نوجوانی و جوانی من با فیلمها و سریالهایی گذشت که دقیقاً زندگیای بود که زیست میکردم.
بهناز اقبال، نویسنده، با انتقاد از رفتار رامبد جوان در اکران فیلم سینمایی «زودپز» در انتشار یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: نوجوانی و جوانی من با فیلمها و سریالهایی گذشت که دقیقا زندگیای بود که زیست میکردم. بازیگرانی را روی پرده میدیدم که زندگی شبیه ما داشتند و آن چیزی روی پرده نشان داده میشد که خیلی به زندگی ما نزدیک بود. مثلا در سریال آرایشگاه زیبا من انعکاس زندگی خودمان را در آینهی آرایشگاه اسد میدیدم. یا مثلا در سریال پدرسالار از آذر آموختم که باید هر طوری شده گاهی سنتشکن باشم. در فیلمهای آپارتمان شماره ۱۳، زیر بامهای شهر یا جیببرها به بهشت نمیروند، من آدمهایی لجباز مثل جمشید اسماعیلخانی و بانمک مثل علیرضا خمسه را دورو برمان میدیدم. فیلمها و سریالهایی که هم طنازی داشتند و هم پر از مفهوم انسانیت بودند. ولی این روزها هر آنچه که به خورد مخاطب میدهند سخیفتر میشود. از کمدیهای درجهی پایین که فقط با شوخیهای جنسی سعی میکنند مردم را بخندانند تا سریالهایی که ترویج لات و لوت بازی است و ما فقط بیننده عربده و فحشهای ناموسی هستیم. روز به روز سطح فرهنگی این مملکت رو به نزول است و ما فقط نظارهگر این ویرانی هستیم. بدتر از این فیلمها، این اکرانهای مثلا مردمی است که کارگردان و بازیگران فیلم به همراه بقیه رفقا از ورزشکار بگیر تا خواننده، از این سینما به آن سینما ریسه میشوند که مثلا جذب مخاطب کنند.
در آخرین اکران مردمی فیلم ضعیف زودپز رامبد جوان، که کارگردان فیلم است، رفتار و کردارش شاهکار است. نمیدانم رامبد جوان هنوز فکر میکند فرید ۲۰ ساله خانهی سبز است که با این مثلا بامزه بازیها خودش را در دل مخاطب میتواند جا کند؟ یا فکر میکند این نمک ریختنها هنوز در میان مردم طرفدار دارد و میتواند برگ برندهی این باشد که مخاطب به سینما بیاید؟ البته که باید سوت بلبلی هم بزند، چون تنها چیزی که مهم نیست، ایجاد تفکر و اندیشه در ذهن مخاطب و دادن یک ذائقهی درست و درمان است. فیلم بفروشد و جیب پر پول بشود کافی است. هیچ چیزمان سر جایش نیست؟! از ده فیلم در سینماها نه فیلم کمدی سخیف است. از هر ده اکران مردمی با حضور مثلا سلبریتیها نه اکران عملا سیرک سیار است؟! خوشحالم که در دورهای به دنیا آمدم که حداقل نوجوانی، اندیشه و منشم با چیزهایی گره خورد که حداقل چیز درست و درمانی بود و افسوس میخورم برای نسل جدید که برای چهل سالگیاش هیچ توشهی فرهنگی و هیچ خاطره نوستالژی قابل عرضی در چنته ندارد.