سه جزیره بلااستفاده را به نام‌های تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را به دستور امپریالیست به ایران برگرداندند؟

جواب: من مسئولیتی در این کار نداشتم. بیش‌ترش در دوران مسئولیت امور خارجه من نبود.

سؤال: دو جنایت از جنایت‌های شاه بگویید. شاه که خادم نبود، ایرانی هم نبود.

جواب: بلی شاه خیانت می‌کرد، او چند نفر را به دست خود کشته است. یکی همان کشتن بختیار در عراق بود، دیگری هم موضوع زندانیان سیاسی بود که به آن صورت کشته می‌شدند. خود من و خیلی از اشخاص از این موضوع اطلاع نداشتیم وقتی که این جریانات در روزنامه‌های خارج منتشر می‌شد من باخبر می‌شدم و جنایت دیگر شاه سانسور کتاب‌ها و عدم اجازه چاپ آن‌ها، ممنوع‌القلم کردن نویسندگان که یک جنایت بی‌معنی بود. او دستور داد جلوی امواج رادیویی را که نمی‌خواست برنامه پخش کند بگیرند.

سؤال: شاه به فکر خودش بود یا ایران یا آمریکا؟

جواب: به فکر منافع خودش با همکاری آمریکا.

سؤال: از جنایت‌های شاه بگویید.

جواب: بلی شاه خیانت می‌کرد، او چند نفر را به دست خود کشته است. یکی همان کشتن بختیار در عراق بود، دیگری هم موضوع زندانیان سیاسی بود که به آن صورت کشته می‌شدند. خود من و خیلی از اشخاص از این موضوع اطلاع نداشتیم. وقتی که این جریانات در روزنامه‌های خارج منتشر می‌شد من باخبر می‌شدم.»

در ادامه‌ی گزارشِ روزنامه‌نگار کیهان آمده است: «خلعتبری در بین سخنان خود چندین بار به اشتباهات گذشته‌اش اذعان کرد و قبول کرد که نباید از شاه جنایت‌کار پیروی می‌کرد. چندین بار تصریح کرد: اشتباه کردم و انسان جایزالخطاست و مطالبی که از جانب دادگاه عنوان می‌شود تأیید می‌کنم.»

روزنامه اطلاعات هم در گزارشی، بخشی از جلسه رسیدگی به اتهامات عباسعلی خلعتبری در شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست صادق خلخالی را پوشش داد. این روزنامه نوشت: «شعبه سوم دادگاه انقلابی مأمور رسیدگی به پرونده اتهامی عباسعلی خلعتبری وزیر اسبق امور خارجه بود. کیفرخواست علیه خلعتبری، گذشته از آن‌که او را مفسد فی‌الارض و محارب با خدا دانسته بود، وی را متهم به انتخاب سفرا و کنسول‌های شناخته‌شده ساواک در بسیاری از کشور‌های خارجی و واسطگی خرید‌های غیرقانونی و کمرشکن از کشور‌های خارجی نمود. خلعتبری در دفاع از خود گفت من به‌عنوان وزیر امور خارجه، مأموران ساواک را به خارج نمی‌فرستادم. ساواک ما را مجبور می‌کرد که منتخبین ساواک را بفرستیم. شاه هم دستور داده بود ساواک دولتی است در داخل دولت. در مورد خرید و معاملات باید بگویم فقط با اجازه شخص شاه خرید از کشور‌های دیگر ممکن بود و من رأساً کاری نکردم. رئیس گفت: تو که تمامی این چیز‌ها را می‌دانستی چرا وزیر امور خارجه‌اش بودی؟ خلعتبری جواب داد: من ۵ سال پیش استعفا کردم، اما استعفای مرا نپذیرفت. خلعتبری آنگاه به تفصیل از خود دفاع کرد و دادگاه پس از شنیدن دفاعیات او وارد شور شد.»

در نهایت عباسعلی خلعتبری که از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۷ به مدت هفت سال وزیر امور خارجه سحرگاه روز ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ به جوخه اعدام سپرده شد. مسعود بهنود می‌گوید: «یکی از چند باری که خلخالی را دیدم فرصتی دست داد که سوالی بکنم که سال‌ها توی گلوی من مانده بود: گفتم آقای خلخالی در دادگاه نادر جهانبانی و عباسعلی خلعتبری ما گروه آورده بودیم و فیلم می‌گرفتیم و فیلم‌هاش هست. در محاکمه خلعتبری معلوم شد که تفاله اتمی در ایران دفن نشده و کسی هم که پیشنهاد دفن تفاله اتمی را داده است، او نبوده... شما چرا در مصاحبه خود به دروغ گفتید سپهبد جهانبانی برای اسب‌هایش موزیک پخش می‌کرده است و خلعتبری در ایران تفاله اتمی دفن می‌کرده؟ و بعد جواب درستی از خلخالی نقل نمی‌کند.»

bato-adv
bato-adv
bato-adv