یک فیلم بیوگرافی معمولی ممکن است حتی از یک فیلم تریلر معمولی هم بیحالتر و بیروحتر باشد. اما نگران نباشید! چون همهی فیلمهای بیوگرافی آنقدر هم خستهکننده نیستند.
اگر بخواهیم روراست باشیم، فیلمهای بیوگرافی یا زندگینامهای احتمالا از ضعیفترین ژانرهای سینمایی هستند. فیلمهایی که دربارهی آدمهای واقعی ساخته میشوند، مخصوصا آنهایی که معروفتر از بقیه هستند، معمولا خیلی ریسک نمیکنند و از کلیشهها و اتفاقات تکراری استفاده میکنند.
به گزارش بازار، وقتی هم که داستان واقعی باشد و به راحتی بتوان اتفاقات آن را حدس زد، هیجان فیلم کمتر میشود. یک فیلم بیوگرافی معمولی ممکن است حتی از یک فیلم تریلر معمولی هم بیحالتر و بیروحتر باشد.
اما نگران نباشید! چون همهی فیلمهای بیوگرافی آنقدر هم خستهکننده نیستند. فیلمهایی که در این متن معرفی کنیم، بهترینهای این ژانر در تاریخ سینما هستند. آنها توانستهاند با داستانهای جذاب و کمتر شنیده شده و با شیوههای جدید فیلمسازی، زندگی واقعی را به شکلی نو نشان بدهند. حالا چه طرفدار این ژانر باشید چه نه، ۱۵ فیلم معرفیشده در ادامه، ارزش دیدن دارند و شما را با داستان زندگی مشهورترین افراد تاریخ سرگرم میکنند.
ری چارلز قلب تماشاگران را تسخیر میکند
Ray Charles یک خواننده و ترانهسرای افسانهای است که به خاطر سبک خاصش در موسیقی بلوز، جاز و گاسپل معروف بود. این موفقیت را هم با وجود نابینایی از کودکی کسب کرد. فیلم Ray زندگی پر فراز و نشیب او را نشان میدهد و چالشهایی که برای تبدیل شدن به یک موسیقیدان مشهور پشت سر گذاشت.
مثل خیلی از فیلمهای بیوگرافی در مورد موسیقیدانان، این فیلم هم فرصت خوبی به بازیگر اصلی داد تا در نقش یک شخصیت تاریخی خاص فرو برود. جیمی فاکس در این فیلم یکی از بهترین نقشهای عمرش را بازی میکند. او ری چارلز را با دقت و ظرافت خیلی زیادی نشان داده و همین باعث شده که این فیلم فقط به خاطر بازی فاکس هم ارزش دیدن داشته باشد.
داستان زندگی یکی از مشهورترین شخصیتهای تاریخ ژاپن
Mishima: A Life in Four Chapters با موسیقی بینظیر فیلیپ گلس و یکی از بهترین فیلمبرداریهای دههی ۸۰ سینما، یک نگاه کاملا متفاوت به فیلمهای بیوگرافی دارد. این فیلم زندگی یوکیو میشیمای جنجالی، نویسنده، بازیگر و ملیگرای ژاپنی را دنبال میکند و مراحل مختلف زندگیاش را به شکلی جسورانه و گاهی امپرسیونیستی نشان میدهد.
میشیما به دنبال واقعگرایی صد در صدی نیست و سعی میکند جوهرهی افکار میشیمای مرموز و انگیزههای کارهای عجیب و غریب او را به تصویر بکشد. این فیلم تکاندهنده و فراموشنشدنی است و به هر کسی که از تکراری شدن فیلمهای بیوگرافی خسته شده، توصیه میشود.
پل شریدر زندگی، کار و سپوکوی خشن این مرد ژاپنی را به تصویر کشیده و نشان داده که یک فیلم بیوگرافی خوب میتواند حتی از بدترین شخصیتها هم یک داستان جذاب بیرون بکشد. میشیما یک آدم خودشیفته و نماد مردانگی سمی و ملیگرایی عقبافتاده بود که امروزه احتمالا سوپراستار شبکههای اجتماعی میشد. شریدر با ساختار هوشمندانه و تخیل بینظیر، زیبایی را در هنر میشیما پیدا کرده و زندگیاش را با رنگهای تند و غلیظ به تصویر کشیده است.
از مرزهای زندگی عبور کن
بعد از ساخته شدن این فیلم، شاید برای مدتی فیلمهای بیوگرافی دربارهی موسیقیدانان از مد افتادند، اما Walk the Line هنوز یکی از بهترین فیلمهای این ژانر در قرن بیست و یکم است. این فیلم هم زندگینامهی Johnny Cash و هم June Carter است. چون هر دوی آنها خوانندهی معروف کانتری بودند و با هم رابطهی عاشقانه داشتند که آخر سر هم به ازدواجشان ختم شد.
واکین فینیکس در نقش جانی کش و ریس ویترسپون در نقش جون کارتر فوقالعادهاند. فینیکس برای بهترین بازیگر مرد نامزد اسکار شد و ویترسپون جایزهی بهترین بازیگر زن را به خانه برد. این فیلم شاید کلیشههای فیلمهای بیوگرافی را تکرار کند، اما با کیفیت زیادی این کار را انجام میدهد. این یک فیلم جذاب و دیدنی دربارهی دو هنرمند مهم موسیقی کانتری است که نباید از دست بدهید.
انتخاب بازیگر در فیلمهای بیوگرافی یکی از مهمترین معیارهای کیفیت فیلم است و زمانی که دارید فیلمی دربارهی جانی کش و جون کارتر میسازید، همه چیز به انتخاب بازیگران بستگی دارد! اگر شیمی و انرژی موجود بین دو بازیگر اصلی جرقه نزند، کار فیلم تمام است. خوشبختانه، فینیکس و ویترسپون انگار صفحهی نمایش را آتش زدهاند.
تلاش برای آزادی و رهایی از استبداد در فیلمی دربارهی گاندی
این یک فیلم تاریخی نفسگیر است! Richard Attenborough قبل از اینکه فیلمی دربارهی چارلی چاپلین بسازد، یک فیلم بیوگرافی بلندپروازانهی دیگر ساخت؛ فیلمی دربارهی مهاتما گاندی به اسم خود گاندی. Ben Kingsley نقش اصلی را بازی میکند و فیلم بر زندگی گاندی در دهههای اول قرن بیستم تمرکز دارد؛ وقتی که او به یک فعال صلحطلب تبدیل شد که با روشهای مسالمتآمیز علیه حکومت مستبد انگلیس در هند مبارزه کرد.
گاندی فیلم خیلی طولانیای هست و سعی کرده تا جایی که ممکن است زندگی پرهیجان گاندی را به طور کامل نشان دهد. به همین خاطر فیلم ۱۹۱ دقیقه طول میکشد تا به پایان برسد. با این حال، این فیلم بلند ارزش دیدن دارد و در مراسم اسکار هم حسابی درخشید و هشت جایزهی اسکار از جمله بهترین فیلم را به خانه برد.
زندگی و کار مخترع بمب اتم در فیلمی از کریستوفر نولان
Oppenheimer فیلمی جدید، اما فوقالعاده و به شکلی همزمان حماسی است. این فیلم دربارهی زندگی J. Robert Oppenheimer و مخصوصا دربارهی ساخت اولین بمب اتمی در جنگ جهانی دوم به دست اوست. فیلم کریستوفر نولان، تاثیرات این اختراع را بر زندگی و شخصیت اوپنهایمر نشان میدهد.
به خصوص زمانی که بمب اتم، برای اتمام جنگ بر سر هیروشیما و ناکازاکی آوار شد و هزاران نفر را در یک لحظه کشت. کریستوفر نولان قبل از Oppenheimer فیلمهای علمی تخیلی میساخت، اما در این فیلم فوقالعاده ظاهر شده است. همهی بازیگران فیلم هم بینظیرند، مخصوصا کیلیان مورفی در نقش اصلی.
نولان در این فیلم تلاش کرده است تا پیچیدگیهای شخصیتی اوپنهایمر را به نمایش بگذارد؛ از نبوغ علمی و رهبریاش در پروژهی منهتن تا مبارزات درونی و اخلاقی او با عواقب استفاده از بمب اتم. فیلم بیشتر بر جنبههای انسانی و اخلاقی شخصیت اوپنهایمر تمرکز دارد و او را به عنوان فردی نشان میدهد که با احساس گناه و مسئولیت نسبت به عواقب اختراع خود دست و پنجه نرم میکند.
به آخرین امپراتور تعظیم کنید!
The Last Emperor در سال ۱۹۸۷ جایزهی اسکار بهترین فیلم را از آن خود کرد و این تنها جایزهای نبود که گرفت. این فیلم تحسینشده همهی ۹ جایزهای که کاندید شده بود را به خانه برد، از جمله بهترین کارگردانی برای برناردو برتولوچی.
داستان فیلم که بسیار جذاب است، بر زندگی Puyi، آخرین امپراتور چین متمرکز است. این فیلم بلندپروازانه بیشتر از نیم قرن از زندگی پویی را به تصویر میکشد، از کودکی تا مرگ او در سال ۱۹۶۷. این فیلم بیوگرافی زیبا و بینقص، ارزش این را دارد که ۱۶۳ دقیقه وقت بگذارید و تماشایش کنید.
برتولوچی در این فیلم، پویی را به عنوان یک شخصیت تراژیک به تصویر میکشد؛ فردی که در کودکی به عنوان امپراتور تعیین شد و در تمام طول زندگیاش به دنبال هویت و جایگاه خود در جهانی بود که به سرعت در حال تغییر بود. او هیچگاه نتوانست به عنوان یک فرد مستقل عمل کند و همواره درگیر بازیهای قدرت و سیاست بود، تا جایی که در نهایت به یک باغبان ساده در چین کمونیستی تبدیل شد.
فیلمی دربارهی سیاست، دموکراسی و برابری
دنیل دی لوئیس معمولا در فیلمها خیلی پر انرژی بازی میکند، اما در فیلم Lincoln آرامتر از همیشه ظاهر شده است. با این حال، بازی فوقالعادهای از رئیسجمهور آمریکا، آبراهام لینکلن، ارائه داده است. این فیلم حماسی استیون اسپیلبرگ بر ماههای آخر زندگی لینکلن قبل از ترور شدن او در سال ۱۸۶۵ تمرکز دارد.
چون لینکلن خیلی وقت است که مُرده، با قطعیت نمیتوان گفت که دی لوئیس نقشش را کامل بازی کرده یا نه، اما او یک حس و روح واقعی به یکی از معروفترین رهبران آمریکا بخشیده است. مهمترین ویژگی فیلم بازی دی لوئیس است که اسکار هم گرفت، اما همه چیز در فیلم سر جای خود است و اسپیلبرگ دوباره ثابت کرده که چطور میتواند فیلمهای جذاب بسازد.
اسپیلبرگ به همراه تونی کوشنر، فیلمنامهنویس، تلاش کردهاند تا فضایی واقعی و مستندگونه از دوران جنگ داخلی آمریکا و چالشهای سیاسی پیش روی لینکلن ایجاد کنند. بسیاری از وقایع و شخصیتهای تاریخی به دقت و با جزئیات بالا به تصویر کشیده شدهاند، که به فیلم اعتبار و عمق میبخشد. با این حال، برخی صحنهها و دیالوگها با اهداف دراماتیک به نوعی تغییر یافتهاند، اما این تغییرات غالباً در خدمت روایت داستان و انتقال پیام فیلم بودهاند.
مسیری طولانی از فقر تا شهرت
Loretta Lynn یک ستارهی موسیقی کانتری است که در دهههای شصت و هفتاد خیلی معروف شد. فیلم Coal Miner’s Daughter به بهترین شکل زندگی او را تا آن موقع به تصویر کشیده است. این فیلم بیشتر بر این موضوع تمرکز میکند که چطور لین از هیچ و پوچ توانست به یک ستارهی بزرگ تبدیل شود. به همین خاطر، فیلم در تعریف داستان موفقیت او بسیار موفق عمل میکند.
این فیلمی بود که بسیاری از کلیشههای فیلمهای بیوگرافی دربارهی موسیقیدانان را جا انداخت. همچنین به خاطر بازی فوقالعادهی Sissy Spacek بسیار مورد توجه قرار گرفت. او برای ایفای این نقش اسکار گرفت. فیلم کاندیدای شش جایزهی دیگر هم شد، از جمله بهترین فیلم.
داستان فیلم بسیار همذاتپندارانه است: دختری در فقر به دنیا میآید، زود ازدواج میکند، از خشونت و سختیهای زیاد جان سالم به در میبرد و بعد از همهی انتظارها فراتر میرود. اما سیسی اسپیسک و تامی لی جونز، این داستان آشنا را با چنان انساندوستی جذابی نشان دادهاند که بیشتر شبیه یک داستان عامیانه است تا یک فیلم بیوگرافی هالیوودی.
تاریخ سیاهپوستها در فیلمی زیبا از هالیوود
اسپایک لی در اواخر دههی هشتاد با فیلم فوقالعادهی Do the Right Thing به یکی از هیجانانگیزترین فیلمسازان نسل خود تبدیل شد. Malcolm X سه سال بعد ساخته شد، اما همانقدر مورد تحسین قرار گرفت و به راحتی جزو بهترین فیلمهای لی حساب شد.
این یک فیلم بزرگ دربارهی آدمی بزرگتر و فراتر از زندگی است. مالکوم ایکس، یک فعال سیاهپوست جسور و جنجالی است که در دهههای پنجاه و شصت برای حقوق بشر جنگید. فیلم بیشتر از سه ساعت طول میکشد، اما از اول تا آخر جذاب و پر سرعت است.
همچنین یکی از بهترین بازیهای دنزل واشنگتن را هم دارد که نقش اصلی فیلم را بازی میکند. زندگی هیچکس به اندازهی مالکوم ایکس ارزش این را ندارد که از گهواره تا گور به تصویر کشیده شود و هیچ کارگردانی به اندازهی اسپایک لی استعداد و توانایی ساخت چنین فیلمی را ندارد.
جیک لاموتا آمادهی ضربهزدن به شماست!
کمتر فیلمی در کارنامهی مارتین اسکورسیزی به اندازهی Raging Bull خوب است که هم کارگردان تحسینشده و هم بازیگر اصلی همیشگیاش، رابرت دنیرو را در اوج تواناییهایشان نشان میدهد. میتوان Raging Bull را یک فیلم ورزشی نامید، اما قطعاً چیزی فراتر از آن است. با نمایش صحنههای بوکس بیرحمانه در حالی که یکی از شدیدترین مطالعات شخصیت در تمام دورانها است.
این فیلم بر اساس زندگی بوکسور واقعی، جیک لاموتا، ساخته شده است و نشان میدهد که چگونه نقاط قوت او در رینگ، یعنی پرخاشگری و قدرت او، در نهایت منجر به فروپاشی زندگیاش خارج از رینگ شد.
این فیلم نگاهی صادقانه و بیرحمانه به پرخاشگری و رفتار ضد اجتماعی میاندازد و لاموتا را به عنوان کسی نشان میدهد که اغلب در اعمالش وحشیانه است. با این حال، تصاویر فیلم و بازیگری دنیرو باعث میشود او مانند یک انسان دردناک، اما باورپذیر و ناراحتکننده به نظر برسد.
اسکورسیزی با استفاده از تکنیکهای سینمایی مانند فیلمبرداری سیاه و سفید و استفاده از حرکت آهسته، شدت و خشونت مبارزات لاموتا را به مخاطب منتقل میکند. جیک لاموتا به عنوان یک بوکسور بیرحم و سرسخت نشان داده میشود که حتی در شرایط سخت و در برابر شکستهای سنگین، تسلیم نمیشود. او به دلیل سبک مبارزهی تهاجمیاش به «گاو خشمگین» مشهور شد و این فیلم به خوبی این جنبه از شخصیت او را به تصویر میکشد.
رفقای خوب مافیا
یکی از محبوبترین فیلمهای مافیا و دههی ۹۰ هم یک فیلم بیوگرافی است. Goodfellas یک فیلم جنایی تاثیرگذار است که به شکلی ساخته شده که انگار یک زندگینامه هم هست، مخصوصا برای شخصیت اصلی، هنری هیل که Ray Liotta فوقالعاده اجرایش کرده است. هیل در واقعیت عضو مافیا بوده و این فیلم زندگیاش را در مافیا به تصویر کشیده است. البته شخصیتهای دیگر مثل تامی دویتو با بازی Joe Pesci کمتر از واقعیت تاثیر گرفتهاند.
با این اوصاف، فیلم خیلی واقعی به نظر میآید، چون زندگی مافیایی را خوب جلوه نداده است. Goodfellas هم جذابیت این زندگی را نشان داده و هم خطراتی که دارد را گوشزد کرده است. فیلم اسکورسیزی به دلیل این که به واقعیت زندگی هنری هیل بسیار نزدیک است، میتوان آن را در دستهی فیلمهای بیوگرافی قرار داد.
این فیلم بر اساس کتاب Wiseguy نوشتهی Nicholas Pileggi ساخته شده است. هنری هیل یک گانگستر نیمهایتالیایی، نیمهایرلندی بود که در طی دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ به فعالیتهای مجرمانه در نیویورک مشغول بود. این فیلم به عنوان یکی از بهترین و تاثیرگذارترین آثار سینمایی دربارهی مافیا شناخته میشود و زندگی هیل را از دوران نوجوانی تا زمانی که مجبور به همکاری با پلیس میشود، دنبال میکند.
از اولین فیلمهای بیوگرافی در تاریخ سینما
در حالی که ریدلی اسکات در سال ۲۰۲۳ فیلم Napoleon را ساخت، میشود گفت که تقریبا صد سال برای ورود به مهمانی ناپلئون بناپارت تاخیر داشت، چون در سال ۱۹۲۷ یکی از بهترین فیلمهای صامت تاریخ منتشر شد که حماسهای کامل دربارهی زندگی پر فراز و نشیب این شخصیت بود.
این فیلم تقریبا پنج ساعت و نیم طول میکشد، اما جالب اینجاست که حتی همهی زندگی ناپلئون را هم نشان نداده است. دلیلش این بوده که کارگردان، ابل گانس، اول قصد داشته چند فیلم بسازد که کل زندگی ناپلئون را پوشش دهد. با اینکه این برنامه هیچوقت عملی نشد، اما همین یک فیلم هم شاهکار بزرگی است و بعد از تقریباً صد سال از ساخت آن هنوز هم عالی است.
واکین فینیکس و ریدلی اسکات را کنار بگذار! اپیک بیصدا و نمادین ابل گانس، با مدت زمان طولانیاش، هنوز بهترین تصویر از این کورسیکایی کوتاه قد و ریز اندام است. این فیلم، شاهکار هنری سینماست و گانس در آن از تکنیکهای فوقالعادهای استفاده کرده تا زندگی پر از اکشن ناپلئون را به مخاطبان دههی بیست و پس از آن نشان دهد.
با این که وقایع مهمی از زندگی او مانند نبرد استرلیتز، عقبنشینی از مسکو و شکست واترلو قرار بود در فیلمهای بعدی گانس باشد که متاسفانه ساخته نشدند، اما جزئیات دوران انقلاب فرانسه برای طرفداران دو آتیشهی انقلاب کافی است.
لورنس عربستان مانند طوفان برمیخیزد
بیش از ۶۰ سال از اکران Lawrence of Arabia میگذرد، اما این فیلم هنوز همان قدرت و توانایی را دارد که بیننده را به وجد بیاورد. این فیلم احتمالا بهترین فیلم حماسی تاریخ سینماست که داستان پرماجرای توماس ادوارد لورنس را دنبال میکند. فیلم با مرگ ناگهانی لورنس شروع شده و بعد با فلشبک دستاوردهای زندگی او را به مخاطب نشان میدهد.
Lawrence of Arabia یکی از زیباترین فیلمهای تاریخ سینماست و بازی Peter O’Toole در نقش لورنس هم یکی از تاثیرگذارترین بازیهای تاریخ سینما است. فیلم تقریبا چهار ساعت طول میکشد، اما انگار چشم به هم میگذاری تمام میشود! این اثر دیوید لین هم فیلم تاریخی، هم جنگی و هم ماجراجویی است و همزمان داستان واقعی زندگی یک آدم غیرعادی را تعریف میکند. بسیاری از منتقدان و تماشاگران باور دارند که این بهترین فیلم بیوگرافی تاریخ سینماست.
فیلم با نشان دادن لورنس به عنوان یک افسر بریتانیایی که در آغاز ماجراجوییاش در خاورمیانه دچار تضادهای درونی و احساس عدم تعلق به هویتش است، آغاز میشود. لورنس، که به عنوان یک فرد حساس و اندیشمند به تصویر کشیده شده، در جستجوی هویتی جدید و هدفی بزرگتر در زندگی خود است. او با ورود به جهان اعراب و شناخت فرهنگ و زندگی آنها، به تدریج هویتی جدید برای خود میسازد، اما این هویت جدید همواره با تضادهای درونی و احساس عدم تعلق همراه است.
شخصیت لورنس در فیلم Lawrence of Arabia با پیچیدگی و ابهام فراوان به تصویر کشیده شده است. او نه به عنوان یک قهرمان بیعیب و نقص، بلکه به عنوان فردی که با مشکلات روانی و اخلاقی دست و پنجه نرم میکند، نمایش داده میشود. این رویکرد به شخصیتپردازی، فیلم را از یک روایت سادهنگرانه دربارهی یک قهرمان جنگی دور کرده و به آن عمق و واقعگرایی بیشتری میبخشد.
ترکیب شاعرانهی هنر، مذهب، ایمان و سیاست
یک فیلم بیوگرافی بد فقط خشک و خالی تاریخ را دنبال میکند. اما برای آندری تارکوفسکی این ژانر فرصتی برای بروز خلاقیتهایش بود. او در Andrei Rublev دربارهی آزادی، مذهب و فلسفه قصه میگوید و کشمکش شخصیت اصلیاش، نقاش آیکون روسی قرن پانزدهم را با دنیای آشفتهی قرون وسطایی و وطن کمونیستی شوروی بررسی میکند.
این فیلم، همانطور که انتظار میرود، کاملا سبک تارکوفسکی را دنبال میکند. نتیجه یکی از خیرهکنندهترین فیلمهای دههی بزرگ شصت و کل تاریخ سینما است؛ یک شاهکار سیاه و سفید پر از تصاویر فوقالعاده.
دومین ساختهی آندری تارکوفسکی با ردیابی زندگی یک نقاش مشهور، دنیای تاریک روسیه را به شکل زندهای تجسم میکند. این فیلم رویایی، حیرتانگیز و ملموس، آندری روبلف و زندگیاش را دنبال میکند که در مجموعهای از صحنههای شاعرانهی به هم پیوسته به تصویر کشیده شده است.
او به تدریج به عنوان مردی در چالش برای حفظ تمامیت اخلاقی و مذهبی خود ظهور میکند. این اثر جاودانه هم در نسخهی ۱۸۳ دقیقهای موردعلاقهی کارگردان و هم در نسخهی سانسورشده توسط مقامات شوروی در دسترس است. این فیلم یکی از ستودنیترین آثار تارکوفسکی است؛ یک تفکر خیرهکننده دربارهی هنر، ایمان و پایداری.
فیلم تارکوفسکی به شکلی واقعگرایانه و بیپرده خشونت و رنجهای زمانهی آندری روبلف را به تصویر میکشد. یکی از صحنههای برجستهی فیلم، حملهی وحشیانهی تاتارها به یک دهکده و تخریب کلیساها و آثار هنری است که روبلف شاهد آن است. این تصاویر، بیانگر تضاد میان هنر و خشونت، ایمان و کفر در دوران تاریک و بحرانی روسیه هستند.
با این که کل فیلم سیاه و سفید است، در دقایق پایانی، ناگهان تصاویر رنگی از آیکونها و نقاشیهای واقعی روبلف به نمایش درمیآیند. این تغییر از سیاهی به رنگ، نمادی از شکوه و قدرت بیپایان هنر است که حتی پس از مرگ هنرمند نیز باقی میماند.
ونسان ونگوگ به مثابهی هنرمند یا ونسان ونگوگ به مثابهی انسان؟
بیایید متن را با فیلمی تمام کنیم که از نظر ما زیباترین اثر سینما دربارهی زندگی یک فرد است. فیلمی که از ابتدا تا انتها بر قلب شما چنگ میاندازد.
در طول تاریخ فیلمهای بسیاری دربارهی یکی از مشهورترین و بزرگترین نقاشان، ونسان ونگوگ ساخته شده است. اما Van Gogh ساختهشده در سال ۱۹۹۱ و به عنوان آخرین فیلم موریس پیالا، جواهری غیرقابل مقایسه با هر فیلم بیوگرافی است که تا به امروز دیدهاید.
به نظر میرسد پیالا در این فیلم میخواهد سینمایی مشابه با نقاشیهای ونگوگ خلق کند. ونگوگ نه مانند دانشگاهیان مشغول تکرار دنیای پیرامون خود بود و نه همچون امپرسیونیستها آن را از دریچهی چشم و بینش خود مشاهده و تفسیر میکرد.
در عوض، او از واقعیت آغاز کرد و چیزی نو آفرید. به همین ترتیب، موریس پیالا از زندگینامهی بسیار شناختهشدهی نقاش و ماههای پایانی عمر او شروع میکند تا روی پرده، دیدگاه شخصی خود را از انسان و هنرمند، مردم و دنیای اطرافش خلق کند.
در واقع، ما فقط گاهی اوقات وقتی یک نقاشی در قاب ظاهر میشود، جرقههایی از هنر ونگوگ میبینیم. به جای آن ما هنر را در شخصیت ونگوگ میبینیم. ماهیت ونسان را میتوان در رفتار او یافت. این فیلم منحصر به فرد، انسانیت ونگوگ را از جوهر هنر او بازسازی میکند.
فیلم بیشتر بر زندگی روزمرهی ونگوگ تمرکز دارد تا بر لحظات اوج دراماتیک و احساسی. این رویکرد باعث شده تا شخصیت ونگوگ به عنوان یک انسان با تمام تناقضها و مشکلات روحی و عاطفیاش به تصویر کشیده شود.
Jacques Dutronc ستاره و پاپاستار فرانسوی، در نقش ونگوگ، یکی از بهترین بازیهای کارنامهی خود را ارائه داده است.
او شخصیت ونگوگ را با نوعی سکوت و آرامش درونی بازی میکند که به تماشاگر اجازه میدهد تا پیچیدگیهای روحی و درونی این هنرمند را به شکلی بیپرده و ملموس تجربه کند. بازی او در این فیلم به گونهای است که مخاطب به جای دیدن یک اسطورهی هنری، یک انسان زنده با همهی ضعفها و قوتهایش را مشاهده میکند.
هالیوود همیشه عاشق فیلمهای بیوگرافی بوده است؛ و نه فقط هالیوود. حماسهی صامت و افسانهای ابل گانس و تصویر بزرگ کارل تئودور درایر از ژاندارک، دو طرح اولیه برای سینمای بیوگرافی ترسیم کردند. اما خودمان را گول نزنیم: این سینمای آمریکا است که بیشترین علاقه را به قرار دادن زندگی مردان و زنان بزرگ در زیر نور پروژکتورها نشان داده است.
اوایل دههی ۸۰ زمانی بود که فیلمهای بیوگرافی واقعاً رونق گرفتند، با فیلمهایی مانند Raging Bull (دربارهی جیک لاموتا)، Coal Miner’s Daughter (دربارهی لورتا لین) و The Elephant Man (دربارهی جوزف مریک) که همگی برای بهترین فیلم در اسکار سال ۱۹۸۰ رقابت میکردند. در سالهای اخیر فیلمهایی مانند Oppenheimer و Maestro به این روند ادامه دادهاند.
اما همهی فیلمهای بیوگرافی یکسان ساخته نمیشوند. فیلمهایی که در بالا معرفی شد، ترکیبی از وقایع زندگی انسانهای بزرگی در طول تاریخ است که احتمالاً برای هر تماشاگری جذاب باشند.
ما فیلمهایی را انتخاب کردهایم که روایتهای تازهای از شخصیتهای مشهور ارائه میدهند، زندگی آنها را با شیوههای نو بازسازی میکنند و از زبان سینما و انواع روشهای به یاد ماندنی برای بخشیدن شکوه و عظمت به آنها استفاده میکنند. شما بیوگرافی کدام شخصیت را در سینما بیشتر از همه دوست دارید؟ برای ما در کامنت بنویسید.