«اصلاحطلبی اگر میخواهد جریانی ریشهدار و بااعتبار بماند، راه آن نه کنار کشیدن در روزگار عسرت است و نه به میدان دویدن در زمانه نصرت. راه آن، برخورد صادقانه است. صادقانه در اندیشه. همچنان که در دومخرداد ۱۳۷۶ بود. نه وعده انقلاب میداد، نه خود را ضدنظام و رهبری میخواند؛ فقط از «فردای بهتر برای ایران اسلامی» میگفت و «قانونگرایی» و بسترسازی برای تقویت جامعه مدنی.»
محمد جواد روح سردبیر روزنامه هم میهن در این روزنامه نوشت: سال بین دو ۲۲ خرداد فاصله بود. ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ که محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی بر روی باسکول انتخابات ایستادند و یکی از سیاسیترین روزهای تاریخ ایران پس از انقلاب را رقم زدند و ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ که مسعود پزشکیان نخستین مصاحبه تلویزیونی خود را در قامت کاندیدای ریاستجمهوری انجام داد. میان آن ۲۲ خرداد و این ۲۲ خرداد، گرچه ۱۵ سال فاصله بود؛ اما رنگوبویی مشابه را از نمایندگان دیروز و امروز اصلاحطلبان برای مخاطبان با خود دارد.
رنگوبویی از صراحت و صداقت. یکی در برابر مظهر بیانصافی که به جملهای، کل تاریخ انقلاب و روحانیت و جریانهای ریشهدار سیاسی را بر صندلی اتهام نشاند و کار را به جایی رساند که نخستوزیر امام، صبر را فرو گذارد و انگشت اشاره به سوی مجری نمایاند و فریاد سر داد: «من خودم یک نیروی انقلابیام» و دیگر روز، فریاد «دروغ ممنوع» را بر زبان راند و از معجزه هزارهای گفت که مستقیم به دوربین زل میزد و کذب میگفت.
صادق بودن و سخن گفتن از انقلابی بودن در آن روزهای پرالتهاب ۱۳۸۸ هنوز چنین پژواک منفی در میان جامعه و نخبگان نداشت. همچنان که در جریان تبلیغات انتخابات دومخرداد ۱۳۷۶، چپگرایان خط امام و کارگزاران سازندگی پوستر منقش به تصاویر رهبر فقید و رهبر کنونی را منتشر میکردند و شعار «درود بر سه سید فاطمی/ خمینی و خامنهای، خاتمی» را بر آن مینوشتند.
امروز اما در ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، سخن گفتن از ارزشها، انقلاب و حتی اسلام دشوار است؛ چه رسد به ابراز همگرایی و همراهی با نظام. و در این میان، مسعود پزشکیان که گویی بازماندهای از نسل انقلابیون پنجاهوهفتی است و اندیشه انقلابی خویش را نیز وامدار امامعلی و نهجالبلاغه است، قصد ندارد خود را از آنچه بوده و هست، جدا کند و میان آنچه واقعاً میاندیشد، با آنچه میگوید، فاصلهگذاری کند و «پزشکیان در جلوت» را متمایز از «پزشکیان در خلوت» برسازد و چنین رویکردی، در این روزگار جعل و تحریف و دروغ کیمیاست؛ اگر نگوییم با وارونگی ارزشها و بازاری شدن نگرشها، یک ضدارزش است. سکهای است بیمشتری. همچون بیدارشدگانی از خواب کهف.
در دوران سیاستمدارانی که یک روز به رنگ توسعهگرایی درمیآیند و روز دیگر، حزباللهی میشوند و زمانی، احیاگر اقتدار رضاخانی؛ پزشکیان بودن دشوار است.
در دوران سیاستمدارانی که در روز تشییع خودزنی میکنند و فریاد و فغان به آسمان سر میدهند و روز ثبتنام قهقهه مستانهشان ستاد انتخابات را در بر میگیرد؛ پزشکیان بودن دشوار است.
در دوران سیاستمدارانی که از یک قدمی مرگ بازگشتهاند و دو روز بعد با کتاب حجیم برنامهشان راه پاستور در پیش گرفتهاند؛ پزشکیان بودن دشوار است.
در دوران سیاستمدارانی که روزی در مراسم تنفیذ دست میبوسیدند و امروز سر تا پای نظام را زیر سوال میبرند؛ پزشکیان بودن دشوار است.
در دوران سیاستمدارانی که عمری به نام قانون به این و آن میپریدند و بعد به شبههدارترین شکل ممکن بر صندلی بلدیه تکیه زدند؛ پزشکیان بودن دشوار است.
در دوران سیاستمدارانی که چون راه گشوده باشد و رای و فرصت و امکان از آسمان برایشان مهیا باشد و چون کشت دیم بتوانند بذرهای بادآورده را درو کنند و چون راه سخت و دشوار شد و کنشگری سوژه طعن و توهین قرار گرفت، کنار بنشینند و ژست اپوزیسیون بگیرند؛ پزشکیان بودن دشوار است.
آری؛ پزشکیان بودن دشوار است. چون صداقت داشتن دشوار است. چون به رنگ جماعت درنیامدن دشوار است. چون سختی کشیدن در سیاست دشوار است. چون سلامت ماندن دشوار است. چون آتو به هیچکس و هیچجا ندادن دشوار است. چون در ۱۴۰۳ همچنان پنجاهوهفتی ماندن دشوار است. و این است نقطه اشتراک آن مرد انقلابی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ با این یکی در ۲۲ خرداد ۱۴۰۳.
اصلاحطلبی اگر میخواهد جریانی ریشهدار و بااعتبار بماند، راه آن نه کنار کشیدن در روزگار عسرت است و نه به میدان دویدن در زمانه نصرت. راه آن، برخورد صادقانه است. صادقانه در اندیشه. همچنان که در دومخرداد ۱۳۷۶ بود. نه وعده انقلاب میداد، نه خود را ضدنظام و رهبری میخواند؛ فقط از «فردای بهتر برای ایران اسلامی» میگفت و «قانونگرایی» و بسترسازی برای تقویت «جامعه مدنی».
همچنان که میرحسین موسوی هم، حتی پس از انتخابات و بالا گرفتن اعتراضات، هیچگاه خود را معارض ارزشها و شعارهای انقلاب معرفی نمیکرد و حتی با جنبش سبز، صرفاً به دنبال احیای انتخابات و رفع ابهامات و افشای تخلفات بود؛ نه انقلاب رنگی به سبک اوکراین و گرجستان. صداقت اصلاحطلبانه آن است که فراتر از همه استصوابها، حذفها، حصرها، توقیفها و گزینشها در خلوت خود باور کنیم و بدانیم اصلاحطلبی تنها گشودن روزنی است در این روزگار دشوار برای زندگی بهتر. نه آن چنان که تئوریپردازی گفته بود: «در اندیشه انقلابی هستیم و در عمل، اصلاحطلب».
خروجی این دیدگاه، تعارض است، ستیز است، در باغ سبز گشایی و راه بیابان نمایی است؛ و فراتر از همه اینها، بیصداقتی اخلاقی است و بیمبنایی سیاسی. اصلاحطلبی صادقانه، مهمترین ویژگی پزشکیان و باورمندان راه اوست. همانها که در روزهای سخت نیز، پای راهبرد اصلاحطلبی ماندند و از فریاد خیابان و از ناسزای اینوآن نهراسیدند. صندوق را نه بیراهه خونشویان که مهمترین ابزار حقگویان و حقخواهان دانستند.
امروز نیز، همراهی با پزشکیان و وارد شدن به میدان، مشروط به پذیرش اصلاحطلبی صادقانه است. راهی که در آن، باید همان باشیم که میاندیشیم و همان راهی رویم که درست میپنداریم؛ حتی اگر فرجام آن، شکست در کوتاهمدت باشد. اما خود نزد خود بدانیم که راه را درست رفتهایم. دیگران هم، دیر یا زود خواهند فهمید…