عباس عبدی در اعتماد نوشت: یکی از مسائلی که مطرح میشود این است که طرفداران آقای پزشکیان و کسانی که برای پیروزی او فعالیت کردهاند، آیا باید از او و دولت را انتقاد کنند یا خیر؟ این پرسش عجیبی است، زیرا پاسخ آن به صورت پیشفرض مثبت است و باید دولت و شخص آقای پزشکیان را نقد کرد. به چند دلیل مشخص. اول اینکه نقد خدمت دوستی است و نه خیانت یا دشمنی.
به علاوه از او به این علت حمایت شده که راه نقد را نمیبندد و از نقد استقبال هم میکند و سوم اینکه اغلب از شخص حمایت نمیکنند، بلکه از اهداف و شعارها و ایدهها و تعهدات افراد حمایت میشود، پس ملاک تداوم حمایت، پایداری و تعهد به شعارها و برنامهها است. از این نظر نه تنها میتوان نقد کرد، بلکه ضروری هم هست. برای نمونه پزشکیانگفته: «اگر بنده پس از گرفتن رأی شما و تصدی پست ریاستجمهوری به خواست شما عمل نکردم رأی خودتان را پس بگیرید. اگر نتوانم تغییرات حداقلی را صورت دهم کنار میکشم»، پس این مردم هستند که باید این وعده را راستیآزمایی و ضمانت کنند. حمایت از فرد بدون توجه به محتوای عملکردش خدمت به او نیست. روزنامهنگاران و رسانهایها متعهد و ملزم به اجرای وظایف نظارتی خود هستند، اتفاقا این کار را برای دولتهای مورد حمایت بیشتر باید انجام دهند، چون شکست آنان، شکست خودشان هم تلقی میشود.
از همه مهمتر اینکه نباید میدان نقد دولت را خالی کرد تا منتقدان غیر مسوول آن را به اشغال در آورند. باید چنان نقدهای عالمانهای نوشت که نقدهای غیر مسوولانه و ناروا رنگ ببازند. با این ملاحظات میتوانیم نسبت به ویژگیهای یک نقد خوب و موثر توافق کنیم. اول از همه و البته به نظر من نقد هر پدیدهای باید معطوف به تحلیلی باشد که از آن داریم. در واقع نقد معنادار از یک پدیده، جریانی پیوسته و معطوف به تحلیل کلان ما از آن پدیده است. برای مثال من هم دوست دارم که همه اعضای یک کابینه همسو با مطالبات حداکثری مردم و تحولخواه و توسعهمحور باشند. ولی براساس تحلیل معتقدم که سیاست وفاق باید بر هر چیز دیگری مقدم باشد و الا کابینه ایدهآل، یا شکل نمیگیرد یا به علت تنشهای ناشی از عدم مشارکت دیگران شکست میخورد. از این رو با معرفی یک کابینه یکدست و آوانگارد مخالف بودم و هستم. با این معیار متوجه نمیشوم که برخی از دوستان چگونه شعار وفاق را پذیرفته بودند، ولی نوبت به کابینه که میرسد، مطالبات حداکثری را در دستور کار قرار میدهند؟ در واقع منتقد باید چارچوبدار باشد و براساس تحلیل کلان نقد کند و به آن ملتزم باشد. با این ملاحظه مهم نمیتوان هر رفتاری را جدا از تحلیل کلان خود مورد نقد قرار داد. نکته دوم اینکه در نقد مسائل احتیاط کنیم. هر پدیدهای ابعاد ناپیدای زیادی دارد. اخبار آنها معمولا ناقص یا حتی با زوایدی به دست ما میرسد، اگر از اساس جعلی نباشند.
حتیالمقدور در اظهار نقد نباید عجله کرد و تا حد ممکن منتظر ماند تا حقایق آن روشن شود. براساس فرهنگ آقای پزشکیان از امام علی نقل میکنم که: «تا سخن را به زبان نیاوردهای، سخن در بند توست، همین که آن را به زبان آوردی، تو در بند سخن در میآیی.» بنابراین نیازی به عجله نیست، چون هنگامی که نقد نادرستی را بنویسیم، احتمال دارد که در اصلاح آن تأخیر یا مخالفت کنیم و این نیز به اعتبار نقدهای ما لطمه میزند. نکته دیگر تعیین مخاطب است. همیشه مخاطب خود را در نظر داشته باشید. برای مردم عادی مینویسید یا حکومت یا نخبگان؟ برای طرفداران کدام جناح مینویسید؟ برای همه مینویسید؟ در هر حال باید قدرت تخیل داشت و خود را به جای مخاطب قرار داد و دید که داوری و ارزیابی او از نقد ما چگونه است؟ از ادبیات متین استفاده کنیم. طنز و تکهپرانی در حد اندک، مشروط بر اینکه جایگزین اصل محتوا نشود، ایرادی ندارد. ولی در مجموع محترمانه باید نوشت.
نباید شخصیت طرف را مورد هجوم قرار داد. دنبال کسب همدلی او باشیم تا عصبانی کردنش. خودمان را جای طرفی که نقد میشود قرار بدهیم و ببینیم اگر این نقد علیه ما بود چه واکنشی میداشتیم؟ کل متن باید منطقی، مستند و مستدل باشد. دنبال مچگیری و تحقیر نباشیم. مثل برخی حشرات فقط روی زخمها ننشینیم. البته زخمها را باید گفت ولی نقزنی در شأن ناقد نیست.