بیست و هشتمین قسمت از سری جدید برنامه سینمایی «هفت» شب گذشته ۲ آذرماه با حضور علیرضا خمسه از شبکه نمایش پخش شد.
علیرضا خمسه در ابتدای این برنامه درباره سینمای صامت کمدی گفت: فکر میکنم که اگر ما بتوانیم فلسفهای را از دل جهان خارج کنیم آن فلسفه شادمانی است. یعنی انسان زاده شده است برای زیستن شادمانه بنابراین هر فعالیت انسانی در طول تاریخ در راستای همین امر بوده است. به همین دلیل من سینمای کمدی را ارجح میدانم. ما در رشته پانتومیم میگوییم که هر بازیگری پیش از اینکه بیان و صدا یاد بگیرد باید زبان بدن را بلد باشد. سینما نیز از این قاعده مستثنی نیست.
به گزارش مهر، وی افزود: من باستر کیتون را از چارلی چاپلین بیشتر دوست دارم، زیرا به تعریف ما در پانتومیم از کمدی نزدیکتر است. ولی چارلی چاپلین شعور بازار و مارکتینگ داشت و میدانست که در آن زمان باید چه محتوایی را ارائه کند، به همین دلیل از باستر کیتون جلوتر رفت و به عنوان بتی برای فیلمسازان قرار گرفت.
این هنرمند تصریح کرد: من عاشق مل بروکس بودم. او برای سینمای کمدی یک بت بود، زیرا تمام ژانرها و گونههای قبل از خودش را به سخره گرفت. مثلا در ژانر وحشت فیلم «دراکولا» را ساخت. در ژانر کابوی «زینهای شعلهور» را ساخت و....ای کاش در سینمای خودمان ما نیز کسی را تربیت میکردیم که چنین نگاهی داشت و فیلمهای بازاری را با نگاه مل بروکس بازسازی میکرد.
خمسه درباره جری لوئیس گفت: من در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و سینما در خانواده ما خوشایند نبود. تنها ایام نوروز سینما برای ما امکان پذیر بود. در آن ایام یکی از سینماها نورمن ویزدوم را نشان میداد و یکی از سینماها جری لوئیس را نشان میداد. جری لوئیس بت سینمای کمدی من بود. بعدها، اما متوجه شدم که جری لوئیس آنطوری که من در ذهنم ساخته بودم، نیست.
وی درباره نقش دوبلورها در شناخت مردم از سینمای جهان گفت: ما در ایران دوبلورهایی داشتیم که سینمای جهان را با آنها شناختیم. ما سینمای جری لوئیس را بدون حمید قنبری نمیتوانیم تصور کنیم. سینمای کمدی به امثال این آدمها مدیون است.
این بازیگر تصریح کرد: حافظ میگوید کی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد. نکته در اینجاست که اگر خاطر حزین نباشد قطعا کمدی هم پیشرفت میکند. بخشی از سرمایههای ایران زمین در اصفهان است به همین دلیل مردم آنجا روحیه شوخطبعی بیشتری هم دارند. عجیب نیست که کمدینهای خوبی هم داشته باشد. مرحوم ارهام صدر یکی از الگوهای من در بازیگری بود، زیرا یک کمدی انتقادی ارائه میکرد. کار کمدی اگر انتقاد نداشته باشد به ابتذال میرسد. به نظر من هر چیزی که بیهوده باشد، مبتذل است. همچنین در استانهای گیلان، آذربایجان، فارس و... هنرمندان زیادی داشتیم. میخواهم بگویم که کمدی ایران فقط به اصفهان خلاصه نشده بود و در هر گوشهای از سرزمین که سرخوشی باشد کمدی متولد میشود.
وی تاکید کرد: در ایام جنگ، مقاومت و ایام عادی زندگی باید امید در دل ملت باشد. مردم اگر امید نداشته باشند کمدی خاکسترنشین میشود. یک روز به آقای مهرجویی گفتم شما که شاهکاری مانند «اجارهنشینها» ساختید چرا دومی را هم نساختید؟ به من گفتند که خمسه دیگر دل و دماغ ندارم! کمدی ما اکنون زمینگیر شده است و نیاز به رنسانس و روح امید دارد.
بهروز افخمی پرسید: به نظر شما کدام کمدینها اکنون خوب هستند؟
خمسه گفت: من دوست دارم در محفل خصوصیتری درباره همکارانم صحبت کنم. اما باید بگویم که ما نیاز به فیلمسازان جوانتر داریم که هوای تازهای به پیکر ناخوش سینما دمیده شود. من از مدیران سینمای امروز کمی شاکی هستم، زیرا سیاستها به گونهای ریلگذاری شده است که اکنون فیلمهای کمدی ما اخلاقی نیستند. کمدی راستین کمدی است که مردم درون آن خودشان را میبینند. دوست دارم مدیران به گونهای ریلگذاری کنند که من به جای اینکه در یک کمدی شلخته بازی کنم، در یک فیلمی بازی کنم که ۲۰ سال دیگر نیز قابل دیدن باشد.
افخمی عنوان کرد: آخرین کمدی خوبی که در سینمای ایران دیدید چه بود؟
خمسه بیان کرد: باید به این سوال فکر کنم تا بتوانم جواب دهم.
افخمی پرسید: فیلم «صبحانه با زرافهها» را دیده اید؟
خمسه گفت: خیرا، چون اخیرا مسافرت بودم، اما فکر میکنم فیلم خوبی باشد.
وی افزود: امروز گوشی را چک میکردم و دیدم که آقای جبلی گفتهاند با پرسش و پاسخ با مردم متوجه شدم ۶۴ درصد مردم زندگی شخصیشان را در سریالهای تلویزیونی ندیدهاند. اگر من مصائب و مشکلات خودم را در فیلم کمدی نبینم احساس میکنم که مسخرهبازی میکنند. سریالهای موفق دهه ۷۰ این ویژگی را داشتند به همین دلیل مردم زیادی با آنها همذاتپنداری میکردند.
خمسه درباره معرفی استعدادها گفت: من از سال ۱۳۶۰ تا همین امروز به وظیفه تربیت بازیگر مشغول هستم. همچنین در ۳ جشنواره داور بوده ام و هرکجا که میروم با استعدادهای جوان زیادی مواجه میشوم. این سینما باید به جایی برسد که مردم دیگر کمدی بزن و بکوب نگاه نکنند بلکه کمدیهایی از جنس «اجارهنشینها» و کارهای آقای تبریزی ساخته شود که پر از بازیگران جوان هستند. باید بگوییم که چرا آقای محمدرضا هنرمند و پرویز پرستویی دیگر کار نمیکنند؟ همه ما معنی بسم الله الرحمن الرحیم را میدانیم، اما از آن در رفتارهای خود الگو نمیگیریم. بخشنده مهربان باید سرلوحه تولیدات سینما و تلویزیون ما باشد. اگر شخصی مانند خمسه یک جایی اشتباه کرد نباید عملکرد و عبادتهای ۲۰ سال او را کنار بگذاریم.
علیرضا خمسه بیان کرد: اگر امروز در جهانی زندگی میکنیم که جنگ یکی از ملزومات و درآمدهای کشورهای بزرگی مثل آمریکا و اروپاییهاست، وظیفه هنرمند این است که در چنین جهانی نویدبخش صلح باشد.
خمسه در پایان گفت: اکنون یک کار برای یک پلتفرم بازی میکنم. یک کار باارزشی هم قرار است تولید شود که محصول مشترک ایران و چند کشور است و تلفیقی از بازی رئال و انیمیشن است.
همچنین در ادامه میز سینمای جهان با حضور آرش خوشخو و رضا صدیق به نقد و بررسی فیلم «Goebbles and the Führer» اختصاص داشت.
خوشخو عنوان کرد: فیلم خوبی نبود و به لحاظ بازیگری، کارگردانی، متن، دیالوگ کار ضعیفی بود. همچنین به نسبت فیلم «سقوط» خیلی فیلم ضعیف تری بود، اما نکته جالب فیلم این بود که نازیها جنایتهای زیادی انجام دادند، اما بخشی که مربوط به یهودیها است، رها نمیکنند. ۱۶ میلیون فرد شوروی در جنگ کشته شده است که بیشتر آنها مسیحی بوده اند، اما انگار آن بخش از کشتار برای وجدان آلمانها مهم نیست. در همان دوران مساله مهاجرت یهودیها به فلسطین شکل میگیرد که در این اتفاق ما با توافقی مواجه بودیم که در آن قرار شد بخشی از یهودیها به فلسطین بروند، اما این نکته را هم فراموش میکنند.
وی تاکید کرد: وقتی در این سالها چنین فیلمهایی را میبینی، احساس میکنی که این فیلمها یک چیزی را از بیننده دریغ میکنند و ممکن است این رویکرد براساس دغدغه مردم و دولت آلمان باشد.
رضا صدیق گفت: فیلم ادعا دارد که چیزهای خطرناکی را برای مخاطب روایت میکند و این خطرناکی از دل فضای بسته ممیزی غرب نسبت به یهود است. هانا آرنت مسالهای را خطاب به آلمانیها میگوید که آنها دچار یک شرم تاریخی هستند. این شرم تاریخی هم یک مابهازای قربانی تاریخی دارد که یهودیها هستند.
وی افزود: فیلم تماما درحال تبرئه کردن مردم آلمان از هیتلر و جنایتهایی است که او انجام داده است. ما سالهاست که در اسکار چیزی از سینمای آلمان نمیبینیم. فیلم حتی نتوانسته است یک مستند خوب باشد. امروز اتفاقا این زاویه دید باید از آلمان حرکت کند و به سمت یهود برود و کاری که با فلسطین میکند.
خوشخو عنوان کرد: ما مقطع حساسی را در اروپا میگذرانیم و حتی در تیمهای فوتبالشان هم کسی اجازه ندارد درباره فلسطین، روسیه و... صحبت کند.
صدیق تاکید کرد: گوبلز صدراعظم آلمان از نظر تاریخی مسبب پیشرفت رسانه، پروپاگاندا و... بوده است و به نوعی هالیوود امروز پیرو متدهای گوبلز است.
خوشخو عنوان کرد: ما سینمای آلمان دهه ۷۰ را میشناسیم. در دهه ۸۰ به بعد در آلمان فیلمسازان خوبی آمدند که با فیلمهای خوبشان جذب هالیوود شدند، اما در هالیوود محو شدند.
صدیق در پایان بیان کرد: در این دوره از زمان که حجم جنایت در فلسطین به این اندازه بالاست ساخت چنین فیلمهای اگزوتیک و این جنس از پروپاگاندا نشان میدهد که به یک بن بستی رسیدهاند. به این معنی که به صورت فرمالیته فقط فیلم ساخته میشود. به نظرم این جنس فیلمها سینمای ورشکسته هستند.
همچنین میز پرونده ویژه با حضور سید حسن حسینی و امیر قادری به موضوع «نقدِ نقد» اختصاص داشت.
حسینی در ابتدا عنوان کرد: اولین نوشته درباره یک فیلم از ماکسیم گورکی است که برای نمایش فیلم «ورود قطار به ایستگاه» ساخته برادران لومیر نوشته است. او در آن نوشته گفته است که هدف پدیده سینما تجاری است. در نقد حرفهای فرانک ئی وودز اولین نقد حرفه را نوشته است یعنی نقد تقریبا ۱۱۶ سال قدمت و تاریخ دارد. در غرب این مساله تفکیک شده است، اما در ایران به هر کسی که درباره سینما مینویسد، منتقد میگوییم. ما یک نقد آکادمیک و یک نقد رسانهای داریم.
نقد آکادمیک نوعی خوراک به نقد رسانهای میدهد.
وی تاکید کرد: به این دلیل که ما در ایران صنعت نداشتیم نقد رسانهای ما کاملا جدا از صنعت تعریف شد و ذیل مطبوعات و گفتمان روشن فکری بود نه سینما.
امیر قادری گفت: نقد از ابتدا بخشی از صنعت سینما نبوده و بخشی از جریان روشنفکری بوده است. همین امر باعث شد که بزرگترین آسیب به نقد فیلم وارد شود، زیرا باعث شد که خیلی از اطلاعات جریان روشنفکری مانند مقدسسازی، طبقهسازی و ... وارد نقد فیلم شود. وقتی شما برخی فیلم ها، ژانرها و آدمها را مقدس میکنید درواقع یک عمل اجتماعی سیاسی انجام داده اید نه یک عمل هنری. امروزه شاید کسی یادش نیاید، اما زمانی گفتن اینکه فیلم وحشت فیلم خوبی است، یک تابو بود.
وی درباره تاثیر «مجله فیلم» در پیشرفت نقد فیلم در ایران گفت: من کارم را از «مجله فیلم» شروع کردم و همچنین یک خواننده جدی «مجله فیلم» بودم. به نظرم هوشنگ گلمکانی سردبیر خیلی خوبی بود و مطلب خوب را میشناخت. او در بالا بردن سطح نثر در نقد سینمایی بسیار موثر بود.
حسینی گفت: جامعه روشنفکری ایران نوعی مقدسات سکولار دارد و خیلی نمیتوان به آن حیطه نقدی وارد کرد، زیرا یکسری واکنشها را به همراه دارد. یعنی یکسری فیگورها در ادبیات، سینما و هنر وجود دارند که فرای نقد هستند و اجازه بحث درباره آنها داده نمیشود.
امیر قادری گفت: اینکه شما بخش عمده و رنگارنگ سینما را در یک قالب بگذارید و مثلا بگویید فیلم فارسی کار غلطی است و نشان از کم سوادی دارد، زیرا تمام این فیلمها مجموعهای از ارزشهای بسیار گسترده با ارجاعات پیچیده اجتماعی هستند. شما به این سادگی نمیتوانید طیف گستردهای از فیلمهایی مانند «سلطان قلب ها» و فیلم فارسیهای بی سر و ته را کنار هم بگذارید.
حسینی تصریح کرد: ترکیب فیلم فارسی کمی غلط انداز است. مرحوم کاووسی میگفتند که اینها نه فیلم هستند و نه فارسی، اما این حرف گمراه کننده است. انکار این نوع سینما چیز خطرناکی است و به سینما و نقد سینمای ایران لطمه زده است، زیرا این نگاه فاشیستی و ایدئولوژیک است. در سالهای بعد از انقلاب ترکیبی رایج شد که میگفتند سینمای قبل انقلاب فاسد و بی هویت است. خیلی از هنرمندان ایرانی مانند فردین در آن زمان حذف شدند به این دلیل که ابتدا به آنها انگ فیلم فارسی زده شد و بعد آنها را حذف کردند.
قادری گفت: متاسفانه امروزه نیز الگوهای اشتباه گذشته از بین نرفته است و مثلا سینمای عامه پسند را مقابل سینمای هنری قرار میدهند. اینگونه تقسیم بندیها بیشتر مناسب کار سیاسی و ایدئولوژیک است نه نقد سینمایی. مانند همه پدیدههای تاریخی که تکنولوژی نقش مهمی در به وجود آمدن آنها داشته است. قطعا دوران دیجیتال هم بر نقد فیلم تاثیر گذاشته است. قبلا ما چند غول داشتیم و برخی آدمها که حتی بلد نبودند علائم سجاوندی را درست بنویسند. الان همانطور که سینما و بقیه رشتههای هنری اینگونه شده است ما کلی آدم متوسط داریم، اما دیگر از آن غولها خبری نیست.
حسینی در پایان تصریح کرد: این گرایش در رسانه وجود دارد که بحثها را استادیومی و استقلالی و پرسپولیسی میکنند. به نظر من پادزهر نفرت ورزیدن به فیلم فارسی و فیلم عامه پسند دوست داشتن آن نیست بلکه شناختن این نوع سینما است.
این قسمت از برنامه به زندهیاد داریوش مهرجویی کارگردان سینما تقدیم شد.