«به نظرم فرهنگ و ادبیات وفاق در میان بخشی از نخبگان ما همچنان در حاشیه یا غایب است. در واقع یکی از عللی که تاکنون هم وارد فرآیند وفاق نشدهایم، فقدان زمینههای همین فرهنگ است. البته اکنون زمینههای عینی آنکه توازن قوا باشد به خوبی فراهم است، ولی، چون تاکنون و در گذشته نزدیک و در زندگی سیاسی خود تجربه وفاق و سازش را نداشتهایم، با الزامات رفتاری و فکری و ادبیات آن آشنا نیستیم، لذا در برابر ادبیات و ارزشهای وفاق مقاومت میکنیم و همچنان بر طبل ستیز میکوبیم.»
عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: شاید تصور نمیشد که رایآوری همه وزرای پیشنهادی آقای پزشکیان در مجلس، موجب استنتاجهای منفی میان برخی منتقدان وضع موجود شود. در واقع شاید بتوان گفت که داستان سوار شدن ملانصرالدین و پسرش بر الاغ بود که به هر نحوی سوار آن شدند، مورد اعتراض و تمسخر عدهای قرار گرفت. اگر کابینه پیشنهادی رای نمیآورد به یک گونه تخطئه میکردند، اگر حمایت نمیشد، به گونه دیگر، حالا که رای آورده و هماهنگی با مقام رهبری را هم نقل کرده به شکل دیگری نقد و حتی محکوم میکنند.
به نظرم فرهنگ و ادبیات وفاق در میان بخشی از نخبگان ما همچنان در حاشیه یا غایب است. در واقع یکی از عللی که تاکنون هم وارد فرآیند وفاق نشدهایم، فقدان زمینههای همین فرهنگ است. البته اکنون زمینههای عینی آنکه توازن قوا باشد به خوبی فراهم است، ولی چون تاکنون و در گذشته نزدیک و در زندگی سیاسی خود تجربه وفاق و سازش را نداشتهایم، با الزامات رفتاری و فکری و ادبیات آن آشنا نیستیم، لذا در برابر ادبیات و ارزشهای وفاق مقاومت میکنیم و همچنان بر طبل ستیز میکوبیم.
طرف چند روز در ستاد تبلیغاتی فعالیت کرده، انتظار دارد که رییسجمهور در تعیین کابینه ملاحظات او را مدنظر قرار دهد، البته چنین خواستهای در حد متعارف ایرادی هم ندارد، خوب هم هست، ولی یک لحظه از خودش نمیپرسد که پس چرا رییسجمهور در تعیین کاببنه نباید با عناصر اصلی ساختار قدرت هماهنگی کند؟
فرض کنیم که نباید چنین کند، خب مجلس به وزرایش رای ندهد چه میشود؟ آیا او را محکوم نمیکنیم که چرا پیش از این هماهنگ نکرد تا دچار این مشکل نشود؟ اگر ساختار حزبی بود، بهترین راه برای تفاهم و سازش، گفتوگو با رهبران احزاب بود.
البته نه دهها حزب، بلکه دو، سه مورد محدود. حالا که حزبی نیست، چگونه میتوان نظر موافق مجلس را به دست آورد؟ بالطبع در ساختار موجود بهترین راه هماهنگی با مقام رهبری است. آیا این به معنای آن است که رییسجمهور مسلوبالاختیار است. قطعا خیر؟ و این برداشت نابخردانه است.
چگونه ممکن است که رییسجمهور مسلوبالاختیار باشد و ظفرقندی و میدری و افراد مشابه دیگر را معرفی کند. این برداشتها سادهلوحانه است. تازه اگر فرض کنیم که همه اینها ناشی از خواست و اراده مقام رهبری باشد، خوب اینکه عالیتر و تحصیل حاصل است و باید خوشحالتر شد.
میگویند این رفتار ناقض قانون و علیه تفکیک قواست. این از آن حرفهای عجیب است. در تمام جوامع دموکراتیک نیز گفتوگوهای واقعی در بیرون مراکز و نهادهای رسمی انجام میشود، سپس در این نهادها رسمیت پیدا میکند. بنابراین رییسجمهور باید با تمام افراد و نهادهای دارای قدرت و ذینفعان مردم مشاوره و تفاهم کند. همانگونه که در کمیتههای کارشناسی تعیین وزرا و اعضای کابینه از همه دعوت کرد و اتفاقا اکثریت افراد کابینه از دل پیشنهادهای این کمیتههای کارشناسی انتخاب شدند. طبیعی است در مراحل بالاتر هم باید مشورت و هماهنگی کند. این کابینه محصول قدرت توافقسازی است.
متاسفانه در گذشته هم که جریان اصلاحات شکل گرفت ولی همچنان نزد فعالان سیاسی و نخبگان، ادبیات ستیز باقیمانده از فرهنگ انقلابی بر ادبیات اصلاحات غلبه یافت و این ادبیات یکی از مشکلات اصلی آن جریان شد. اکنون هم رسوبات آن ادبیات در میان اصلاحطلبان رواج دارد که جداگانه به آن خواهم پرداخت، ادبیاتی که در جریان تحولخواهان و براندازان و در سوی مقابل نزد تندروهای اصواگرا به وفور و بیشتر دیده میشود.
تفاوت دو جریان وفاق و ستیز در این است که نقاط قوت دیگری را نقطه ضعف میدانند. برای نمونه من از ابتدا هم به صورت عمومی میگفتم که اگر قرار باشد پزشکیان بر اثر خطای محاسباتی انتخاب شود و ساختار سیاسی از روی اجبار به آن تن بدهد، در چنین انتخاباتی شرکت نمیکنم، بلکه این ساختار باید آگاهانه آمادگی پذیرش او را داشته باشد. به علاوه معتقد بودم که حتما باید همه موارد را با مقام رهبری هماهنگ کنند. طبیعی است که مجلس هم به دلیل ادعاهای اغلب نمایندگان که خود را تابع رهبری میدانند، به آن تفاهم و هماهنگی رای خواهند داد.
این یک وضعیت جدید سیاسی است و باید الزامات آن را پاس داشت. هیچ اقدام غیرقانونی رخ نداده است، در دولتهای پیش هم با رهبری هماهنگ میکردند ولی چون براساس وفاق نبود، کمتر به نتیجه میرسیدند. اکنون هم مجلس مطابق قانون خود وزرا را رسیدگی کرد و رای داد و اگر هم رای نمیداد کسی آن را تغییر نمیداد. تصمیم خودشان بود، به همین دلیل هم میان حداقل و حداکثر آرای داده شده حدود ۱۲۰ رای تفاوت وجود دارد.
متاسفانه به جای استقبال از این سیاستورزی جدید که برای اولینبار هر دو طرف یکدیگر را به رسمیت شناختهاند، عدهای دنبال ایراد گرفتن هستند. روشن نیست که چرا متوجه سخن آقای پزشکیان درباره خانم صادق و آقای عباس صالحی نمیشوند؟ حضور این دو نفر به دلیل این حمایت مستقیم هر کدام یک گره مهم را در فضای کنونی جامعه ایران باز میکنند و اگر مورد حمایت یا حتی درخواست حضور از سوی ایشان قرار میگیرند، طبیعی است که برای باز کردن این دو گره است و ارزش حضور آنان در همین است.
اگر پزشکیان آنچه در جریان هماهنگیها پیش از ارائه نهایی فهرست نامزدها گذشته است را میگوید باید از این اقدام او استقبال کرد و البته نگفتن قبلیها نیز دلایل خاص خود را داشت. قبلیها به آن هماهنگیها اشاره نمیکردند، چون میخواستند مسوولیت ناتوانی در ایجاد وفاق را به عهده رهبری بیندازند، ولی پزشکیان این گفتوگوها را اعلام میکند، چون میخواهد موفقیت توافق را به رهبری منسوب کند و این نکته و تفاوت مهمی است.
این اتفاق جدید و مبارکی است که رخ داده. پزشکیان قادر است و البته شرایط را هم رهبری فراهم کرده که در مسیر این توافق در بالا حرکت کند، ولی این توافق در بالا دقیقا در جهت ایجاد توافق در پایین است.
سیدعباس صالحی، خانم صادق، دکتر ظفرقندی، دکتر میدری و حتی افرادی چون آقایان همتی، ستار هاشمی، عراقچی، سیمایی و صالحیامیری نیز بازتابی است از کوشش برای توافق در سطح پایین و مردم. حتی نگاه من به وزرای اطلاعات و کشور نیز از جهاتی مثبت است، زیرا گمان میکنند این فرآیند باید متعادل و مهار شده باشد و این نیز نکته مثبتی است. خوشمزهتر از همه مدعی شدن کیهان علیه توافقات پزشکیان در بالاست که تا حدودی منطق مشابهی با منتقدان این سوی وفاق دارد.
این افتخار سیاست وفاق است که با مشارکت ۵۰ درصدی و رای ۵۵ درصدی توانسته چنین کابینهای را از مجلس اصولگرا و با رای بالا بیرون آورد. دیگرانی که با رای بسیار بالاتر نتوانستند چنین کنند باید فکری به حال ناتوانی رویکردهای ضد وفاق خود کنند.
واقعیت این است که وارد دوران جدیدی از سیاست شدهایم. الگوی کنشگری قدیم در همه گرایشهای سیاسی که مبتنی بر قاعده ستیز بود باید تغییر مشی بدهند و با منطق وفاق و اجماعسازی مشی جدید خود را تعریف کنند. باید فرآیند اعتمادسازی تکمیل شود. حل مساله فیلترینگ، مساله زنان در اولویت قرار گیرد و در چارچوب توافق و وفاق حل شود یا در مسیر حل شدن قرار بگیرد. در روزهای آینده در این باره خواهم نوشت.