bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۷۸۱۴۳۳
رضا نصری:

توان بازدارندگی تهران، به حزب‌الله محدود نمی‌شود

توان بازدارندگی تهران، به حزب‌الله محدود نمی‌شود

رضا نصری، تحلیلگر بین الملل تأکید کرد: هیچ کشوری سراغ ندارم که به صورت آشکار – در حالی که زیر ذره‌بین انواع سرویس‌های امنیتی و جاسوسی قرار گرفته – بمب اتم ساخته باشد! هر کشوری که به بمب اتم دست یافته، به صورت پنهانی این کار را کرده است. در نتیجه، اینکه الان – در شرایط بحرانی جنگ - اعلام کنیم به سمت ساخت بمب هسته‌ای خواهیم رفت، تنها موجب خواهد شد به اقدام احتمالی اسرائیل علیه تاسیسات هسته‌ای کشور مشروعیت ببخشیم.

تاریخ انتشار: ۲۰:۴۵ - ۱۰ مهر ۱۴۰۳

ترور سیدحسن نصرالله، نزاع در منطقه را وارد فاز جدید و تعیین کننده‌ای کرده است. در این میان برخی از لزوم بازدارندگی اتمی می‌گویند و برخی دیگر از لزوم صبر استراتژیک در کنار بازسازی حزب الله. با این وجود هنوز مشخص نیست واکنش عینی و عملی ایران به این اقدام اسراییل چه باشد.

به گزارش انتخاب، به جهت بررسی موضوع فوق، گفتگو کردیم با رضا نصری، کارشناس روابط بین الملل، که در ادامه مشروح آن‌را می‌خوانیم:

گام بعدی ایران و اسرائیل چیست؟ برخی با اشاره به توییت داماد ترامپ می‌گویند تل آویو برنامه دارد که با زدن بال‌های تهران، سپس به سراغ ایران بیاید چراکه دیگر در آن زمان شمشیر داموکلوس حزب الله بالای سر اسراییل تل آویو نیست. نظر شما چیست؟

ابتدار لازم است تاکید شود که ترور سیدحسن نصرالله به معنی از بین رفتن حزب‌الله نیست. همانقدر که ۲۷ سال زندانی کردن نسلون ماندلا بر جنیش آزادی‌بخش آقریقای جنوبی تاثیر گذاشت، ترور شهید نصرالله هم بر جنبش آزادی‌بخش حزب‌الله که علیه آپارتاید مبارزه می‌کند تاثیر خواهد گذاشت! جنبش‌های ریشه‌دار اجتماعی و سیاسی را نمی‌شود با حذف فیزیکی رهبران آن نابود کرد. اتفاقاً ترور سیدحسن نصرالله احتمالاً موجب خواهد شد حزب‌الله مشی تندتر و قاطع‌تری نسبت به اسرائیل اتخاذ کند. 

دوم اینکه توان بازدارندگی ایران نیز به حزب‌الله محدود نمی‌شود. ایران یک گروه مقاومتی یا چریکی نیست که بشود حمله به آن را با حمله به یک گروه مسلح غیردولتی مقایسه کرد. ایران یک دولت-ملت مستقر، با قدمت و تاثیرگذار در منطقه است که حمله به آن محاسبات خاص خود را می‌طلبد. کم‌ترین تاثیر حمله به ایران این است که هم ثبات و امنیت کل منطقه را – با عواقبی پیش‌بینی ناپذیر - از بین خواهد برد، هم کشور‌های عرب همسایه را متزلزل خواهد ساخت و هم مستعد است رژیم بین‌المللی عدم اشاعه را از بین ببرد و اسرائیل را در فضای امنیتی به شدت دشوارتری قرار دهد. 

ایران در این سو به دنبال تضعیف اسرائیل از طریق جنگ فرسایشی است؛ اکنون هم به جای پاسخ مستقیم به اسراییل، به نظر به دنبال احیای حزب الله خواهد بود؛ اسرائیل، اما به دنبال جلوگیری از احیا و بازسازی مجدد است. نظر شما چیست؟

به نظر می‌رسد سیاستی که ایران در قبال اسرائیل پیش گرفته «مرگ از طریق هزار زخم چاقو» یا همان درگیری سطح متوسط فرسایشی است. 

تحلیل این است که چنین رویکردی هم فضای داخلی اسرائیل را ملتهب و مضطرب نگه می‌دارد، هم به اسرائیل در حوزه اقتصادی لطمه وارد می‌کند، هم در حوزه افکار عمومی آن را تحت فشار نگه می‌دارد و هم روند مهاجرت به سمت اسرائیل – که یکی از الزامات دموگرافیک آن است – را مختل یا متوقف می‌سازد. از سوی دیگر، اسرائیل – با توجه به ترکیب کابینه فعلی و بهانه‌ای که در ۷ اکتبر به آن دست یافته – قصد دارد فضای امنیتی پیرامونی خود را به کُل تغییر دهد. 

حال، پرسش اینجاست که کدام سیاست مقاصد اسرائیل را بهتر تامین می‌کند؟ ورود مستقیم به جنگ – که وضعیت را از حالت فرسایشی مورد علاقه ایران خارج خواهد کرد – یا اتخاذ سیاستی که زمینه‌ساز آتش‌بس خواهد بود؟ در کدام صحنه، ایران مزیت نسبی دارد؟ این پرسشی است که به احتمال زیاد تصمیم‌گیران نظام هم‌اکنون با آن مواجه هستند.

اساسا در این شرایط ایران چه باید بکند؟ آیا باید خیلی زود پاسخ نظامی مستقیم بدهد؟ آیا مسیر دیگر و گزینه‌ی دیگری هست؟

کسانی که طرفدار مداخله مستقیم ایران هستند می‌توانند استدلال‌های خود را آشکار در فضای رسانه‌ای و شکبه‌های اجتماعی مطرح کنند و جو حاکم را به نفع تحلیل خود سوق دهند. اما کسانی که مخالف مداخله مستقیم هستند، نمی‌توانند به همان راحتی ملاحظات و تحلیل‌های خود را در فضای عمومی منتشر کنند، چرا که مخاطبان بین‌المللی هم دارند و طرح علنی ملاحظا‌ت آنها ممکن است مورد سوءاستفاده تبلیغاتی و سیاسی قرار گیرد. به همین خاطر، موافقان و مخالفان درشرایط برابری مناظره نمی‌کنند و این وضعیت این فرصت را به موافقان داده تا استدلال‌های طرف مقابل را با کلیدواژه‌هایی از قبیل «تله جنگ» تخفیف دهند و بی اعتبار نشان دهند. اما کسانی که در رأس نهاد‌های عالی و نظامی تصمیم می‌گیرند قطعاً راهبرد و استراتژی خود را – بر اساس داده‌ها و ملاحظاتی که دارند – پیش خواهند برد. فقط موافقات باید مراقب باشند فضایی ایجاد نکند که آنها تحت فشار جامعه و افکار عمومی قرار بگیرند.

فاکتور فاصله باقی مانده تا نتیجه انتخابات آمریکا در این معادلات چه نقشی دارد؟

معتقدم دولت بایدن هیچ دستاوردی در حوزه سیاست خارجی نداشته تا بابت آن اعتماد بخشی از جامعه آمریکا را جلب نماید.

افکار عمومی آمریکا در شرایط عادی خیلی پیگیر مسائل بین‌المللی نیست، اما در شرایط جنگ نسبت به سیاست خارجی – و هزینه‌هایی که به او به عنوان مالیت‌دهنده تحمیل خواهد شد – بسیار حساس می‌شود و این حساسیت در صندوق رأی نیز انعکاس می‌یابد.

در شرایط کنونی، عملکرد دولت بایدن در جنگ غزه بسیاری از جوانان و رای‌دهندگان را نسبت به دولت بایدن به شدت بدبین کرده است. اینکه خانم هریس مجبور شد به جای آقای شپیرو – که مشهور به حمایت از اسرائیل است – آقای تیم والتز را به معاونت خود بپذیرد، همین جوی است که در بخش مهمی از جامعه آمریکا علیه تداوم جنگ غزه شکل گرفته است.

در نتیجه، تنها دستاوردی که دولت فعلی آمریکا می‌تواند برای کمک به پیروزی خانم هریس نشان دهد، ایجاد «آتش‌بس» در نزدیکی انتخابات است. از این رو، احتمال می‌رود با نزدیک شدن روز انتخابات، فشار دولت بایدن برای توقف منازعات در منطقه افزایش یابد. 

اگر ایران بخواهد بازدارندگی اتمی ایجاد کند، چقدر این پروسه طول میکشد؟ باتوجه به شرایط اضطرار فعلی، اصلا در مدتی کوتاه شدنی ست؟ 

هیچ کشوری سراغ ندارم که به صورت آشکار – در حالی که زیر ذره‌بین انواع سرویس‌های امنیتی و جاسوسی قرار گرفته – بمب اتم ساخته باشد! هر کشوری که به بمب اتم دست یافته، به صورت پنهانی این کار را کرده است. در نتیجه، اینکه الان – در شرایط بحرانی جنگ - اعلام کنیم به سمت ساخت بمب هسته‌ای خواهیم رفت، تنها موجب خواهد شد به اقدام احتمالی اسرائیل علیه تاسیسات هسته‌ای کشور مشروعیت ببخشیم.

bato-adv
bato-adv
bato-adv