پس از شهادت حسن نصرالله، رسانههای اسرائیلی در شادی و سرور غوطهور شدند، اما پس از گذشت دو ماه، اسرائیل نتوانست اهداف خود در لبنان را محقق کند و شکستهای متعددی را تجربه کرد. حزبالله با مقاومت بیسابقه، نه تنها تضعیف نشد، بلکه حمایت عمومی بیشتری جلب کرد.
فرارو- دیوید هرست، عضو موسسه وب سایت خبری میدل ایست آی و تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه.
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست ای، پس از اعلام خبر کشته شدن حسن نصرالله، دبیرکل فقید حزبالله لبنان، رسانههای اسرائیلی در موجی از شادی و سرور غوطهور شدند. گزارشها حاکی از آن بود که انفجار ۱۰ بمب سنگرشکن بر روی پناهگاهی در عمق ۶۰ فوت زیر زمین در لبنان فرود آمد، به کشته شدن نصرالله انجامید. در همین راستا، در برخی خیابانهای تلآویو و سایر شهرهای اسرائیل، مردم به جشن و پایکوبی پرداختند.
اما پس از گذشت تنها دو ماه، وضعیت در اسرائیل دگرگون شد. مردم این کشور بهوضوح دریافتند که اهداف اعلام شده از سوی مقامات اسرائیلی به خصوص از سوی یسرائیل کاتز وزیر دفاع وقت در مورد ایجاد منطقهای حائل در جنوب لبنان و خلع سلاح حزبالله تحقق نیافته است. این در حالی بود که ارتش اسرائیل به هیچ یک از این اهداف مهم دست نیافته است.
حزبالله در برابر اسرائیل: مقاومت بیسابقه در جنگ
در یک نظرسنجی که از شهروندان اسرائیلی درباره نتایج تقریباً ۱۴ ماه جنگ با حزبالله لبنان انجام شد، نتایج جالبی به دست آمد. ۲۰ درصد از پاسخدهندگان معتقد بودند که اسرائیل در این جنگ پیروز شده است، در حالی که ۱۹ درصد به پیروزی حزبالله اعتقاد داشتند. ۵۰ درصد از مردم اسرائیل نیز اعلام کردند.
عملیاتی که منجر به کشته شدن حسن نصرالله شد، با نام «ترتیب جدید» شناخته میشود. این عملیات، که هدف آن بهظاهر از بین بردن ساختار رهبری حزبالله بود، به سرعت به یک افسانه پیروزی در افکار عمومی تبدیل شد. روایت غالب در رسانههای غربی، بهویژه در روزنامههایی مانند نیویورک تایمز، چنین بود که حزبالله در طول جنگ «فرسوده و تضعیف شده» و به شدت به دنبال آتشبس بود.
در این جنگ، ضربات مرگبار به رهبران حزبالله وارد آمد. عملیات اسرائیل، با استفاده از فناوریهای پیشرفته، به شدت بر روی ابزارهای ارتباطی حزبالله نظیر بیسیمها و پیجرها متمرکز شد. هرچند این اقدامات برای تضعیف کارکنان اداری و سیاسی حزبالله آسیبزا بود، اما تأثیر چندانی بر روی جنگجویان و نیروهای عملیاتی نداشت.
یک حقیقت وجود دارد که نه تنها اسرائیلیها، بلکه مقامات نظامی آمریکا نیز نمیتوانند به سادگی آن را توجیه کنند: چگونه ممکن است حزبالله که به گفته بسیاری از تحلیلگران «تضعیفشده» است، بدون داشتن فرماندهی عملیاتی از مقر اصلی خود در ضاحیه بیروت، توانسته کنترل میدان نبرد را حفظ کند؟ حزبالله در این جنگ مبارزهای بسیار قویتر از سال ۱۹۸۲ و حتی جنگ ۲۰۰۶ از خود نشان داده است.
در حالی که در سال ۱۹۸۲، سربازان اسرائیلی تنها در پنج روز به بیروت رسیدند، در جنگ اخیر این گروه به شکل چشمگیری از خود مقاومت نشان داد. به جای ایجاد یک منطقه حائل در جنوب لبنان، ارتش اسرائیل به مدت دو ماه در مرز گرفتار شد و نتوانست به عمق لبنان نفوذ کند یا موقعیتهای بیشتری نسبت به چهار کیلومتر در خاک لبنان حفظ کند. این شکستها موجب شد تا ارتش اسرائیل مجبور به انجام عقبنشینیهای مکرر شود. این در حالی بود اسرائیل با حملات برقآسا به شهرها و روستاهای لبنان به دنبال پیروزی بود.
حزبالله و برتری اجتماعی در میدان نبرد
یگانهای ویژه ارتش اسرائیل، از جمله تیپ گولانی، در نبردهای اخیر در لبنان ضربات سنگینی متحمل شدهاند. از تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حداقل ۱۱۰ سرباز اسرائیلی در جریان درگیریها کشته شدهاند. نیروهای اسرائیلی که پس از ورود به خاک لبنان، در تلاش برای پیشروی به داخل این کشور بودند، به دام تلههای از پیش برنامهریزیشده حزبالله افتادند.
در یکی از درگیریها، یک واحد پیشروی گولانی که به دنبال تصرف یکی از مواضع حزبالله بود، وارد یک «دژ» این گروه شد. این درگیری منجر به کشته شدن یک سرباز اسرائیلی، زخمی شدن شدید فرمانده گروهان و مجروحیت جزئی رئیس ستاد گردان شد. پس از این حملات، نیروهای ذخیره اسرائیل مجبور به عقبنشینی کامل از میدان نبرد شدند و نتوانستند موقعیتهای خود را حفظ کنند.
این نوع عملکرد حزبالله نباید برای کسانی که با شیوه آموزش و آمادگی این گروه آشنا هستند، تعجبآور باشد. هر واحد حزبالله برای جنگیدن به مدت دو سال بهطور مستقل آماده و تجهیز میشود. این نیروها ارتباطات خود را از طریق کابلهای فیبر هماهنگ میکنند و بهطور منظم و دقیق فعالیتهای خود را برنامهریزی میکنند.
آمادهسازی نیروی انسانی حزبالله تنها از نظر جسمی، بلکه از نظر ذهنی نیز صورت میگیرد. به گفته منابع معتبر که دسترسی ویژهای به اطلاعات داخلی حزبالله دارند، فرماندهان این گروه پس از شش سال آموزش در اصول فلسفه نظامی و تاکتیکی، انتخاب و وارد میدان جنگ میشوند.
حزبالله برای جنگیدن در این نبردها، بهطور خاص جنگ فرسایشی را در نظر گرفته است. این گروه با دوراندیشی کامل برنامهریزی کرده است که جنگهای خود را نه برای هفتهها یا ماهها، بلکه برای دههها ادامه دهد. با وجود برتری فناوری چشمگیر اسرائیل، حزبالله در میدان جنگ از سلاحی برخوردار است که دشمنش هرگز قادر به دستیابی به آن نبوده است: پایگاه اجتماعی گستردهای که در میان مردم لبنان و بهویژه در روستاها و شهرهایی که از آنها دفاع میکند، برقرار کرده است.
تغییرات روانی در دنیای عرب سنی
در لحظهای که اسرائیل دست از جنگ کشید و آتشبس برقرار شد، کنترل میدان نبرد را به طور کامل از دست داد. کاروانهای روستاییانی که با شادی و سرسختی به خانههای ویرانشده خود بازمیگشتند، تنها چند دقیقه پس از اجرایی شدن آتشبس، از جانب هیچکدام از ارتش اسرائیل یا ارتش لبنان متوقف نشدند. در همین راستا، روایتهایی که حزبالله را «تضعیفشده و زخمی» معرفی میکنند و بر این تاکید میکنند که از نظر سیاسی منزویتر از گذشته شده کاملا بی پایه و اساس است.
نفرت و تحقیر بیپایانی که اسرائیل در لبنان و در سراسر منطقه به واسطه کمپین بمباران وحشیانهاش در دو ماه اخیر برانگیخته، نه تنها حزبالله را تضعیف نکرده، بلکه حمایت عمومی از این گروه را افزایش داده است. بهویژه که در پی برنامههای نسلکشی اسرائیل در غزه، بسیاری از شکافهای تلخی که جنگ داخلی سوریه ایجاد کرده بود، در حال بهبود است.
جنگ ۱۳ ماهه اخیر در غزه نشان داد که یک جنبش مقاومت «سنی» فلسطینی میتواند بهراحتی با یک جنبش «شیعه» لبنانی، همچون حزبالله، برای مبارزه با دشمن مشترک متحد شود. این وحدت و همپیمانی، بهتنهایی تأثیر شگرفی در بازآرایی انرژیهای سنی و شیعه در سراسر منطقه داشته است. آنچه که پیش از این بهعنوان یک سیاست فریب و تفرقهافکنی توسط اسرائیل بهکار گرفته میشد، دیگر نتوانسته همانند گذشته کارساز باشد.
یکی از مهمترین پیامدهای این تغییر، یک تحول روانی عمده در دنیای عرب سنی است. این تغییر بهویژه در واکنش به «توافقهای ابراهیم» که برخی کشورهای عربی با اسرائیل امضا کرده بودند، نمایان شده است. در گذشته، اسرائیل با استفاده از ابزارهای خود، از جمله نفوذ اقتصادی و نظامی، تلاش میکرد خود را بهعنوان یک قدرت مشروع در منطقه معرفی کند، اما اکنون این منطق دیگر قابلقبول نیست.
این تغییر رویکرد بهویژه در سطح رهبری کشورهای عربی آشکار است. حتی رهبری کنونی عربستان سعودی که در گذشته کمترین همدلی را با مسئله فلسطین نشان میداد و همواره در پی رویکردهای معاملهگرانه بوده است، اکنون عقبنشینی کرده و نمیتواند همچون گذشته از سیاستهای آشتیجویانه با اسرائیل حمایت کند. پس از سالها انجماد در مسئله فلسطین، حالا ملیگرایی عربی و مقاومت مسلحانه در برابر اشغال، بهویژه تحت پرچم اسلام، بار دیگر با هم آمیخته شده است.
نتانیاهو و قمار سیاسی در بحران اسرائیل
نه غزه، نه لبنان و نه حتی ایران؛ هیچکدام برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، خبر خوبی نیستند. در حالی که اسرائیل در جنگهای متعدد در منطقه گرفتار شده، نتانیاهو با طوفانی فزاینده از مخالفتها در داخل کشور مواجه است. مخالفان او، از ارتش خسته گرفته تا خانوادههای ناامید گروگانها، همه به او فشار میآورند. علاوه بر این، تهدیدهای فزاینده از سوی اتهامات فساد که او را به دادگاه کشانده است، سایه سنگینی بر او افکنده است.
یکی از تهدیدات مهم، دشمنی روزافزون از سوی شهرکنشینان مسلح است که فرصت تاریخی خود را برای تسلط کامل بر سرزمینهای تاریخی اسرائیل از دست میدهند. بنیامین نتانیاهو در حال حاضر بهطور فزایندهای به یک قمارباز شباهت پیدا کرده است؛ او چنان در بدهی و بحران غرق شده که تنها راه نجات او در ادامه دادن به شرطبندیهای پرریسک است. اما در این وضعیت بحرانی، کارتهای او به سرعت رو به اتمام است. واقعیت این است که اسرائیل در جنگ ۱۳ ماههاش با حزبالله و دیگر گروهها، دستاوردهای قابلتوجهی نداشته و بسیاری از شکستها و ناکامیهایش را پشت لایههایی از افسانهها و فریبهای خودخواهانه پنهان کرده است.