اگر از خانوادهتان خجالت میکشید؛ شاید لازم باشد روی خودتان کار کنید.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در دورهای از زندگی تان از حضور والدین تان در جمع دوستان یا هم کلاسیهای تان حسابی خجالت زده شده و پیش خود گفته باشید: " چقدر بد شد! کاش این ریختی نیومده بودند! اصلاً چرا اومدند! "؛ طوری به هم میریزید که دوستان تان بو میبَرند و پوز خندی میزنند، والدین تان که کمی معذب شده اند، چیزی به روی خودشان نمیآورند؟! اکنون پس از گذر سالها هنوز آن نگاهها پیش چشم تان است، نگاه حاکی از احساس گناه پدر و مادرتان! حاضرید هر چه دارید بدهید تا ببینید مادرتان با همان روسری نامرتب یا پدرتان با همان پیشانی عرق کرده و لبخندی به پهنای صورت ناگهان جلوی تان ظاهر میشوند!
به گزارش عصرایران، تربیت فرزندان؛ مریم طرزی خجالتی بودن یا خجالت کشیدن ناشی از عزت نفس پایین، ترس از قضاوت و طرد شدن است. افراد خجالتی ممکن است حتی علائم فیزیکی مانند سرخ شدن، عرق کردن، تپش قلب یا ناراحتی معده را نیز تجربه کنند.
به طور کلی، احساسات منفی در مورد خود، نگرانی در مورد اینکه دیگران چگونه به من نگاه میکنند و تمایل به کناره گیری از تعاملات اجتماعی از مهمترین ویژگیهای افرادی است که خجالت میکشند.
افرادی که خجالت میکشند، اغلب مقایسههای اجتماعی غیرواقعی انجام میدهند و خود را در برابر سرزندهترین یا برونگراترین افراد قرار میدهند. افراد خجالتی با این باور که دیگران دائماً آنها را زیر نظر دارند، اغلب فرصتهای اجتماعی جدید را از دست میدهند و همین مانع از بهبود مهارتهای اجتماعی شان میشود.
خجالت کشیدن به ویژه در نوجوانی تشدید میشود؛ نوجوانی مرحله خاصی از زندگی است. نوجوانان با دوران بلوغ، ورود به جامعه، دوست یابی و وضعیتهای جدید دیگری روبه رو میشوند. ورود به وضعیت جدید همواره ترس از طرد شدن، بیآبرویی، و رسوا شدن را به دنبال دارد.
با توجه به اینکه خجالت و شرم احساسی است که در رابطه با دیگران و تصور و احترامی که فرد نسبت به خود دارد شکل میگیرد و نیز همیشه با نگاه یا قضاوت دیگران، اعم از واقعی یا خیالی، مرتبط است؛ در نوجوانی، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
نوجوانی دورهای از خودسازی است، جایی که ما به دیدگاه دیگران برای تکیه کردن، برای یافتن نقش خود نیاز داریم.
آنچه دیگران در مورد ما فکر میکنند آنقدر مهم میشود که نوجوان تمام تلاشش را میکند که بهترین خود را نشان دهد. نوجوان در پی ارائه تصویری مثبت از خود است.
ما میخواهیم یک تصویر خوب ارائه دهیم. پذیرفته شدن از سوی "دیگران" یعنی گروه همسالان اعم از دوستان یا نوجوانان دیگر اهمیت ویژهای دارد؛ و از آنجایی که این گروه میتواند کاملاً ظالم باشد، واقعاً کمکی نمیکند تا خود را از شرمی که احساس میکنیم خلاص گردانیم.
فرض کنید فرزند شما از اینکه شما با یک اتومبیل خیلی قدیمی و آسیب دیده جلوی در مدرسه اش بیایید به شدت خجالت میکشد، در این میان همسالانش هم بر این شرم دامن میزنند؛ فرض کنید، فرزند شما در دلش میگوید: " خدا کنه بابا این پراید قراضه رو نیاره جلو در مدرسه، بره عقب پارک کنه"؛ درست همین موقع دوستانش با دیدن شما در ماشین و فرزندتان به شوخی و خنده میگویند: " علی، بدو بدو بابات با بنز آخرین سیستم اش منتظرته"!
بدیهی است که در این شرایط اگر روحیه نوجوان قوی نباشد؛ و تکیه اش بر داشتهها و توانایی هایش نباشد، اگر روی عزت نفس و اعتماد به نفس اش کار نکرده باشد، آسیب ببیند.
نوجوانی دورهای است که ما هنوز به خانواده وابسته ایم، اما در عین حال حس استقلال در حال شکل گیری است، زمان جدایی نزدیک است، اما هنوز کامل نشده است؛ بنابراین "نقص" فرضی والدین متوجه ما هم هست. والدینی که ما با آنها پیوندهای محکمی داریم، با حضورشان، میآیند تا چیزی در مورد اینکه چه کسی هستیم (چه کسی ممکن است باشیم) و ما لزوماً نمیخواهیم آن را فاش کنیم، بگویند.
به عنوان مثال، وقتی پدر علی با این وضعیت وارد مدرسه میشود، احتمالا طبقه اجتماعی او فاش میشود؛ و این چیزی است که نوجوانان خیلی علاقهای به افشای اش ندارند.
در دوران نوجوانی، گاهی اوقات ناخودآگاه (یعنی بدون اینکه متوجه باشیم)، برخی از خصوصیات والدین خود را الگو قرار میدهیم. پس از آن میترسیم که در برخی نقاط مانند آنها باشیم و مورد تمسخر قرار بگیریم.
والدین ما بی نقص نیستند و ما هم بی نقص نیستیم! آنها همانطور که ساخته شده اند هستند. چیزی که ممکن است ما را در مورد آنها آزار دهد بخشی از شخصیت، پیشینه، و زندگی آنهاست و احتمال کمی برای تغییر وجود دارد. پدر و مادر ما همین هستند که هستند و خیلی نمیتوانیم انها را تغییر دهیم.
یادمان باشد ما با پدر و مادرمان روی هم یک نفر نیستیم! آنها در نهایت بخشی از آنچه هستند را به ما منتقل میکنند، ما دیر یا زود آنها را ترک میکنیم و دیگر کاملاً خودمان هستیم.
به عنوان مثال، اگر پدری داریم که مکانیک است و ما از اینکه همیشه دستانش چرب و سیاه است، خجالت میکشیم. واقعا این مشکل مربوط به خود ماست. این دوران دیر یا زود میگذرند و در آیندهی نه چندان دور دستان سیاه چرب پدر را با عشق و علاقه به یاد میآوریم.
اگر از خانوادهتان خجالت میکشید، شاید لازم باشد روی خودتان کار کنید. همانطور که گفته شد، اکثر درگیریهای خانوادگی در دوران نوجوانی اتفاق میافتد، زیرا دوران نوجوانی دورانی است که اکثر مردم از والدین خود انتقاد میکنند.
با این حال، گاهی این تعارضات تا زمانی که شما بالغ میشوید هم حل ناشده باقی میمانند و تا بزرگسالی ادامه یابد.
شرم احساسی است که از قضاوت دیگران ناشی میشود. ممکن است زمانی احساس کنید آن جنبهای در خودتان که دوستش ندارید آشکار میشود.
مردم به دلایل زیادی احساس خجالت میکنند. در حالی که برخی از آنها معقول هستند، برخی دیگر منطقی نیستند. گاهی اوقات، ممکن است از یک موقعیت خاص احساس خجالت کنید.
اگر نوجوانی که مادرش اعتیاد دارد خجالت بکشد از اینکه مادرش در جمع دوستانش ظاهر شود، این احساس منطقی است. اما اگر قرار باشد این احساس شرم را همواره با خود در هر موقعیتی حمل کند، عملی غیر عقلانی است. این به هیچ وجه تقصیر شما نیست که مادرتان معتاد است؛ در ثانی شما شخصیت مستقل خودتان را دارید و اینکه از اعتیاد بیزاری میجویید قابل تحسین و خود نقطه قوتی برای شماست.
بین خجالت و احساس گناه تفاوت وجود دارد. با احساس گناه، ممکن است احساس سرزنش کنید و کمی وقار خود را از دست بدهید. از سوی دیگر، خجالت بر صمیمیت شخصی شما تأثیر میگذارد، زیرا چیزی که میخواستید مخفی نگه دارید آشکار شده است.
این بدان معنی است که شما خود را شکست خورده میبینید. خجالت زمانی شروع میشود که احساس میکنید در معرض دید قرار میگیرید و تصور میکنید که دیگران نیز شما را شکست خورده میبینند.
اگر به طور خاص از خانواده خود خجالت زده هستید، احتمالاً از خیلی از چیزهای دورورتان هم احساس شرم میکنید. شما میخواهید چیزهای خاصی را از دیگران پنهان نگه دارید. ممکن است شما از خانواده خود خجالت بکشید، زیرا مثلاً یکی از آنها کارهای غیرقانونی انجام میدهد.
در این صورت، خجالت کشیدن از عمل غیرقانونی اش موجه است، زیرا خطری برای نام نیک شماست. با این حال، بسیاری از مردم به دلیل فقر یا نقصهای جسمی خجالت میکشند. حتی ممکن است خانواده شما با ایده آلهای از پیش تعیین شده در ذهن شما مطابقت نداشته باشد.
در هر دو موقعیت، مشکلی وجود دارد که باید حل شود، زیرا جنبههایی وجود دارد که شما آن را نپذیرفته اید. خجالت آگاه بودن از داشتن دو چهره است و چیز سالم این است که آنها را در یک کل ثابت ادغام کنیم. برای انجام این کار، باید با توجه به اینکه چه کسی هستید و به چه چیزی اعتقاد دارید، تصمیم گیری کنید.
احساس خجالت از طرف خانواده منعکس کننده مسائل شخصی حل نشده یا اهمیت دادن بیش از حد به نظرات دیگران است. این نشان میدهد که احساس ناراحتی با خانواده ممکن است ناشی از کشمکشهای درونی یا نگرانی بیش از حد در مورد قضاوت بیرونی باشد.
اگر به دلایل عینی از خانواده خجالت میکشید، توصیه میکنیم کمی به خودتان فضا بدهید. با این حال، اگر خجالت شما نتیجه ناامنی شما نسبت به طبقه اجتماعی یا موقعیت اقتصادی شما باشد، ممکن است زمان آن رسیده که به ارزشهای خود فکر کنید. مشکل ممکن است خانواده شما نباشد، بلکه مشکل از ناامنیای است که احساس میکنید.