ماجراجویی هیجانانگیز فیلم جدید استیو مک کوئین در زمان جنگ جهانی دوم به طرز شگفتآوری قدیمی به نظر میرسد.
فرارو- سِرشه رونان در فیلم جدید بلیتز نقش مادری را در حین جنگ جهانی ۲ بازی میکند که از پسرش جدا میشود، اما در تلاشی خطرناک برای یافتن او فرار میکند.
به گزارش فرارو به نقل از ان آر پی، از امرپاتوری خورشید تا خداحافظ بچهها، فیلمهای زیادی وجود دارند که جنگ جهانی دوم را از دید کودکان نشان دادهاند. معصومیت کودکی وحشت و درد جنگ را پر رنگتر میکند میتواند وحشتهای جنگ را بزرگتر کند، همانطور که در درامهایی مانند بیا و ببین یا انیمیشن مدفن کرمهای شبتاب دیدهایم. اما در میان فیلمهایی مانند امید و افتخار از جان بورمن در سال ۱۹۸۷ از سالهای کودکی خود در طول حمله بلیتیس وجود دارد. این فیلم تفاوت شگفت انگیزی با سایر فیلمها درباره جنگ جهانی دوم و کودکان دارد که زندگی در زمان جنگ را با حسی هیجانانگیز و از دید ماجراجویانه به تصویر میکشد.
فیلم جدید و فوقالعاده بلیتس نگاهی غمانگیزتر به حوادث حمله بلیتس میاندازد؛ زمانی که بمبهای آلمانی بر لندن باریدند. استیو مک کوئین، فیلمساز، بیننده را در هرج و مرج و ویرانی فرو میبرد: بمبهای در حال سقوط هستند، ساختمانهای در حال سوختن، مرگ و بقا کاملاً به شانس بستگی دارند. بلیتز، اگرچه دقیقاً یک فیلم برای کودکان نیست، با این وجود داستانی درباره یک کودک است و پر از لحظات قدرتمندی شامل شگفتی، طنز و حتی شادی است.
این فیلم داستان پسری ۹ ساله به نام جورج با بازی الیوت هفرنان را دنبال میکند. سِرشه رونان که نقش مادر جورج را بازی میکند در سال ۱۹۴۰ با بدتر شدن حملات هوایی شبانه، تصمیم میگیرد او را به حومه شهر بفرستد، جایی که صدها هزار کودک انگلیسی در طول جنگ جدا از خانوادههایشان زندگی میکردند. جورج نمیخواهد برود، اما مادرش به او میگوید: «اگر بروی بهتر است. میتوانی دوستان جدیدی پیدا کنی.» شاید این صحنه آشنا و حتی کلیشهای به نظر برسد، اما مککوئین در میان قراردادهای سفت و سخت برای صحبت نکردن درباره برخی از حوادث در حین جنگ جهانی دوم، رویکری تخریبگر و انتقادی در پیش میگیرد. جورج پسر یک مادر سفیدپوست و یک پدر سیاهپوست است. در یک صحنه دلخراش میبینیم پدر او مهاجری از گرنادا است که سالها قبل به ناحق از کشور بیرون انداخته میشود.
جورج هرگز پدرش را ندیده است، اما از نژادپرستی که پدرش تجربه کرده بود آگاه است. به همین دلیل او نمیتواند تحمل کند که از مادر و پدربزرگش، با بازی پل ولر، جدا شود. به این ترتیب، جورج پس از آغاز سفرش از قطار بیرون میپرد و به لندن برمیگردد. حمله بلیتس او را دنبال میکند و بارها جانش را به خطر میاندازد. این فیلم لحظات شیرینی نیز دارد مانند زمانی که او سوار بر قطار به همراه سه پسر دیگر به سمت خانه میرود. داستان صحنههای غافلگیرانهای دارد که مخاطب را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد، مانند زمانی که جورج با گروهی از دزدان ملاقات میکند که از بلیتز به نفع خود سوء استفاده میکنند.
در یک صحنه ترحم انگیز یک نگهبان حملات هوایی به نام آیف، با نقش آفرینی بنجامین کلمنتاین، به جورج کمک میکند. آیف یک مهاجر نیجریهای است و اولین مرد سیاه پوستی است که جورج تا به حال در مقام قدرت دیده است. اینجاست که ژرفای دیدگاه مک کوئین مورد توجه قرار میگیرد. او ممکن است نسبت به درامهای تاریخی مانند گرسنگی و ۱۲ سال بردگی کلاسیکتر کار کند، اما دیدگاه او کاملاًً رادیکال و منتقدانه است. او انگلستانی را نشان میدهد که از نظر نژادی متفاوت است. فیلم بلیتس تقسیم بندی نژادی در انگلستان جنگ جهان دوم را بهتر از هر فیلمی درباره این دوره زمانی نشان میدهد.
نژاد تنها چیزی نیست که مک کوئین برای نقد در این فیلم در ذهن داشت. او همچنین به نقش مهمی که زنان در جنگ ایفا کردند، میپردازند. زنانی مانند مادر جورج، که روزها در یک کارخانه مهماتسازی کار میکند و شبانه به طور داوطلبانه در یک پناهگاه زیرزمینی به مجروحان کمک میکنند. هنگامی که ریتا متوجه میشود که جورج در لندن گم شده است، بلیتس به داستان دلخراش مادر و فرزندی تبدیل میشود که تلاش میکنند همدیگر را در میان بمبارانشده پیدا کنند.
با وجود همه این تصاویر تلخ، لندنی که در بلیتس دیده میشود مملو از زندگی است. سراسر فیلم پر از موسیقیهای دلنشین است. هانس زیمر، آهنگساز و تهیه کننده مشهور آلمانی در این فیلم با مک کوئین همکاری کرده است. با این حال هانس زیمر تنها آهنگساز این فیلم نیست. مک کوئین بیننده را به یک سالن رقصی میبرد که در آن نوازندگان سیاه پوست برای مهمانان سفید پوست موسیقی مینوازند.
یک صحنه فوقالعاده در کف کارخانه اتفاق میافتد، جایی که مادر جورج، یک خواننده با استعداد، جمعیت را با آهنگی به شوق میآورد. این آهنگ توسط مککوئین و نیکلاس بریتل، موسیقیدان آمریکایی، نوشته شده است. موسیقی در این لحظات فقط برای برانگیختن احساسات بینندگان استفاده نمیشود. این آهنگ در واقع سرکشی و اراده یک ملت برای بقا است. بلیتس در تاریخ ۱۱ آبان در آمریکا به اکران درآمد و از سوی راتن تومیتوز امتیاز ۷۵ درصد خوب را دریافت کرده است.