«لبنان به مدت دو سال است که دچار خلأ قدرت است و فرقهها و گروههای سیاسی این کشور نتوانستهاند بعد از اتمام دورۀ ریاستجمهوری میشل عون، جانشینی برای او انتخاب کنند. در نبود رئیسجمهور، کابینه هم قدرت تصمیمگیری ندارد و نجیب میقاتی و وزرای کابینهاش به عنوان «سرپرست»، دفتر نخستوزیری و وزراتخانهها را اداره میکنند. ارتش لبنان هم فاقد اقتدار لازم برای سر و سامان دادن به این کشور است و عملاً خود را از مقابل هجوم ارتش اسرائیل کنار کشیده و به تماشا ایستاده است.»
احمد زیدآبادی طی یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: با آسیبی که به ساختار فرماندهی و ارتباطات و منابع تسلیحاتی حزبالله وارد شده است، بهرغم نبرد نیروهای آن در جنوب، خلأ قدرت در لبنان مضاعف شده است.
نقاط مختلف لبنان بهخصوص ضاحیۀ بیروت زیر بمباران سنگین و بیسابقۀ نیروی هوایی اسرائیل قرار دارند. بخشی از نیروهای حزبالله در جنوب لبنان برای عقب راندن ارتش اسرائیل از خاک کشورشان مشغول نبردند. حملات موشکی و راکتی حزبالله به شهرهای شمالی و میانی اسرائیل ادامه دارد. صدها هزار لبنانی بر اثر بمباران بیامان جنگندههای اسرائیلی آواره شدهاند.
مهمترین بزرگراه ارتباط زمینی بین سوریه و لبنان در بمباران ارتش اسرائیل تخریب شده و پروازها در فرودگاه رفیق حریری بیروت به ندرت صورت میگیرد. با آنکه لبنان در طول تاریخ حیات خود معمولاً از ثباتِ معمول برخوردار نبوده و در دورههایی درگیر جنگهای خونین داخلی و یا نبردهای کوتاهمدت با اسرائیل بوده است، ولی کمتر دورهای را میتوان به یاد آورد که این کشور تا این اندازه بیسامان به حال خود رها شده باشد.
لبنان به مدت دو سال است که دچار خلأ قدرت است و فرقهها و گروههای سیاسی این کشور نتوانستهاند بعد از اتمام دورۀ ریاستجمهوری میشل عون، جانشینی برای او انتخاب کنند. در نبود رئیسجمهور، کابینه هم قدرت تصمیمگیری ندارد و نجیب میقاتی و وزرای کابینهاش به عنوان «سرپرست»، دفتر نخستوزیری و وزراتخانهها را اداره میکنند.
ارتش لبنان هم فاقد اقتدار لازم برای سر و سامان دادن به این کشور است و عملاً خود را از مقابل هجوم ارتش اسرائیل کنار کشیده و به تماشا ایستاده است. هزاران کلاهآبی سازمان ملل هم که به عنوان نیروی حافظ صلح در مرز جنوبی لبنان با اسرائیل مستقر شدهاند به ناتوانی خود معترفند و جز گله و شکایت از به خطر افتادن جان خود در جنگ بین حزبالله و اسرائیل در آن منطقه، کار مؤثر دیگری نمیکنند.
در واقع، حکمران نظامی و سیاسی لبنان در سه دهۀ اخیر در عمل حزبالله بوده است. این حکمرانی البته نه به صورت رسمی بلکه به شکل غیررسمی و یا اصطلاحاً «دوفاکتو» اعمال میشده است. اینک با آسیبی که به ساختار فرماندهی و ارتباطات و منابع تسلیحاتی حزبالله وارد شده است، بهرغم نبرد نیروهای آن در جنوب، خلأ قدرت در لبنان مضاعف شده است.
پس از ترور سیدحسن نصرالله رهبر حزبالله، گفته شد که سیدهاشم صفیالدین جانشین او خواهد شد. منابع عربی و اسرائیلی گزارش دادهاند که هاشم صفیالدین هم هدف عملیات ترور ارتش اسرائیل قرار گرفته و از جمعه تاکنون ارتباط با او قطع شده است. به همین دلیل شایعۀ انتخاب سیدابراهیم امینالسید به عنوان دبیرکل جدید حزبالله در رسانهها فراگیر شد، اما برخی اعضای حزبالله این شایعه را تکذیب کرده و گفتهاند که تا اطلاع ثانوی حزبالله از انتخاب رهبر واحد برای خود پرهیز خواهد کرد و تصمیمات این سازمان به صورت جمعی گرفته خواهد شد.
تنها نهاد قانونی که قادر به پر کردن بخشی از خلأ قدرت در لبنان است، پارلمان این کشور است که نبیه بری رهبر جنبش شیعی امل ریاست آن را به عهده دارد. پارلمان در دو سال گذشته به دلیل اختلافات بنیادین فرقهها و گروههای سیاسی لبنان نتوانسته است رئیسجمهور را انتخاب کند. اکنون به دلیل درگیر شدن حزبالله در جنگ با اسرائیل و ضرباتی که به ساختار فرماندهی و ارتباطی آن وارد شده است، برخی گروههای لبنانی به تکاپو افتادهاند تا هر چه سریعتر رئیسجمهوری برای کشورشان انتخاب کنند.
از قضا، این تکاپو از سوی آن دسته از گروههایی که به مخالفت و یا ضدیت با حزبالله شهرت یافتهاند، صورت نمیگیرد. سامی جمیل رهبر حزب کتائب لبنان و سمیر جعجع رهبر تشکیلاتی به اسم «قوای لبنانی» که در انتقاد از حزبالله صراحت بیشتری داشتند، در مقابل جنگ جاری کاملاً سکوت کردهاند و رهبران دیگر احزاب هم جز به اشاره و کنایهای، موضع چندان صریحی حتی در برابر ترور سیدحسن نصرالله اتخاذ نکردهاند. در حقیقت، کلید باز شدن قفل انتخاب رئیسجمهور در دست نبیه بری رئیس پارلمان است.
نبیه بری در روزهای اخیر ملاقاتهای متعددی با نجیب میقاتی سرپرست نخستوزیری، ولید جنبلاط رهبر دروزیها و سلیمان فرنجیه رهبر حزب مسیحی المَرَده داشته است. فرنجیه شخص مورد نظر حزبالله برای ریاستجمهوری است، اما دیگر احزاب افراد دیگری را ترجیح میدهند. فرنجیه پس از دیدارش با بری تأکید کرده است که آتشبس در جنگ لبنان باید از آتشبس در جنگ غزه تفکیک شود. این موضع با موضع حزبالله تفاوت دارد زیرا حزبالله از ابتدای جنگ غزه تاکنون شرط اصلی پذیرش آتشبس با اسرائیل را اتمام جنگ در غزه اعلام کرده است.
نجیب میقاتی هم از موافقت بری و جنبلاط با انتخاب رئیسجمهور و اجرای فوری قطعنامۀ ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل به قصد پایان هر چه سریعتر جنگ سخن به میان آورده است. اجرای قطعنامۀ ۱۷۰۱ شورای امنیت عملاً حزبالله را از یک گروه نظامی – سیاسی به صورت یک گروه سیاسی محض در میآورد و این چیزی نیست که این سازمان تاکنون علامتی برای پذیرش آن از خود نشان داده باشد. در حقیقت، در دو سال اخیر حجم عظیمی از تلاشهای دیپلماتیک توسط نمایندگان ویژۀ آمریکا و فرانسه و چهار کشور عربی مصر و عربستان و امارات و قطر برای انتخاب رئیسجمهور لبنان و پایان دادن به خلأ قدرت در آن کشور صورت گرفته که به دلیل مخالفت حزبالله و برخی از احزاب همپیمانش به ثمر نرسیده است.
اکنون اما ایمن صفدی وزیر خارجۀ اردن به بیروت سفر کرده است تا شانس کشورش را برای کمک به آتشبس در لبنان بیازماید. اردن کشوری است که معمولاً خود را از بحرانها و مناقشات داخلی لبنان دور نگه میدارد.
قاعدتاً بدون ورود مؤثر کشورهای غربی و عربی به صورت دستهجمعی و اعمال فشار آنها به دولت اسرائیل برای پایان دادن به جنگ در لبنان، چشماندازی برای آتشبس دیده نمیشود. با این حال، روشن است که آمریکا و فرانسه به صورتی کم و بیش چراغ خاموش در پی قبولاندن فرمولی از یک راهحل دیپلماتیک به همۀ طرفهای درگیر در جنگ لبنان هستند که وضعیت را در آن کشور به کلی تغییر دهد.
در حقیقت، انتخاب رئیسجمهور در لبنان میتواند به عنوان سمبل و نمادی از فروکش کردن جنگ در این کشور به حساب آید. گرایش سیاسی رئیسجمهور فرضی نیز جهتگیری آیندۀ لبنان را روشن میکند. اگر آنطور که برخی محافل علاقهمندند، رئیسجمهور آینده جوزف عون فرماندۀ ارتش لبنان باشد، داستان بسیار متفاوت از آن خواهد شد که کسی مانند سلیمان فرنجیه رئیسجمهور شود.